به گزارش خبرگزای فارس از بندرعباس، دیاری که تا چندین قرن گذشته حکامی داشته و در سرزمینی وسیع در کوههای سربه فلک کشیده، مردمانش کشت و زرع داشتهاند و آذوقه شهرهای اطراف را تامین میکردند و با آن شهرها آبزیان مبادله میکردهاند، اما حال چنگال غول خشکسالیها از یک طرف و بیتدبیریها از سویی دیگر باعث شده تا مردمانش در تامین کمترین مایحتاج زندگی درمانده شوند.
سرزمینی که کوههایش گنج هستند و معادن سنگ آهن، کروم، منگنز، مس، سلیس، مرمر، انواع سنگهای زینتی و...در زیر پایشان خودنمایی میکند، اما رنج مردمانش هیچ سنخیتی با گنج نهفتهاش ندارد و پاسخی قانع کننده را نمیتوان برای آن یافت.
اینجا سرزمینی است که قلعهای شش هفت هزار ساله دارد که حکمرانان در آن حکمرانی میکردند و هفت قرن پیش قلعه را مرمت میکنند و قلعه انگهران در روستای گوهران بشاگرد (انگهران دو دهه قبل به گوهران تغییر نام مییابد) که جزو آثار تاریخی و باستانی بشمار میرود، اما به فراموشی سپرده میشود. قلعهای که با مردمانش حرفها دارد.
از حکام و بزرگان این منطقه، نسلهایی در بشکرد یا همان بشاگرد امروز زندگی میکنند و خاطرات و خطرات دهها نسل را سینه به سینه به یکدیگر منتقل کردهاند و از رشادتهای اجدادشان در حراست و صیانت از سرزمینشان و حتی ایستادگی در مقابل متجاوزان خارجی از جمله انگلیسیها میگویند.
در کنار قلعه انگهران، مسجد و حسینیهای دیده میشود که قرنها قبل ساخته شدهاند و حسینیه با همان سبک قدیمی چندی قبل مرمت شده و چوب و حصیر و سقف با تیرآهن جایگزین شدهاند. در کنار حسینیه، قبور قدیمی و جدید دیده میشود؛ سنگ قبرهای حکاکی شده بسیار قدیمی، نشان از گذشته فرهنگی منطقه دارد که در آن زمان مردمان این دیار دست به قلم بودهاند و حتی عرفانی هم مینوشتند.
دوشهید گمنام و یک شهید منطقه (ذاکر جعفری) در اینجا مدفون هستند. در گوهران و سردشت هر شهری پذیرای دو شهید گمنام هستند. دو شهری که ۲۲کیلومتر با هم فاصله دارند و شهرداران فعالی هم دارند. اما در شهر سردشت هم مردم با مشکل آب مواجهاند و فقط یک نازل بنزین جایگاه سوختش فعال است. مخزن هزار مترمکعبی آب هم توسط شرکت آب و فاضلاب استان در گوهران درحال اجراست.
شهردار گوهران از آمادگی شهرداری برای مرمت قلعه که در زلزله سال 92 بیشتر قلعه تخریب شده است، با همکاری میراث فرهنگی میگوید.
مجتبی انصاری همچنین اظهار میدارد که دراین منطقه و شهرگوهران طرح آرامستان شامل بلوار، میدان ورودی شهر، قطعهبندی قبور، پارکینگ، سکوی نماز، غسالخانه، سردخانه و فضای سبز با اعتبار بیش از 200 میلیون تومان اجرا شده و در دهه فجر امسال به بهرهبرداری میرسد.
میرداد بهروز، معتمد و بزرگمرد منطقه
در این منطقه بزرگانی همچون میرداد مقدمزاده معروف به میرداد بهروز هستند که به عنوان معتمد منطقه و استان و استانهای همسایه هم محسوب میشود و به دلیل نقش آنها در صلح و سازش مردم و اقوام و قبایل و طوایف و برقراری امنیت منطقه و پیگیری مشکلات مردم، مورد احترام عام و خاص قرار دارد.
این بزرگ مرد ۸۷ ساله متواضع و دلسوز، اسناد مکتوبی را که بخشی از آن سوخته و باقیماندهاش را نگهداری میکند، نشانمان میدهد که این اسناد منقش و با مُهر و دستنوشتههای زیبا نشان از سواد و فرهنگ و پایبندی و دلبستگی بشکردیها از گذشته تاکنون به دین مبین اسلام و پیامبر و خاندانش (ع) دارد. اسناد مربوط به قلعه، چندی قبل در آتشسوزی از بین رفتهاند. سایر اسناد در مورد اخذ مالیات باقی است.
میرداد بهروز حتی سنگ قبرها و قبور خانوادگی در این منطقه را نشانمان میدهد که چندین نسل قبل بر روی سنگها مشخصات صاحب قبر با زیبایی حکاکی شده است و در برخی سنگ قبرها هم حکاکی زیبایی از اسب و کلاهخود دیده میشود که نشان از این دارد که صاحب قبر از دلیران، بزرگان و یا حکام منطقه بوده است و در کنارش بر پیامبر و آلش درود فرستاده و شعری عرفانی هم نوشته و نام و تاریخ وفات صاحب قبر حک شده است که نشان میدهد، مردم این منطقه از قرنها پیش با نوشتن و سرودن شعر آشنا بوده و دوستدار خاندان پیامبر (ص) و اهل بیت(ص) بودهاند که این موضوع نشان از فرهنگ بشکردیها است.
میرداد مقدمزاده در خصوص وجه تسمیه نام «بشکرد» هم میگوید: در آن زمان هر روز در برخی از روستاها بارش داشتهایم و به همین دلیل این منطقه را بشکرد مینامیدند. «بش» که هنوز هم مورد استفاده قرار میگیرد به معنای تقسیم کردن است که بارش در روستاهای مختلف تقسیم میشده و به همین دلیل این منطقه بشکرد خوانده میشد.
میرداد بهروز که آشنایی کامل با سیر تاریخی بشکرد، قلعه انگهران و... دارد، میگوید: حکامی که در سدههای مختلف در این مکان زیستهاند و اجازه تعرض را به هیچ بیگانهای ندادهاند تا اینکه در دوران رضاشاه پهلوی که جنگهای زیادی صورت میگیرد و دولت مرکزی وعده میدهد که سران و متنفذین و معتمدین منطقه تسلیم شوند تا اماننامه بگیرند و در منطقه زیرنظر دولت مرکزی بمانند که خلف وعده و دسیسه میکنند و از قول راویان، معتمدین و سران منطقه که برای اخذ اماننامه رفته بودند را در دیگهای پر از روغن داغ در منطقه خاش میاندازند و اعدام میکنند که این افراد رضااکبر، اکبرچراغ، عبدالعلی دادشاه، میرابراهیمی کربلایی غلامحسین و حسین احمدشاه بودهاند.
مقدمزاده اما خود از کودکی و بهخصوص جوانی دغدغه مردم منطقهاش را داشته و غصه میخورده که چرا مردمان بشکرد باید در رنج و زحمت باشند و نتوانند از معادن منطقه برای رفع محرومیت بهره ببرند. مجوزهای استخراج معدن منگنز و کروم خودش هم باطل شده است و میگوید مردمان این منطقه توانایی برنده شدن در مزایدهها را ندارند و دولت باید برای اشتغالزایی بومیان این منطقه در معادن و... امتیازاتی قائل شود.
فقر در جادهها
چهارشنبه گذشته پس از اقامه نماز مغرب و عشا در حرم مطهر امامزاده سید مظفر(ع) بندرعباس، به سمت میناب حرکت کردیم و پس از گذشت حدود یک ساعت این مسیر حدود 90 کیلومتری را پیمودیم و حدود 200 کیلومتر را باید میرفتیم تا به سردشت، مرکز شهرستان بشکرد برسیم که این مسافت را بیش از چهارساعت در جادههای پیچ در پیچ طی مسیر عبور کردیم.
حتی در طول مسیر تلفنهای همراهمان آنتندهی نداشت که اگر در این جاده خطرناک که برخی جاهایش حتی شانه راه نداشت و آسفالت لبه جاده دچارخوردگی شده بود، حادثهای پیش بیاید و نیاز به تماس تلفنی باشد، این تماس مقدور نیست و این عدم امکان برقراری تماس تا دو روز بعد که به مناطق روستایی دیگر بشاگرد هم رفتیم، مشهود بود و فقط در شهرهای سردشت و گوهران، تماسها راحتتر برقرار میشد و دسترسی به اینترنت هم فراهم بود و در روستاها و جادهها این امکان وجود نداشت.
در این جاده اصلی که البته در برخی از مسیر حتی از علایم رانندگی خبری نبود و در برخی از نقاط جاده، چالهها و دستاندازهای زیادی و نشست آسفالت بود و در منطقهای هم کوه ریزش کرده بود که این موارد باعث میشود برای رانندگانی که آشنایی چندانی با جاده ندارند، خطرآفرین باشد.
جادههای روستایی هم که خاکی است و اگر بارندگی اندکی باشد، مسدود میشود و زمان رفت و آمد هم به درازا میکشد.
روستای درمار
از جاده روستایی به روستای درمار که در ۵۰ کیلومتری شمال گوهران واقع است، میرویم؛ به گفته میرداد مقدمزاده، مسیرش ۱۳ کیلومتر خاکی است و بیش از یک ساعت طول میکشد تا از این جاده بگذریم تا به این روستا برسیم.
روستایی که این دلیرمرد جادهاش را هموار کرده و از چشمه بالای کوه، یکهزار و 400 مترلولهکشی کرده تا آب را به روستا رسانده و اهالی استفاده میکنند و امسال هم پروژه آبرسانی روستا افتتاح شده است.
در این روستای ۲۵۰ نفری اما حال به دلیل خشکسالی، نخلها هم خشکیدهاند و اهالی میگویند گوسفندان طعمه پلنگها شدهاند. البته روستانشینان بشاگردی اولویت اصلی را احداث جاده به خصوص جادههای روستایی میدانند که اگر جادهها آسفالت شوند، آب و برق و خدمات به راحتی به روستاها میآید. البته کمبود زمین برای کشاورزی هم از دیگر مشکلات بشاگردیهاست، چراکه منابع طبیعی بیشتر اراضی را ملی اعلام کرده و آنها نمیتوانند بر روی زمینهای هموار روستاها کشاورزی کنند. منطقهای که گفته میشود میتوان محصولات گرمسیری و سردسیری را در آن کشت کرد.
سیر بشاگرد هم که معروف است، اما دلالان فقط ضرر و زیان را نصیب سیرکاران کردهاند و با قیمتهایی از کشاورزان میخرند که حتی هزینههای تولید سیر هم تامین نمیشود. در طول مسیر از روستای جخیش عبور میکنیم که مدرسه کانکسی از دور پیداست. در کوههای روستا سوراخهایی از دور دیده میشود که در گذشته انبار خرما و گندم بوده است و همچنان آثارشان باقیمانده است و اما حالا دیگر با خشکسالیها و کاهش کشت و زرع، از آنها استفاده نمیشود.
بعد از زلزله سال ۹۲ بشکرد که خانههای روستائیان خراب میشود و دولت برایشان خانههایی در روستای امامآباد احداث میکند، به دلیل بیآبی روستا خالی از سکنه مانده است و گرچه لولهکشی شده است، اما آب همیشه در لولهها جاری نیست و بیشتر روزها با تانکر به آنها آبرسانی میشود و گویا قرار است تا سال آینده آب انتقالی از سد سهران به گوهران، به این روستا هم برسد. ساکنان روستا میگویند آنها تلفن ثابت ندارند و از تلفن همراه روستایی استفاده میکنند.
رنج دانشآموزان
مدارس نیز در بشاگرد به خصوص در روستاها چندان وضعیت مناسبی ندارند. برخی کانکسی و کپری است و برخی هم ساختمان دارد و فاقد امکانات است.
در دبستان شهید شیرودی درمار معلم به همراه دانشآموزان، چاه فاضلاب مدرسه را حفر کرده اند و دفتر مدرسه هم هیچگونه امکاناتی ندارد؛ دو کلاس با یک مدیر آموزگار و ۲۲ دانشآموز پایههای اول تا ششم با نیمکتها شکسته و وایتبردی که خود معلم خریده است!
یک بخاری نفتی خراب غیرقابل استفاده در کلاس دیده میشود و معلم مدرسه با پیگیریهای فراوان پارسال توانسته یک بخاری برقی و پنکه از آموزش و پرورش تامین کند اما بخاطر معیوب بودن سیستم برقکشی مدرسه، امکان استفاده از این بخاری هم وجود ندارد و دانشآموزان مجبورند در کلاسهای سرد بدون شیشه دربها، بر روی نیمکتهای سرد فلزی بنشینند که تختههایش شکستهاند.
روستا آب ندارد و دختران و زنان از چشمهای در فاصلهای دورتر از روستا آب میآورند که در همان زمان دختری حدود هشت نه ساله را میبینم که یک قوطی آب را بر دوش گذاشته و دبهای دیگر را به دست گرفته و از چشمه به سمت خانه میرود.
روستا خانه بهداشت و مسجد هم ندارد. جوانان این روستا مانند بسیاری دیگر از بشکردیها مجبورند برای کارکردن در کشاورزی به منطقه هشتبندی و... در شهرستان میناب و سایر مناطق استان بروند.
جاده دسترسی به این روستا هم خاکی و پرشیب و در برخی نقاط هم گودالهای بزرگ دیده میشود که هرخودرویی به راحتی نمیتواند از این جاده عبور کند و زمانی که از روستای درکاه به روستای حجتآباد رفتیم، در زمان برگشت برای بالا آمدن از سرآشیبی تند خاکی جاده مجبور شدیم چند مرتبه با خودروی پراید از شرآشیبی بالا و پایین برویم تا بالاخره توانستیم عبور کنیم؛ گذر از چنین جادههایی بهخصوص در زمان انتقال بیمار و... بسیار سخت است و شاید که در همین جادهها، روستائیانی جان خود را از دست میدهند که این خاطرات تلخ و ناگوار در ذهن روستائیان وجود دارد.
روستای درکاه
جاده 13 کیلومتری روستای درکاه هم همچنان خاکی است و در زمان بارندگی بسته میشود و سپاه جاده برایشان باز میکند. تا پارسال مجبور بودند از جادهای دیگر به روستا بروند که بیش از 60 کیلومتر باید در جاده خاکی طی مسیر میکردند.
جاده فعلی گویا سال گذشته زیرسازی شده و اما آسفالت نشده است. مریضها با نیسان و خودروهای شاسیبلند باید جابجا شوند، گاهی باید غزل خداحافظی را در این مسیر پرفراز و نشیب بخوانند. در این روستا هم مانند بسیاری از روستاها فقط یک مدرسه ابتدایی برای 50 دانشآموز وجود دارد که سرویس بهداشتی آن نیاز به تعمیر دارد و شیشههای کلاس هم گویا شکسته شدهاند. سال 90 روستا برقدار شده است. اما مدرسه راهنمایی ندارند و باید به شهرهای دیگر بروند و سال گذشته گویا یکی از دانشآموزان دختر کلاس اول راهنمایی این روستا در واژگونی وانتنیسان در مسیر رفت و آمد به مدرسه جانش را از دست داده و این وضعیت، ترس بر دل روستائیان انداخت.
روستاهای درکاه، تچ، حجتآباد، اسلامآباد و گوهرکوه با بیش از300 خانوار در این منطقه است که نیاز است یک مدرسه راهنمایی برای ادامه تحصیل دانشآموزانشان ساخته شود. در طول مسیر جاده خاکی دسترسی به روستای درکاه از کنار سد سهران عبور میکنیم که البته گفته میشود رسوبگیر است و باید تبدیل به سد شود. جادهای که اگر بارندگی شود، آب آن جاده را مسدود میکند. جمعه هم جاده در منطقه ایرر به دلیل ریزش کوه بسته شده بود. تا چندسال قبل که بارندگی بیشتر بود، سیر، پیاز، پرتقال، انار و... کشت میشده است، اما الان آب خوردن هم به راحتی ندارند.
یکی از خواستههای مردم منطقه، اشتغال پایدار همراه با بیمه در چنین پروژههایی است که نظارت ادارهکار و سایر متولیان را میطلبد. بیشتر روستائیان فاقد درآمد و شغل بوده و با یارانه و به سختی زندگی میکنند. اهالی کپرنشین درکاه در حال حاضر برای ساخت کپر هم با کمبود زمین مواجه شدهاند. طرح هادی در روستا مطالعه شده اما هنوز اجرا نشده است.
مردمان این دیار اما برای میهمانشان کم نمیگذارند تا میهماننوازیشان همچنان زبانزد عام و خاص بماند. آنها شاکر انقلاب و نظام هستند و عکس امام (ره)ورهبری را در کپرهایشان و منازلشان نصب کردهاند و میگویند نسبت به گذشتههای دور و زمان رژیم طاغوت، وضعیتشان بهتر است، اما نیاز است که دولتمردان، کاستیها را برطرف کنند، حضورشان در روستاها تنها به زمان انتخابات خلاصه نشود، وعده ندهند و بعد از انتخابات، موکلانشان را فراموش نکنند، اما تاکنون این سناریو در هر دوره انتخابات ریاست جمهوری و مجلس تکرار شده است.
انتهای پیام/ح