اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  اندیشه

سیدجواد میری در گفت‌وگوی مشروح با فارس:

جمهوری اسلامی، هنوز به عنوان یک نظام ضدسرمایه‌داری شناخته می‌شود/ فرهنگ را در تئوری امنیت ملی خودمان نباید نادیده بگیریم

عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی گفت: برای اینکه بتوانیم تئوری امنیت‌ملی‌مان را تقویت کنیم، نیازمند مؤلفه­‌ها و بینش علمی هستیم، یعنی باید مؤلفه علمی و مؤلفه فلسفی را هم در نظر بگیریم.

جمهوری اسلامی، هنوز به عنوان یک نظام ضدسرمایه‌داری شناخته می‌شود/ فرهنگ را در تئوری امنیت ملی خودمان نباید نادیده بگیریم

خبرگزاری فارس، آزاده لرستانی: خاورمیانه را می‌توان گهواره تمدن‌ها در جهان یا زادگاه ادیان توحیدی مانند یهودیت، مسیحیت و اسلام دانست که به نوعی مذهبی‌ترین منطقه از کره خاکی است، خاورمیانه که از غرب آسیا تا شمال شرق آفریقا را شامل می‌شود، از قرن‌های نه چندان دور خاستگاه منازعات سیاسی و مذهبی بوده است و هنوز هم ادامه دارد، عوامل بسیاری به این اختلافات دامن می‌زند و در این قرن هم شاید این منازعات را بیشتر کرده باشد، برای بررسی این موضوع با سیدجواد میری عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در خبرگزاری فارس گفت‌وگو کردیم، وی با اشاره به نقش سه کشور در ایجاد اختلافات جهان اسلام، از استراتژی حضور آمریکا در برخی کشورها سخن گفت.

میری عدم تعریف درست از تئوری امنیت ملی بدون توجه به فرهنگ و فلسفه را عامل عدم موفقیت کشور دانست، همچنین وی خواستار استفاده از رویکرد سازنده امام موسی صدر برای اتحاد و وحدت امت اسلام شدکه مشروح این گفت‌وگو در ادامه می‌آید:

 

 

آمریکا برای حضور در منطقه از لعاب دینی و مذهبی بهره می‌گیرد

*خاورمیانه بستر و خاستگاه تحولات عظیمی بوده است، حضور تمدن‌ها و امپراطوری در این منطقه در قرن‌های گذشته حکایت از سابقه دیرین این منطقه در جهان دارد، اما چرا خاورمیانه همیشه بستر تلاطم‌ها و اختلافات بوده و نتوانسته به جایگاه حقیقی خود دست پیدا کند؟ 

-اگر بخواهیم تاریخ گسترده از زمان هخامنشیان را بررسی کنیم، یک کار تخصصی می‌خواهد و نیازمند آن است که در این حوزه‌ها دقیق کار کرده باشیم، اما چرا اساساً در مناطق مهم و ژئوپلتیک اختلافات ایجاد می‌شود و ما چگونه این اختلافات را تقطیع کنیم، می‌تواند موضوع بحث باشد، قبل از آمدن مسلمانان به آسیای صغیر، رم شرقی و ایران می‌گفتند، رقابت‌ها همیشه وجود داشته است، زیرا مناطق ژئوپلتیک و منابع همیشه اهمیت نظامی و استراتژیک خواهند داشت و قدرت‌هایی به ظهور می‌رسند که برای بقا، استمرار و توسعه خودشان به رقابت می‌پردازند که این رقابت‌ها، نیازمند توجیهاتی هست، مثلاً اگر بگویید رقابت‌ها بر سر رقابت نفت است، سرباز نمی‌آید جانشان را به خاطر این موضوع بدهد، بالاخره باید یک نهادی باشد، به قول مارکس باید یک زیربنا و روبنا وجود داشته باشد.

به طور مثال وقتی آمریکایی‌ها می‌خواهند به مناطق خاورمیانه، افغانستان یا آسیای مرکزی بروند، می‌گویند برای حفظ تمدن خود و ارزش‌های آزادی و لیبرالیسم می‌خواهیم این کار را انجام دهیم، برای اینکه تمدن خود و شیوه زندگی خودمان را در آمریکا حفظ کنیم، مجبور هستیم به این کشورها بیاییم، به همین دلیل سرباز جانش را هم می‌دهد، اما افرادی که اهل فن هستند، می‌دانند اگر آمریکا بخواهد ارزش‌های خودش را حفظ کند، نیازی ندارد این فاصله زیاد را طی کند، هر چند اکنون رفت‌وآمد راحت‌تر شده است و اگر بخواهند به شیوه‌های مختلف هم می‌تواند جلوی این رفت‌و آمد را بگیرد که الان هم گرفته است، ولی بحث، بحث ارزش‌ها و شیوه زیست آمریکایی‌ها نبوده است، بلکه به خاطر وجود منابع مهم، شاهراه‌های حیاتی توسعه اقتصاد و ثروت‌اندوزی است که به آن لعاب دینی و مذهبی هم می‌دهند.

حالا در منطقه‌ ما به معنای دقیق کلمه صحبت کنیم، فکر می‌کنم باید در قالب مقوله ژئوپلتیک ببینیم، به طور مثال امپراطوری صفوی و عثمانی از نظر زبانی ترک‌زبان بودند و از قضا خیلی جالب است در سال 1500 نامه‌هایی وجود دارد که سلطان عثمانی وقتی برای شاه اسماعیل نامه می‌نویسد با خطاب فرزندم یاد می‌کند، حتی برخی می‌گویند سلطان عثمانی گرایش شدید علوی داشته است، ولی بعدها به دلیل رقابت شدید عثمانی‌ها با اروپایی‌ها با دولت‌های مسیحی و فشارهایی که به ایران وارد شد، منجر به وحدت استراتژیک میان صفویه و دولت‌های مسیحی اروپایی شد که به تبع آن امت اسلامی ضرر کرد.

یکی از مشکلات بنیادین سرانه پایین آموزش و پرورش است/ 3 نمونه از چرایی اختلافات مذهبی در خاورمیانه

*شما ریشه این اختلافات مذهبی در خاورمیانه را چه می‌بینید، آیا ورود انگلستان، روسیه و آمریکا به این اختلافات مذهبی دامن زده است؟

-اگر به سال‌های قبل‌تر نگاه کنیم ورود پرتغالی‌ها و اسپانیایی‌ها، نه تنها در منطقه ما، بلکه در مناطق دیگر هم دیده می‌شود، اما به علت استحکام قدرت محلی که صفویه در ایران،‌ عثمانی‌ها در ترکیه و گورکانیان در هند داشتند، اتفاق مهم ژئوپلتیکی در زمان پرتغالی‌ها و اسپانی‌ها نیفتاد، اما بعد از انقلاب صنعتی که قدرت‌های نوظهور احیا شد، شاهراه‌های اقتصادی و شیوه‌های نظامی تغییر کرد، دامنه این نفوذ هم گسترده‌تر شد.

باید در نظر داشت که انقلاب صنعتی فقط در تولید پوشاک نبود، بلکه یک حالت دومینویی ایجاد کرد و کشورهایی مانند ایران و ترکیه تا خواستند به انقلاب صنعتی برسند، 100 تا 150 سال زمان برد، لذا این عقب‌ماندگی تأثیرات خودش را گذاشت که هم‌زمان مصادف با ظهور استعمار در منطقه و کشورسازی شد که از قضا باعث شد اختلافات مذهبی در جهان اسلام بالا برود که در این برهه شاهد سه اتفاق هستیم، اول ظهور بابیت و بهائیت در فلات ایران، دوم ظهور وهابیت در منطقه عثمانی و سوم ظهور قادیانیه در منطقه گورکانیان. بنابراین اگر امروز بگویید چرا این اختلافات وجود دارد، از منظر جامعه‌شناسی یکی از مشکلات بنیادین در کشورهای ما بالاخص در کشورهای اسلامی، سرانه پایین آموزش و پرورش است.

شما اگر نگاه کنید یکی از جاهایی که از قضا آمریکایی‌ها و عربستان سعودی با قوت در پاکستان و افغانستان ورود پیدا کردند، سرمایه‌گذاری در مدارس دینی است و طلبه‌های طالبان آنجا رشد می‌کنند، حال اگر قانون اساسی کشورمان را نگاه کنید، می‌بینید که آموزش و پرورش امری است که زیر نظر حاکمیت است، ولی هر سال بودجه آموزش و پرورش کم‌تر می‌شود که می‌تواند تأثیراتی بر ساختار اجتماعی و فرهنگی بگذارد، این یک طرف قضیه است، از طرف دیگر بی‌سوادی در جامعه ما رشد می‌کند، ما یک سواد ظاهری داریم که خواندن و نوشتن است و سوادی دیگری هم هست که باید متناسب با قرن 21 باشد، به طور مثال سواد رسانه‌ای بتواند رسانه‌ها را تحلیل کند، اینکه وقتی مخاطب عادی و یک شهروند تحت تأثیر رسانه‌های داخلی و خارجی قرار نگیرد و بتواند بر اساس سطح آگاهی و شعورش تجزیه و تحلیل کند.

بعید است اختلاف مذهبی از منظر فقهی حل شود/بهترین رویکرد سازنده رویکرد امام موسی صدر است

*منظورتان این است که رسانه‌ درصدد القای تفکرات خود است؟!

- اساساً رسانه‌ برای رساندن خبر نیست، این تعریف 100 سال پیش است، «رسانه» یعنی آن چیزی را که می‌خواهد در مخاطب قرار می‌دهد را بازسازی می‌کند و شما فکر می‌کنید که خودتان فکر کرده‌اید.

اما درباره اختلافات مذهبی که ریشه‌های ایدئولوژیک هم دارد، اگر به منطقه نگاه کنید، در این منطقه مسیحی، یهودی، مسلمان، زرتشتی و بودایی وجود دارد، در شمال شرقی دریای خزر، بزرگ‌ترین جمهوری بودایی در داخل فدارسیون روسیه است، با این وجود اختلافات میان مسلمانان در تشیع و تسنن از همان روزهای ابتدایی وجود داشته، برداشتی که از ایدئولوژی در مدارس فقهی مانند حنبلی، شافعی، مالکی و حنفی وجود دارد، یا اختلافاتی که میان عباسییان و امویان بوده، ذهنیتی را در رویکردهای اجتماعی ما در تاریخ اسلام شکل داده است تا امروز ما با آن درگیر هستیم، بنابراین بعید است که بشود از منظر فقهی و ایدئولوژی حل کرد، یعنی اگر هزار سال هم تلاش کنید باز هم این اختلافات وجود خواهد داشت.

 

 

در حالی که رویکرد سازنده، همان رویکردی است که امام موسی صدر در اختلافات مذهبی داشت، وی می‌گوید مذاهب در اسلام مانند پنجره‌هایی به سوی تمدن اسلامی و مدنیت اسلامی هستند، مثلاً فضایی که شیخ شلتوت از الازهر مصر و آیت‌‌الله بروجردی از ایران ایجاد کرد، اینها با وجود آن اختلافات، در کنار هم بودند، بنابراین در چنین فضایی می‌توان مسائل را حل کرد و فضای کمتری به کسانی داد که این اختلافات مذهبی را به اختلافات دینی بکشانند.

*5 جنبش ضدسیستمیک در جهان/چارچوب جمهوری اسلامی یک جنبش ضد سیستم سرمایه­‌داری است

*اکنون که در قرن پانزدهم هجری قمری هستیم، هنوز شاهدیم که برخی کشورها بر طبل تفرقه دامن می‌زنند و دنبال سیاست‌های خود هستند مانند عربستان سعودی، امارات و بحرین و در این مقطع نیز جمهوری اسلامی ایران در قالب محور مقاومت با حضور کشورهایی نظیر سوریه، عراق و لبنان توانسته است به تبیین گفتمان اسلامی خود بپردازد، شمااختلافات امروز را حاصل چه می‌دانید و چرا اساساً نمی‌توان در خاورمیانه به یک وحدت یا همگرایی رسید؟

-این موضوع به ماهیت جمهوری اسلامی ایران بر می‌گردد، نظام جهانی مستقر یک سیستم کاپیتالیستی و سرمایه‌داری است که یک چارچوبی را برای خودش تعریف کرده است، که در این چارچوب جمهوری اسلامی یک آنتی­‌ سیستمیکال محسوب می­‌شود، یعنی یک جنبش ضد سیستم سرمایه­‌داری تلقی می‌شود، البته من باور دارم که در داخل ایران تقریباً تمامی ساختارها و روابط­ش مبتنی بر روابط سرمایه­‌داری است، اما وقتی از بیرون نگاه می­‌کنند حاکمیت ایران را یک نوع حاکمیت ضدسیستمیک یا جنبش ضدسیستمیک تلقی می‌کنند.

البته در قرن بیستم پنج جنبش ضدسیستمیک در جهان داشتیم، اولی انقلاب اکتبر روسیه بود که منجر به ایجاد دولت سوسیالیستی اتحاد جماهیر شوروی شد که از سوی آمریکایی­‌ها و قدرت­‌های اروپایی به عنوان یک جنبش ضدسیستمیک تلقی شد، بعد از آن انقلاب سال 1949 کمونیستی چین، بعد انقلاب کوبا به رهبری کاسترو که منجر به ایجاد دولت کمونیستی و سوسیالسیستی در این کشور شد، منتها آن‌ها انقلابی نبودند که بتوانند استمرار داشته باشند، آخری هم انقلاب ایران در سال 1979 معروف به انقلاب اسلامی در ایران بود که از طرف آمریکایی­‌ها، اروپایی­‌ها و بسیاری از نظریه­‌پردازان مانند ایمانوئل والرشتاین به عنوان یک جنبش و حرکت ضد سیستمیک تلقی می­‌شود.

اساساً وارد فاز جدیدی در تاریخ جمهوری اسلامی شده‌ایم/تئوری امنیت ملی ایران چیست؟

*این ضدسیستمیک به چه معنا است؟

-وقتی می­‌گوییم انقلاب ایران ضدسیستمیک است؛ یعنی انقلاب ایران حداقل در ساحت نظر و ایده­‌ال­‌ها می­‌خواست یک نظامی را تبیین و تأسیس کند که در حوزه اقتصاد، سیاست، آرایش نیروها و جامعه­ یک جامعه­‌ لیبرالی نباشد، هر کدام از انقلاب‌ها را نگاه می­‌کنیم مانند انقلاب کوبا، چین و روسیه، هر کدام دچار حذف در جامعه شدند، مثلاً انقلاب شوروی که بزرگترین انقلاب قرن بیستم بود از بین رفت یا در کوبا که به آنجا رفتم، یکسری از مناطق مختص توریست­‌های آمریکایی و اروپایی است که برای آن‌ها یک پول خاص تعریف کردند و بعد این پول را از آن‌ها می­‌گیرند- از دلار هم بالاتر است- و بعد دولت با آن پول مایحتاج کشور مانند غذا و پوشاک را تهیه می‌کند، البته در داخل کشورشان با پول دیگری دادوستد می‌کنند، این همان آرمانی است که در قالب کمونیسم به دنبال آن بودند؛ یعنی کمونیسم به آن معنایی که در اوایل قرن بیست و یکم در نظرشان بود، به دلیل تحریم‌ها و قدرت هژمونی نظام بین‌الملل اتفاق نیفتاد.

در چین می­‌بینیم یک اتفاق دیگری افتاد، در چین بر اساس یک تقسیم‌بندی، عرصه سیاست را ساحت کمونیستی می‌دانند، ولی اقتصاد، فرهنگ و غیره باید به سمت جامعه باز حرکت کند، مطابق آن تعریفی بود که آخرین قیصر چین ارائه داده بود، چون چینی‌ها دنبال فتوا از او بودند که این کاری که می­‌کنند ضدسوسیالیست است یا موافق سیوسیالیست؟! بار آخری که پیش او می‌روند خیلی عصبانی می‌شود می­‌گوید دیگر سراغ من نیایید، ولی یک معیار به شما می­‌دهم هر چیزی که یک دلاری را از جیب چینی درمی­‌آورد و در جیب خارجی می‌کند، آن ضدسوسیالیست است، هر آنچه که یک دلاری را از جیب آمریکایی و اروپایی خارج و داخل جیب چینی می­‌کند، این موافق سوسیالیسم است، یعنی اساساً درهای باز اقتصادی را گشود و اکنون به یک قدرت جهانی در حوزه اقتصادی تبدیل شده است.

انقلاب اسلامی ایران هم یکی از جنبش­‌های ضدسیستمی است، ما در چنین وضعیتی برای خودمان یک حوزه استحفاظی تعریف کردیم، در این حوزه استحفاظی نیروی مقاومت یا محور مقاومت شکل گرفته است، اکنون فقط در فاز نظامی هستیم؛ یعنی امنیت ملی ایران را در یک قالب جدیدی تعریف کردیم و گفتیم مرزهای منافع ملی یا مرزهای امنیتی ما فقط مرزهای سیاسی­‌مان نیست، باید یکسری مفاهیم ژئواستراتژیک و ژئوپولتیک هم تعریف کنیم، اینکه ما اساساً وارد یک فاز جدیدی در تاریخ جمهوری اسلامی شده‌ایم و این نیازمند یکسری بحث­‌های عمده است.

یکی از مسائل بسیار مهمی که ما در این حوزه باید به آن بپردازیم، این است که تئوری امنیت ملی ایران چیست؟ اکنون اگر امنیت ملی ایران را به مثابه یک نظریه یا به مثابه یک نظر در نظر بگیریم، امنیت ملی داریم، ولی تئوری امنیت ملی نداریم که براساس چه چارچوبی است و چه ساختارها و چه مؤلفه­‌هایی دارد؟ به عنوان مثال اکنون در این حوزه مخصوصاً در حوزه امنیت ملی کسانی متولی امنیت ملی ایران هستند که نظامی­ هستند،‌ سپاه پاسداران، ارتش و نیروهای امنیتی، جالب است این را بگویم که تئوری امنیت ملی یک بخش از آن، بخش نظامی است، ولی زمانی شما می­‌توانید تئوری امنیت ملی داشته باشید که بخش­‌های مهم دیگر و مؤلفه­‌های دیگر را هم درنظر بگیرید.

ضرورت توجه به فرهنگ و فلسفه در تبیین تئوری امنیت ملی ایران

*آن مؤلفه­‌ها کدام هستند؟ منظورتان این است که بر قلوب سیطره داشته باشد؟

-نه فقط آن، قلوب که می­‌شود فرهنگ، اساساً چون در جهان پرتلاطمی زندگی می­‌کنیم، فقط بُعد نظامی مطرح نیست،‌ بلکه بُعد فلسفی و علمی هم دارد، مثل فرسایش محیط­‌ زیست در ایران، یکی از کشورهایی هستیم که شاخصه فرسایش و از بین بردن محیط­ زیست­مان از میان 140 کشور، رتبه 100 را داریم،‌ یعنی وضعیت محیط­زیست­مان مطلوب نیست، البته در 40 سال پیش این موضوع برای ما مسأله حادی نبود، نبود نزولات جوی، کمبود آب و آلودگی هوا مطرح نبود و خطری برای ما احساس نمی­‌شد، اما امروز وقتی شما امنیت ملی را تعریف می­‌کنید آب و محیط­ زیست یکی از مؤلفه­‌های امنیت ملی می‌شود، از قضا در تهران و برخی شهرهای دیگر نظامی‌ها تحت یک پروژه­‌هایی خواسته یا ناخواسته دارند محیط­ زیست را از بین می­‌برند، مثلاً در ورودی غرب تهران برج­‌های بلند ساخته شده است،‌ از هر کسی می‌پرسید می­‌گویند سپاه دارد درست می­‌کند، اگر یک درصد هم درست باشد؛ یعنی بخشی از سپاه به عنوان پیمانکار وارد این کار شده است، من این را فقط از منظر سیاسی نمی­‌بینم، این را از این نظر می­‌بینم که نظامی­‌ها فهمی از محیط­ زیست به مثابه یک مسأله علمی ندارند، برای اینکه ما بتوانیم تئوری امنیت‌ملی‌مان را در این حوزه تقویت کنیم، نیازمند مؤلفه­‌ها و بینش علمی هستیم، یعنی وقتی شما می‌خواهید تئوری امنیت ملی را تعریف کنید، باید مؤلفه علمی و مؤلفه فلسفی را هم در نظر بگیرید.

توسعه به مثابه یک زیربنا است که یک جهان‌بینی­‌ دارد

*منظورتان از مؤلفه فلسفی چیست؟

- یعنی اینکه توسعه فقط این نیست که تکنولوژی را از خارج بگیریم و  اینها را مدیریت کنیم، بلکه توسعه به مثابه development یک زیربنا است که یک جهان‌بینی­‌ دارد، یعنی به جای اینکه جهان را بر اساس تقدیر ببیند، جهان را براساس progress پیشرفت ببیند، حالا این پیشرفت دیدن در دایره تقدیر و پیشرفت چه تبعاتی برای جامعه دارد؟ چه انسان­‌شناسی را مطرح می­‌کند؟ چه زیستی برای انسان رقم می­‌زند؟ یک مثالی بگویم یک روزی به سمت خانه می­‌رفتم، دو خانم جوان داشتند با هم صحبت کردند، وقتی به آنها نگاه کردم، در ذهنم آمد که می­‌توانم یقین داشته باشم که اینها مطمئناً کانت، آگوست و لاکان نخوانده‌اند، اما در محاوره­‌شان چیزی را بیان کردند و آن برای من جالب بود، یکی از آن‌ها می­‌گفت: من مدام نمی­‌توانم یک کاری کنم که فقط یک جا بنشینم، من باید بروم در کاری که بتوانم ترقی کنم، مفهوم ترقی همان progress است، زن ایرانی 150 سال پیش در گفت‌وگوهای خودش ممکن است اصلاً هیچ وقت به این مفهوم نمی‌‌پرداخته، چون اصلاً بحثی برای او نبود، شاید برای زن یا مرد ایرانی از منظر فلسفی این مسأله مطرح نباشد، ولی چون در زیست­ جهان Ideas climate در اقلیم اید­ه­‌ها قرار گرفته است، این ایده­‌ها مانند هوایی که استنشاق می­‌کنیم، بر ما سیطره پیدا کرده است و داریم از آ‌ن‌ها استفاده می­‌کنیم، ترقی همان progress است.

 

 

اینکه به زن ایرانی مدام بگویید حجاب یا زن باید به شوهرش تکمین کند و شما مدام تئوری­‌ها را بگویید، ولی زیرساخت‌ها، جریان­‌ها و لایه‌های زیرین فرهنگ­‌ها تحت تأثیر progress قرار گرفته است، حالا شما بخواهید تئوری امنیت ملی تعریف کنید آن هم بدون فهم زیست جهان مدرن و پسامدرن، چگونه می‌توان؟! اینکه نظامی­‌ها تئوری امنیت ملی را تعریف کنند و دنبال این هستند که چقدر ابزارآلات کنترل مانند کنترل شنود را در اختیار بگیرند یا چقدر ترس و دلهره در افراد ایجاد کنند تا بتوانند اینها را کنترل کنند و این هزینه­‌های بالایی دارد و حاکمیت­‌هایی هم که از این منظر بخواهند شهروندان خودشان را مدیریت کنند، در قرن بیست و یکم جایی نخواهند داشت.

در تئوری امنیت ملی نیاز داریم که دیگر نهادها را هم وارد این حوزه کنیم

به همین خاطر است که می‌گویم تئوری امنیت ملی نیازمند این است که نهادهای دیگری را هم وارد این حوزه کنیم، یک نکته­‌ای اینجا بگویم و آن اینکه ما باید نگاه نهادی به نظامی­‌ها داشته باشیم، وقتی بگوییم سپاه، ارتش و نیروهای امنیتی نهادهای اجتماعی هستند، آنگاه می‌گوییم چگونه این نهادها می­‌توانند با هم هم­‌افزایی داشته باشند؟ در حال حاضر نهادهای اجتماعی ما مانند جزایر مختلفی هستند، مثلا ارتش، سپاه، دانشگاه، حوزه، اقتصاد و غیره هر یک کار خود را انجام می دهند،‌در حالی که ما نیازمند این هستیم که یک نگاه شبکه­‌ای به آن‌ها داشته باشیم؛ یعنی نهاد علم و نهاد نظامی باید بتوانند یک ربط شبکه­‌ای پیدا کنند. مثلاً آنتروپولوژی به عنوان یک زیرشاخه از علوم اجتماعی در اوایل قرن نوزدهم و بیستم به صورت یکی از بازوهای بسیار موثر در بسط و توسعه استعمار عمل کرده است.

یعنی هر جا خواستند ورود پیدا کنند و به این حضور و مدیرتشان استمرار دهند، از این علم استفاده کردند، حالا در یک جزیره کوچک در استرالیا باشد یا در شبه­ قاره هند که یک کشور بزرگ با فرهنگ بسیار عظیم باشد، کسانی هم که از قضا در این رشته تحصیل کردند،  بسیاری از آن‌ها در ابتدا نظامی بودند و بعدها آرام آرام رشته­‌های شرق­‌شناسی، هندشناسی، ایران­شناسی، چین­‌شناسی و غیره شکل گرفت تا بتوانند مدیریت کنند، چون مدیریت فقط مدیریت نظامی نبوده بلکه مدیریت افکار هم باید باشد، آن چیزی که امروز تحت عنوان آنتروپولوژی یاد می‌کنیم.

ارتباط نهاد علم با نهاد نظامی افق‌های جدیدی را پیش‌روی ما می‌گذارد

البته ممکن است بسیاری از منظر آکادمیک نقد کنند که استقلال علمی از بین می­‌رود، ولی واقع امر این است که تمامی علوم چه علوم اجتماعی و چه علوم طبیعی اگر می­‌بینید در اروپا و آمریکا و حتی در روسیه توسعه­‌یافته است، به این دلیل است که با صنعت جنگ ارتباط بسیطی دارد، شما روانشناسی اکسپریمنتال سایکولوژی را در آمریکا و انگلیس نگاه کنید، برخلاف سوئد، روانشناسی اکسپریمنتال سایکولوژی یا روانشناسی تجربی بسیار توسعه­‌یافته است، چون یکی از میدان­‌هایی که در آن‌ها روانشناسان تجربه پیدا کردند، میدان­‌های جنگ بوده است،‌ در واقع صنعت جنگ کمک بسیار عمیقی به این نهاد علم کرده است.

حالا در ایران اگر این حرفها را بگویید می­‌گویند این حرف‌ها چیست؟ در حالی که اگر به علوم اجتماعی مانند روانشناسی، جامعه‌شناسی و مردم­‌شناسی نگاه کنید، در ابتدا گفته می‌شود ارتباطی با صنعت نظامی و اساساً نهاد نظامی ندارند، از آن طرف هم نهاد نظامی خودش را از دانشگاه بی­‌نیاز می­‌داند و برای خود یک دانشگاه تأسیس می­کند و با نهاد دانشگاه به معنای واقعی کلمه ارتباط ندارد، شاید اگر هم ارتباط دارد و تفاهم­نامه می­‌نویسند، ولی آن چیزی که مدنظر ما است محقق نشده است، بنابراین نهاد علم و نهاد نظامی به مثابه یک بخش مهمی از نهادهای اجتماعی باید ارتباط وسیعی را با هم داشته باشند تا بتوانند تجارب همدیگر را درک کنند و بتوانند افق‌های جدیدی را برای هم تعریف کنند.

کتابی که 50 سال پیش شهید چمران نوشت/ لزوم نگاه فرهنگی در دوران پساداعش برای حضور بهتر

*اکنون که ایران در راستای امنیت‌ملی با تأکید بر محور مقاومت در سوریه، عراق و حتی لبنان ورود پیدا کرده است، در این زمینه نیاز به کار فرهنگی را چگونه می‌بینید؟

-تمامی تلاش ما در این 4 دهه تقریباً در بخش نظامی و امنیتی است اصلاً ما در حوزه فرهنگ کار نکردیم، در اینجا یک اشارتی به شما بدهم، حدود 50 سال پیش یک کتابی را شهید چمران با عنوان «لبنان» نوشت، شهید چمران فردی بود که فیزیک پلاسما در آمریکا خواند و بعد به لبنان آمد، در مصر دوره چریکی را گذارند، در ایران در حوزه وزارت دفاع مشغول شد و بعد هم به شهادت رسید، چنین فردی که مدتی در لبنان بوده، یک صورت­‌بندی از جامعه لبنان به زبان فارسی ارائه داده، امروز که 50 سال از آن دوران می­‌گذرد، فکر می­‌کنم هیچ مردم­‌شناس، جامعه­‌شناس و هر کسی که مطالعات فرهنگی در ایران درس می­‌دهد، نمی­‌تواند آن را انجام دهد، وی در این کتاب آرایش سیاسی لبنان آن روز را تشریح کرده است و گفته این آرایش سیاسی چه ارتباطی با آرایش اجتماعی و مردم­‌شناختی آنجا دارد، یعنی دروزی‌ها، مسیحی­‌های مارونی، شیعیان و اهل تسنن چه کسانی هستند؟ هر کدام از اینها در ساختار سیاسی چه نقشی دارند؟ چگونه این ساختار خودشان را بازتولید می­‌‌‌‌کنند؟ چرا شیعیان در آن روزگار نتوانستند در ساختار حاکمیت نقشی داشته باشند و این چه ربطی در روندها و تحولات تاریخی داشته است؟

یک چنین فردی 50 سال قبل چنین کتاب و اثری را توانسته ایجاد کند، اما در این پنجاه سال در ایران هیچ جامعه­‌شناس و مردم­‌شناسی ورود نکرده است! یک دلیل می­‌تواند این باشد که اساساً نظامی­‌ها هیچ جایی را برای علوم اجتماعی تعریف نکردند، چون خودشان را بی‌نیاز می­‌دانند، دلیل دیگر می­‌تواند این باشد که علوم اجتماعی مبتنی بر مفهوم نقد و انتقاد است، حس این را دارند که اگر نقد کنند ممکن است به جای اینکه پاداش بگیرند مجازات شوند، زیرا فضای گفتمانی ما یک فضایی نیست که نقد و انتقاد را تشویق کند، سری که درد نمی­‌کند چرا دستمال ببندیم!

اکنون فردای داعش یا پساداعش حضور ایران چگونه می­‌خواهد تعریف شود؟ آیا ایران می­‌خواهد فقط یک حضور صرف نظامی داشته باشد یا قرار است یک همگرایی میان این کشورها با ایران وجود داشته باشد؟ اگر بخواهد چنین همگرایی شکل بگیرد، اولاً خطرات و موانع بیرونی بسیار است، نه آمریکایی­‌ها، فرانسوی‌ها، عربستانی‌ها و ترکیه‌ای‌ها به این راضی هستند، مضاف بر خطرات و موانع بیرونی،      خطرات داخلی هم در آنجا وجود دارد، مثلاً ناسیونالیست عربی در سوریه، عراق و لبنان بسیار قوی است، مثلاً شما وقتی به شیعیان در لبنان نگاه می­‌کنید، یک قسمت از شیعیان لبنان، حزب­‌الله لبنان است، قسمت عظیم آن مردمی هستند که تحت پوشش آموزش و پرورش آموزش عالی و فرهنگ کشورشان هستند، ما چه شناختی از سینمای لبنان داریم؟ چقدر به عنوان مثال توانستیم سینمای لبنان و یا سینمای سوریه و عراق را تحلیل کنیم؟ فیلم­‌ها و سریال­‌هایی را که اینها می­‌بینند از کجا تغذیه می­‌شود؟ بافت زندگی آنجا چگونه است؟ اینها موارد نیازمند آن است که یک قسمتی از سپاه قدس و نهادهای بسیار مهم در حوزه علوم اجتماعی در ایران، ارتباط نهادهای پیدا کنند تا بتوانند بعد از این فاز نظامی، حضور داشته باشند.

