به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، حجت الاسلام والمسلمین داود مهدوی زادگان عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی در کانال شخصیاش درباره «آموزش برای عادی سازی آزار جنسی» نوشت:
وقوع قتل کودکی دیگر( قتل دخترک خردسال بیگناه پارس آبادی) موجب شد طرفداران سند 2030 که از توجیه عقلانی سند درماندهاند، فرصت را غنیمت شمرند تا با استفاده ابزاری از این واقعه جانکاه در رثای سند قلمفرسایی کنند. عمده سخن آنان این است که با عمل به سند 2030، حجم این گونه اعمال کاهش مییابد. زیرا کودکان با فراگیری آموزش جنسی، توانایی دفاع از خود برابر افراد کودکآزار و متجاوز جنسی را به دست میآورند.
*نکاتی درباره کلیپهای آموزشی همسو با سند 2030
همسو با اهداف سند، کلیپهای آموزشی زیادی تولید شده است. با مشاهده دو مورد از آنها متوجه برخی نکات تأکیدی سازندگان آن کلیپ آموزشی شدم؛ اینکه همه اعضای بدن خصوصی نیست، بلکه فقط چهار نقطه بدن خصوصی است و کسی غیر پدر و مادر حق ندارند لمس کنند، نباید به هر کس اعتماد کرد، نباید از آزار جنسی احساس گناه و شرم کرد، بلکه باید آن را آسیب روحی و روانی تلقی که درمانش رجوع به روانشناس اجتماعی است، فرد آزاررسان مجرم نیست بلکه بیمار جنسی رها در شهر است و باید درمان شود.
آیا به راستی اینگونه آموزشها که با پشتوانه سند 2030 انجام میشود، میتواند گام بزرگی در جهت رفع آزار جنسی زنان و کودکان باشد؟ ابلهانهترین برداشت همین است که گمان کنیم که اینگونه آموزشها راهی برای مبارزه با آزار جنسی است، زیرا در مورد بزرگترها که اصلاً صادق نیست و مورد اذیت و آزار هم قرار میگیرند، کودکان هم هر قدر آموزش دیده باشند، برابر نفس برافروخته هوسباز هیچ توانی از مقاومت را ندارند.
علاوه، مگر کشورهای غربی که اینگونه آموزشها در آنجا رواج دارد، چقدر توانستهاند مانع اذیت و آزار جنسی زنان و کودکان شوند، بنابراین، تردید جدی وجود دارد که آیا اساساً هدف سند 2030 از آموزشهای جنسی به کودکان، مقابله با آزار و اذیت جنسی علیه زنان و کودکان است یا هدف چیز دیگری است.
*طرفداران سند 2030 از بکارگیری ظرفیت آموزه عفاف و احکام بلوغ در شریعت اسلامی پرهیز میکنند
اما آنچه که این تردید را تقویت میکند وجود برخی ابهامات است. اول آنکه چرا طرفداران سند حاضر نیستند از ظرفیت احکام و آموزشهای دینی در جهت اهداف سند استفاده کنند؟ آموزه حیاء و عفاف و یا احکام بلوغ در شریعت اسلامی ظرفیت آموزشی بالایی حسب اقتضای سنی دارد، ولی طرفداران سند 2030 از بکارگیری این ظرفیت پرهیز میکنند، دوم آنکه نگاه حاکم بر سند و برنامهریزیهای آموزشی آن اساساً پیشگیرانه نیست بلکه آسیبشناسانه است؛ یعنی توجهات معطوف به زمان وقوع واقعه یا بعد آن است و نه قبل حادثه. چرا درباره اقدامات پیشگیرانه بحثی به میان نمیآید؟
*اهداف آموزش جنسی سند 2030 فرضیه عادیسازی آزار جنسی را قوت میبخشد
چرا باید بیمار جنسی در شهر رها باشد؟ چرا نباید با عوامل تحریک کننده جنسی برخورد شود ؟ چرا با پدیده سکسی شدن شهر مخالفت نمیکنند ؟ سوم آنکه چرا آزار جنسی، جرم تلقی نمیشود و فرد آزاررسان را بیمار جنسی مینامند؟ اگر این عمل جرم تلقی شده بود، چه جای مخالفت با گشت ارشاد است و چرا در آموزشهای جنسی فقط شماره تلفن روانشناس اجتماعی ذکر میشود و نه شماره نیروی انتظامی که مأمور دستگیری مجرمین است؟
ابهامات یاد شده پیرامون اهداف آموزش جنسی معطوف به سند، فرضیه عادیسازی آزار جنسی را قوت میبخشد. زیرا آزار و اذیت جنسی از پیامدهای قهری سکسی شدن شهرهای مدرن است و چون سکسی شدن شهر نزد مدافعان مدرن، مسأله به حساب نمیآید بلکه نوعی امروزی شدن فرهنگ تلقی میشود، لاجرم با این پیامد قهری چارهای غیر از کنار آمدن با آن نیست. از این رو، فرایندی از عادیسازی آزار و اذیت جنسی اتفاق میافتد.
*این سند به شهروندان میآموزد که چگونه با پیامد سکسوالیته شدن شهر کنار بیایند
بخشی از این فرآیند ناخواسته در زیر پوست چنین شهرهایی رخ میدهد و بخشی از آن هم به گونهای برنامهریزی شده پی گرفته میشود و سند 2030 مربوط به همین بخش دوم است، برنامه آموزش جنسی معطوف به سند، به شهروندان شهرهای امروزی شده میآموزاند که چگونه با پیامد سکسوالیته شدن شهر کنار بیایند، آنان میآموزند که مورد آزار جنسی قرار گرفتن اتفاقی کثیف و شرمآور نیست تا آشفته و پریشان شوند و اگر هم چنین احساسی دست داد با مراجعه به روانشناس اجتماعی، این احساس درمانشدنی است، شهروندان، همچنین میآموزند که نباید با فرد آزاررسان جنسی به مثابه مجرم و دیگری که باید از شهر طرد شود، برخورد کرد بلکه او را یک بیمار جنسی تلقی کنید که نیاز به درمان دارد!
بدین ترتیب، شهر امروزی شده سکسوال از پیامد قهری خود که میرفت به بحران تبدیل شود، به سلامت گذر میکند. هر دو شهروند آزاررسان و آزار دیده جنسی با مراجعه به روانپزشک درمان میشوند و سرمایهداری متعفن همچنان از تجارت سکس و ترویج بردهداری جنسی پولدارتر میشود.
باقی میماند آن دخترکان معصوم و بیگناهی که دنیای شیرین کودکیشان به دست قاتلان جنسی!! به نیستی میگراید و عمرشان به کوتاهی رویاهایشان میشود و اگر کسی هم بانگ بر آرد «بأیِ ذنبٍ قُتلت» پاسخ خواهد شنید که بیماران جنسی را اعدام نکنید و حق حیات را از آنها نگیرید!!
انتهای پیام/