به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز، دینگ دینگ ... صدایش برای تمام کسانی که در مرکزیترین نقطه شهر یعنی میدان شهرداری قرار دارند یا از آنجا عبور میکنند آشناست.
صدایی که با چرخیدن عقربهها، گذر زمان را یادآوری میکند، گذر سرمایهای برگشتناپذیر و غیر قابل خریداری. گذشت همه ثانیهها، دقیقهها و روزهایی که آرزوی آمدنش را داریم. روزی برای آغازش، خوشحالیم و گاهی برای پایاناش، غمگین.
صدای زنگهایش در میان همهمه شلوغی شهر، ملودی آرامش و طنین صدای زندگی است. اینجا نماد کهن شهر تبریز است.
رازهای نهفته بسیاری را از تاریخ معاصر تبریز بر سینه خود دارد. سالهاست که استوار ایستاده و اتفاقات تاریخی و اجتماعی گوناگونی را نظاره کرده است. نوستالژی که در میان مردم این شهر، نمادی از تلاش و همت درکنار زیبایی و قدمت است.
عمارت ساعت یا همان کاخ شهرداری تبریز را میگویم، بیش از ۷۰ سال است که مردم تبریز با صدای زنگ ساعتتش زندگیشان را آغاز میکنند.
عمارت ساعت در بین مردم تبریز به «ساعات قاباغی» نیز معروف است. ساخت آن از سال ۱۳۱۴ تا ۱۳۱۸ هجری شمسی به طول انجامیده است.
این بنای تاریخی تحت نظارت مهندسان آلمانی با همکاری معمار ارمنی «آودیس اوهانجانیان» و معمار محلی «حاج محمد» در مساحت ۶۵۰۰ مترمربع ساخته شده است.
همچنین این عمارت در ۲۹ تیر ماه ۱۳۷۷ هجری شمسی در فهرست آثار ملی به ثبت رسید. این بنا به عنوان اولین موزه شهر و شهرداری کشور مورد استفاده قرار میگیرد.
طراحی کاخ شهرداری تبریز به گونهای است که اگر از بالا به آن نگاه بیاندازیم به شکل عقاب در حال پرواز دیده میشود ولی معروفیت بیشتر کاخ شهرداری تبریز به دلیل وجود «برج ساعت» چهار صفحهای با ارتفاع 30/50 متر است. ساعت برج هر ۱۵ دقیقه یک بار صدای موزون زنگهایش نواخته میشود.
البته «ساعت عمارت» چندین سال در سکوت به سر می بُرد تا اینکه در سال ۹۲ ساعتسازی پس از آمدن و رفتنهای بیثمر ساعتسازان دیگر بر بالیناش، قلب این ساعت را به کار انداخت.
چه کسی قلب تبریز را زنده نگه داشته و نبض آن را تنظیم میکند؟ چه کسی است که دل در گرو حرکت عقربههای این ساعت دارد!
او کسی نیست جز عبادالله رادمهر، ۵۶ سال دارد، گردش عقربههای روزگار، گرد سپیدی بر سر و رویاش ریخته، روزانه چندین بار ۱۲۶ پله را بالا و پایین میرود تا به قول خودش به فرزند ۸۴ سالهاش سر بزند.
قرارمان را در موزه فرش عمارت و درست زیر ساعت گذاشتیم تا در همان حال و هوا با استاد گفت و گویی داشته باشیم. او نیز صبورانه ما را پذیرا شد.
عبادالله رادمهر ۵ سالی میشود، متولی و تعمیرکار ساعت عمارت تاریخی شهرداری شده است. میگوید: ساعتهای شهرهای بزرگ آنقدر مشهور هستند که میتوانند به عنوان جاذبه توریستی جهانی در نظر گرفته شوند که یکی از همین برجها، برج ساعت عمارت شهرداری تبریز است.
استاد یادآوری میکند: موتور این ساعت هر ۲۴ ساعت یکبار کوک میشود که تنها ۲ ساعت در کل جهان از این نوع موتور بهره میبرند؛ یکی برج مشهور لندن و دیگری برج ساعت تبریز.
ساعت عمارت تبریز انیس من است
او میگوید: ساعت این عمارت سالها خراب بود و کار نمیکرد ولی در سال ۱۳۹۲ یکی از شاگردانم به سراغ من آمد تا برای تعمیر ساعت به عمارت بیایم که ابتدا با مخالفت من روبه رو شد ولی وقتی ساعت را دیدم به یکباره عاشق آن شدم و این عشق ۶ ساله شده و به عبارتی ساعت ۸۴ ساله انیس من است.
رادمهر ادامه میدهد: انواع ساعت از جمله شنی، بادی، آبی، باتری، خورشیدی در جهان وجود دارد که مدل ساعت عمارت از نوع مکانیکی است که وزنهها نیرو را به پاندول تبدیل کرده و سپس به دندهها وارد میکند و این موجب حرکت ساعت میشود.
او در ادامه روایت واگویه میکند: مدل ساعت تبریز مشابه آرواره دندان انسان است یعنی اگر دندانهای بالایی نباشد با دندانهای پایین نمیتوان کاری کرد و هر دو دندان بالا و پایین مکمل هم هستند و دندههای ساعت نیز بدین شکل مکملاند.
دندههای ساعت ۸۴ ساله تبریز به قدری حساس است که با یک تار مو از کار میافتد
رادمهر معتقد است: به قدری دندههای ساعت تبریز حساس است که اگر یک تار مو مابین آن دندهها قرار گیرد باعث از کار افتادن آن میشود.
حرف از دشواری و استرس تعمیر ساعت عمارت که میشود، رادمهر میگوید: این یک ساعت عادی نیست بلکه نظیر آن فقط یک مورد است؛ از اینرو تعمیر و نگهداری بسیار سختی داشت و بدین گونه نبود که قطعههایش به راحتی در بازار یافت شود بلکه از مدلسازی گرفته تا قطعهسازی و ریختهگری و ساخت روغن را خودم انجام دادهام تا اجازه ندهم حتی لحظهای قلب تبریز از کار نیافتد.
او که دل پُری از برخی بیتدبیریها نسبت به ساعت و خودش دارد، ادامه میدهد: با توجه به اینکه ساعت تبریز یک وسیله ناشناخته و بینظیر است از اینرو به راحتی میتوانستم پول زیادی از آن به جیب زده و یک قطعه و دنده آن را چند میلیون بگویم ولی نه تنها هیچگاه این کار را انجام نداده و نخواهم داد بلکه حتی همه هزینه تعمیر و ساخت آن را از جیب خود داده و بابت آن مالیات نیز پرداخت کردهام.
رادمهر همچنین میگوید: شخص آقای شهردار از من خواست تا حواسم به ساعت باشد و مبادا از کار بیافتد ولی باید به فکر من هم باشند که هیچ حقوق و مزایایی ندارم و ماهها حقوقم را پرداخت نکردهاند.
من حواسم به نبض تبریز است و مدیران متولی نیز حواسشان به نبض زندگی من باشد
همانطور که تعریف میکند: روزانه چند بار به ساعت سر میزند در حالیکه هزینه رفت وآمدش بالای ۱۰ هزار تومان است ولی در مقابل چند ماه یکبار حقوقی معادل یک میلیون و نیم دریافت میکند که این رقم در آذرماه سال گذشته به ۲ میلیون افزایش یافته ولی بنابه برخی مخالفتها، قرارداد جدید اجرا نمیشود و همچنان با قرارداد قبلی پرداخت میشود.
به گفته خودش، حتی برنامه جذب گردشگری برای ساعت این عمارت داشته تا تاریخچه و نحوه استفاده از آن را به چند زبان برای گردشگران توضیح دهد، ولی هیچ حمایتی از او نشد.
توصیف 2 ملودی ساعت ۸۴ ساله تبریز
رادمهر بارها ساعت عمارت شهرداری را فرزند خود خطاب میکند، میگوید: این ساعت دو زنگ دارد که یکی به صورت ملودی است که سر ساعت 4 بار، یک ربع گذشته ۸ بار، در نیم ساعت ۱۲ بار و یک ربع مانده ۱۶ بار و در مجموع در هر ساعت ۴۰ بار به صدا در میآید که بنابه رفاه حال ساکنین این منطقه آن را خاموش کردهایم ولی زنگ دوم اعلام ساعت است که مثلا در ساعت ۲، دوبار و در ساعت ۱۲، دوازده بار به صدار در میآید که وزنههای آن نیز سنگین است و خاموش کردهایم.
در ادامه از آقای رادمهر خواستم تا از نزدیک با نحوه کوک کردن ساعت آشنا شویم، از این رو ۱۲۶ پله باریک را بالا میرویم، برای رسیدن به ساعت غول پیکر؛ مرحله آخر بالا رفتن از یک نردبان است.
او با شوقی که در چشمانش موج میزند ساعت و وزنهها را نوازش میکند، گویا واقعاً رابطه پدر و فرزندی بین آنها برقرار است.
نگذاریدبا بیتدبیریها قلب تبریز از کار بیفتد
در پایان در حالی که خیره به ستونهای موتور ساعت است، حرفهایش را اینگونه تمام میکند: «نگذارید بیتدبیریها، قلب تبریز را از کار بیاندازد که اگر از کار بیفتد دیگر سی سی یو و مُسکن و احیا کارساز نخواهد بود».
***********************
گفتوگو از کتایون حمیدی
***********************
انتهای پیام/۶۰۰۲۷/و