بنابراین وقتی صحبت از نیروهای نظامی می­‌کنیم، باید آن بخشی از نهادهای جامعه بدانیم نه جدا از جامعه، وقتی صحبت از تئوری امنیت ملی می­‌کنیم، باید مطمئن باشیم که تئوری امنیت ملی فقط توسط نظامیان به تنهایی نوشته نشود، هر چند بخشی از آن، نظامی است، اما بخش­‌های عمده­‌ای از آن فلسفی و علمی است و نیاز به فهم دقیق جایگاه ایران در جهان معاصر دارد که اساساً ایران به مثابه یک مسأله کجای این تئوری قرار گرفته است؟ زیرا اگر ایران را به مثابه یک مسأله درنظر نگیرید، نمی­‌توانید تئوری امنیت ملی برای آن تعریف کنید و کسانی هم که امروز در مورد محور مقاومت، حوزه نفوذ ایران در مناطق سوریه و جنوب مدیترانه صحبت می­‌کنند، نوع نگاه بیشتر آنها نظامی است، هنوز وارد فاز فرهنگی نشدیم و اساساً خیلی می­‌گویند کجا شما یک دانشگاهی تأسیس کردید که بتواند نوع نگاه ایران را به تغییر و تحولات جهانی و حضور ایران را در آنجا تأمین کند؟ وقتی بعد نظامی تمام و خطر داعش دفع شود، نگاه آرایش سیاسی در سوریه چگونه خواهد شد؟ چه کسانی سرمایه­‌گذاری خواهند کرد؟ پس اگر فقط بحث نظامی باشد، نمی­‌توانیم عمیق استراتژیک خودمان را در آنجا تأمین کنیم و بعد آن را تداوم دهیم.

باید مشترکات فرهنگی خودمان را بازتعریف کنیم تا بتوانیم شمولیت بیشتری داشته باشیم

*به عنوان سؤال آخر بگویید شما آینده را چگونه ارزیابی می­‌کنید؟

-اگر بخواهیم براساس داده­‌هایی که امروز داریم ارزیابی کنیم، فکر می­‌کنم اگر تلاش نکنیم از بُعد نظامی عبور کنیم و به بُعد فرهنگی برویم، بسیاری از این دستاوردهایی که امروز به دست آوردیم، به راحتی از دست خواهیم داد، چون وقتی بُعد نظامی تمام می­‌شود، افراد نظامی باید دنبال راه­‌حل­‌های سیاسی باشند. الان در کتاب­‌های درسی سوریه، لبنان و عراق نوشتند جزایر سه­‌گانه ابوموسی، تنب کوچک و تنب بزرگ توسط ایران اشغال شده است، در کتاب­‌های درسی آنها نوشته شده این سه جزیره متعلق به کشور عربی بوده و ایران اینها را اشغال کرده است، شما نگاه کنید ایران چقدر توانسته است کمیسیون بگذارد و بگوید حداقل این را تصحیح کنند که بچه­‌ای که در آینده بزرگ شد نگاه دوگانه به ایران نداشته باشد و بداند ایران حامی او بوده، بداند ایران کسی بوده که تمامیت ارضی کشور او را حفظ کرده است، پس ضروری ا ست که یک حوزه فرهنگی مشترک برای خودمان تعریف کنیم، اکنون به عنوان مثال ایران، عراق، سوریه و حتی ترکیه در یک ژئوکالچر مشترک قرار گرفته‌ایم، در این ژئوکالچر بیشتر روی نمادهای شیعی تمرکز کردیم که از یک طرف نقطه قوت و طرف دیگر هم پاشنه آشیل ما می­‌شود. پس باید مشترکات فرهنگی خودمان را بازتعریف کنیم تا بتوانیم شمولیت بیشتری داشته باشیم،  باید بتوانیم مشترکات فرهنگی را تعریف و بعد وارد ادبیات این کشورها کنیم، این نیازمند این است که از نهادهای آکادمیک و علمی بهره‌مند شویم.

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول