اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

خبر خوب

پول توجیبی‌هایی که تا اصفهان رفت

این‌جا آستان امامزاده‌ای هست که مثل اماکن متبرکه دیگر، مردم بی‌اعتنا به شرایط سخت اقتصادی،برای مرمت آن دریغ ندارند. از مبالغ تراولی گرفته تا سکه 500 تومانی و پول توجیبی بچه‌ها. سکه‌هایی که مانند غذای حضرتی «زائرپز» آستان، ماجرای جالبی دارند.

پول توجیبی‌هایی که تا اصفهان رفت

مجله فارس پلاس؛ نعیمه جاویدی:‌ با تعجب و ناراحتی دنبال ضریح می‌گردد؛ سرِ جای همیشگی‌اش نیست! ضریح را برای تعمیر مرمت برده‌اند اصفهان. نزدیک جای همیشگی مزار، شیشه‌ای برای انداختن نذورات مردمی هست. سکه 500 تومانی را داخل می‌اندازد. بعد جایی که سکه افتاده را پیدا می‌کند: «مامان، اوناهاش! پیداش کردم.»

بستنی می‌خواهم چه‌کار؟!

اسمش را می‌پرسم، می‌گوید: «مامانم گفته با غریبه‌ها حرف نزن!» از مادرش اجازه می‌گیرم تا با پسری تپل و بانمک که روبه‌رویم ایستاده حرف بزنم. چشمانش مدام بین پول‌هایی که پشت محفظه شیشه‌ایست، می‌دود. کلاس اول دبستان است، درس‌خوان، خوش‌خنده و نامش، امیرمهدی. می‌گویم: «امیرمهدی دوست داری همه این پول‌ها مال تو بود؟» با ناراحتی می‌گوید: «معلومه که نه!» می‌گویم: «حتی اگر بتوانی با این‌ها هرقدر دلت بستنی می‌خواهد، بخری؟» جلو می‌آید: «اون سکه‌ها را می‌بینی؟»؛ منظورش همان 2 سکه فلزی است که کنار هم افتاده‌اند. می‌گویم: «خب!» می‌گوید: «اگر قرار بود دلم این پول‌ها را بخواهد که اصلاً اون‌ها را نمی‌انداختم.» امیرمهدی حالا برایم کودکی کوچک نیست؛ مردی است که دارایی یک روزش را ندید گرفته است.

 می‌خواهم عکس بگیرم اما بنابه مراعات‌هایی مادرش، اجازه نمی‌دهد: «همسرم مدافع حرم است. دوست ندارم کسی فکر کند، ریا کردیم. تا بوده ما ریزه‌خوار سفره اهل بیت(ع) هستیم. با این حال احساس می‌کنم، ضریح و سنگ مزاری که قرار باشد با این پول‌های خرد که بچه‌ها با دلی پاک در ضریح می‌اندازند، مرمت و ساخته شود خیلی بیشتر به دل می‌نشیند.»

برکت دستِ امیر مهدی‌ها...

امیرمهدی صدایم می‌کند و می‌گوید: «حالا که دوستِ مادرم هستی، بهت میگم! من پول توجیبی‌ام را با امامزاده شریکم. بعضی وقت‌ها می‌آییم اینجا و پول خوراکی‌هایم را توی ضریح می‌اندازم. از خدا می‌خواهم اینجا همیشه امن و قشنگ باشد. آخه بابایم 3 تا از دوست‌هایش را تو سوریه از دست داد و خودش هم زخمی شد.» باید بروند، کنجکاوی من را دنبالشان می‌کشاند. پدر امیرمهدی منتظر ایستاده؛ مردی که موقع رفتن پایش کمی لنگ می‌زند. بر می‌گردم به سمت ضریح، زنی سالمند که از نمازگزاران همیشگی امامزاده است و با خادمه‌ها خوش و بش صمیمانه دارد، دست توی کیف پولش می‌کند؛ به زحمت 5 هزار تومان دارد. از میان پول‌ها یک اسکناس 2 هزار تومانی بیرون می‌کشد و داخل ضریح می‌اندازد. می‌نشینم و چشم می‌گردانم. پول‌های سکه‌ای، تعداد زیادی اسکناس 500، هزار و 2 هزارتومانی. تعدادی هم 5 هزارتومانی و گاه 10هزار تومانی و چندتایی تراول. صدای زنی را پشت سرم می‌شنوم که از خادمه سراغ ضریح را می‌گیرد و پاسخ: «فرستادند اصفهان برای مرمت. به برکت کمک‌های شما کار خوب پیش می‌رود. سنگ مزار آماده شده و ضریح هم به همین  زودی...» به شیشه جایگزین موقت ضریح نگاه می‌کنم به برکت دستان امیرمهدی‌ها...

کار در خانه پدری...

یک گوشه آستان بانوان زائر مشغول خرد کردن کلی پیاز، پاک کردن لپه و لیموعمانی‌اند. ظاهراً نذری‌پزان در راه است. چهره مهربانی دارد، خادمه افتخاری امامزاده. وقتی درباره پول‌های نه چندان درشت توی ضریح می‌پرسم، می‌گوید: «اگر ببینید چه افرادی با چه احوالی با صد سلام و صلوات پول توی ضریح می‌اندازند، دلتان هوایی می‌شود. بخشیدن دل بزرگ می‌خواهد که این‌ها خوبش را دارند. امور آستان، برنامه‌های مذهبی و فرهنگی، سفره‌های احسان اهل بیت(ع) و همین نذری‌پزانی زائرها کارهایش را انجام می‌دهند با همین برکت‌ها برقرار است. هر از گاهی هم سفره احسان غذای حضرتی در این آستان پهن می شود.»

چشمانش پر از اشک است. گریه نکرده، یک گوشه شبستان آستان، همراه چند خانم دیگر نشسته‌اند و پیاز پوست می‌کنند. چندتایی از خانم‌ها خادم امامزاده حسن(ع) هستند و بقیه زائرانی که به شوق و نیت زیارت آمده‌اند اما حالا قرار است به قول خیلی‌هایشان در خانه پدری کار کنند. خادمه آستان تشکر می‌کند: «افتادید به زحمت! اجرتان با خدا.» خانم‌ها می‌گویند که کار برای خانه پدری هیچ‌وقت خسته‌کننده نیست. چشمان «زهرا داودی» خادم حرم دوباره خیس می‌شود، این بار اشک شوق نه اشک پیاز. غمی ته چشمانش شناور است: «همسرم «پرویز زواری» خادم اینجا بود. بعد از فوتش به‌عنوان خادم افتخاری آمدم اینجا. این خانم‌ها راست می‌گویند؛ اینجا خانه اول و خانه امید همه ماست.»

چاشنی‌ای که زائران می‌ریزند

سفره‌های احسان و غذاهای حضرتی این آستان یک تفاوت ویژه با دیگر بقاع متبرک دارد؛ هزینه‌ها را مردم تأمین می‌کنند. کارهای طبخ غذا هم برعهده مردم است. داودی می‌گوید:‌«همین که می‌نشینیم کارها را انجام دهیم، مردم با اصرار می‌خواهند، کمک کنند. اگر قبول نکنیم، ناراحت می‌شوند و دلگیر. غذای فردا قیمه است. یک خانم آمده بود، اصرار می‌کرد که حتی اگر شده یک مشت لپه به او بدهیم پاک کند. مردم، حاجت دارند. از من بپرسی این غذا هزاربار خوشمزه‌تر از غذایی است که قرار باشد خود ما یا فقط آشپزها بپزند. این‌ها فقط زائر نیستند. هرکدامشان یک دهان و هزار دعا هستند. ذکر و نیتشان چاشنی و نمک غذاست.»

رونق به سبک این آستان

این روزها که وضع اقتصادی تغییر کرده و التهابِ تورم سبب شده مردم با محدودیت‌هایی در تأمین مخارج خود روبه‌رو باشند، خادمه امامزاده به برکت این سفره‌ها اشاره می‌کند:‌ «شاید بعضی‌ها توان مالی آن را ندارند که خودشان نذری بپزند. مبلغی می‌دهند و در این سفره سهیم می‌شوند. بعضی هم شاید نتوانند یک کیلو پیاز برای این نذری بخرند اما پیاز که می‌توانند خرد کنند. این کار بهانه‌ای است تا هر کس، هرطور می‌تواند رونق مجالس اهل بیت(ع) شود.»

پیاز خرد کردن مادر و دختری

عالم باصفای مادر و دختری‌شان را به استان امامزاده حسن(ع) هم آورده‌اند. دختر سر روی شانه مادر گذاشته، ریز ریز حرف می‌زند، می‌خندد و پیاز خرد می‌کند. نوجوان دهه هشتادی کاملاً امروزی؛ دستبند چرم به دست و لاک به ناخن. حرف با او که خودش را «سارینا حبیبی صبور» معرفی می‌کند از شوخی با دهه هشتادی بودن شروع می‌شود:‌ «اینکه دهه هشتادی‌ها دست به سیاه و سفید نمی‌زنند، درست است؟!» لبخندزنان می‌گوید: «بشنو و باور نکن!» مادرش از علاقه او که کوچک‌ترین عضور خانواده است به شرکت در برنامه‌های مذهبی می‌گوید: «هرجا نذری‌پزان باشد، سارینا هم هست. آن‌قدر این کارها را انجام داده که حسابی حرفه‌ای شده و مشوق ما. دخترها، آن هم در این سن و سال برای انجام کارهایی مثل پیاز خرد کردن طفره می‌روند اما سارینای ما این‌طور نیست.»

نوش جان مهمان‌های آقا!

 11سال بیشتر ندارد اما به قول خودش سالهاست کمک آشپز شده: «ماه محرم و رمضان در کارهای مسجد محله کمک می‌کنم اگر تعریف از خود نباشد. میانه‌ای با کارهای آسان ندارم. کارهای سخت را انتخاب می‌کنم؛ مثل همین پیاز خردکردن حالا کمی دستم بو بگیرد و چشم و دماغم سرخ شود، عیبی ندارد! امسال نذری افطار ساده مسجد محله را به سیل‌زده‌ها دادند.» بین غذاها، عاشق خورشت قیمه است نه با پلو که با نان؛ درست همان غذایی که قرار است در آستان امامزاده حسن(ع)طبخ شود، وقتی متوجه می‌شود جمله جالبی می‌گوید: «ما که نیستیم اما نوش جان مهمان‌های آقا. اصلاً این خودش مبارزه با نفس است. برای پختن غذایی کار می‌کنیم که احتمالاً قسمت خیلی از ما نمی‌شود که طعمش را بچشیم.»

اول سراغ آشپزخانه را می‌گیرم

سرش را انداخته پایین و کار می‌کند. گاهی هم ذکر و صلواتی می‌گوید و جمع خانم‌ها بلند صلوات می‌فرستند. «عشرت صادقی» بانوی جوانی است که در نگاه اول، زنی خانه‌دار به نظر می‌رسد اما مربی زبان نونهالان و نوجوانان آستان امامزاده هم است. امروز برای زیارت آمده و مثل بقیه خانم‌ها متوجه کارهای سفره احسان شده: «در چنین فضاهای مذهبی مخصوصاً اگر مناسبتی در پیش باشد،‌ چه تهران چه شهرستان اولین جایی که می‌روم، آشپزخانه است. هر کاری بگویند، انجام می‌دهند. حتی اگر دستمال دستم بدهند و بگویند زمین را پاک کن. این‌طور مجالس مجال  و مجلس خودنمایی نیست، هرچه خاکی‌تر باشی و بی‌ادعا، بال‌های پروازت بهتر اوج می‌گیرد.»

اینجا، دلم کار می‌کند

می‌گوید در تمام سال‌هایی که عمر از خدا گرفته از فخرفروشی بیزار بوده به جز یک‌جا و یک مورد: «اهل خمین هستم؛ فخر و افتخار من این است. ما همسایه سیاست‌مدار و رهبری مهربان بودیم که یک جهان او را می‌شناسد؛ امام خمینی(ره). به این افتخار نکنم به چه افتخار کنم؟» خودش سر حرف را باز کرده؛ آهسته چند دختر نوجوان را نشانش می‌دهم با سر و ظاهری امروزی. می‌پرسم: «به نظرت این نسل می‌تواند امانت‌دار انقلاب امام خمینی(ره) باشد؟» بدون معطلی می‌گوید: «از من و شما بهتر و بیشتر! خیلی باهوش و حواس‌جمع هستند. چقدر شهید مدافع حرم کم سن و سال داشتیم. انقلاب همیشه «فهمیده« های خودش را دارد.»

واژه‌سازی می‌کند و لبخندزنان می‌گوید: «توی خانه زورکی پیاز پوست می‌کنم. اینجا اما کاملاً دِلَکی است. حاجت و نیتی هم دارم البته.» می‌گویم: «اگر حاجت نگرفتی، سری بعد که آمدی و دیدی دوباره همین بساط است، دست به سیاه و سفید می‌زنی؟» مصمم می‌گوید: «وای! این چه حرفی است. همین که اجازه داده‌اند نمکی به غذایشان بریزم، خودش حاجت‌روایی است.»

زیارت به سبک بچه‌ها

سالهاست مسئول خادمان خانم آستان و مسئول فرهنگی بانوان آستان است. صحبت با «زهرا آجرلو» از همان سکه‌های آهنی شروع می‌شود، می‌گوید: «ما اینجا مهد قرآنی داریم. تعداد کودکانی که همراه پدر و مادرشان به زیارت می‌آیند، کم نیست. خوشبختیم که اینجا گوشمان به دعا و چشممان به اجابت دعای این کوچولوها آشناست. جانم برایتان از بچه‌هایی بگوید که پول توجیبی و پول بستنی‌شان را با آقا شریک می‌شوند. نذر می‌کنند بعد با همین سکه‌ها یا اسکناس‌های یکی، 2 هزار تومانی برای ادای نذر می‌آیند. یعنی باید قربان صدقه آن زائر کوچولوی تپل و شکمویی رفت که سختی یک روز خوراکی نخریدن را به جان می‌خرد و پولش را برای زودتر آماده شدن ضریح، می‌اندازد اینجا. بچه‌هایی که کنجکاوانه انگشتان دستشان را نشانت می‌دهند و می‌پرسند: خاله چند تای دیگه بخوابم و بیدار بشوم، دوباره می‌توانم امامزاده را زیارت کنم؟ خیلی‌هایشان حتی حسابی برای دیدن ضریح دلتنگی می‌کنند.»

این عکس را بعضی‌ها ببینند!

چه حرف جالبی زد آجرلو؛ پول توجیبی‌هایی که تا اصفهان رفته برای مرمت ضریح حرم امامزاده حسن(ع).  تصاویر موجود در تلفن همراهش را نشان می‌دهد؛ زائر کوچولوها و نذرکننده‌های کوچک آستان امامزاده حسن(ع) را که اتفاقاً شاگرد مهد قرآنی آستان هم هستند. بعد درباره چهارشنبه‌های سفید می‌گوید: ‌«عکس این دختربچه‌ها را ببین! چقدر قشنگ بدون اینکه اجبار در کار یا حواسشان به دوربین باشد، به هم کمک می‌کنند تا حجابشان  کامل شود. اینجا زیر سایه این کریمان، چنین نسلی تربیت می‌شود.»

یک لقمه نان و هزار آبرو

با او از شبهه‌ها حرف می‌زنم. در سفره احسان آستان، دست‌کم 3 تا 5 هزارپرس طبخ و توزیع می‌شود. کاری که خوشایند بعضی کاربران فضای نیست و به قول آجرلو ایام محرم، ماه رمضان  و اربعین به اوج خودش می‌رسد: «برخی از همین افراد مدام عکس خودشان را با تجملاتی که دارند به نمایش می‌گذارند، پس تکلیف فقرا چه می‌شود؟‌ مگر نه اینکه سفره امام حسین(ع) تنها جایی است که دارا و ندار، یکی هستند. یک خانم دستفروش آبرومند را از برکت همین سفره‌ها شناختیم و در حد توان کمک می‌کنیم. متوجه شدیم مشکل مالی شدید دارد و این غذاها را می‌برد تا بچه محصل‌های خانواده، جان درس خواندن داشته باشند. فقط خدا می‌داند که این سفره‌ها چه آبروهایی را بی‌آنکه من و شما بفهمیم نخریده.»

کم ما و زیادِ آن‌ها

برکت این غذاها کم نیست اما آجرلو می‌گوید: «خادم‌ها وقتی غذا کم باشد، سهم خودشان را می‌بخشند. وقتی زیاد باشد هم فقط همان یک سهم خود را دارند. این غذا امانت مردم دست ماست. با کهریزک، خانه سالمندان، مراکز نگه‌داری بیماران و جاهایی مانند این هماهنگ می‌کنیم و ادامه این سفره حضرتی آنجا پهن می‌شود.»

انگشت اشاره‌اش، هزارتومانی و 500 تومانی‌های محفظه شیشه‌ای را نشانه می‌رود و می‌گوید: ‌«زائری هست که یک 5 هزارتومانی را خرد می‌کند. هزار تومان سهم ضریح، هزار تومان برای روضه، هزار تومان کمک به سیل‌زده‌ها،هزار تومان سفره احسان و هزار تومان هم برای برگشتن به خانه. ایمان و مهربانی این زائران حال آدم را تا مدت‌ها خوب می‌کند. اینجا پر از این حال و خبرهای خوب است. پر از کم ما و زیادِ چنین زائرانی.»

از کمک به جبهه تا امامزاده

دستانش چروکیده اما فرز است. چشم بهم می‌زنی یک گونی پیاز را پوست می‌کند تا بقیه خرد کنند. «طاهره افشار» همسر جانباز است و از شهرک ولیعصر(عج) برای زیارت به اینجا آمده. تجربه فعالیت برای کمک به جبهه و جنگ را دارد:‌ »وقتی همسرم به جبهه رفت، من ماندم یک کوه غبطه که خدایا او از من جلو زد. برای همین شدم پای ثابت فعالیت‌های خانم‌های مسجد برای کمک به رزمنده‌ها. مربا، کمپوت و حلوا می‌پختیم. نان خشک می‌کردیم، ملحفه  و لباس رزمنده‌ها را می‌شستیم و خلاصه از این دست کارها.» می‌پرسم: «چه چیزی شما را تا اینجا رسانده؟» می‌گوید: «نان حلال پدرم و تربیت مادرم. پدرم آسیاب‌ساز بود. اسم امامان را می‌شنید، چشمش تر می‌شد. مادرم همیشه اول چند کاسه و بشقاب غذا، سهم همسایه را جدا می‌کرد و می‌داد تا برایشان ببریم بعد سفره خودمان را پهن می‌کرد. روزی نبود که قاشق اول غذای خانه ما را همسایه نچشیده باشد و ما چشیده باشیم.  ما همیشه آخر بودیم.»

سنگ مزار، هیچ توضیحی نداشت

حجت‌الاسلام «حسین سرزعیم» متولی آستان امامزاده حسن(ع) واقع در جنوب غرب تهران است. امامزاده‌ای که طبق تاریخچه همراه فرزندشان شاهزاده احمد در این مکان مدفون‌اند. این کریم از نسل امام حسن مجتبی(ع) و پسرعموی حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) است. بارگاهش در دوره‌های مختلف تاریخی مورد توجه بوده  اما ضریح آستان به گفته سرزعیم، حدود 35 سال قبل تعویض شده است.

او درباره ضرورت و دلیل تغییرات جدید آستان یعنی تعویض سنگ مزار و ترمیم ضریح مطهر می‌گوید: «سنگ مزار یک سنگ مرمر خام بدون هیچ شجره‌نامه یا نوشته بود. با توجه به اینکه سنگ مزار حکم شناسنامه متوفی را دارد و بهره‌مندی از یک سنگ مزار زیبا و در عین حال شامل شناسه حضرت، ضرورت داشت این اقدام انجام شد. ضریح آستان هم سال‌ها میزبان زائران راه دور و نزدیک بود. بخش‌هایی از سرستون‌های آن خوردگی داشت. همکاران ما آن را با چسب می‌پوشاندند اما گاه متوجه می‌شدیم بعضی از زائران خرده‌های فلز جدا شده ضریح را به تبرک نگه می‌دارند. برای جلوگیری از آسیب‌های احتمالی به دست زائران و رعایت حرمت بصری آستان، ضریح بعد از مشاوره با استادکاران و البته تأیید اداره اوقاف و امورخیریه شمالغرب تهران به استادکاران خاتم‌کار و ضریح‌ساز اصفهانی سپرده شد. قرار است تا عیدسعید غدیر کار مرمت آن به پایان برسد و رونمایی انجام شود. در این مرمت سرستون‌ها طلایی و بدنه نقره‌ای رنگ خواهد شد.»

مردم خوب بلدند، یوسف بخرند

متولی آستان امامزاده حسن(ع) تعبیر جالبی از مبالغ کم که در ضریح انداخته می‌شود،‌ دارد: «ماجرای کسی که 500 تک تومانی کمک می‌کند، ماجرای پیرزنی است که در بازار مصر برای خریدن حضرت یوسف(ع) آمده‌بود. مردم ما خوب می‌دانند باید به کدام ریسمان چنگ زد حالا بعضی‌ها هر شبهه و ایرادی در چنته دارند، رو کنند. ائمه(ع) نور خاموش‌نشدنی هستند. استناد بالاتر از مضمون آن آیه شریف قرآن که می‌فرماید آن‌ها می‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند اما نور خدا کامل‌تر می‌شود.» از بیماران و محرومانی می‌گوید که از سفره نذورات آستان در خانه آن‌ها هم پهن می‌شود: «طبق شرع حق نداریم، وجوهات مردم برای این آستان را جای دیگر خرج کنیم. برای تعدادی از بیماران و نیازمندان همسایه آستان خودمان غذای حضرتی می‌بریم. معتقدم غذایی که با کمک خود مردم پخته شود، بیشتر آدم را نمک‌گیر می‌کند. مصداق این ادعا؛ شب تاسوعا خانمی آمد و گفت مدتی است که محجبه شده و چادر را به عنوان پوشش خود انتخاب کرده است. دلیلی که آورد، جالب بود: وقتی غذای حضرت را خوردم گفتم من نمک‌گیر شما شدم، آقا! ظاهرم را آن‌طور می‌کنم که مادر شما بیشتر بپسندد.»

یادگار تاریخ در آستان

بین رواق و حرم آستان امامزاده حسن(ع)  در خاتم‌کاری نفیسی مزین به خط نستعلیق نصب شده با تاریخ ۱۲۷۶ هجری قمری. را بالای دیوارهای حرم هم کتیبه قرآنی به خط ثلث وجود دارد. گنبد اگرچه مرمت شده اما کتیبه‌ای دارد که نشان از دوره دوره ناصرالدین‌شاه قاجار دارد. تزیینات آینه کاری حرم سال ۱۳۵۸ شمسی توسط هنرمند معاصر «محمدرضا نوید» انجام شد و مدتی بعد با توسعه آستان در دهه 80 ترمیم و آیینه‌کاری جدید شد. بین ضریح، صندوق چوبی از آثار زمان فتحعلی‌شاه قاجار با کتیبه‌ای به خط نستعلیق در قالب اشعار و صلوات بر چهارده معصوم(ع) روی مزار هست.همچنین نقاشی‌های به سبک نقاشی پرده‌خوانی و گچ‌بری به استناد عکس‌های قدیمی در حرم وجود داشته که بعد از مرمت‌های اواخر دهه 50 زیرآیینه‌کاری‌ها پنهان شده است.

 

//انتهای پیام

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول