اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

خبر خوب

می‌بافیم تا فرزندمان سر کار نرود

مهر مادری برای بیکار شدن کودکان کار

رج به رج امید می‌بافند. انگشتانی که زیر فشار زندگی تاب برداشته حالا هنری دارد برای نان‌آوری! در «خانه مادرانه شوش» مادران کودکان کار هنر می‌آموزند و بافتنی می‌بافند تا کمک‌خرجی برای زندگی‌شان باشد و دیگر فرزند را سرکار نفرستند.

مهر مادری برای بیکار شدن کودکان کار

مجله فارس پلاس-امین رحیمی: رنجورتر از آن هستند که بتوان باور کرد شوری در جانشان مانده باشد و امیدی در قلبشان؛ اما امیدوارند و این روزها بیشتر از گذشته. چشمشان نور دارد؛ روشن شده است به آفتابی که بر زندگی‌شان تابیده و دلگرمشان کرده که بتوانند درآمدی هرچند مختصر داشته باشند و کمی از محرومیت‌های خانواده‌شان را جبران کند. مادران کودکان کار اینجا هنر بافتنی می‌آموزند و سفارش کار هم می‌گیرند.

 

۵۵ مادر آموزش می‌بینند

خانه مادرانه شوش یکی از مراکز زیر نظر جمعیت امدادی دانشجویی-مردمی امام علی (ع) است. سازمانی مردم‌نهاد که از سال ۱۳۷۸ با کمک نیروهای داوطلب به حمایت از آسیب دیدگان اجتماعی و توانمندسازی آنان می‌پردازد. خانه مادرانه شوش حیاطی کوچک دارد با ۲ اتاق کوچک اما محفلی بزرگ است برای ۵۵ مادری که هنرآموزی زندگی جدیدی برایشان به ارمغان آورده است. اینجا هفته‌ای ۲ روز کلاس بافتنی برپاست؛ یک روز برای افغانستانی‌ها یک روز برای ایرانی‌ها. مربی می‌آید و بافت‌های مختلف را یاد می‌دهد و باقی کار بر عهده خود مادران است که تمرین کنند و دستشان تند بشود و هنرشان به بار بنشیند. خودشان می‌آیند و کودکانشان را هم می‌آورند و همهمه‌ای بر پا می‌شود که بیاوببین! گاهی هم صدای خنده‌ها بالا می‌رود. خوش می‌گذرد به همه‌شان. لب‌ها می‌خندد اما دست‌ها مشغول است. تند و تند رج‌ها روی هم ردیف می‌شوند و نتیجه کار و هنرشان دست بافته‌های رنگارنگ است که گاه هنوز کامل نشده، مشتری دارد؛ سفارشی است. از لیف و شال و کلاه می‌بافند تا رومیزی و دستکش و پالتو و اقلام فانتزی و تزئینی.

آموزش همراه با دستمزد!

«اینجا خانم‌هایی بودند که خودشان تکدی گری یا دست‌فروشی می‌کردند ولی بعد از یادگیری هنر بافتنی الان توانمند و خودکفا شده‌اند و حتی به سایر خانم‌ها بافتنی یاد می‌دهند.» این‌ها را «طراوت مظفریان» می‌گوید و دل ما هم گرم می‌شود. مسئول خانه مادرانه شوش از پرداخت دستمزد به ازای یادگیری هنر بافتنی هم خبر می‌دهد و می‌افزاید: «خانم‌ها در دوره‌ای که آموزش می‌بینند برای بافت هر کلاف کاموا دستمزد دریافت می‌کنند. کلاف‌ها نیز رایگان در اختیارشان قرار می‌گیرد. هر چه بهتر یاد بگیرند و سطح کارشان بالاتر برود دستمزد بیشتری می‌گیرند. خوشبختانه به دلیل تشویق و حمایت گروهی پیشرفتشان در هنرآموزی خیلی خوب است. درنهایت به جایی می‌رسند که می‌توانند دست بافته‌های مرغوب و قابل‌فروش تولید کنند. کسانی که مهارت بالایی کسب کنند به کارفرمایان معرفی می‌شوند تا شغلی ثابت داشته باشند.»

هنرآموزی همراه با خدمات ضروری

فعالیت مادران در خانه مادرانه شوش فقط به هنرآموزی محدود نمی‌شود. مظفریان درباره خدمات متنوع برای این بانوان توضیح می‌دهد: «همین که دور هم جمع می‌شوند از نظر روحی و روانی برایشان مزیت و ارزش دارد. حضور این مادران در گروه مهم است و باعث می‌شود بهتر بتوانند با مسائل و مشکلاتشان مواجه شوند. هم‌صحبتی با یکدیگر و مشاوره‌ای که از هم می‌گیرند برای رفع مشکلاتشان راهگشاست. علاوه بر آن از طریق فعالیت‌های گروهی بر مهارت‌های رفتاری و توانایی‌های شخصیتی‌شان افزوده می‌شود. اینجا خدمات پزشکی و درمانی و معیشتی هم دریافت می‌کنند. کلاس‌های سوادآموزی و کارگاه‌های آموزش بهداشت و جلسات ویزیت پزشکی رایگان نیز برایشان برپا می‌شود. درواقع هنرآموزی بهانه‌ای می‌شود تا این مادران از خدمات ضروری بهره‌مند شوند و بتوانند به شرایط زندگی خود و خانواده‌شان سروسامانی بدهند. علاوه بر آن تشویقشان می‌کنیم که مانع کار فرزندانشان بشوند و برای آنان شرایط تحصیل و رفتن به مدرسه را مهیا کنند.» آخر حرف‌هایش یک دعوت هم دارد از همه هم‌وطنان. از کسانی که می‌توانند برای این بافتنی‌های مادرانه سفارش بدهند، دعوت می‌کند از هنر این بانوان حمایت کنند تا کسب‌وکارشان رونق بیشتری بگیرد.

 

تند و تند می‌بافند

هم‌صحبتی با این مادران تلخ و شیرین است. شیرینی‌اش اینکه احساس می‌کنی تو را سنگ صبور خود می‌دانند و به نظرت می‌آید دلشان سبک می‌شود از گفتن حرف‌هایشان و دردهایشان. تلخی‌اش اینکه مشکلات زیاد دارند. درآمدشان کمتر از میزانی است که بتوانند نیازهای اولیه زندگی را برطرف کنند و از مستمری و بیمه و حمایت درمانی خبری نیست. تنها کمک خیریه‌هاست و همت خیران است که گاه به دادشان می‌رسد. هر یک نیز حکایتی دارند. «نوریه» ۳۸ ساله ۵ فرزند دارد و دختری ۱۲ ساله که مبتلا به امراض مختلف است و درمان و حتی تغذیه‌اش هزینه‌های بالایی دارد. می‌گوید اگر سفارش بیشتری باشد می‌توانم بیشتر کار کنم چون به پولش خیلی نیاز دارم و اگر درآمد کافی داشته باشم دیگر لازم نیست فرزندانم سرکار بروند. «حلیمه» ۴۰ ساله است و ۶ فرزند دارد. هفته‌ای ۳ کلاف می‌بافد و می‌گوید اگر کار باشد هفته‌ای ۱۲ تا هم می‌توانم ببافم. «محبوبه» از اجاره خانه ماهانه ۴۵۰ هزارتومانی می‌نالد و اینکه امسال فرزندش را در مدرسه ثبت‌نام نمی‌کنند به دلیل افغانستانی بودن. «فریده» خانم هم از پیگیری‌هایش برای درمان فرزند خسته است. پسر ۷ ساله ناشنوایش به جراحی کاشت حلزون گوش نیاز دارد که حدود ۴۰ میلیون تومان پول می‌خواهد. اگر زودتر جراحی نکند و سنش بالا برود ممکن است دیگر برای همیشه از توانایی شنیدن و گفتن محروم بماند. سنگ صبورشان شده‌ام و همین‌طور که صحبت می‌کنند و درد دل می‌کنند دست‌هایشان تند و تند می‌بافد و می‌بافد. رج می‌زنند به زندگی و امید می‌بافند.

 

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول