خبرگزاری فارس ـ گروه تئاتر: نمایش «کمیته نان» دومین بخش از یک تریلوژی است که به کارگردانی لیلی عاج از ۲۳ اردیبهشت در سالن قشقایی تئاتر شهر به روی صحنه رفت. بخش اول این تریلوژی نمایش «قند خون» درباره مشکلات کارگران کارخانه قند بود که در سال ۹۷ اجرا شد.
ارسطو خوش رزم، شاهو رستمی، لبخند بدیعی، الهام شعبانی، غزاله جزایری و سعید احمدی بازیگران این نمایش به کارگردانی لیلی عاج هستند. این نمایش به مشکلات و مسائل معیشتی کارگران میپردازد و اگر چه قصهای تلخ دارد اما با حال و هوای طنز درباره زندگی دو خانواده کارگر، یکی ساکن تهران و دیگری خانواده کُرد و کول بَر که به تهران برای حل مشکلات معیشتیشان مهاجرت کردهاند، روایت میشود.
نمایشنامه کمیتهنان از جنس تئاتر است. تئاتری جدی و با دغدغه از عمق جامعه که روح و جان اجتماع را هدف قرار میدهد. لیلی عاج در برابر ابتذال و هیاهوی پر زرق و برق تهی برخی نمایشها، مؤمنانه به تئاتر و کارکرد والای تئاتر ایمان دارد.
شب گذشته وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در بازدید از تئاتر شهر به تماشای این نمایش نشست و توئیتی نیز بدین شرح درباره این کار منتشر کرد: نمایش کمیته نان را در تئاتر شهر دیدم. با موضوع کولبری. روایتی انسانی از سوز فقر با شور عشق، ترکیبی از اشک و زهرخند و لبخند، با قصه نفسگیر، کارگردانی خوب و بازیگری دلنشین.
درباره این نمایش با لیلی عاج به گفتوگو نشستیم:
*خانم عاج شما از جمله کارگردانهایی هستید که به موضوعات کارگری علاقهمندید، سال گذشته درباره کارگران کارخانه قند ورامین کار کردید که خیلی هم تأثیرگذار بود و توانستید گامهایی برای کارگران این کارخانه بردارید. چطور شد دغدغهتان کولبران کرمانشاه شد، آیا علتش کرمانشاهی بودن خودتان است؟
قصه کولبرها زمانی برای من جذاب شد که متوجه شدم دولت حرکتی برای ساماندهی کولبرها انجام داده و حتی نامی هم با عنوان «پیلهور» برای آنها انتخاب کرده است. بنابراین خوشحال شدم که دولت فکری برای مردم این منطقه کرمانشاه کرده است چرا که تعداد کولبرها روز به روز بیشتر میشود و یک سیر نجومی را دراین عرصه شاهد هستیم که هر یک از آنها مشکلات خاص خود را دارند.
طبق آمار موجود ۸۰ هزار کولبر در کشور وجود دارند. آمار بیکاری در منطقه کرمانشاه رتبه اول کشور را و در کردستان رتبه چهارم را دارد. من هم بچه کرمانشاه هستم و از این موضوع رنج میبرم و پیش خودم میگویم که چرا آمار بیکاری باید این همه افزایشی در این منطقه باشد که مردم سر از کولبری در بیاورند و همین هم آسیبهایی چون قاچاق و مسائل دیگر را به دیگر مناطق و پایتخت برساند.
طبق آمار موجود هشتاد هزار کولبر در کشور وجود دارد و کرمانشاه نیز رتبه نخست بیکاری در کل کشور را دارا است
تمام این متریالها باعث شد که دغدغهام نگارش متنی درباره کولبرها بشود.
نکته دیگر هم باید بدان تأکید کنم این است که من چهل ساله هستم و فرزند انقلابم، همه میدانند که انقلاب ما قرار بود انقلاب مستضعفان باشد، به عنوان یک فرزند انقلاب این مطالبه را دارم که بگویم معیشت طبقه کارگران دچار مشکل است و این برای من تلخ و تکان دهنده است.
*چرا همه نمایشنامههایتان در یک خانه خلاصه میشود؟
بله همینطور است، من به یک خانه و خانواده میپردازم، اینکه فقر دیوارهای این خانه را خراب میکند. وقتی کارخانه قند ورامین تعطیل میشود، طلاق هم زیاد میشود، دزدی هم زیاد میشود و بدین صورت به سمت همه ناهنجاریهای اجتماعی میرویم که این طبقه را در خود فرو میبرد و در واقع درامهای ترسناکی خلق میشود و این خیلی دردناک است ، انقلابی که من فرزند آن هستم ثمرهاش اینگونه باشد. اگر من از تئاتر کارگری صحبت میکنم علتش این است که من کارگر زاده هستم و به این هم افتخار میکنم و دوم هم اینکه معیشت طبقه کارگر همیشه برایم مهم بوده است.
*خانم عاج ، نکتهای که درباره کارهای شما وجود دارد، مواجه آن با مسائل روز اجتماع است، شما اعتقادتان نسبت به کسانی که نمایشهایی بدون توجه به مسائل جامعه انجام میدهند، چیست. خودتان چه اعتقادی به اجرای چنین دست نمایشها مثل نمایشنامههای خارجی که بدون زمان و مکان هستند، دارید؟
ببینید من به کسانی که در قالب مفهوم هنر برای هنر کار میکنند، نهایت احترام را میگذارم و کاری با آنها ندارم ، خیلی از این دست نمایشها به ویژه شبانه در تماشاخانههای خصوصی به صحنه میروند، همه این بچهها زحمت میکشند ما به همه نوع کاری احتیاج داریم اما در کنار اینها، تئاتر اجتماعی و کارگری یا هر اسمی که روی آن بگذاریم هم نیاز است.
کمترین کاری که این دست نمایشهای مردمی و اجتماعی میتواند انجام دهد این است که تاریخ را روایت میکند. امروز وقتی من نمایشی درباره گرانی گوشت یا قاچاق روی صحنه میبرم که مسئله روز است، ۱۰ سال بعد مشکلات معیشتی ما مشخص میشود. در واقع یک نوع مردم نگاری در قصهها یا فرهنگ نگاری که بخشی از آن هم جذاب است و بخشی هم به درد آیندگان میخورد.
آرزوی من این است که مردم مریوان، بانه و سردشت بتوانند این کار را تماشا کنند
بهرحال تکه کلامها، شوخیها و مشکلات مردم در یک دوره برای دوره بعد میتواند تاریخ ساز باشد. آرزوی من این است که در مدتی که این کار روی صحنه میرود بتوانم مردم مریوان، بانه یا سردشت را هم برای دیدن این کار دعوت کنم هر چند که دشوار است. شاید روزی موضوع کولبرها در نطق میان دستور مجلس هم مطرح شود.
*چرا نمایش را در این شهرها اجرا نمیکنید؟
سازوکار زیادی میطلبد، نخست اینکه فراهم کردن مراحل اداریاش دشوار است خیلی وقتها نمایشی که در تهران مجوز میگیرد در دیگر شهرها اجازه کار پیدا نمیکند حال میگوییم اگر این مشکل هم حل شود باز خیلی مسائل اداری مثل گرفتن سالن و امکانات برای گروه و در واقع حمایت مادی و معنوی نیاز دارد.
البته منظورم از حمایت این نیست که یک عدد نجومی برای گروه در نظر گرفته شود یا گروه در یک هتل چندین ستاره اسکان داده شود، بلکه منظورم این است در حدی که امکانات معمولی سکونت و اجرا گروه داشته باشند، کفایت میکند و این خیلی خوب است که کار را به جایی ببریم که شنونده اصلی آن وجود دارد.
ما برای اجرای نمایش قند خون، توانستیم با همکاری فرماندار ورامین و رسانهها و مجلسیها کارگران این کارخانه را برای تماشای نمایش دعوت کنیم اما مسئله این است که از ورامین تا تهران راهی نیست منتها برای آوردن کولبرها از کرمانشاه خیلی شرایط دشوار است.
*در ارتباط با خود نمایش چند نکته وجود دارد، نخست اینکه چرا بیشتر از اینکه به رنج و مشکلات کولبرها بپردازید به خود به وجود آمدن پدیده کولبر توجه کردید و به طور مثال درباره جرم دانشجو توضیحی در کار ندادید؟
ببینید من فکر میکنم در همین حد و اندازه با ایما و اشاره که او جرمی را مرتکب شده کفایت میکند و مسئله این است که دانشجو باید حرفش را بزند، حتی اگر راهش را بلد نباشد باید به او آموزش داد!
جوانان و دانشجویان امروز ما نیاز به یک برخورد پدرانه همچون مقام معظم رهبری با جوانان دارند
من خیلی وقتها دیدارهای مقام معظم رهبری با گروههای دانشجویی را که میبینم برایم خیلی جذاب است. آقا به قدری با طمئنیه و لبخند با دانشجویان صحبت میکنند و ساعتهای طولانی پای صحبت جوانان مینشینند، شاید خیلی از صحبتهای این جوانان تکراری هم باشد اما ایشان خیلی پدرانه با آنها برخورد میکنند، من هم نظرم این است که دانشجو باید حرف بزند و نیاز به این برخورد پدرانه دارد منتها دانشجوی قصه من از این نگاه پدرانه محروم بوده است.
در نهایت من هم قبول دارم که برخی اوقات درام حرکت رو به جلو ندارد و در عرض حرکت میکند. گاهی آنقدر قصه تلخ است و همه چیز در آن تبدیل به ناله میشود که اگر خیلی وارد برخی جزئیات شویم، بیش از حد فضا را سنگین میکند بنابراین وارد فاز شوخی شدن، فضا را تلطیف میکند.
*برای پرداختن به مسئله کولبرها چه تحقیقات میدانی و آماری انجام دادید؟
من خودم کُرد هستم نمیگویم که مرز را از نزدیک دیدم اما در منطقه خودم تحقیقات میدانی و آماری انجام دادم. برایم خیلی مهم بود که هشتاد هزار کولبر وجود دارد و حتما بررسی میکنم که در سالهای آینده شرایط چطور میشود یا اینکه آیا کارخانهای در این مناطق ساخته میشود یا خیر.
*پس با توجه به این باید قیمت کولبری و بار زدن الان شاید به دویست هزار تومان هم برسد درحالیکه شما در کارتان به پنجاه هزار تومان اشاره دارید؟
بله من از پنجاه هزار تومن اشاره کردم که برای دو سال پیش بود، قطعا الان خیلی تفاوت کرده است و من دیگر نمیخواستم مدام عدد و رقمها را با توجه به افزایش قیمتها تغییر دهم.
*در ارتباط با دیالوگها به زبان کردی ، نگران این نبودید که مخاطب غیر کرد متوجه دیالوگها نشود؟
خیر من زیاد نگران این ارتباط با مخاطب نبودم، چون فکر میکنم دیالوگهایی که به زبان غیر فارسی گفته میشود ، برای فضاسازی است مثل مناجات و صحبت با خدا که مشخص است شخصیت نمایش برای حس گرفتن به زبان کردی با خدا صحبت میکند و این چیزی نیست که مخاطب غیر کرد آن را از دست بدهد، بنابراین دیالوگهای کردی بیشتر برای فضاسازی مورد استفاده قرار میگرفت و در روند داستان تأثیرگذار نبود.
*چه قشری از مخاطبان تصور میکنید که با این کار ارتباط برقرار کنند و آیا بازخوردی از مسئولان هم در برابر این مشکل اجتماعی تاکنون دریافت کردید؟
من در این مدت تلاش کردم از نمایندگان مجلس دو استانی که بیشترین بیکاری را در آنها داریم، دعوت به حضور کنم منتها به دلیل شرایط ماه رمضان و بعد هم تعطیلات پس از آن هنوز موفق نشدم.
*از رییس جمهور دعوت میکنید؟
بله چرا که نه ، هرچند اتفاق بزرگی است ولی واقعا هر کسی که دلش برای مردم این سرزمین به درد میآید مخصوصا مردم درد نشین استانهای مرزی غربی میتواند مخاطب کار من باشد. یکی از این کاراکترهای من میگوید که پدرش جزو پیش مردان روحالله بوده است، اینها واقعا حقشان نیست که اینطور در کوه و دشت سرگردان برای یک لقمه حلال باشند. اگر یک کارخانه توسط یک سرمایه گذاری که دلش با مردم است ، در این منطقه ساخته میشد اینها روزی حلال کسب میکردند. واقعا مردم این مناطق حقشان نیست که هشت سال در دوران جنگ سختی کشیدند و حال هم اینگونه شرایط مصیب وار داشته باشند.
*ممنون از لطف شما. موفق باشید.
انتهای پیام/