اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

خبر خوب

پای صحبت های «داوود نظام اسلامی» جانبازی که جوانان و نوجوانان زیادی را اهل مسجد کرده است

سنگ صبوری بدون دو چشم و دو دست

داوود نظام اسلامی، در ۲۳ سالگی به دلیل انفجار مین، دو چشم و دو دستش را از دست داد تا زندگی، روی دیگرش را به او نشان دهد. اما او حالا یکی از موفق ترین مشاوران و معتمد جوان های محل زندگی‌اش شده است.

سنگ صبوری بدون دو چشم و دو دست

مجله فارس پلاس؛ معصومه اصغری: هنوز پشت لب‌هایش درست و حسابی سبز نشده بود که راهی خط مقدم شد. از همان نوجوانی هم کنار گود نشستن به «داوود نظام اسلامی» نمی‌آمد. همین شد که در روزهای جنگ پای ثابت عملیات کوچک و بزرگ شد. در آن سال‌ها چند باری با جراحت دست‌وپنجه نرم کرد، اما هیچ‌کدام از این مجروحیت‌ها باعث نشد پا عقب بگذارد و دور خط مقدم را قلم بگیرد. جنگ که تمام شد برگشتن و دیدن حال‌وروز خانواده‌هایی که چشم‌به‌راه خبری از پاره‌های تنشان بودند بار سنگینی روی دوشش بود. خیلی زود در گروه‌های تفحص جاگیر شد و دوباره به خط مقدمی برگشت که حالا خالی از صدای تیربار و انفجار، مدفن شهدای مفقودالاثر شده بود. قصه درست از همین‌جا شروع شد. از انفجاری که به قول خودش چند سالی عقب‌افتاده بود و وقتی اتفاق افتاد او را به راه تازه‌ای پاگشا کرد و معانی تازه‌ای به زندگی‌اش بخشید.

به ما رسانده بودند آقا داوود از آن خوش‌مشرب‌هایی است که صفای باطن و اخلاصش گرفتارت می‌کند و همین می‌شود که به خودت می‌آیی و می‌بینی دقایقی طولانی مشغول گپ و گفت با او شده‌ای. وارد دفتر مسجد ۱۴معصوم که می‌شویم خیلی زود با او خودمانی می‌شویم. انگار سال‌هاست دمخور خنده‌های گاه و بی گاه بی‌بهانه و رفتار بدون تکلفش بوده باشیم. از همه رفقای هم‌پالکی‌اش که در مسجد، قبل از وقت نماز، گعده دوستانه دارند بلندقامت‌تر است. رساتر حرف می‌زند. سرش را بالا می‌گیرد و با آستین‌های کتی که روی‌هم تا شده‌اند می‌خواهد به ما بگوید اصراری به پنهان کردن جای خالی دست‌هایی که در میدان مین جا گذاشته ندارد.

 

دعا کنید قبول شوم

داوود نظام اسلامی تنها ۲۳ سال داشت که برای خنثی کردن مین‌های باقی‌مانده در مرزهای این خاک و بوم داوطلب شد. تازه‌داماد بود که در عملیات خنثی‌سازی، مین در دستانش منفجر شد. همان‌دم، بینایی دو چشم و البته دو دستش را از دست داد و به قول خودش:« تعارف چرا؟ در آن روزها دنیا برایم تیره‌وتار شد.»

خودش با لبخندی که انگار به لب‌هایش سنجاق شده  درباره آن روزها می‌گوید: «روزهای اول احساس بیهودگی، جان و تنم را گرفته بود. فکر این‌که دیگر نمی‌توانم خدمتی کنم و فایده‌ای برای دیگران داشته باشم مکدرم می‌کرد؛ اما در مقابل دیگران، خودم را نباختم. شاید دلیل اصلی‌اش این بود که همسر عاشقی  داشتم. او با آگاهی از تمام مشکلات زندگی با یک جانباز ۷۰درصد، محکم در کنارم ایستاد و زندگی را برایم شیرین کرد.»

تولد فرزندانی که یکی پس از دیگری به جمع دونفره‌شان اضافه شدند، امید به ادامه زندگی مشترک را مضاعف کرد و همین‌جا بود که داوود نظام اسلامی تصمیم گرفت پدر تحصیل‌کرده‌ای برای فرزندانش باشد: «ادامه تحصیل با شرایط من کار ساده‌ای نبود. اما این را با خودم طی کردم که من  برای یک زندگی ساده آفریده نشده‌ام.خوشبختانه در رشته تاریخ که  علاقه زیادی به آن داشتم پذیرفته شدم و در این سال‌ها همپای بچه‌هایم درس خواندم. همین چندوقت پیش هم در جلسه مصاحبه دوره دکترا شرکت کردم. برایم دعا کنید قبول شوم.»

 

حوصله کردن جایزه دارد

همه می‌گویند «امیر محمدی» و داوود نظام اسلامی «سری از هم سوا» هستند. نظام اسلامی درباره او می‌گوید: «دوست خوب نعمتی است که با حضور آقای محمدی آن را درک کردم. هرروز به دنبال من می‌آید و چندساعتی من را دمخور جوان‌های این مسجد می‌کند. بهترین اوقات روز من زمانی است که جوانی برای مشاوره کردن با من پیش‌قدم می‌شود. من و این بچه‌ها از دو نسل مختلف هستیم اما ، گفتگو کردن فاصله‌ها را از میان ما برمی‌دارد . هم آن‌ها کمک‌حال روحیه من هستند و هم من تا جایی که بتوانم به سؤال‌هایشان که انگار تمامی ندارد پاسخ می‌دهم. با جوان‌ها باید حوصله و مدارا کرد. در هر کاری صبر و حوصله جایزه‌ای دارد. اگر این روحیه را در شما ببینند خودشان برای گپ زدن با شما پیش‌قدم می‌شوند و این پاداشی است که من در این رابطه بارها به آن رسیده‌ام.»

این روزها ۲۰ سال از عمر دوستی‌شان می‌گذرد. امیر محمدی می‌گوید برای نخستین بار داوود نظام اسلامی را در یک هیات مذهبی ملاقات کرده و از آن لحظه تابه‌حال روزی نبوده که جویای حالش نباشد: «داوود محبوبیت ویژه‌ای بین جوان‌ها دارد. حرفش را می‌خوانند و در برابر او صادقانه‌تر رفتار می‌کنند. او با وجود وضعیتی که دارد، هرگز ناامیدی را به زندگی‌اش راه نمی‌دهد. اصلاً حضور او بدون این‌که حرفی بزند برای جوان‌های مسجد ما نوعی درس امید به زندگی است.»

 

از همه ما زودتر می‌رسد

جوان‌هایی کنار دست داوود نظام اسلامی هستند که تصمیمات او را درباره برنامه‌های فرهنگی مسجد اجرایی می‌کنند. علی ثابتی ۵ سال است که دست راست او در برگزاری برنامه‌های جانبی مسجد است. وقتی درباره استادش با او حرف می‌زنیم گل از گلش می‌شکفد: «در کنار او بود که یاد گرفتم در کارهای مربوط به مسجد کوتاهی نکنم. او با وجود معلولیت‌هایی که دارد همیشه در همه برنامه‌ها خود را زودتر به اینجا می‌رساند و ما همیشه شرمنده تکاپوی او برای بهتر شدن برنامه‌ها هستیم. او منبع انرژی جوان‌های محله ما شده و با همین مهربانی و خلق‌وخوی خوبی که دارد پای دوستان من را هم به مسجد باز کرده است. همه درباره مشکلات خانوادگی یا تحصیلی‌شان با او مشورت می‌کنند. امین ماست و همین رازداری‌اش ما را روز به روز به او نزدیک و نزدیک‌تر می‌کند.»

علی و همه جوان‌هایی که هرروز و هر شب در مسجد، دوروبر آقای نظام اسلامی حلقه می‌زنند، یک نکته را همیشه از او به یادگار دارند. این‌که روی گشاده و زبان نرم و گوش شنوا، همیشه مشتری دارد. حتی اگر چشمی نباشد که در چشم‌هایتان زل بزند و دستی نباشد که دست‌هایتان را بفشارد.

انتهای پیام/

 

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول