اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  کتاب و ادبیات

یکصدمین «عصرانه ادبی» فارس/5

شیبانی: از دست‌اندرکاران فرهنگی می‌خواهم به آذربایجان توجه کنند/ کاویانی: شاعر جوان انقلابی اگر بخواهد مطالبه‌گر باشد باید کنج اتاق بنشیند

یک شاعر آذربایجانی در «عصرانه ادبی فارس» گفت: از دست‌اندرکاران فرهنگی می‌خواهم که آذربایجان را مدنظر قرار دهند و با از انزوا خارج کردن شاعران میهن‌پرستِ آذربایجان آنها را ببینند.

شیبانی: از دست‌اندرکاران فرهنگی می‌خواهم به آذربایجان توجه کنند/ کاویانی: شاعر جوان انقلابی اگر بخواهد مطالبه‌گر باشد باید کنج اتاق بنشیند

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، یکصدمین عصرانه ادبی فارس با عنوان 100دفتر مشتاقی با حضور چهره‌های فرهنگی و ادبی در این خبرگزاری برگزار شد.

*از دست‌اندرکاران فرهنگی می‌خواهم به آذربایجان توجه کنند

رضا شیبانی‌اصل شاعر آذربایجانی در این مراسم با اشاره به غفلت‌های مسئولین در امر فرهنگ گفت: امروز متأسفانه در نتیجه غفلت‌های ما و مسئولین جریانات مخرب که دشمن ملت هستند به شکل شبکه‌هایی نظام‌ یافته درآمدند که با رمز و نمادگان حرف‌شان را می‌زنند و ریشه‌ها و کیان کشور را هدف قرار داده‌اند.

وی افزود: علی‌الخصوص در دیار آذربایجان جریان پان‌ترکیسم به صورت یک شبکه درآمده و اقتصاد، ورزش و فرهنگ را تحت تأثیر قرار داده و حس می‌کنم مورد غفلت قرار گرفته و در حال هدف قراردادن ریشه‌ها است و گمان من این است هزاران هزاران دفتر مشتاقی لازم است تا به مردم آذربایجان پرداخته شود و از دعوت شدنم به عنوان شاعر آذربایجانی در این مراسم سپاسگزارم.

شیبانی اصل گفت: به نظرم رسید باید اینجا این هشدار را مطرح کنم و از دست‌اندرکاران فرهنگی می‌خواهم که آذربایجان را مدنظر قرار دهند و با از انزوا خارج کردن شاعران میهن‌پرست آذربایجان آنها را ببینند و برای صدور اندیشه انقلاب و شیعی توجه به شعرای آذربایجان به دلیل اثرگذاری فرامرزی بهترین کار است.

وی در پایان سخنانش شعری قرائت کرد.

مادر سلام! آمده‌ام بعد سال‌ها 
انگار انتظار تو را پیر کرده است 
... زود است باز این همه پیری برای تو 
شاید منم که آمدنم دیر کرده است 

مادر مرا ببخش اگر دیر آمدم 
جایی که بودم از نفس جاده دور بود 
آماج سنگ حادثه بودم ولی شگفت 
آیینه ی شکسته من پر غرور بود

دیرینه سال بود که در دور دست‌ها 
یک سرزمین به گرده ی من بار درد بود 
در من کسی شبیه یلان حماسه‌ساز 
بی‌وقفه با زمین و زمان در نبرد بود

دیرینه سال بود که سرپنجه‌های من 
چنگال بسته بود به حلقوم خاک سرد 
تا مغز استخوان مرا خورده بود خاک 
تا مغز استخوان مرا خورده بود درد

قصد تو را زمین و زمان کرده بود و من 
تنها برای خاطر تو این چنین شدم-
-که چنگ بر گلوی زمین و زمان زدم 
یک عمر استخوان گلوی زمین شدم

مادر! مرا ببخش اگر دیر آمدم 
یک مشت استخوان شدنم طول می‌کشید 
تا ارتفاع شانه مردان شهرمان 
از دست خاک پر زدنم طول می‌کشید

مادر نمیر! زندگی من از آن تو! 
مادر نمیر! زندگی از آن میهن است 
بعد از من آفتاب تو هرگز مباد سرد! 
بعد از من آسمان تو هرگز مباد پست!

*شاعر جوان انقلابی اگر بخواهد مطالبه‌گر باشد باید کنج اتاق بنشیند

محسن کاویانی از شاعرای آیینی کشور در این مراسم گفت: امروز در شعر کشور فضای آلوده‌ای را می‌بینیم که اگر بخواهیم سرشناس شویم باید جزو فلان باند و دسته بود و بیش از شعر به اعمالی پرداخت که خوشایند آن گروه باشد و در چنین فضایی اولین قربانی‌ها شاعران شهرستانی هستند.

وی افزود: امروز برای من که در شهر قم زندگی می‌کنم تحمل چنین رابطه‌هایی غیرقابل انکار است چه رسد به جوانی که در شهری دور دغدغه ادبیات دارد. در چنین فضایی گناه جوانان شهرستانی چیست که باید قربانی سلیقه‌ها و پسندهای افرادی قرار بگیرند که اگر با آنها هم‌رنگ نباشی به صورت نامحسوس حذف می‌شوی.

این شاعر گفت: امروز شاعر جوان انقلابی اگر بخواهد طبق فرموده رهبرش مطالبه‌گر باشد باید کنج اتاق خود بنشیند و بزم شاعران را نگاه کند. یا با عصبانیت با او برخورد می‌شود که دیگر جرأت نقد از وی گرفته می‌شود. شاهد بوده‌ایم که بارها رهبر انقلاب به اهمیت توجه به ظرفیت‌های شاعران دور از پایتخت اشاره کرده‌اند اما مدیران اگر بخواهند به این مهم عمل کنند به شهرستانی‌هایی بها می‌دهند که بله‌ قربان‌گوی‌شان باشند.

کاویانی در پایان و پیش از شعرخوانی برای حاضرین گفت: دسته دسته شدن محافل ادبی و باندبازی‌ها شاعران بی‌‌حاشیه و متعهد را به فرزندان طلاق شعر کشور تبدیل کرده است. آیا حتماً باید یک شاعر رفقا و دوستانی را برای ادامه میسر در محیط شعر داشته باشد. حرف‌ها زیاد و از بی‌مهری‌ها دلم شکسته است اما دلم به مولا قرص است و از احدی ترس ندارم. روحیه مطالبه‌گری خود را حفظ می‌کنم چون رهبرم از من چنین خواسته و با تهدیدها و بیانیه‌ها و های و هوی‌ها دلم خالی نمی‌‌شود.

وی افزود: در فضای مافیایی و باندبازی امروز از روزی که وارد شعر شده‌ام بدون تعارف حسین قرایی را فردی دیدم که دلش برای شاعران شهرستانی می‌‌تپد. دغدغه‌مند بود و روزی که تریبون دست شاعران همیشگی بود در حد توان به شاعران شهرستانی و بی‌تریبون پرداخت. امیدوارم همیشه در این مسیر بماند و شاه مردان نیز یاریش کند. 

وی با اشاره به اینکه قدرت موشکی و فرهنگی در تکامل یکدیگر هستند شعری برای حاضرین خواند.

وقتی زمین خوردی خودم دیدم، لبخند شرمت آسمانی بود

بر سینه و بازوی بی جانت، تاول نشان پهلوانی بود

کرکس مرامان سفره را چیدند، کفتارها دور تو چرخیدند

آن شیر مرد خطّه‌ی دیروز، حالا پلنگی استخوانی بود

ای کاش زخمت زخم بستر بود، زخم زبان از مرگ بدتر بود

زخم زبان­هایی که می­خوردی، پاداش عمری جان­فشانی بود

از ما فقط دیدند با اکراه، سهمیه­ ی کنکور و دانشگاه

ای کاش سهمم از همه دنیا، این که کمی پیشم بمانی بود

از وعده­های پوچ بیزارم، «سر روی زانوی که بگذارم؟»

بنیاد جانبازان برای ما، در حدّ یک اسم و نشانی بود

گفتی پزشکت گفته نزدیک است، بهبودی کامل به تو امّا

افسوس بابا دیر فهمیدم، حتی دروغت مهربانی بود!

جان دادی و یک عدّه خندیدند ، مادر که شیون کرد نشنیدند

حتی عروجت را نفهمیدند، گفتند بیمار روانی بود!

****

وی شعر دیگری را نیز برای حاضران قرائت کرد.

خورشید به گود آمده سرگرم قنوت است

این آل سعود است که در حال سقوط است

 

هستند شیاطین همه درگیر تبانی

ایران شده آماده ی  یک جنگ جهانی

 

آماده شده لب بزند جام جنون را

صادر کند از نفت عرب بشکه ی خون را

 

بیزار ز جنگیم ولی مرد جهادیم

دادیم سر و دست ولی باج ندادیم

 

ما با احدی نیز نداریم سر جنگ

لعنت به بلادی که شد آغازگر جنگ

 

ما هیچ زمان حمله نکردیم به جایی

ما مرد دفاعیم ولیکن چه دفاعی!

 

شمشیر عجم منتظر رخصت جنگ است

مکه بشود مرکز ایران چه قشنگ است

 

ما منتظر حمله ای از سوی حجازیم

تا بین بقیعش حرمی ناب بسازیم

 

یا حیدرکرار  زند نقش به زودی

بر پرچم سبز عربستان سعودی

 

از روضه ی عباس شرف یاد گرفتیم

یک عمر از او یکسره امداد گرفتیم

 

ما غیر کفن بر تن خود جامه نداریم

ای شمر برو شوق امان نامه نداریم

 

با سرور و پیغمبر خود هم وطنی شد

هر کس که در این برهه اویس قرنی شد

 

مرشد به طرب ضرب بزن وقت حماسه ست

مداح بخوان وقت غم و سینه زنی شد

 

دُرّ نجف سینه ی ما از غم یاران

خونین شد و مانند عقیق یمنی شد!

 

یا فاطمه گفتیم و گذشتیم ز طوفان

گفتیم "علی" ناشدنی هم شدنی شد

 

آماده ی آنیم بپوشیم کفن را

ایران که نمرده ست بگیرند یمن را

 

هر شاه سعودی شده یک نوکر دربست

در پشت لباس عربی فتنه ی غرب است

 

ننگی که به پیشانی شاهان سعودیست

زیر سر یک مشت مسلمان یهودیست !

 

چشمان جهان در پی آن یکه سوار است

این عطر یمانیست که لبریز بهار است

 

از نام علی ، واله و مستیم همیشه

ای خاک یمن پشت تو هستیم همیشه!

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول