به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری فارس، با هجوم امواج شبهات و اشکالات مکاتب التقاطی و غیروحیانی پس از انقلاب اسلامی و مضاعف شدن این هجمهها در سالهای اخیر شایسته است نخبگان حوزه و دانشگاه بررسی ادله عقلی و نقلی بحث پراهمیت حکومت اسلامی و ولایت فقیه را با نگاهی نو و متناسب با فضای جدید جامعه جهان اسلام و جامعه جهانی مورد بررسی و کنکاش قرار بدهند. در همین راستا سلسله دروس استاد آیتالله محسن اراکی دبیرکل مجمع تقریب مذاهب اسلامی میتواند ارائه دهنده بینشی نو و دقیق در این باب باشد.
مرحله سوم؛ ایمان تسلیمی
امروز ما به مبحث ایمان ثانی وارد میشویم که مرحله سوم از مراحل اسلام و ایمان است. اسلام اول، ایمان اول و حال ایمان ثانی. همه چیزهایی که در ایمان اول سلب آن را بحث کردیم در ایمان ثانی اثبات آن وجود دارد؛ یعنی در در ایمان ثانی علاوه بر تصدیق، تسلیم وجود دارد؛ ایمان اول ایمان تصدیق است اما ایمان دوم ایمان تسلیم است؛ «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیما» این آیه «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیما» [از مباحث بسیار مهم است].
حاکمیت طواغیت بر جهان اسلام در فقه و تفسیر و تاریخ اسلام اثر گذاشته است؛ بسیاری از مفسران میگویند که این «سَلِّمُوا تَسْلیما» یعنی «صلی الله علیه وسلم» یا «صلواة الله علیک» یا «صلواة الله و سلام الله علیک» اما خیر این «سَلِّمُوا تَسْلیما» همان «سَلِّمُوا تَسْلیما» در آیۀ «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیما» است. معنای آن تسلیم است یعنی تسلیم کامل نسبت به فرمان رسول بودن است که با صلوات مقرون است. -ارتباط بین صلوات و تسلیم یک ارتباط بسیار جوهری است که بحث آن در اینجا نیست.- این رابطه را در سوره احزاب قبل از این آیه نشان میدهد: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً *وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصیلاً * هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ کانَ بِالْمُؤْمِنینَ رَحیماً * تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً کَریماً» لذا ایمان دوم با صلوات خدا و ملائکه بر مؤمنین ملازمت دارد.
این صلوات همان صلواتی است که آنها را بالا میبرد و ترفیع درجه دارد. مؤمنی که ایمان دوم را دارد سرجای خود نمیایستد و وقفه ندارد به دلیل اینکه صلوات خدا و ملائکه بر او به صورت دائم نازل میشود و به دلیل اینکه ایمان دوم ملازم با ذکر کثیر است. چیزی که ما در اینجا بحث میکنیم برخی از خواص ایمان دوم است؛
ذکر کثیر، علامت ایمان تسلیمی
یکی از مواردی که متعرض به آن در این بحث نشدیم ذکر کثیر است که از لوازم ایمان ثانی است. یعنی به مؤمنی که حالت تسلیم به خدا و رسول دارد به تدریج حالت ذکر کثیر هم به او دست میدهد که این در مقابل حالات منافق است. در آن آیات دیگر قرآن در وصف ذکر الله میفرماید: «إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا کُسالى یُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلیلا» این ویژگی منافقینی است که ایمان اول را دارند اما ایمان دوم را ندارند «لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلیلا» و در مقابل مؤمنین به ایمان ثانی حالت «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیرا» دارند.
مؤمنین به ایمان ثانی در لحظههای اساسی و لحظههای اختبار پایبند هستند. کسانی که واقعاً اهل ایمان ثانی به رسول خدا هستند در لحظههای نیاز همیشه تحت فرمان هستند، همین کسانی که در تظاهرات 22 بهمن میآیند؛ ممکن است در خیلی از مسائل خطا داشته باشند اما وقتی نیاز باشد پایکار هستند و وقتی میبینند که امامشان نیاز دارد پای نصرت میآیند. همینهایی که شاید باور ما نمیآید ایمانی داشته باشند اما گاهی مال و جان خود را میدهند و از کسانی که به ظاهر مؤمن هستند بسیار پایدارتر به ایمان هستند.
علامت دوم؛حب خدا و رسول
ویژگیهای هشتگانهای که بیان شد جنبه منفی آن علامت ایمان اول و جنبه مثبت آن علامت ایمان ثانی است؛ در ایمان اول تصدیق هست اما حب خدا و رسول به شکلی که أحب إلیکم باشد نیست [اما در ایمان ثانی هست]؛ «قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ وَ إِخْوانُکُمْ وَ أَزْواجُکُمْ وَ عَشیرَتُکُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فی سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقین» مؤمنین کسانی هستند که «وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه» همیشه وقتی امر بین فرزند و خدا دایر شود خدا را ترجیح میدهند، وقتی امر بین نفس خودشان و خدا و رسول دایر میشوند خدا و رسول را ترجیح میدهند، وقتی امر بین مالشان و خدا و رسول دایر میشود خدا را بر مال خود ترجیح میدهند و خداوند نزد آنها از مال و جان و فرزند و عشیره و قبیله احب است.
[در اول انقلاب] کسانی بودند که میگفتند که ما اول ایرانی بوده و بعد مسلمان هستیم اما خداوند میفرمایند که مؤمنین به ایمان ثانی اول مسلمان هستند و بعد هرچه بخواهند باشند؛ اما اول مسلمان هستند و چیزهای دیگر بعد از مسلمانی است. لذا اگر امر بین مسلمانی آنها و اعتبارات دیگر حاصل شد همیشه مسلمانی خود را بر اعتبارات دیگر ترجیح میدهند.
همچنین در سایر ویژگیهای هم که بیان شد به این شکل است؛ ایمان اول با معصیت خدا و رسول همراه است در حالی که در ایمان ثانی هیچگاه معصیت خدا و رسول وجود ندارد. در ایمان اول جدای از ایمان ثانی تبعیض در عمل به کتاب است اما در ایمان ثانی تبعیض در عمل به کتاب نیست؛ «وَ تُؤْمِنُونَ بِالْکِتابِ کُلِّه».
در ایمان اول پیمانشکنی نسبت به پیمان اطاعت و نصرت وجود دارد اما در ایمان ثانی ثبات بر این پیمان است. در ایمان اول ایمان بیوم الاخر نیست اما در ایمان ثانی ایمان بیوم الاخر وجود دارد.
در قرآن کریم فرق بین ایمان اول و ثانی را تبیین میکند و میفرماید: «الم * ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ * الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ (اول میفرماید کسانی که به غیب ایمان دارند.) وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ * وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ (دوباره یؤمنون تکرار میشود که تکرار ایمان شاهد بر آنچه است که ما میگوییم.) بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ» بیان شد که وقتی "انزل" میآید به معنای تمام ما انزل إلی الرسول است. -بسیاری از این ویژگیهایی که بیان میشود در همین آیات اول سوره بقره به دست میآید.-
مرحله آخر؛ اسلام ابراهیمی
این هم از ایمان ثانی که مرحله سوم اسلام و ایمان است. اگر در این ایمان ثانی کسی ثابتقدم شد –البته معمولاً ثبات قدم در آن است- به مقتضای استمرار عمل در آن، انسان به اسلام آخر میرسد. آن اسلام آخر اسلام ابراهیمی است که خداوند متعال در چند مورد در قرآن کریم به اسلام ابراهیمی اشاره فرموده است: «وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحین * إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمینَ * وَ وَصَّى بِها إِبْراهیمُ بَنیهِ وَ یَعْقُوبُ یا بَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى لَکُمُ الدِّینَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُون» این ملت ابراهیم همین اسلام ثانی است.
وصیت همه انبیاء در طول تاریخ هم همین بوده است و ابراهیم و یعقوب و فرزندان آنها علیهمالسلام هم توصیه کردهاند که بر این اسلام ثابت قدم بمانید. در قرآن کریم اسلام ابراهیمی هم از نظر تئوری تبیین شده است و هم نمونه عملی آن موجود است؛ نمونه عملی آن در آیات سوره صافات در مسأله حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام بیان شده است؛ «فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلیمٍ * فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَرى فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرینَ» به فرزند خود فرمود من چند شب است خواب میبینم که تو را سر میبرم، نظر تو چیست؟ عرض کرد: «قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرینَ * فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبین» این اسلما یعنی اثبتا و اظهرا، یعنی اسلام خود را ظاهر کرد. «وَ نادَیْناهُ أَنْ یا إِبْراهیمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ» این کذلک هم یعنی ما اینچنین محسنان را پاداش میدهیم؛ یعنی محسنانی که با ایمان ثانی احسان میکنند نتیجه احسان آنها این است که به این مرحله از ایمان دست پیدا میکنند.
ما در اوایل جوانی این آیه را میخواندیم و برای ما سؤال بود که این کذلک اشاره به چه چیزی و اشاره به کجاست؟ در آیات قبل کجا اشاره به پاداش شده است! زیرا میگوید که اینچنین پاداش میدهیم [و اسم اشاره به کار میبرد!] بعد برای ما مشخص شد که اشاره به اسلام ابراهیمی است و این نتیجه و پاداش ایمان ثانی است. برترین پاداش ایمان ثانی این است که انسان مؤمن به ایمان ثانی به این اسلام دست پیدا میکند و آن وقت این اسلام همراه با رضا و سلام و امن و نظر بوجه الله و بسیاری از آثار دیگر است.
ایمان ثانی، شرط ولایت امر مسلمین
بنابراین؛ اینکه بیان شد ایمان شرط ولایت امر است مراد ایمان ثانی است نه ایمان اول. لذا وقتی بیان میکنیم ایمان شرط است یعنی کسی که میخواهد به ولایت امر برسد باید این خصوصیات ایمان ثانی را داشته باشد؛ مؤمن به کل کتاب باشد، اهل تسلیم باشد و ایمان به یوم الاخر داشته باشد. البته در آینده خواهیم گفت که ایمان ثانی تنها شرط در ولایت مطلقه نیست بلکه شرط در هر ولایتی است؛ اگر بخواهیم حکومت اسلامی داشته باشیم و اگر بخواهیم سازمان اداری ما اسلامی باشد باید هر صاحب ولایت، استاندار و فرماندار و نماینده و مجلس و غیره مؤمن به این ایمان ثانی باشند.
این ایمان ثانی احتیاج به احراز دارد و با اصل برائت ثابت نمیشود؛ زیرا اصل برائت به درد دادگاه میخورد و وقتی میخواهند کسی را مجازات کنند آن وقت تا جرم او اثبات نشود مجازات نمیشود اما وقتی میخواهند کسی را برای یک پست حکومتی که میخواهد برای مردم تصمیم بگیرند بگمارند، باید همه این شرایط را داشته باشد و حتماً باید مؤمن به این ایمان باشد. لذا در همه مراتب ولایت و بالأخص در ولایت مطلقه و عامه این شرط وجود دارد.
انتهای پیام/