گروه غرب از نگاه غرب خبرگزاری فارس: یکی از دوستان خبرنگارم از فرانسه نسبت به تغییراتی که در سیستم آموزشی کشورش صورت گرفته و افت نمرات امتحانی دانشآموزان فرانسوی اظهار تاسف کرده سپس صادقانه افزوده است: «کاش به همان شیوههای آموزشی بازگردیم که در دهههای 50 و 60 ما بر اساس آنها تحصیل میکردیم.»
این اظهار نظر او چون پتک بر سر من فرود آمد.
ظهور بروکراسی آموزشی
در سال 1962 کلاس هفتم بودم که معلممان «ریاضیات جدید» را به ما معرفی کرد؛ برنامهای که از جمله دلایل طراحی آن در واکنش به ماجراجوییهای فضایی اتحاد جماهیر شوروی و برتری ادعایی این کشور در حوزه علم بود. این چرخش در شیوه آموزش ریاضی از سوی معلم ما، ابتدا موجب سردرگمی من شد و بعد در مجموع به بیزاری من از این موضوع درسی انجامید. هرچند که درس ریاضی من در کالج خوب بود، اما از آن زمان به بعد، همواره به سالهای تحصیل در مقطع راهنمایی خود به چشم ایامی نگاه میکنم که رابطه عاشقانه من با ارقام و اعداد جوانمرگ شد.
از آن زمان به بعد دولت ما و جوخههایی از بروکراتها چندین رویکرد آموزشی را به اجرا گذاشتهاند. مفهوم کلاس باز، آموزش نتیجهمحور، «هیچ کودکی عقب نمیماند»، هسته مشترک، ریاضیات سازنده، زبان کلنگرانه؛ این ها و دیگر رویکردها به عنوان پادزهرهایی در برابر افت نمرات امتحانی و ضعف آکادمیک دانشآموزان آمریکایی یک روز به اجرا گذاشته شده و روز دیگر کنار گذاشته شدهاند.
هیچ یک از این رویکردهای «جدید» کارآیی نداشته اند. بعد از انجام آزمون بینالمللی «پیزا»ی سال 2015 (برنامه ارزیابی بینالمللی دانشآموزان) که به ارزیابی مهارتهای ریاضی دانشآموزان 38 کشور عضو در«سازمان همکاری و توسعه اقتصادی» میپرداخت، دانشآموزان آمریکایی رتبه سی و یکم را کسب کردند. نمرات دانشآموزان در همین آزمون در دروس قرائت و علوم همچنان پایین باقی مانده بود که نشان میداد نمرات آنها در سطح بینالمللی جایی در حد متوسط قرار داشتند.
آزمون پیزا تمام موضوعات درسی را پوشش نمیدهد، اما اگر برای عبارتی مثل «تواناییهای نگارشی دانشآموزان آمریکایی» جستجوی سادهای در گوگل انجام شود، میتوان شاهد انبوهی از مقالاتی بود که جوانان را به خاطر بیعرضگی در تلفظ کلمات و جملات به باد انتقاد میگیرند.
با این حساب چه باید کرد؟ چگونه باید یک سیستم آموزشی شکست خورده را اصلاح کنیم؟ چه میشود اگر به توصیه سردستی دوستم عمل کنیم و به سیاست های آموزشی دهه 1950 بازگردیم؟
کنار گذاشتن دولت فدرال
مادرم تمام کارنامه های درسی مرا از کلاس اول تا دبیرستان در یک آلبوم نگه داشته است. وقتی به این کارنامهها نگاه میکنم، متوجه میشوم که از کلاس اول تا هشتم موضوعات اصلی مشابهی را به ما یاد میدادند: گرامر انگلیسی و جملهنویسی، قرائت، نگارش، تاریخ، علوم و ریاضیات. در سالهای اولیه کلاسهایی برای خط و اصول شهروندی یا طرز رفتار در کلاس هم جزو برنامه ما بود. ما اشعار، شگردهای مربوط به حساب کردن و اسامی و تاریخهای مربوط به وقایع تاریخی را حفظ میکردیم. ما بخشهایی از یک جمله و حتی بخشهایی از یک سلول را یاد میگرفتیم. مقالهنویسی به ما آموزش داده میشد، حتی با اینکه در آن زمان تمرین بسیار کمی در هنر نگارش داشتیم. اگر معلمی درمورد یک اصطلاح سیاسی در کلاس توضیحاتی میداد، من تا بعد از ورود به کالج از معنای آن چیزی نمیدانستم.
ما در دوران تحصیل بیشتر مطالب پایه را میخواندیم. مطالب پایه برای تمام دانشآموزان روی زمین شامل قرائت، جملهسازی و ریاضیات است. اگر دانشآموزی این سه موضوع درسی را خوب یاد بگیرد، میتواند در هر موضوعی از فیزیک گرفته تا نقد ادبی مهارت پیدا کند و به استادی برسد.
در آن ایام دولت فدرال دخالت اندکی در حوزه آموزش و پرورش داشت. دولتهای ایالتی صرفا اداره تاسیسات فنی مدارس را بر عهده داشتند – اتوبوسهای مدرسه، بناها و از این قبیل- اما غیر از اینها معلمان هر چه را که برای دانشآموزان مناسب میدانستند تدریس میکردند. دانشآموزان مجبور به دادن امتحاناتی در سطح ایالتی یا کشوری نبودند. امروز وجود انواع اختلالات در کلاسهای درس امری شایع است و شماربسیار زیادی از دانشآموزان به دلیل اختلالات یادگیری دارو مصرف میکنند و دخالت دولت در کلاسها –که در روزگار تحصیل من در مدارس مشاهده نمیشد- اکنون به شدت رواج دارد.
بگذاریم معلمان کار خودشان را انجام دهند
اکنون دو دهه است که دانشآموزان فنلاندی بالاترین رتبه را در آزمون های پیزا کسب میکنند. عوامل زیادی در این موفقیت نقش دارد اما به نظر من عمدهترین آن، چیزی است که مجله اسمیتسونین گزارش داده است: «فنلاند پیشرفتها در زمینه قرائت، ریاضیات و سواد علمی را در طول دهه گذشته به مقدار زیادی افزایش داده و دلیل اصلی آن این است که به معلمانشان اعتماد میکنند که هر چه را که تشخیص میدهند برای بهبود کیفیت زندگی کودکان انجام دهند.»
آموزش به کودکان چیزی شبیه علوم موشکی نیست. ما به یک اتاق، تعدادی کتاب خوب، چند وسیله کمک آموزشی (نه وسایل الکترونیکی) مشتی میز و صندلی و یک معلم نیاز داریم که نسبت به دانشآموزان تعهد داشته باشد و برای مرور و تصحیح تکالیف منزل، امتحانات و مقالات دانشآموزان وقت بگذارد و تلاش کند.
خود من بیست سال است که چنین کلاسی را اداره می کنم. من زبان لاتین، ادبیات، تاریخ و جملهسازی را برای چند صد دانشآموز کلاس ششمی تا دوازدهم که در خانه تحصیل میکنند تدریس میکنم. برای هر سمینار – برخی دانشآموزان بیشتر از یک سمینار میدهند- دانشآموزان دو ساعت در هر هفته در کلاس حاضر میشوند. سپس من بسته به سطح کلاس، سه تا شش ساعت تکلیف برایشان در نظر میگیرم. خیلی از دانشآموزان تا چند سال به حضور در کلاسهای سمینار ادامه میدهند تا به سطح مشخصی از تواناییهای تحقیقاتی و ادبی دست مییابند.
شاید وقت آن است که اعلام کنیم افرادی مترقی هستیم و از راه رفته بازگردیم.
نویسنده: جف مینیک (Jeff Minick) نویسنده مستقل و معلم ساکن فرانت رویال ویرجینیا
منبع: yon.ir/UiErg
انتهای پیام/