به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری فارس، سومین جلسه از نشست «نقش روشنفکران در مشروطه و پس از مشروطه» با حضور علاقهمندان زیر نظر موسی حقانی مدیر موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران در حوزه هنری برگزار شد. در این نشست دیدگاههای آخوندزاده، یکی از روشنفکران زمان قاجار مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
موسی حقانی در ابتدای سخنان خود ضمن اشاره به موضوع بحث، گفت: انشاالله در این جلسه، در خصوص آقای آخوندزاده صحبت میکنیم و ابعاد فکری و عقیدتی او را مورد بررسی قرار میدهیم. همچنین به معرفی تعدادی از معارضین او و دیدگاههایشان خواهیم پرداخت.
تفاوتهای دیدگاهی آخوندزاده و ملکمخان؛ آخوندزاده اساسا هیچ اعتقادی به اسلام نداشت
وی به معرفی آخوند زاده پرداخت و گفت: آخوندزاده از نظر روش، نقطه مقابل میرزا ملکمخان است اما از جهت نگاه، تقریبا نگاهی یکسان دارند و تفاوتی با یکدیگر ندارند. به صورت کلی میتوان گفت که هر دو نفر، قائل به جدایی دین از سیاست در ایران هستند و هر دو معتقدند که دو نوع اسارت داریم؛ یکی اسارت روحی است و دیگری اسارت جسمی است. اسارت روحی را به روحانیت شیعه نسبت میدهند و اسارت جسمی را به نظام حاکم در ایران نسبت میدهند و معتقدند که هر دوی اینها باید تغییر کند. نگاه این دو نفر به آموزههای دینی در ایران تقریبا همسان است.
وی ادامه داد: البته روشهایشان فرق دارد اما هر دو معتقدند هستند که ما باید به سمت اخذ تمدن غربی برویم. هر دو نفر در ایجاد تاسیسات فراماسونی در ایران همنظر هستند و به نهضت پروتستانی در اسلام اعتقاد دارند. جالب است بدانید که هم ملکمخان و هم آخوند زاده نگاه پان اسلامیسم دارند که البته به نظر میرسد که این نوع نگاه برای آخوندزاده کمی عجیب باشد چرا که او اصلا اعتقادی به اسلام ندارد. خیلی از مسائلی که اکنون در روشنفکری با آن مواجه هستیم، نشات گرفته از همان دوره است و مورد بحث قرار میگرفته است. حتی تفاوت روشها نیز تقریبا شبیه به هم است.
حقانی ادامه داد: باید توجه داشت که آخوندزاده در ایران نبوده است و خیلی آزاد صحبت میکند. کسانی که در ایران بودند، مانند ملکمخان، با احتیاط بیشتری صحبت میکردند. ایراد آنان به آقای آخوندزاده این بود که این قدر با صراحت اسلام را نفی نکند چرا که هم در قفقاز و هم در ایران با واکنش جدی مواجه میشود. در مقابل، توصیه آنان به آخوندزاده این بود که از ظرفیتهای اسلام برای پیشبرد اهداف خود استفاده کنند که خیلی مورد توافق آخوندزاده قرار نمیگرفت.
وی تاکید کرد: اکنون اگر دقت کنید، میبینید که بعضی از مخالفین که در خارج از ایران هستند، بسیار با صراحت صحبت میکنند و معتقدند که ما باید رودربایستی را کنار بگذاریم. در مقابل، کسانی که در ایران هستند، با احتیاط بیشتری حرف میزنند و کنه دیدگاههای خود را بیان نمیکنند. جالب است که بسیاری از آنان در ظاهر به دنبال اصلاحطلبی دینی هستند و به نوعی میخواهند با خرافات مبارزه کنند در حالی که در پشت پرده آن، ایجاد تغییرات در دین و مذهب است.
نقدهایی درست بر جامعه ایرانی در عین نتایج غلط از آن؛ آخوندزاده تحت تاثیر فرهنگ غربی قرار داشت و نسخه استعماری تجویز میکرد
حقانی به عقاید و نظرات آخوندزاده اشاره کرد و گفت: اگر به عقاید آخوندزاده دقت کنید، میبینید که او در جاهایی نقدهایی درست نسبت به وضعیت جامعه ما دارد اما نتیجهای که میگیرد و ریشهیابی که میکند، نتیجه درستی نیست و نشان میدهد که با پیشزمینه ذهنی و با هدف، وارد نقد و بررسی شرایط فرهنگی و اجتماعی ما شده است. برای مثال، به بیسوادی مردم ایراد میگیرد و معتقد است که از 9 سالگی تا 15 سالگی، کسی نباید کار کند و دولت اجازه چنین چیزی را نباید بدهد. خب، این حرف بسیار درست است اما بعدا میبینیم که علمی که مدنظر او است و معتقد است که بچه باید آن را یاد بگیرد، اساسا یک ساختارشکنی جدی است و آموزش را در همان راستا ترویج میکند.
وی افزود: البته مواردی هم هست که حرفهای درستی میزند اما به مرجع درستی ارجاع نمیدهد. برای مثال، میبینیم که مردم مسلمان ایران معتقد هستند که جنازه باید از تهران به نجف منتقل بشود و در وادیالسلام دفن بشود اما او میگوید که این کار آلودگی دارد و ... حال این کار را به علما نسبت میدهد و میگوید که آنان هستند که این کار را انجام میدهند و باعث ترویج خرافه میشوند. دقت کنید که این حرف او درست نیست چرا که ما فتواهای زیادی در حرمت حمل جنازه به این شکل داریم. دقت کنید که اصل مطلب او درست است اما این که آن را به علما نسبت بدهیم و بگوییم که علما خرافه ترویج میکنند، بسیار نادرست است چرا که فتواهای زیادی از علما داریم که در نفی این موضوع است.
رییس موسسه مطالعات تاریخ معاصر گفت: همچنین به عنوان مثالی دیگر، میتوان موضوع مخالفت با دانش و علم را مطرح کرد. او میگوید که در ایران با علم روز مخالفت میشود و دلیل آن هم وجود علما است. در اینجا هم رفتار یک نفر، دو نفر یا یک واعظ را به کل جمعیت روحانیت تعمیم میدهد. مثلا او بردهداری را نفی میکند که اشاره بسیار درستی است و ما هم با او همعقیده هستیم اما جالب است که میآید و اسلام را به این دلیل مورد نقد قرار میدهد و غرب را به عنوان مثالی برای نقض آن قرار میدهد. حال جالب است که غرب، مهد بردهداری است و شکلگیری تمدن غربی در آن مرهون همین بردهداری است.
وی ادامه داد: در حقیقت، او اسلام را محکوم میکند چرا که میگوید بردهداری را ترویج کرده است در حالی که اسلام در شرایط خود، بردهداری را تعدیل کرد و اتفاقا بردهداری را نفی کرد. همچنین برخوردی که مسلمانان با بردهها داشتند، بسیار بهتر و احترامبرانگیزتر از رفتاری است که غربیها با برده دارند. بنابراین میخواهم بگویم که بسیاری از ایراداتی که او به جامعه ایرانی میگیرد، درست و قابل تامل است اما راهحلی که برای آن ارائه میدهد، راهحل درستی نیست و دور از واقعیت است.
حقانی گفت: علاوه بر این، خیلی از چیزهایی که گفته میشود، صحت ندارد. آنان تحت تاثیر فرهنگ غربی قرار گرفتند و فکر میکنند که آن بهترین گزینه برای کشور است و به همین دلیل هم در جهت تغییر نظام سیاسی عمل میکنند و هم در جهت تغییر ساختار فرهنگی عمل میکنند.
معرفی آخوندزاده؛ از نمایشنامه نویسی و سرودن شعر تا رساله نقد اجتماعی
این کارشناس تاریخ معاصر به بیان زندگینامه آخوندزاده پرداخت و گفت: آخوند زاده در سال 1228 قمری که مصادف با پایان جنگهای دوره اول روسیه علیه ایران است، در شهر نوخه به دنیا میآید. خود او میگوید که من فارس هستم و اهل رشت میباشم. البته به ترکی و فارسی تسلط داشته و به این دو زبان مینوشته و میخوانده است. پدر او کدخدای روستای خامنه بوده است. مقام معظم رهبری در صحبتهای خود اشارهای به کنسرتی که برای آخوندزاده در دوره اشغال آذربایجان برگزار میشود، دارند و میگویند که در آن زمان اولین نفر و مهمترین کسی که به عنوان مفاخر آذربایجان مطرح کردند، آقای آخوندزاده بوده است و به همین دلیل برای او کنسرت برگزار کردند.
وی ادامه داد: پدر او از زمانی بعد، از کدخدایی کنار میرود و پس از آن به «شکی» که از توابع آذربایجان است میرود و ازدواج میکند. ماحصل ازدواج او همین فرزند یعنی میرزا فتحعلیخان آخوندزاده میشود. او زمانی که 23 ساله بوده است به تفلیس میرود و تا آخر عمر مترجم شخصی به نام بارون روزن که فرمانده گرجستان بوده است، میشود. در حقیقت، او تحت لوای حکومت تزاری زندگی میکند. آخوندزاده در گرجستان با تئاتر و نمایش آشنا میشود و در این زمینه متبحر میشود و چند نمایشنامه مینویسد.
حقانی افزود: او در حوزه نقد ادبی نیز متبحر است و خیلیها معتقدند که از این حیث، آخوندزاده مبدع ادبیات جدید است. یکی از آثار او، تمثیلات است که شامل 6 نمایشنامه است. در همین جا از خیلی از هنرمندان انتقاد میکند. دقت کنید که روش او نقد بوده است و به این موضوع بسیار تاکید داشته است. کتاب دیگر او «مرثیه شرق» است که در رسای پوشکین، شاعر روس، سروده است.
وی افزود: کتاب دیگر او «ستارگان فریبخورده» است که مربوط به ماجرایی از زمان صفویه است و آن را با دوران خود تطبیق میدهد. رساله معروف او نیز رساله قریتیکا یا سروشیه است که در باب نقد است؛ چه نقد ادبی، چه نقد ایدئولوژی و چه نقد اجتماعی. برای مثال، وقتی که او به مسائل ادبی میرسد، نقد میکند و تقریبا میتوان گفت که به غیر از فردوسی، هیچ کسی از زیر تیغ نقد او سالم بیرون نمیآید و در مسائل اجتماعی نیز رفتار و آداب و رسوم را چه در قفقاز و چه در ایران مورد نقد قرار میدهد.
حقانی گفت: رساله مکتوبات کمالالدوله نیز یکی دیگر از کارهای بسیار مهم او است. دقت کنید که او یک سری نامهنگاریهایی دارد که مکاتبات او با رجال مختلف از جمله مانکچی است. در این زمینه توضیحاتی را به شما خواهم داد چرا که او کسی است که زمینههای مختلفی را در اختیار روشنفکران قرار داد که بتوانند افکار خود را نشر بدهند. افرادی نظیر میرزاآقاخان کرمانی، میرزا ملکمخان، مستشارالدوله، طالبوف و ... تحت تاثیر او هستند.
آخوندزاده: باید اصلاح دین از طریق پروتستانتیسم اسلامی تحقق پذیرد و سیاست و دین به صورت کلی از یکدیگر تفکیک گردند
وی اضافه کرد: اگر بخواهیم در چند جمله دیدگاه آخوندزاده را مورد بررسی قرار بدهیم و نقشهی او را واکاوی کنیم، باید بگویم که او معتقد است که راه رشد و عبور از معضلات، پرورش هوشیاری تاریخی نسبت به گذشته و ایجاد تفکر ملی و اصلاح و ترقی جامعه است. باید تلاش کرد تا مشروطیت حکومت جایگزین استبداد شود و ظلمت و تاریکی برافتد. باید اصلاح دین از طریق پروتستانتیسم اسلامی تحقق پذیرد و سیاست و دین به صورت کلی از یکدیگر تفکیک گردند و دین هیچ تصرف کلی در امور دنیایی نداشته باشد.
حقانی گفت: باید پرده اوهام را از میان برداریم و به روشنی خرد گام نهیم. همانطور که میبینید در صحبتهای او عقلگرایی و خردنگری، سکولاریسم، پروتستانتیسم اسلامی، جایگزینی حکومت قانون و ... پر رنگ است. حال جالب است که تعریف آنان از حکومت قانون کاملا روشن است و اعتقاد به قانون انسانی و نه قانون الهی دارند. وقتی که جلوتر میرویم میبینیم که آنان اعتقاد دارند که دین نمیتواند هیچ عدالتی ایجاد کند و میگوید که منظور من فقط اسلام نیست و تمام دینها این چنین هستند. وی افزود: همچنین ترقی، تفکر ملی و ترویج ناسیونالیسم بخش دیگری از اندیشه او و نقشه راه او است. در تحلیل آخوندزاده 3 گرایش مختلف وجود دارد؛ اولی، گرایش کاملا همدلانه با آخوندزاده است که اکنون نیز چه در داخل و چه در خارج وجود دارد. دقت کنید که در این تفکر، بسیاری از عقاید آخوندزاده نظیر اسلامزدایی در پوشش اصلاحطلبی، رواج دین حداقلی و ... مطرح است. بعضیها به صورت خیلی آشکار، این همدلی را مطرح میکنند و بعضی دیگر به کمی احتیاط این موضوع را بیان میکنند.
رییس موسسه مطالعات تاریخ معاصر ادامه داد: دومی، گرایش نقادانه نسبت به دیدگاههای آقای آخوندزاده است. جریان سوم نیز با پنهانکردن روح دینستیزی افکار آخوندزاده، از او برای پیشبرد اهداف قومی استفاده میکنند. افراد زیادی هستند که راجع به آقای آخوندزاده مقاله دارند و اثبات میکنند که او یک آدم پایبند به دین دوآتشه است که فقط میخواهد معایب را برطرف کند و آنان را اصلاح نماید. این موضوع در حالی است که به هیچوجه، آقای آخوندزاده هیچ ربطی به پیرایش دینی ندارد به نظرم این جریان که تلاش میکند روح دینستیزانه آخوندزاده را پنهان کند، از جریانی که میگوید که طرفدار افکار آخوندزاده هستیم، خطرناکتر و بدتر است چرا که میخواهد نتیجه را به همان برساند اما با فریب و نیرنگ به سراغ آن میرود. اگر افکار آخوندزاده به صورت عریان بیان بشود، خیلیها موضع میگیرند.
حقانی به بررسی عقاید و آرای آخوندزاده پرداخت و گفت: اگر بخواهیم عقاید و آرای او را مورد بررسی قرار بدهیم، باید بگوییم که عقاید او در 4 محور مهم تعریف میشود. اولی دینستیزی آشکار او است که اختصاص به هیچ دین خاصی نیز ندارد. او هر نوع دینی را نفی میکند. روشهای او در حوزه دینستیزی متفاوت است. یکجا بحث اسلامزدایی در پوشش اصلاحطلبی را میآورد و معتقد است که چیزهایی باید اصلاح بشود. البته این موضوع در زمان بسیار کمی صورت میگیرد.
وی ادامه داد: موضع بعدی او کاستن از قلمروی دین و قناعت به دین حداقلی است. در جاهایی هم تردیدآفرینی در حوزه آموزههای اسلامی میکند و با روش نقد او تردیدهایی را ایجاد میکند. از آنجا که خود او نقد میکند و هیچ کسی در برابر او نیست که جوابش را بدهد، این تردیدآفرینی بیشتر دامن زده میشود. موضع سوم او تبلیغ باستانگرایی است که در این حوزه بسیار جدی است. او به دنبال جایگزینی الگوهای غربی به جای الگوهای اسلامی است و به همین دلیل به تغییر خط و الفبا توجه زیادی دارد.
حقانی ادامه داد: به صورت کلی در محور دینستیزی او چند مولفه وجود دارد؛ یکی ستایش از پیشرفتهای غرب است و این که ما هر چه قدر بدبختی داریم از دین است. دوم این که اسلام در اداره جامعه ناتوان است و عقلانیت غربی است که توانسته است انسان را برای اداره جامعه توانا کند. جالب است که مثال میزند و میگوید که اسپانیا به این دلیل که به دین چسبیده است، بدبخت است در حالی که فرانسه و انگلیس از این مسائل رها شدند و پیشرفت کردند. سوم این که او به دنبال محدودکردن قلمروی دین است و اعتقاد دارد که دین نباید در سیاست و قضاوت و ... وارد شود. مورد چهارم مربوط به طرح تباین دین با عقل و خرد اسلامی است. او به یک سری از مواردی اشاره میکند که شاید من و شما هم آن را قبول نداشته باشیم اما همان موارد را به دین نسبت میدهد و به تمام آموزههای آن تعمیم میدهد و نتیجه میگیرد که دین با علم و خرد انسانی هیچ نسبتی ندارد.
وی گفت: تغییر خط و الفبا دیگر کار او است که به اعتقاد بسیاری، این کار برای پوشش و از بین بردن اسلام و البته قطع ارتباط جوانان با میراثهای دینی و مکتوب بوده است. آخوندزاده یک بیانی راجع به کمالالدوله دارد و میگوید که سد راه توسعه در ملت اسلام، دین اسلام و عقبماندگی ناشی از آن است. البته جالب است که عدهای میگویند که آخوندزاده فقط دیدگاههای دیگران را مطرح میکند و در لابهلای آن از اسلام دفاع میکند اما در ابتدای کتاب، راجع به چرایی نوشتن این کتاب میگوید که باید به سمت حدم اساس این دین برویم و برای این مسیر نیاز به پروتستانتیسم اسلامی داریم.
حقانی گفت: بنابراین، توضیحات او نشان میدهد که واقعا به دنبال نابودی دین است. منظور او از پروتستانتیسم اسلامی این است که تمام حقالله از بین برود و فقط حقوقالناس باقی بماند. خب این چه دینی است که نه خداوند در آن حقوق دارد و نه عباد الله تکلیف مشخصی دارند؟ دقت کنید که پروتستانتیسم آقای آخوندزاده از جنس کارهایی است که منجر به نابودی دین و شریعت میشود. همانطور که قبلا نیز گفتم، وجه مشترک اکثر گروههای ساختارشکن، دینستیزی و نابودی دین است. فراماسونرها، صوفیها، بابیها، بهائیها، روشنفکران و ... شریعتگریز هستند و اغلب آنان هیچ تعصبی به دین و شریعت ندارند.
انقلاب اسلامی همانند عصای موسی بود که تمام ادعاهای روشنفکرن غربزده و غربگرا را باطل کرد
وی اضافه کرد: آخوندزاده در بسیاری از نوشتههای خود میگوید که پروتستانتیسم راه رهایی بسیاری از کشورهای غربی بوده است و تبعیت از غربیها و این اقدام آنان، منجر به پیشرفت در علم و تکنولوژی خواهد شد. در حقیقت میگوید که اگر میخواهید پیشرفت کنید، باید عقاید باطله را کنار بگذارید و از عقل و حکمت پیروی کنید. ملکمخان میدانست که این کار در ایران جواب نمیدهد و مسلمانان نسبت به این قضیه موضعگیری میکنند اما او به میرزا فتحعلی میگوید که نباید به هیچ کدام از این عقاید بچسبید اما در مقابل، نباید به صراحت به مردم اعلام کنید که به دنبال حدم اسلام هستید.
حقانی گفت: باید به شیوهای ملایم رفتار کنید. با این وجود، آخوندزاده به دنبال کاستن از دین و رواج دین حداقلی است و بنابراین معتقد است که شریعت باید به کلی کنار گذاشته شود. علاوه بر این، او به جدایی کامل دین از سیاست معتقد است و میگوید که دین نمیتواند عدالت ایجاد کند. پس دین باید به صورت کلی از سیاست جدا شود و تنها اموری خرد نظیر، نماز، روزه، ازدواج، دفن مرده و ... در دست روحانیت باشد.
وی گفت: نکته بسیار مهمی وجود دارد و آن هم این است که اکنون بسیاری از این عقاید و حرفها، توسط عدهای بیان میشود. برای مثال، کسانی که به دنبال ازدواج سفید بودند و هستند، چنین حرفی را تکرار میکنند که قبلا نیز توسط آخوندزاده بیان شده بود. به نظرم انقلاب اسلامی همانند عصای موسی بود که تمام ادعاهای روشنفکرن غربزده و غربگرا را باطل کرد. برای مثال، آنان میگفتند که حجاب مانند ذبح زن در خانه است در حالی که انقلاب اسلامی چهره دیگری از بانوان را نشان داد.
این کارشناس تاریخ معاصر گفت: در نوشتههای آخوندزاده نکات بسیار مهمی وجود دارد که مورد غفلت قرار گرفته است. او در کتاب خود، راجع به اصول شریعت، صحبتهای زیادی را مطرح میکند که در این میان به نفی بسیاری از مباحث مهم دینی همچون عقد ازدواج، خمس، حج، قصاص و ... میپردازد.
وی افزود: اگر بخواهید حرفهای روشنفکران آن زمان را با حرفهای امروزیها مقایسه کنید، میبینید که آن کسی که خود تروریسم را در منطقه به راه انداخته و به آنان سلاح میدهد، میآید و میگوید که چرا محمد ثلاث را در ایران اعدام کردید؟ شما خودتان مردم بیگناه را در سوریه و عراق و ... میکشید بعد میآیید و راجع به ایران نظر میدهید؟ در اینجا دقت کنید که وقتی خداوند از نظر شما خارج میشود، طبیعی است که بیایید و بگویید که من دیگر روزه نمیگیرم و علنا تظاهر به روزهخواری می کنم و کسی نمیتواند حرفی به من بزند چرا که خود خداوند بعدا مرا مجازات خواهد کرد. این حرفها چیزی از شریعت باقی نمیگذارد.
حقانی ادامه داد: جالب است که آخوندزاده در ادعاهای خود مطرح میکند که دین نمیتواند یک استبداد را از بین ببرد در حالی که مثال نقض آن را در انقلاب اسلامی دیدیم. انقلاب سال 57 مردم به کمک دین توانست به پهلوی بگوید که از ایران برود و یا در نهضت تحریم تنباکو، دین به ناصرالدین شاه و استعمار گفت که بیرون بروید. یک سوال مهم هم وجود دارد و آن هم این است که آیا کسی بود که در این میان به دنبال قانون برود؟ باید گفت که در این موضوع حق با آخوندزاده است و هیچ کسی نبود که جرات داشته باشد به دنبال قانون برود و در برابر بسیاری از کارهای استعماری پادشاه و شاهزادگان بایستد. جالب است که بسیاری از علما بودند که ملجا شکایتهای مردم علیه شاه و شاهزادگان بودند و مردم شکایت خود را به آنان میرساندند. برای مثال، یکی از همسران شاه که از او کتک خورده بود به خانه یکی از علما رفته بود و برای اعتراض نشسته بود.
وی در پاسخ به سوالی مبنی بر نوع حکومت قاجار از نظر دینی بودن گفت: دقت کنید که حکومت قاجار مانند صفویان بودند. بدین معنی که نه ضد مذهب شیعه هستند و نه ضد علما هستند. البته در مواردی با علما درگیری دارند اما از آنجا که ضدیتی با آنان ندارند، خیلی مشکل به وجود نمیآید. در این مقطع، علما اولویت اصلی خود را درگیری با استعمار میدانستند و درگیری با استبداد را در اولویت دوم خود میدیدند. در حقیقت، علما درکشوری که مورد هجوم انگلیسیها، روسها و ... برای استعمار است، خیلی به دنبال براندازی نیست و بیشتر به دنبال اصلاح است. ناصرالدین شاه نیز چنین موضوعی را فهمیده است و دلیل این که میرزا شیرازی بعد از ماجرای تنباکو به دنبال براندازی ناصرالدین شاه نرفت، این موضوع بود.
اکثر حرفهای آخوند زاده در قالب دیکتاتوری منور و روشنفکری توسط رضاشاه در ایران اجرا شد
حقانی به ماجرای نفی شعائر توسط آخوندزاده اشاره کرد و گفت: آخوندزاده در موضوع ایجاد تردید در آموزههای اسلامی میگوید که انسان کامل، محب نوع بشر عبارت از دانشمندی است که در کشف اسرار حقیقت و حدم اساس اعتقاد دینی، ترس مال و جان بر او نباشد و این دانشمند واجب است که تشکیکی در حقانیت ادیان و مذاهب به خیال مردم بیندازد و بعد از آن چون خیال به کار افتاده است، آرام آرام پی به حقیقت خواهد برد و نتیجه مطلوب را خواهد گرفت.
وی افزود: او همچنین در نفی شعائر میگوید که علما به جای این که مردم را از اعتقادات پوچ برهانند، به اعمال بیفایده و ناپسند آنان را ترغیب میکنند که از آن جمله میتوان به تعزیه، عزاداری و ... اشاره کرد. اگر دقت کنید میبینید که اکثر حرفهای آقای آخوند زاده در قالب دیکتاتوری منور و روشنفکری در ایران اجرا شد و رضاشاه بسیاری از این حرفها را در ایران اجرا کرد. جالب است که 52 نفر از نفرات اساسی در جریان مشروطه، بعدا در دولت رضاشاه به کار گرفته شدند. در حقیقت، این روشنفکران دوره قاجار، میآیند و همه این صحبتها را اجرا میکنند. حتی اکنون نیز میبینید که بسیاری از انتقادات به عزاداری امام حسین علیهالسلام وارد میشود. این حرفها هدف دارد و آن هم تخریب دین است.
حقانی گفت: به نظرم امام خمینی در سال 58، حرف بسیار مهم و قابل توجی زد. جایی که عدهای از روشنفکران به جاهای مختلف حکومت دست پیدا کردند و پس از آن به دیدار امام رفتند تا عزاداری امام حسین را از بین ببرند. واکنش امام این بود که از آقای کوثری دعوت کرد که به جماران بیاید و برای سیدالشهدا عزاداری کرد و گفت که همه چیز از محرم و صفر است. دقت کنید که عزاداری سیدالشهدا پوسته دین است و اگر این پوسته شکسته شود، مغز نیز به مرور از بین میرود. بنابراین میتوان گفت که رضاشاه نیز با هدف آمد و عزاداری امام حسین را غیرقانونی کرد. به نظرم، ایران به دلیل فرهنگ عاشورایی مستعمره کشورهای استعمارگر نشد و عاشورا بود که مارا پای صیانت از دین و کشور قرار داد. برای مثال، صفویه با فرهنگ عاشورایی توانست ایران را در جنگهای عثمانی نگه دارد.
نفی فرهنگ مهدویت ماموریت مهم آخوندزاده؛ میخواستند آخوندزاده را تبدیل به قهرمان ملی کنند
وی در پایان خاطرنشان کرد: یکی دیگر از کارهایی که آخوندزاده اهتمام زیادی به آن داشت، نفی فرهنگ مهدویت است که امروزه نیز در بسیاری از روشنفکران دیده میشود و حرفهای زیادی راجع به آن زده میشود. یک نکته مهمی را باید بیان کنم و آن هم این است که زمانی که کتابهای درسی تاریخ برای آموزش و پرورش نوشته میشد، عدهای اعتراض میکردند و میگفتند که چرا شما از آقای آخوندزاده، این شخصیت بزرگ حرف نمیزنید؟ در حقیقت، اگر دستشان برسد، احتمالا ملکمخان و آخوندزاده تبدیل به قهرمان ملی ایران میشود. به نظر میرسد که آنان اعتقاد داشتند که راه نابودی اسلام و از بین بردن دین در ایران، کمرنگ کردن باستانگرایی در آن است. برای همین است که بر روی این موضوع سرمایهگذاری زیادی کردند. او میگوید که عربها آیین سنتی ما را از بین بردند. این موضوع در حالی است که ما در این دوره یک شکوفایی بسیار بزرگی را شاهد هستیم.
انتهای پیام/