اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  قرآن و فعالیت های دینی

گزارش فارس از دیدار جامعه قرآنی با خانواده شهید «حسن قربانلو»

«حسن کمیل»؛ از شاگردی رهبر انقلاب تا شهادت برای آزاد‌سازی مهران

قاری قرآن بود و در مسجد و هیأت فعالیت‌های بسیار داشت، در حسینیه انصار‌ الحسین(ع) پای درس و منبر رهبر می‌نشست اما در ادامه راهی جبهه‌ شد و در عملیات آزاد‌سازی مهران به شهادت رسید.

«حسن کمیل»؛ از شاگردی رهبر انقلاب تا شهادت برای آزاد‌سازی مهران

خبرگزاری فارس ـ مهدی مهدیان: در ادامه دیدار‌های جامعه قرآنی با خانواده معظم شهدا جامعه قرآنی به دیدار خانواده شهید حسن قربانلو رفتند.

در این دیدار پدر شهید طی سخنانی مسجد و هیأت‌های مذهبی را محل اصلی پرورش شهدا برشمرد و گفت: ما در این محل حدود 40 سال است که هیأت داریم و حسن هم مانند دیگر شهدا پرورش یافته مسجد و هیأت است.

این شهید در واقع الگوی خانواده ما بود و از همان دوران کودکی در مسجد، هیأت و جلسه قرآن پرورش یافت. در این محل حسینیه‌ای داشتیم به نام انصار‌الحسین(ع) که رهبر معظم انقلاب آن زمان در این حسینیه نماز می‌خواندند و منبر می‌رفتند. حسن و دیگر بچه‌های محل شاگرد حضرت آقا بودند. در واقع حسن در چنین فضایی پرورش یافت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

در نوجوانی و باوجود سن کم راهی جبهه‌ها شد و به عنوان یکی از نیرو‌های اطلاعات عملیات مشغول فعالیت شد. با سن کم رشادت‌های زیادی در جبهه داشت تا جایی که او را حسن کمیل صدا می‌زدند.

 

 

همیشه می‌گفت: من دوست دارم شهید شوم و اصلاً نمی‌خواهم مجروح و زمین‌گیر شوم. همین هم شد چند سال مداوم در منطقه حضور یافت و در عملیات‌های مختلف شرکت‌ کرد اما هر بار که می‌رفت سالم برمی‌گشت، تا اینکه در جریان عملیات آزاد سازی مهران به درجه رفیع شهادت نائل شد.

گویا با 90 نفر از رزمندگان به خط مقدم رفته و همه آنها شهید می‌شوند، البته اثری از پیکرش نبود تا اینکه به مشهد رفتم و جلوی پنجره فولاد از امام رضا(ع) خواستم که حداقل استخوان‌هایش بازگردد. همان شب تماس گرفتند که پیکرش شناسایی شده و نهایتاً پس از شناسایی پیکرش را که 26 مرداد‌ماه به شهادت رسیده بود را تحویل گرفتیم و در قطعه 53 بهشت زهرا(س) به خاک سپردیم.

قاری قرآن بود و در جلسات قرآن شرکت می‌کرد، با منصور قصری‌زاده قاری بین‌المللی هم‌دوره بود اما هنگام جنگ راهی جبهه شد و دیگر نتوانست فعالیت‌هایش را ادامه دهد.

 

 

ایمانی بسیار قوی داشت، می‌گفت: هنگام جمع‌آوری اطلاعات قبل از عملیات لباس غواصی می‌پوشیدیم، «وجعلنا» می‌خواندیم و به دل دشمن می‌زدیم و دشمن کور و کر می‌شد و ما از جلوی چشمشان عبور می‌کردیم.

در ادامه برادر شهید باذکر یک خاطره سخن را درباره برادرش آغاز کرد و گفت: زکان موشک‌باران خواب دیدم یک موشک به منزل شهید پناهنده، یک موشک به منزل شهید آقا‌میری، یک موشک به منزل شهید شیرازی و یک موشک هم به منزل ما خورد. تا آن زمان هیچ یک از این چهار عزیز شهید نشده بودند، اما با فاصله چند روز خبر شهادت هر چهار نفر یکی یکی به ما رسید.

 

 

بعد از شهادت حسن به مشهد رفتیم و از آنجا با ما تماس گرفتند که پیکر حسن شناسایی شده، خود من برای شناسایی به جبهه رفتم، آنجا گفتند یک آقایی آمد و پیکر برادر شما را شناسایی کرد و رفت. ما هم از روی شناسایی وی با شما تماس گرفتیم. پس از این اتفاق هیچ‌گاه نفهمیدیم که شخصی که پیکر حسن را شناسایی کرده بود، چه کسی بود.

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول