اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

خانواده

حفظ قرآن، میراث خانوادگی ماست

«خانواده تقی زاده» برای تربیت فرزندانشان مسیر انس با قرآن را انتخاب کرده‌اند. مسیری که بچه ها هم از کودکی باعلاقه به آن رشد کرده‌اند.

حفظ قرآن، میراث خانوادگی ماست

گروه خانواده؛ نعیمه موحد: بعضی از خانواده برای تربیت فرزندانشان مسیری را انتخاب می‌کنند که اول و آخرش و حتی قدم زدن در آن مسیر خود خوشبختی و عاقبت‌به‌خیری است. مسیری که نسل به نسل و از مادر به مادر به خانواده «تقی زاده» ارث رسید، مسیر زندگی با قرآن بوده است.

مادر «خانم زهرا نقی زاده» از همان روزهای کودکی او را با قرآن مأنوس کرده است و او هم بعد از مادر شدن، دخترش را به اولین دوره کلاس‌های حفظ قرآن در موسسه «مهد قرآن» فرستاده است. این مادر می‌گوید که انس با قرآن آموزه خانوادگی ماست که باعث شده دوست داشته باشیم بچه‌هایمان در پناه آیات کتاب خدا رشد کنند و قد بکشند.

 

مادرم گفت در کلاس حفظ قرآن شرکت کنیم

بافت محله میدان خراسان که ساختمان مرکزی «مهد قرآن» در آنجا واقع‌شده است، یک بافت مذهبی است. منزل پدری من هم در همان منطقه است. از همان زمان کودکی مادر من که مرحوم شده‌اند، علاقه زیادی داشتند که بچه‌هایشان با قرآن مأنوس باشند و قرآن را یاد بگیرند. مثلاً خواهر بزرگ من از سن چهار ونیم سالگی در کلاس‌های قرآن شرکت می‌کرده است.

آن زمان ما در خانه خودمان و بین خانم‌های محله، دوره‌های قرآن‌خوانی برگزار می‌کردیم. مثلاً آن‌هایی که روخوانی یا تجوید را بلد بودند به آن‌هایی که بلد نبودند یاد می‌دادند و کارهایی ازاین‌دست. آقایان هم برنامه‌های تلاوت قرآن داشتند. اما کلاس‌های حفظ قرآن که در «مهد قرآن» محله میدان خراسان و خیابان لر زاده در سال‌های ۷۱-۷۰ برگزار شد، کار جدیدی بود.

از این کلاس‌های حفظ قرآن هم مادر من خبردار شد و به ما هم پیشنهاد دادند شرکت کنیم. «مهد قرآن» کنار مسجد آیت‌الله فومنی است و کلاس‌های حفظ قرآن را هم ایشان شروع کردند. البته آن موقع ابتدا کلاس‌های حفظ قرآن فقط برای بچه‌ها برگزار می‌شد. چون آیت‌الله فومنی اعتقاد داشتند که این کار، کار سخت و وقت‌گیری است و بچه‌ها که مشغله کمتری نسبت به بزرگ‌ترها دارند می‌توانند در این کار موفق‌تر باشند. ما هم دخترم، «مریم خانم» را برای این کلاس‌ها ثبت‌نام کردیم. بعد خواهر کوچک‌تر من و چند وقت بعد من هم به جمع کسانی که در خانواده‌مان قرآن حفظ می‌کردیم اضافه شدم.

 

هم قرآن حفظ می‌کردم و هم مربی شدم

 ماجرای ورود بزرگ‌ترها به کلاس‌های حفظ قرآن این‌طور بود که مادرها بچه‌های دختر و پسرشان را به کلاس می‌آوردند. کم‌کم کلاس سطح‌بندی شد و بچه‌های زیر سن مدرسه از بزرگ‌ترها جدا شدند و کلاس‌ها برای سنین و توانایی‌های مختلف از هم جدا شدند. در این شرایط مادرها به حاج‌آقای فومنی اصرار کردند که حالا که ما بچه‌ها را تا کلاس می‌آوریم و در خانه هم به خاطر اینکه با آن‌ها تمرین می‌کنیم، خودمان هم آیات را حفظ می‌کنیم، پس برای ما هم‌کلاس حفظ قرآن برگزار کنید.

مثلاً «مریم خانم» در آن زمان مدرسه نمی‌رفت و سواد خواندن و نوشتن نداشت. شیوه قرآن حفظ کردنش از راه «استماع» بود. یعنی من نوار کاست را می‌گذاشتم، اول خواندنش را بدون غلط می‌کردیم، بعد آیه را حفظ می‌کردیم و بعد هم لحن و تجوید آیه را تمرین می‌کردیم. همین روند باعث می‌شد خود من کم‌کم آیه‌ها را حفظ کنم.

وقتی برای برگزاری کلاس مادرها موافقت شد، آن‌قدر مادرها مراجعه و ثبت‌نام داشتند که دیگر در یک کلاس جا نمی‌شدیم! سرکار خانم معینی، همسر آیت‌الله فومنی تدریس در این کلاس‌ها را به عهده گرفتند. بعد برای اداره کردن بهتر کلاس‌ها گفتند که هرکس توانایی دارد و شاگرداول کلاس در حفظ و تجوید و... هست، مربی‌گری کلاس‌های سطح پایین‌تر از خودش را به عهده بگیرد. درواقع در آن زمان «مهد قرآن» کاملاً هیئتی و به‌صورت خودجوش اداره می‌شد.

من مربی‌گری یکی از این کلاس‌ها را به عهده گرفتم. از آن‌طرف به «مریم خانم» هم در خانه آموزش می‌دادم. آن موقع با بچه‌ها خیلی اختلاف سطح فرق نداشتیم اما باکلاس‌های فوق‌برنامه‌ای که به‌عنوان هیئت‌علمی برگزار می‌شد خودمان را سریع بالا کشیدیم. من خودم هم به‌صورت جداگانه کلاس تجوید شرکت کردم یا کلاس‌هایی که در آن رسم‌الخط عثمان طاها را یاد می‌گرفتیم. در این کلاس‌ها حتی نحوه آموزش به قرآن آموزانی که سواد خواندن و نوشتن نداشتند را هم آموزش دیدیم. مبنای آموزش هم کاست صدای «استاد پرهیزکار» بود که آن موقع خودشان جز هیئت‌علمی «مهد قرآن» بودند.

 

حفظ قرآن میراث خانوادگی ماست

انس با قرآن و بعدها حفظ آن میراث و آموزه خانوادگی ما بود. از ابتدا در خانواده آموزش قرآن برای ما مهم بود. در دهه چهل و قبل انقلاب برای مادر من مهم بود که خواهر کوچکم را به کلاس قرآن آموزی بفرستد. ما هم با همین آموزه‌ها بزرگ شدیم و این علقه و علاقه در ما بود. از آن‌طرف در روایات و احادیث توصیه به آشنایی فرزندان با قرآن داریم. مثلاً امام علی (ع) در نهج‌البلاغه می‌گویند که از حقوق فرزند بر گردن پدر و مادر است که برای او نام نیکو انتخاب کند، او را خوب تربیت کند و به او قرآن آموزش بدهد.

وقتی شما به قرآن و نیروی عظیم او اتصال پیدا می‌کنید، راه درست و مستقیم برای شما آشکار می‌شود. من یک فرزند دختر داشتم و طبیعتاً تربیت او برایم خیلی مهم و حساس بود. تشویق او به حفظ قرآن یکی از بهترین کارهایی بود که می‌توانستم برای او تربیت او انجام بدهم. «مریم خانم» آن‌قدر در حفظ قرآن خوب بود و حتی بیشتر از موظفی کلاسش علاقه به حفظ کردن داشت که وقتی کلاسی برای مربی‌ها تشکیل شد، خانم معینی گفتند که او هم در کلاس‌ها شرکت کند. «مریم خانم» دانش‌آموز کلاس دوم بود، در حال حفظ قرآن بود و کوچک‌ترین شاگرد کلاس آموزش هیئت‌علمی هم بود. دخترم آن‌قدر به حفظ علاقه داشت که ساعت‌های زنگ تفریح در مدرسه‌اش را به حفظ کردن آیه‌هایی از قرآن که تکلیف آن روزش بود، اختصاص می‌داد.

 

حفظ قرآن، مثل واکسینه کردن است

خیلی از ما روخوانی قرآن را بلدیم. اما وقتی قرآن را حفظ می‌کنیم، این محفوظات همیشه همراه است و این جلوه‌ای بزرگ‌تر از انس با قرآن است. حفاظ قرآن فقط متن قرآن را حفظ نیستند. خیلی از آن‌ها بعد از پایان حفظ، سراغ تفسیر می‌روند یا قرآن را به‌صورت موضوعی حفظ می‌کنند و... . این‌ها استفاده‌های حفظ قرآن برای فرد و جامعه است. حافظ قرآن، همیشه قرآن را برابر خودش زنده می‌بیند و این روی زندگی‌اش و تمام رفتار و حرکاتش در زندگی تأثیر می‌گذارد.

قرآن حفظ کردن دیدگاه یک زن را نسبت به زندگی‌اش، همسرش، بچه‌هایش و حتی جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند تغییر می‌دهد. برای بچه هم حفظ قرآن دقیقاً مثل همان کاری است که موقع واکسینه کردن کودکانمان انجام می‌دهیم. وقتی شما به فرزندتان واکسن می‌زنید امکان آنکه آن بیماری را بگیرد، صفر نمی‌شود ولی اگر بیمار بشود نسبت به بقیه کمتر آسیب می‌بیند. بچه‌های حافظ قرآن در برابر ابتلائات جامعه قوی‌تر هستند و امکان آسیب رسیدن به آن‌ها کمتر است.

سفره‌ای به نام قرآن گسترده است و هرکس هرچقدر همت کند می‌تواند از این سفره سهم ببرد. حفظ بودن کل کتاب قرآن، حس بسیار قشنگی دارد. خیلی از بچه‌هایی که آن زمان کار حفظ را با آن‌ها شروع کردیم، این روزها حافظ کل قرآن هستند. خیلی از آن‌ها استاد، مربی یا داور شده‌اند. این‌ها را می‌بینم لذت می‌برم و اعتقاددارم که این توفیقی برای من بوده است.

اما از طرف دیگر، اینکه آدم حس می‌کند، بیشتر آیات قرآن را در سینه‌اش نگه می‌دارد در عین اینکه خیلی شیرین و لذت‌بخش است مسئولیت انسان را هم بیشتر می‌کند.

 

مادربزرگم به ما بازی قرآنی می کرد

«مریم تقی زاده» یا همان «مریم خانم» روایت مادر،  عامل قرآنی شدنش را در سنت خانوادگی انس با قرآن می‌داند. «مریم خانم» که از ۱۳ سالگی تدریس قرآن را شروع کرده و علاوه بر جوایز و رتبه‌های قرآنی متعدد و داوری در مسابقات بین‌المللی، مجری کارشناس برنامه‌های رادیویی هم هست، درباره روزهای کودکی‌اش می‌گوید: «ما خانواده‌ای بودیم که تربیت دینی و قرآنی اهمیت زیادی برایمان داشت. من از همان سن کم در دورهمی های فامیلی، توسط مادربزرگ یا اقوام نزدیک با مسائل قرآنی آشنا شدم. در جمع بچه‌های فامیل هم مادربزرگم به ما آموزش‌های قرآنی کودکانه با شعر و بازی می‌دادند. این کارها هم اعتمادبه‌نفس ما را بالا می‌برد و هم این شوروعلاقه را نسبت به قرآن در ما به وجود می‌آورد تا وقتی مادرم به من رفتن به کلاس‌های قرآن را پیشنهاد داد خیلی با اشتیاق پذیرفتم.

در خانه ما جمعه‌ها یک نشست خانوادگی توسط پدرم برگزار می‌شد. در این دورهمی هرکس در طول هفته هرچه از قرآن یاد گرفته بود یا هر عمل دینی مثل نماز اول وقت که انجام داده بود را در یک دفترچه می‌نوشت و با خودش می‌آورد. بعد هرکدام از این اعمال هم از طرف پدرم جایزه داشت. درواقع پدر با ما این‌طور برخورد می‌کردند که ما موضوع قابل‌ارائه‌ای داریم و او طالب این داشته ماست. همین رفتارها و آموزه‌ها کم‌کم من را در بهترین مسیر که همان انس با قرآن و حفظ کردن آیات آسمانی آن است، انداخت.

 

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول