به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری فارس، واژۀ موسیقی یا موسیقیا، در آیات قرآن و روایات معصومین علیهمالسلام مورد استفاده قرار نگرفته است و در عوض، به عناوینی چون غنا، لهو، زور، ملاهی و اسامی برخی از آلات موسیقی اشاره شده است.
تفاوت «غنا» با «موسیقی» در فقه
از همین روی فتاوای فقها در مورد موسیقی، عموماً برگرفته از روایاتی است که دربرگیرندۀ لفظ غنا میباشند. لذا با اختلاف در معنای لفظ فقهی غنا فتاوای فقها نیز مختلف میشود و البته در فتاوای فقها هر دو لفظ غنا و موسیقی به عنوان دو اصطلاح فقهی موجود است که هریک معنایی جدا از دیگری را به خود اختصاص داده است.
لفظ غنا را برخی از فقها به آوازی تعبیر کردهاند که در آن ترجیع و چهچهه باشد و برخی دیگر خوانندگی مطرب و گروهی، خوانندگی متناسب مجالس فسق را غنا دانستهاند و منظور فقها از اصطلاح فقهیِ موسیقی عبارت است از هر صدای آهنگینی که بوسیلۀ آلات موسیقی ایجاد میشود.
همانطور که اشاره شد در متون اسلامی برای اشاره به هر دو مفهوم غنا و موسیقی از لفظ غنا استفاده گردیده است. اگر چه در قرآن در مورد غنا تصریحی وجود ندارد، لکن ذیل برخی از آیات قرآن روایاتی وجود دارد که فقها جهت حرمت غنا و موسیقی به آن تمسک میکنند. این آیات و روایات ذیل هر یک از آنها چنین است:
«وَ مِنَ النّاسِ مَن یَشتَرِی لَهوَ الحَدیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللهِ بِغَیرِ عِلمٍ وَ یَتَّخِذَها هُزُواً اُولئِکَ لَهُم عَذابٌ مُهِینٌ»؛ و برخی از مردم سخن بیهوده را میخرند تا دیگران را از روی نادانی، از راه خدا گمراه سازند و آیات الهی را به استهزا گیرند، برای آنها عذابی خوارکننده است.[1]
در تعبیر از لهو الحدیث به غنا نظرات و روایات متعددی وجود دارد، در ذیل به دو مورد اشاره میشود:
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل این آیه میفرمایند:
«اللهو ما یشغلک عما یهمک، و لهو الحدیث: الحدیث الذی یلهی عن الحق بنفسه کالحکایات الخرافیة و القصص الداعیة إلى الفساد و الفجور، أو بما یقارنه کالتغنی بالشعر أو بالملاهی و المزامیر و المعازف فکل ذلک یشمله لهو الحدیث»؛ کلمۀ «لهو» به معناى هر چیزى است که آدمى را از مهمش باز بدارد، و لهو الحدیث آن سخنى است که آدمى را از حق منصرف نموده و به خود مشغول سازد، مانند حکایات خرافى، و داستانهایى که آدمى را به فساد و فجور مىکشاند، و یا از قبیل سرگرمى به شعر و موسیقى و مزمار و سایر آلات لهو که همۀ اینها مصادیق لهو الحدیث هستند.[2]
همچنین در تفسیر نورالثقلین روایتی را از یحیی ابن عبادة نقل میکند که:
«یحیى ابن عبادة عن أبی عبد الله علیه السلام قلت: قوله عز و جل: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ قال: منه الغنا»؛ یحیی ابن عباده میگوید از امام صادق(ع) در رابطه با آیۀ ریفه سوال کردم که: و من الناس من یشتری لهو الحدیث ایشان فرمودند غنا از آن جمله است.[3]
و در تفسیر برهان آمده است:
«لزمخشری فی (ربیع الأبرار): عن أبی أمامة، قال رسول الله (صلى الله علیه و آله): لا یحل تعلیم المغنیات، و لا بیعهن، و لا شراؤهن، و لا التجارة فیهن، و ثمنهن حرام، و ما أنزلت علی هذه الآیة إلا فی مثل هذا الحدیث: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ». ثم قال: «و الذی بعثنی بالحق، ما رفع رجل عقیرة صوته بالغناء إلا بعث الله تعالى علیه عند ذلک شیطانین: على هذا العاتق واحد، و على هذا العاتق واحد، یضربان بأرجلهما فی صدره، حتى یکون هو الذی یسکت»؛ زمخشری یکی از علماء عامه از ابی امامه نقل میکند که پیامبر(ص) فرمودند: تعلیم کنیزان آوازهخوان حرام و نیز خرید و فروش و تجارت و پولهایى که از فروش آن بدست میآید حرام است و در قرآن شریف هم فرموده: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ» و سوگند بخداوندى که جان من در دست او است، هیچ انسانى صداى خود را به آوازهخوانى بلند نکند مگر آنکه در این هنگام خداوند تعالی دو شیطان بر روی دو شانهاش قرار میدهد و آن دو پاهاى خود را به سینۀ او مىکوبند تا زمانى که ساکت شود.[4]
شیخ حر عاملی نیز در کتاب شریف وسائل الشیعه روایاتی را ذیل این آیه مطرح میکنند که طبق مفاد روایات مذکور از لهو الحدیث تعبیر به غنا شده است. این روایات بدین شرح است:
«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ الْغِنَاءُ مِمَّا وَعَدَ اللَّهُ عَلَیْهِ النَّارَ وَ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ»؛ محمد بن مسلم از امام صادق(ع) نقل میکند، شنیدم که ایشان میفرمود: غنا از جمله مواردی است که خدا بر آن وعدۀ آتش (جهنم) داده است و این آیه فرستاده شده که «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ».[5]
«عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مِهْرَانَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ الْغِنَاءُ مِمَّا قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّه؛ ابن ابی عمیر نقل میکند که مهران بن محمد گفت که از امام صادق(ع) شنیدم که میفرمود: غنا از جمله مواردی است که خداوند عزوجل میفرماید: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّه».[6]
«عَنِ الْوَشَّاءِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع یُسْأَلُ عَنِ الْغِنَاءِ فَقَالَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ»؛ وشاء میگوید: شنیدم کسی از امام رضا(ع) از غنا سوال کرد؛ ایشان فرمودند: غنا همان کلام خداوند عزوجل است که «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّه»ِ.[7]
«عَنِ الْحَسَنِ بْنِ هَارُونَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ الْغِنَاءُ مَجْلِسٌ لَا یَنْظُرُ اللَّهُ إِلَى أَهْلِهِ وَ هُوَ مِمَّا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ»؛ حسن بن هارون میگوید شنیدم که امام صادق(ع) میفرمود: مجلس غنا مجلسی است که خدا اهل آن مجلس را نگاه ]لطف و رحمت[ نمیاندازد و مجلس غنا از جمله مواردی است که خداوند عزوجل فرمود: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ».[8]
«عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ: سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(ع)... قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ قَالَ مِنْهُ الْغِنَاءُ»؛ عبد الاعلی میگوید: از امام صادق(ع) ... در مورد آیه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ» سوال کردم، ایشان فرمود: از جمله غنا.[9]
«فَاجتَنِبُوالرِّجسَ مِنَ الأوثَانِ وَ اجتَنِبُوا قَولَ الزُّورِ»؛ این است [آنچه به عنوان مناسک حج قرار دادهایم] و هر کس مقرّرات خدا را بزرگ شمارد، براى او نزد پروردگارش بهتر است. و چهارپایان مگر آنچه [در آیات دیگر، حُرمتش] بر شما خوانده مىشود، براى شما حلال شده است؛ بنابراین از پلیدى بتها و از گفتار باطل [چون دروغ، افترا، غیبت و شهادت ناحق] دورى گزینید.[10]
«عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ قَالَ الْغِنَاءُ»؛ ابا بصیر میگوید: از امام صادق(ع) در مورد آیه «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ» سوال کردم، ایشان فرمود: غنا!. [11]
«عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ: سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ- قَالَ الرِّجْسُ مِنَ الْأَوْثَانِ الشِّطْرَنْجُ وَ قَوْلُ الزُّورِ الْغِنَاء»؛ عبد الاعلی میگوید: از امام صادق(ع) ... در مورد آیه «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ» سوال کردم، ایشان فرمود: «الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ شطرنج است و قَوْلَ الزُّور غنا است».[12]
عَنْ هِشَامٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِهِ تَعَالَى فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ- قَالَ الرِّجْسُ مِنَ الْأَوْثَانِ الشِّطْرَنْجُ وَ قَوْلُ الزُّورِ الْغِنَاءُ»؛ هشام از امام صادق(ع) در مورد آیه «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ» نقل میکند که ایشان فرمود: «الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ شطرنج است و قَوْلَ الزُّور غنا است.[13]
«عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ- قَالَ الرِّجْسُ مِنَ الْأَوْثَانِ الشِّطْرَنْجُ وَ قَوْلُ الزُّورِ الْغِنَاء»؛ زید شحام میگوید از امام صادق(ع) در مورد آیه «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ» سوال کردم ایشان فرمود: الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ شطرنج است و قَوْلَ الزُّور» غنا است.[14]
«وَ استَفزِز مَن استَطَعتَ مِنهُم بِصَوتِکَ وَ أجلِب عَلَیهِم بِخَیلِکَ وَ رِجلِکَ وَ شارِکهُم فِی الأموالِ وَ الأولادِ وَ عِدهُم وَ ما یَعِدُهُم الشَّیطانُ إلّا غَرُوراً »؛ از آنان هر که را توانستى با آوازت [به سوى باطل] برانگیز، و [براى راندنشان به سوى طغیان و گناه] با سوارهها و پیادههایت بر آنان بانگ زن، و با آنان [از راه سوق دادنشان به حرام] در اموال و [از طریق وسوسه کردنشان به زنا] در اولاد شریک شو، و به آنان وعده [دروغ] بده [که از قیامت، حسابرسى، بهشت و دوزخ خبرى نیست] و شیطان آنان را جز از روى باطل و دروغ وعده نمىدهد. [15]
در تفسیر نمونه آمده است: «وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ» که بعضى از مفسران آن را تنها به معنى نغمههاى هوسانگیز موسیقى و خوانندگى تفسیر کردهاند، معنى وسیعى دارد که هر گونه تبلیغات گمراه کننده را که در آن از وسائل صوتى و سمعى استفاده مىشود شامل مىگردد.
در مجمع البیان مینویسد:
«و قیل «بصوتک» أی بالغناء و المزامیر و الملاهی عن مجاهد»؛ از مجاهد نقل شده است: منظور از «بصوتک» ترانهها و ساز و آواز است.
همچنین طوسی در تفسیر تبیان آورده است:
«و قیل فی الصوت الذی یستفزهم به قولان: أحدهما- قال مجاهد: صوت الغناء و اللهو. الثانی- قال ابن عباس: هو کل صوت یدعا به الى معصیة اللَّه».
در مورد صدایی که بوسیلۀ آن مردم را به باطل برمیانگیزاند (صوتک) دو قول وجود دارد: 1. مجاهد میگوید: صدای غنا و موسیقی است 2. ابن عباس میگوید: هر صدایی است که با آن به معصیت خدا دعوت شود.
«وَ الَّذِینَ هُم عَنِ اللَّغوِ مُعرِضُونَ»؛ و آنها (مومنان) که از لغو و بیهودگی روی گردانند.[16]
طبرسی ذیل این آیه میگوید:
«روی عن أبی عبد الله (ع) أنه قال … و فی روایة أخرى أنه الغناء و الملاهی»[17]
از امام صادق روایت شده که فرمودند .... و در روایت دیگر است که لغو غنا و لهو و لعب است.
در تفسیر برهان نیز آمده است:
«و قوله: الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ یعنی عن الغناء و الملاهی»[18]
و منظور از الذین هم عن اللغو معرضون یعنی از غنا و لهو و لعب.
«وَ الَّذِینَ لَا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَاماً»؛ و آنان که در مجلس غنا و دروغپردازى و امور باطل حاضر نمىشوند، و هنگامى که بر گفتار و کردار لغو مىگذرند، با بزرگوارى و متانت مىگذرند.[19]
در تفسیر نمونه آوردهاند:
در بعضى از روایات که از طرق ائمه اهل بیت (ع) رسیده است به مجلس «غناء» تفسیر شده، همان مجالسى که در آنها خوانندگى لهوى توأم با نواختن آلات موسیقى یا بدون آن انجام مىگیرد.[20]
در مجمع البیان نیز گفته شده:
«فقال «وَ الَّذِینَ لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ» أی لا یحضرون مجالس الباطل و یدخل فیه مجالس الغناء و الفحش و الخنا»؛ پس فرمود: «وَ الَّذِینَ لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ» یعنی در مجالس باطل حاضر نمیشوند و از موارد مجالس باطل است مجلس غنا و ناسزا و دشنام.[21]
در مقابل این آیات و روایات، احادیثی وجود دارد که صوت خوش و لحن زیبا را مورد ستایش قرار داده و تحسین میکند. برخی از این روایات مربوط به قرائت قرآن با صوت خوش و لحن زیبا یا حزین است که البته خدشهای بر دلالت روایات بر جواز و حتی تاکید بر خواندن با لحن زیبا وارد نمیکند و بالاخره اثبات میکند که این امر فی نفسه خالی از اشکال است. برخی از این روایات عبارتند از:
عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ النَّبِیُّ(ص): إِنَّ مِنْ أَجْمَلِ الْجَمَالِ الشَّعْرَ الْحَسَنَ وَ نَغْمَةَ الصَّوْتِ الْحَسَنِ».[22]
«عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ التَّمِیمِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الرِّضَا(ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَسِّنُوا الْقُرْآنَ بِأَصْوَاتِکُمْ فَإِنَّ الصَّوْتَ الْحَسَنَ یَزِیدُ الْقُرْآنَ حُسْناً».[23]
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ(ص) لِکُلِّ شَیْءٍ حِلْیَةٌ وَ حِلْیَةُ الْقُرْآنِ الصَّوْتُ الْحَسَنُ».[24]
«عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: إِنَ الْقُرْآنَ نَزَلَ بِالْحُزْنِ فَاقْرَءُوهُ بِالْحُزْنِ».[25]
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): اقْرَءُوا الْقُرْآنَ بِأَلْحَانِ الْعَرَبِ وَ أَصْوَاتِهَا ... » [26]
البته در روایات معصومین علیهم السلام در ستایش نوازندگی و استفاده از آلات مختلف موسیقی موردی وجود ندارد و تنها به ذکر اشکالات و حرمت آن بسنده گردیده و در واقع روایتی وجود ندارد که نوازندگی و موسیقی(به اصطلاح فقهی) را تایید کرده باشد.
از آنجا که طبق اعتقادات مذهب تشیع احکام شرعی تابع مصالح و مفاسد است، با دقت در روایات رسیده در این باب این مسئله به وضوح روشن است که نهی از غنا و موسیقی نیز دلایلی دارد که به واسطۀ آن موسیقی و غنا منهی عنه واقع شده و شارع مقدس آن را حرام کرده است. در ذیل به چند مورد از دلایل نهی از غنا و موسیقی اشاره میشود:
الف) غفلت از یاد خدا:
همانطور که در آیات مربوط به نهی از غنا ذکر شده یکی از مواردی که قرآن از غنا و موسیقی به آن تعبیر کرده است لفظ لهو است. لهو در لغت معادل غفلت، مشغولیت از حق و نسیان قرار داده شده است؛ آن چنانکه در لسان العرب آمده است: «اللهو: ما لَهَوْت به و لَعِبْتَ به و شغَلَک من هوى و طَربٍ و نحوهما». همچنین در مفردات الفاظ قرآن گفته شده است: «اللهو: ما یشغل الإنسان عمّا یعنیه و یهمّه»[27] و در الافصاح فی فقه اللغة میگوید: «اللهو: الغفلة و النسیان».[28] طبق آن چه بیان شد لهو که در قرآن به عوض غنا و موسیقی بیان شده است به معنای غفلت است و در واقع قرآن یکی از مواردی که ضمن آن از غنا و موسیقی نهی کرده است، مسئلۀ غفلت است.
خوانندگی و نوازندگی در نهاد آدمی از نفوذ و تاثیر ویژهای برخوردار است. در اغلب موارد این تاثر شدید با تحریک احساسات و فرو بردن انسان در خلصهای فارغ از مسائل حقیقی عالم و حتی زندگی او همراه است. در نتیجۀ این تاثیر و قدرت نفوذ و تحریک احساسات، در معمول موارد انسان را غفلتی فرا میگیرد که گویی همچون مستان شرابخواره هوش از کف داده و عقل را بر باد داده است.
حال اسلام که بهرغم ظهور در عصر جاهلیت، بشریت را دعوت به تعقل، علم اندوزی و تفکر فرا میخواند، این خلسه و غفلت را نمیستاید و علاوه بر نکوهش آن را مناسب و شایستۀ انسان مومن نشمرده و او را از مشغولیت به آن نهی میکند.
ب) فساد در مجالس:
یکی از عمده مسائلی که در جوامع امروزی و در میان برخی اهل موسیقی رواج دارد، مسئلۀ فساد درآمیخته با تجمعات اهل موسیقی است. برخی مسائل غیر اخلاقی همچون خشونت غیر عقلانی و افراطی، وحشیگری و ... محدود به سبکهای خاص موسیقی و فرقههای معدودی در سراسر جهان است؛ لکن تعداد زیادی از
آنچنانکه مشاهده میشود موسیقی و غنا ــ بهویژه مجالس مرتبط با آن ــ زمینۀ ایجاد و گسترش مسائلی را فراهم میآورد که فی نفسه از مصادیق مفاسد اخلاقی و اجتماعی است؛ که با گسترش این امر موجبات ابتذال و فحشاء در جامعه ایجاد شده و شیوع مییابد. اسلام نیز با نظر به اولویتهای صلاح فردی و اجتماعی بشر، احکام را متناسب با رشد صحیح انسانی جعل کرده است و از مومنین میخواهد از مراکز ترویج و مستعد فساد پرهیز کنند.
اکنون باید دید که حکم کلی اسلام در مورد غنا و موسیقی چیست؟ همانطور که مشاهده گردید احادیث مختلفی در نهی از غنا و موسیقی وجود دارد و نیز با روایاتی شدیم که اجمالا موسیقی را تایید کرده و میستاید هرچند که اغلب این روایات مربوط به صدا و لحن خوش در هنگام تلاوت قرآن بود. این تقابل اندک ما را بر این وامیدارد تا نسبت به جمع احادیث متقابل با یکدیگر مبادرت ورزیم و راهی صواب در فهم حکم اسلامی در مورد غنا و موسیقی برگزینیم.
با مروری تاریخی نسبت به مجالس غنا و موسیقی در زمان معصومین علیهم السلام ــ که البته در اینجا مجال آن وجود ندارد ــ در مییابیم که موسیقی و غنا در زمان معصومین آنچنان با فساد و فحشاء درآمیخته بوده است که گویی برای صدور حکمی جدا برای آن جایی وجود نداشته است. در نتیجه هنگامی که معصوم علیه السلام در مورد لحن قرائت قرآن حکم میکند، آن را ستوده و مورد محبت خدای تعالی میداند؛ چرا که این مسئله از موارد علت فساد و فحشا به کلی مبرا است.
مواجهه فقها با موسیقی
لذا مراجع تقلید و فقها در زمان صدور فتوا یا به عمومات نهی از غنا عمل کرده و رای بر حرمت مطلق موسیقی دادهاند و مورد تخصیص را فقط شامل بر خود مورد مذکور در روایات (تلاوت قرآن) دانستهاند. یا اینکه علت حرمت را رسیدگی کرده و به جهت نص موجود (آیات مذکور) آن را لهوی بودن و مفاسد مترتب بر موسیقی و غنا دانستهاند. و از آنجا که این مفاسد را جزء لاینفک آن نداستهاند حکم حرمت را منوط به وجود آن دانسته و در صورت ایمنی از ابتلاء به آن مفاسد رای بر جواز صادر کردهاند.
این تفکیک موسیقی و غنا تا آنجا ادامه مییابد که فقها شروطی را مشخص برای حرمت خوانندگی و نوازندگی معین میکنند و غیر آن را فی نفسه جایز دانسته و کل حرمت را منوط به وجود شرایط میدانند. بدین ترتیب خوانندگی و نوازندگی در جهت امور مباح و بدون مفسده جایز بوده و فی نفسه اشکال ندارد.
پینوشت:
[1]. سوره لقمان، آیه 6
[2]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، چاپ پنجم، قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعۀ مدرسین حوزه علمیه قم، 1417 ق، ج 16، ص 210
[3]. عروسى حویزى، عبد على بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، تحقیق: میر هاشم رسولی محلاتی، چاپ چهارم، قم: انتشارات اسماعیلیان، 1415 ق، ج 4، ص 194
[4]. بحرانی، هاشم بن سلیمان، البرهان فى تفسیر القرآن، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیه موسسه بعثت قم، چاپ اول، تهران: بنیاد بعثت، 1416 ق، ج 4، ص 363
[5]. عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعه، چاپ اول، قم: موسسه آل البیت علیهم السلام،1409 ق، ج17، ص 305
[6]. همان
[7]. همان، ص 306
[8]. همان، ص 307
[9]. همان، ص 309
[10]. سوره حج، آیه 30
[11]. عاملی، همان، ج 17، ص 305
[12]. همان، ص 308
[13]. همان، ص 310
[14]. همان، ص 318
[15]. سوره اسراء، آیه64
[16]. سوره مومنون، آیه 3
[17]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، محقق: محمد جواد بلاغی، چاپ سوم، تهران: ناصر خسرو، 1372 ش، ج 7، ص 158
[18]. بحرانی، همان، ص 14
[19]. سوره فرقان/ آیه 72
[20]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، چاپ اول، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1374 ش، ج 15، ص 164
[21]. طبرسی، همان، ص: 283
[22]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق: غفاری، علی اکبر/آخوندی، محمد، چاپ چهارم، تهران: دارالکتب اسلامیه، 1407 ق، ج 2، ص 615
[23]. عاملی، همان، ج 6، ص 212
[24]. همان، ص:211 / کلینى، محمد بن یعقوب، همان
[25]. کلینى، محمد بن یعقوب، همان، ص 614
24. همان
[27].راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، چاپ اول، بیروت: دارالقلم، 1412 ق، ص 748
[28].حسین یوسف، موسى، الإفصاح فی فقه اللغة، چاپ چهارم، قم: مکتب الاعلام الاسلامی، 1410 ق، ج 1، ص 158
انتهای پیام/