به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات، جمعی از شاعران کشورمان با مشارکت در سرودن اشعاری مناسب ماه مبارک رمضان و حال هوای عید سعید فطر، که منتهی به سرایش اشعار پرمغز و پرمحتوا شد، این سرودهها را از طریق تریبون نماز عید سعید فطر شهرستانها به گوش مردم مومن و انقلابی سراسر ایران رساندند.
سروده زیر، متعلق است به سیدمحمدمهدی شفیعی، سیدعلیرضا شفیعی، امیر سلیمانی و محمدرضا معلمی که از تریبون نماز عید سعید فطر در مرکز استان خوزستان شنیده شده است:
چشم بر هم زدم و ماه مبارک طی شد
حسرتِ این دل افروخته پیدرپی شد
یاد باد آنهمه اشک بصر و سوز دعا
یاد باد آنهمه شورِ سحر و شوق خدا
چه سفرها دل ما در دل شب داشته است
چه سحرها که «ابوحمزه» به لب داشته است
همدم و مونس هرروزۀ ما قرآن بود
برکات و نفحاتش همه بیپایان بود
چقدَر یاد «لب تشنه» هواییمان کرد
وقت افطار، عطش کرب و بلاییمان کرد
چقَدر زمزمه کردیم همه با غم و آه:
«به فدای لب عطشان اباعبدالله»
ای خوشا آنکه در این ماه خدا را دیدهست
دامن خویشتن از رنگ و ریا برچیدهست
کاش این معنویت یکسره با ما باشد
عیدی ما فرج یوسف زهرا (س) باشد
انقلابی که ز خون شهدا جاری شد
در چهل سال، چنین حاصل پرباری شد
نسل در نسل فدایی خمینی هستیم
دیدۀ دشمنمان کور، حسینی هستیم
ما نگفتیم به هر حال به جز ذکر حسین (ع)
ما نگفتیم چهل سال به جز ذکر حسین (ع)
چشم بد دور که پیوسته فرج میخوانیم
پای پیمان شهیدان خدا میمانیم
ما همه مرد نبردیم، بگو با دشمن
نیست در باور ما سازش و تسلیم شدن
همه دیدند که در قصۀ برجام چه شد
دست سازش که فشردند، سرانجام چه شد
هست در راه اگر چاله اگر چاه؟ چه غم
تا جوانان همه هستند در این راه؟ چه غم
چارهای نیست به جز شور به میدان دادن
کار را باید از این پس به جوانان دادن
این جوانان همگی لشکر آلاللهاند
به صف اول عشّاق، شهیدان سوگاند
راه عشق است و از این راه حذر ممکن نیست
و بدون دل بیباک، سفر ممکن نیست
مرد از عهدۀ این واقعه برمیآید
وقت تحریم، مدیران جهادی باید
میتوانیم، اگر کار جهادی باشد
فکر و اندیشه و گفتار جهادی باشد
چارۀ سختی و کمبود به دست من و توست
حرکت بهر خدا عهد الست من و توست
مشکلاتی که به بار آمده گر سنگین است
صبر باشد به میان، سختی و غم شیرین است
دست و پا میزند اینقدر اگر دشمنمان
نفس آخر خود میکشد اینک شیطان
بشنو از چشمه و از رود، تب دریا را
از لب پیر و جوان مرگ بر امریکا را
راه اگر ساده، اگر سخت، ولی باید رفت
دست در دست حسین بن علی (ع) باید رفت
عزم و ایمان به سرانجام رساند ما را
روشنی میدهد امّید، غم فردا را
میرسد جمعهای از راه مسیحا نفسی
دست نورانی آقایی و فریادرسی
نفس باد صبا مشکفشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
شعر زیر را میلاد حبیبی، احسان نرگسی، علی سلیمیان و مرتضی کریمی سرودهاند که در نماز عید سعید فطر مرکز استان کهگیلویه و بویر احمد قرائت شده است:
چشم بر هم زدم و ماه خدا نیز گذشت
ماه شیرین مناجات و دعا نیز گذشت
رمضان فرصت احیا شدن دلها بود
رمضان روضۀ خشکیِ لب سقا بود
روزها سمت خودِ عرش سفر میکردیم
با «ابوحمزه» چه شبها که سحر میکردیم
نیمه شبها سرِ سجاده پر از نور شدیم
سی شب از لشکر ابلیس کمی دور شدیم
باز میگشت درِ لطف خداوند جلی
هر که میگفت: خدایا بعلیٍ بعلی
شکوهها را به خدا بار دگر میبردیم
خون دل بود که افطار و سحر میخوردیم
در پس حوصلۀ ما گلههایی هم بود
کاش یک مرتبه گوش شنوایی هم بود
خشم داریم اگر خفته بماند بهتر
دردهایی است که ناگفته بماند بهتر
گرچه از سختی موجود گله کم کردیم
زیر بار غم نان سخت کمر خم کردیم
درد، نان پدرانی است که آجر شده است
سفرههایی است که از حسرت و غم پُر شده است
درد، اموال امیران عمارتساز است
قصۀ تلخِ عقیلیست که دستش باز است
موقع حشر مگر راه گریزی دارید؟
با شمایم که کنون منصب و میزی دارید!
با شما که سخنم را به زیان میدانید!
چه از اندوه دل کارگران میدانید؟
بُرد با اوست که هر ثانیه مرگاندیش است
به خداوند قسم آخرتی در پیش است
مگذارید دگر کار به غفلت بکشد
پدری پیش زن و بچه خجالت بکشد
صبر و اندوه و غم و دلنگرانی تا کی؟
جان به لب آمده، این وضع گرانی تا کی؟
ما همانیم، همان ملت برجا مانده
سروِ مجروح، ولی باز سرِ پا مانده
در دل اینهمه تهدید امیدی پیداست
پشت این شامِ سیه صبح سپیدی پیداست
انقلابی که گره خورده به قلب مردم
تازه امروز رسیدهست به گام دوم
یادمان هست چه خونها به دل لاله شده
تا که این سرو تنومند چهلساله شده
فاتح جنگ دلیرانۀ دیروز که شد؟
همه دنیا به مصاف آمد، پیروز که شد؟
همچنان حاصل کفار شکست و خواریست
خون پاک شهدا در رگ ما هم جاریست
ما همان ملت بیواهمۀ دیروزیم
با توکل به خدا تا به ابد پیروزیم
فقط این است نجات از خطر گمراهی:
دولت بعد جوان باشد و حزباللهی
از غم و سختی امروز گذر باید کرد
سینه رو در روی تحریم، سپر باید کرد
وقت آن است به این غائله پایان بدهیم
کار را بار دگر دست جوانان بدهیم
تا به ساحل برسد کشتی طوفانی ما
تا به سامان برسد وضع پریشانی ما
چاره جز پیروی از پیر خراسانی نیست
به عمل کار برآید، به سخنرانی نیست
باید ای دوست! کنون گردن طاعت بنهیم
پاسخ خون جوانان حرم را بدهیم
مکتب فاطمه فهمیده فراوان دارد
همدانی، حججی، مغنیه، ایمان دارد
فکر شیطان خیالاتی صهیون، خام است
شیعه تا خون به رگش هست، حرم آرام است
هله برخیز که بیرون ز من و ما برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
از فلسطین بزداییم یهودیها را
سر جاشان بنشانیم سعودیها را
میکشم بر سر صهیون همۀ فریادم
الله! الله! نروی قدس شریف! از یادم
در تو خاموش کنم مشعل خاموشی را
و فراموش کنم از تو فراموشی را
گرچه مهتاب تو در چنگ شب تاریک است
صبح آزادی و آبادی تو نزدیک است
روز عید است، دلا! دلبر و دلدار کجاست؟
راه این قافله را قافلهسالار کجاست؟
آخرین طلعت حق میرسد از جادۀ نور
به خدا زودتر از زود رسد صبح ظهور
شعر زیر، حاصل ذوق محمدرضا بازرگانی، سیدمحمد بهشتی، سعید تاجمحمدی و محمد شکریفرد است که مردم در دو مرکز استان گلستان و لرستان شنیدهاند:
عید فطر آمد و دل در رمضان جا مانده
طعم لطف و برکاتش به لب ما مانده
رمضان بود و نفسهای پر از راز و نیاز
رمضان بود و اذان بود و دعا بود و نماز
هر کسی دست عنایات خدا را میدید
سی سحر بوی خدا در دل ایوان پیچید
صحبت از سورۀ نامت به میان آمد و رفت
چشم بستیم و هلال رمضان آمد و رفت
تشنه بودیم و پریشان که تو ما را خواندی
باز سی جرعه ازین باده به ما نوشاندی
یاد کردیم ز لبهای عطشناک حسین (ع)
گریه کردیم بر آن پیکر صدچاک حسین (ع)
مرد ایثار و وفا میشود اهل رمضان
دستگیر ضعفا میشود اهل رمضان
نه فقط بستن لب روی طعام است صیام
رزم عشق و ادب و صبر و قیام است صیام
با دلی غرق خداوند رسیدیم به عید
وه! چه خوشحال، چه خرسند رسیدیم به عید
روزهداران! که غم سیل چشیدید امسال
و شد از درد، دل یکیکتان مالامال،
خم نکردید کمر زیر غم سیل ولی
آری آری که چو کوهاند مریدان علی
گرچه با یک جگرِ غرق به خون آمدهاید
روسپید از دل سیبلاب برون آمدهاید
وطنم! گرچه گلستانِ تو شد غرقِ در آب
یا که دروازۀ قرآن تو شد غرقِ در آب
خشت جان پیشکش آورده تو را میسازیم
باز هم طرح نو و طرح نو و طرح نو میاندازیم
از علی یاد گرفتیم که در وقت صیام
لقمۀ خود بگذاریم به دست ایتام
سیل خون در یمن و سوریه جاریست کنون
هیچ راهی که به ساحل برسد نیست کنون
هر کجا سیل خطر، موج بلا، برخیزد
شیعه با نیت امداد به پا برخیزد
هر کجا عشق علی هست همانجاست وطن
شام و بحرین و عراق و عربستان و یمن
تیغ حیدر به سر کفر فرود آمده است
روز بیچارگی آل سعود آمده است
لشگر کفر رسیدهست به پایان کارش
دست ما، عاقبت افتد همه جنگ افزارش
در جهان نیست بلاخیزتر از آمریکا
هان! به جز جنگ چه دیده بشر از آمریکا؟
قدرتش را تو ببین، رو به زوال است، زوال
پیش او خم شدن شیعه محال است، محال
عشق زهرا به دل و بر لبمان یا حیدر
کی به تحریم شما خم کند این ملت سر؟
پس از این نیز اگر هرچه که تحریم کنند
عزم ما را نتوانند که تسلیم کنند
جان به کف منتظر امر ولی میمانیم
با معاویه بگو: پشت علی (ع) میمانیم
صبر ما بود که دشمن به شکست آمده است
صبر، رزقیست که از روزه به دست آمده است
غیر امید به دست همه، دیواری نیست
مرد را جز سر زانوی خودش، یاری نیست
دورۀ خامی و افتادگی ما طی شد
تاک خوشقامت ما چله گرفت و مِی شد
آنچه در ساغر این میکده باقی مانده
همه از لطف ابالفضلی ساقی مانده
بیسر و دست اگر مشک به دندان بکشیم
خوشتر از اینکه دمی دست از ایمان بکشیم
ظلم را عاقبتی نیست؛ به قرآن سوگند
فتح با ماست؛ به لبخند شهیدان سوگند
یا ابالغوث! دل خستۀ ما را دریاب
عیدی ما فرج توست اماما! بشتاب
اشکِ این قوم تو را خوانده؛ خودت را برسان
تا در این سینه نفس مانده خودت را برسان
رضا ابوذری، رضا شریفی، عاطفه جوشقیان، سیدهفرشته حسینی و فاطمه عارفنژاد، شاعران شعری هستند که از تریبون نماز عید سعید فطر در گیلان شنیده شد:
باز با لطف تو مهمان تو بودم یک ماه
مُنعم از سفرۀ احسان تو بودم یک ماه
شوق پر میکشد از چشم ترم وقت اذان
آسمانیترم از قبل به لطف رمضان
بیکرانی و من از لطف تو شرمآلودم
من کجا لایق اینقدر کرامت بودم؟
تشنگی داشت، ولی تشنگیاش شیرین بود
پشت هر آهِ دعا، آینۀ آمین بود
عطش روزه مرا برد به کوفه، به فرات
روضه در روضه، عطش، داغ قتیلالعبرات
دم افطار به یاد لب عطشان حسین
یاد لبهای ترک خوردۀ طفلان حسین
ناله کردم بِابی انت و اُمی ارباب!
عطش روزه کجا و عطش طفل رباب؟
یک طرف لذت عید است و عیان است، عیان
یک طرف اشک و دل تنگ و وداع رمضان
با تو ای ماه خدا! در دل ما غوغا بود
هر سحر بزم مناجات و دعا برپا بود
دورِ هم بودن و افطاری با عشق و صفا
بوسه بر دست پر از رنج پدرمادرها
آشتیها و دل از کینه رها کردنها
در سحرهات غریبانه دعا کردنها
چشمبرهم زدنی ساعت پایان آمد
سحر وصل گذشت و شب هجران آمد
کاشکی قدر تو در هر شبِ ما جاری بود
حاصل روزۀ ما کاش که بیداری بود
مِهرت ای ماه! به جان و دل عالم افتاد
اشک ما، حسرت ما، بدرقۀ راهت باد
میسپارم به خدا ماه خدا را... بدرود
آه ای ماه خدا! ماه دلآرا! بدرود
رمضان رفت ولی روح عبادت باقیست
باز چشم دل ما تشنۀ لطف ساقیست
ماهِ نورانیِ معراج شهیدان، رمضان!
دست جان و دلِ ما را به شهیدان برسان
به همانها که بریدند دل از این عالم
که شب قدر گرفتند شهادت را هم
گرچه رفتند کنون، وقت خروش من و توست
آری این بار گران بر روی دوش من و توست
وارثان شهدا! ما به چهها مشغولیم؟
کلکم راع! بدانید همه مسئولیم
باید امروز به خودخواهی پایان بدهیم
کار را باید از این پس به جوانان بدهیم
چرخ این ملک نه اینگونه نمیگردد آه
هرکه دارد سر همراهی ما بسمالله
میتوانیم گره باز کنیم از این کار
فرصتی نیست که اعراض کنیم از این کار
به موفق شدن و چیره شدن پل زدهایم
ما که در مخمصهها ساز توکل زدهایم
پشت سر روشنی تجربهاندوزیها
پیش رو فرصت تاریخی پیروزیها
رهبرم گفته فقط چشم امیدش ماییم
هرکجا قفلی اگر هست کلیدش ماییم
دور، دور نفس حق رجزخوانیهاست
همهجا زمزمۀ فتح سلیمانیهاست
از مسیر شهدا دوری و لغزش، هیهات
با اباطیل جهان نرمی و سازش، هیهات
اگر امروز جهان در کف اعداست، چه باک؟
صف به صف باطل اگر روبروی ماست، چه باک؟
رمز پیروزی ما تا به ابد وحدت ماست
سرفرازیم اگر امروز هم از قدرت ماست
روبرو لشکر تزویر اگر صف دارد
شیعه تیغ دو دم بینش در کف دارد
دست تزویر برای من و تو رو شده است
ای برادر! منشین وقت هیاهو شده است
نَفَس مُسری این ایل و تبار آلودهست
ای برادر منشین شهر غبارآلودهست
آه هرزخم که بر پیکرۀ ایمان خورد
غم نان بود که بر گُردۀ محرومان خورد
وای اگر هیچ نگوییم، و اسراف شود
خون مستضعف اگر شربت اشراف شود
داد اگر هست فقط بر سر بیداد کشیم
انتظار فرج از نیمۀ خرداد کشیم
گرچه گفتیم و شنیدیم که عید است ای ماه!
عید بیرؤیت روی تو بعید است ای ماه!
از غم و درد و غریبی شهیدان وطن
تا غم بیکسی مردم تنهای یمن،
مانده روی دلمان داغ هزاران لاله
ندبهخوانیم برای فرجت با ناله
رو به فجر است کنون دست دعای شهدا
العجل میوزد از حنجرههای شهدا
مردم استان سمنان هم شنونده شعری بودند که حاصل ذوق ادبی محمد قائمیراد، محمدرضا درخشان و تورج قنبرلو است:
باز یک ماه به مهمانی حق خو کردیم
از همه روی گرفتیم و به او رو کردیم
باز یک ماه اذان تا به اذان دل دادیم
به خداوند اذان و رمضان دل دادیم
آیههای پر از اعجاز خدا را خواندیم
در کنار هم «اَشِدّا» «رُحَما» را خواندیم
رزقمان شد که دل از لقمۀ دنیا ببُریم
روزی از سفرۀ پر برْکت ایمان بخوریم
روزه یعنی که نترسیم ز تحریمِ کسی
عبد ربّیم و نداریم جز او بیمِ کسی
سه شب قدر، به تقدیر خوشی دلبستیم
که در آن، ذرهای از لشکر مهدی (عج) هستیم
مستی قدر سبب شد همه هشیار شویم
تا به خال لبت ای دوست گرفتار شویم
ناامید از در لطف تو خدایا نرویم
ما حسینی شدهایم، از پی دنیا نرویم
خاکمان بیمۀ خون شهدا بوده و هست
زیر دِیْنِ کرم و لطف رضا بوده و هست
خاکمان باغ گل از چشمۀ خون شهداست
بوی عطر خوششان در همهجا بوده و هست
متمایل نه به غرب است و نه شرق است و نه هیچ
انقلابی که فقط قبلهنما بوده و هست
کوری چشم تبرها به ثمر بنشیند
این درختی که چهل سال به پا بوده و هست
نوبت نسل جوان است، علمدار شود
پرچمی را که بر آن نقش خدا بوده و هست
اربعین پرتویی از نور جوانان شماست
روز قدس آیهای از شور جوانان شماست
باش تا پاش بیفتد، همه برمیخیزند
همه با نغمۀ یا فاطمه برمیخیزند
هرکدام آینهای از حُججی خواهد شد
و در آن روز در عالم فرجی خواهد شد
عدهای، صحبتی از جنگ که شد، ترسیدند
مصلحت را همه در سازش و ذلت دیدند
یادشان رفت که ما نیز خدایی داریم
پای مردانگی و دست دعایی داریم
سختیِ این دو سه روز از سر ما میگذرد
غنچهها میشکفد، سوز هوا میگذرد
نور حق میدمد و رونق شب میشکند
دورِ خوشرقصی تزویر و ریا میگذرد
اجر یاران خدا ساحل امن است و امان
نوح با کشتی از این موج بلا میگذرد
مانع راهِ خدا نیست؛ نه فرعون و نه نیل
میرسد مردی و در دستْ عصا، میگذرد
تا طبس هم برسد دشمنت آن لحظه خدا
با سپاه شِنش از سمت هوا میگذرد
درس تاریخ نگر! دیدۀ عبرت بگشا!
در درخواست فقط سوی خدایت بگشا
گام اول به سرانجام رسیدهست، ولی
شرط دوم قدم آن است که همپای ولی،
تا ظهور ولیالله نلغزیم دمی
با کسی دم نزنیم از درِ تسلیم دمی
هر که همپای ولی ماند، نخواهد لغزید
هر که با سیدعلی ماند، نخواهد لغزید
انتهای پیام/