اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

دفاتر منطقه ای

شاعر و نویسنده مهاجر افغانستانی در گفت‌وگو با فارس:

فردوسی محدود به جغرافیای خاص نیست/ رد پای شاهنامه در آثار شاعران افغانستان

شاعر و نویسنده افغانستانی گفت: تنها اثری که می‌تواند هویت همه فارسی زبانان را در جهان تثبیت کرده و جایگاه واقعی آن را به جهان بشناساند، شاهنامه است.

فردوسی محدود به جغرافیای خاص نیست/ رد پای شاهنامه در آثار شاعران افغانستان

به گزارش خبرنگار سایت افغانستان خبرگزاری فارس، «حکیم ابوالقاسم فردوسی» شاعر پرآوازه فارسی زبان، اثری به نام شاهنامه را در طول 30 سال از خود به یادگار گذاشته است که امروزه در جهان از آن به عنوان میراث بزرگ فارسی زبانان یاد می‌شود. 

به بهانه بزرگداشت این شاعر پرآوازه شعر و ادب فارس، به سراغ «ابوطالب مظفری» شاعر و نویسنده افغانستانی رفتیم و با او گفت‌وگوی کوتاهی داشتیم.

ابوطالب مظفری در ابتدای مصاحبه از تاثیرگذاری شاهنامه در ادبیات مقاومت افغانستان گفت و افزود که در آن دوران شاعران این کشور، با الهام از این اثر بزرگ و حماسی، جنگ‌نامه‌هایی را می‌سرودند.

وی نقش شاهنامه در زندگی مردم افغانستان را مهم خواند و تاکید کرد که رسم پسندیده شاهنامه‌خوانی همچنان در میان مردم این کشور در شب‌های زمستان رواج دارد.

این شاعر افغانستانی محدود کردن فردوسی به محدوده‌ای جغرافیایی خاص را مذموم شمرد و آن را تنها گسترش درگیری‌های بیهوده دانست.

وی در پایان سخنانش از خاطرات شیرین شاهنامه‌خوانی توسط پدرش در دوران کودکی‌ گفت و تصریح کرد که ادبیات ایران همواره به دلیل زبان مشترک افغانستان و ایران، بر ادبیات افغان‌ها تاثیر گذاشته است.

*** متن کامل این گفتگو به شرح ذیل است***

فارس: ادبیات داستانی افغانستان تا چه حد تحت تاثیر شاهنامه و اشعار فردوسی قرار گرفته است؟

مظفری: تا دوران قبل از دوران مشروطه جریانی داشتیم که از آن به عنوان ادبیات مقامت یاد می‌شد.

در این دوره اشعاری در برابر دست‌اندازی‌های انگلیسی‌ها سروده می‌شد که کاملاً تحت تاثیر شاهنامه بود و در آن جنگ‌نامه‌هایی در وضع و قالب این اثر حماسی سروده می‌شد. شاهنامه تا این دوره تاثیر مستقیمی بر سبک، قالب و ژانر ادبیات این دوره داشت.

در این دوره آثار زیادی وجود دارد که با الهام مستقیم از شاهنامه فردوسی نوشته شده است، چون ذهنیت مردم تا آن زمان، ذهنیت حماسی بوده و شاهنامه به هر حال در زندگی مردم به عنوان تنها اثر پذیرفته شده حماسی رایج بوده است.

اما از دوران مشروطیت به این سو که ادبیات کلاسیک و مدرن ظهور پیدا کرد، متاسفانه ادبیات مدرن چه در ایران و چه افغانستان از شاهنامه فاصله گرفت.

یعنی تصور عمومی نویسندگان مدرن ما باعث شد که شیوه داستان‌نویسی که امروزه رایج است، ربطی به ادبیات حماسی نداشته و شاهنامه تا مدتی مغفول بود و آثار ما اعم از نثر و نشر، از وجود این اثر بزرگ محروم بودند.

ولی با این وجود شاعران و نویسندگانی بودند که آثاری را با الهام از شاهنامه خلق می‌کردند مانند داستان‌های الهام گرفته شده از رستم و سهراب که در افغانستان چاپ شد.

انتشارات قابیل داستانی را بر مبنای شاهنامه منتشر کرد و به معرفی اسطوره‌ها پرداخت.

داستان مدرنی که «عتیق رحیمی» تحت نام «خاکستر و خاک» نوشت نیز رد پایی از شاهنامه و اسطوره‌ها در آن دیده می‌شد.

از این گونه الهام‌ها هنوز کم و بیش در ادبیات افغانستان وجود دارد که می‌تواند ارتباطی میان شاهنامه و نویسندگان مدرن افغانستان نیز باشد.اما این موضوع متاسفانه خیلی فراگیر نیست و رابطه‌ها مانع از ادامه این روند شد.

فارس: پس فکر می‌کنید انتشاراتی‌های داخل افغانستان تمایل به انتشار کتاب‌هایی با مضامین شاهنامه دارند؟

مظفری: بله. افرادی وجود دارند که در حوزه پژوهش و شاهنامه پژوهی فعالیت می‌کنند. همچنین در حوزه شاهنامه محققانی داریم و  تنها در حوزه ادبیات داستانی مدرن ضعف‌هایی در افغانستان دیده می‌شود.

اگر به آثار شاعران نگاهی بیندازیم، متوجه می‌شویم که از لحاظ تلویحات و تاثیرات و نگاه حماسی تحت تاثیر اسطوره‌های شاهنامه بوده‌اند و شاهنامه هنوز هم بسامدی در میان شاعران و نویسندگان افغانستانی دارد.

فارس: پس یعنی فکر می‌کنید که نویسندگان جوان‌تر افغانستانی آشنایی کمتری با شاهنامه دارند ؟

مظفری: بله متاسفانه به دلیل عدم آشنایی و این تصور که ژانر داستانی نو کاملاً غربی است و ادبیات داستانی گذشته با ادبیات  داستانی امروز همخوانی ندارد، نویسندگان جوان افغانستان مقداری از فضای شاهنامه دور شده‌اند.

و این موضوع برای ما دغدغه است. می‌توان گفت که جنگ، خشونت نیز این قضیه را تشدید کرده و آشنایی با ادبیات کلاسیک در حوزه شاهنامه کمی غریب افتاده است. ولی امیدواریم به زودی شاهنامه دوباره جایگاه خود را پیدا کند.

فارس: پس به نظر شما فردوسی و شاهنامه تاثیر بسزایی در ادبیات و دوران مقاومت افغانستان داشته است؟

مظفری: بله. شاهنامه در دوران مقاومت یکی از منابع الهام در ژانر حماسی بوده است و مردم ما تحت تاثیر آن قرار داشتند و وقتی  اشعار شاعران آن دوران را می‌خوانیم می‌بینیم که کاملاً اسطوره‌های شاهنامه و حوادث آن مانند شغاد، هفت‌خان، در ادبیات افغانستان کاملا مشهود بوده است.

فارس: در ایران رسم نقالی شاهنامه همچنان در چایخانه‌ها ادامه دارد و مشتاقان این اشعار به آنجا رفته و اشعار را همراه با رسم تصاویر و صحنه‌ها گوش می‌کنند. آیا در افغانستان نیز همچینی چیزی وجود دارد؟

مظفری: در افغانستان سنت شاهنامه خوانی مانند ایران در قهوه‌خانه نبوده اما این سنت وجود دارد و این اواخر بدلیل شرایط موجود  کمرنگ شده است.

شاهنامه خوانی در افغانستان بدین گونه است که مردم بیشتر شب‌های زمستان در خانه‌های خود و محلات جمع می‌شوند و به خواندن اشعار فردوسی می‌پردازند.

بدلیل آنکه سنت قهوه‌خانه‌ای سنتی شهری است و مردم افغانستان نیز نزدیک به 4 دهه درگیر جنگ هستند و مقداری از شهرها فاصله گرفته‌اند، این سنت در محلات، روستاها، و خانه‌ها برگزار می‌شود و باید گفت که این رسم پیشینه طولانی در افغانستان دارد و مردم هم در پنجشیر و هم هزاره‌جات آن را بجا می‌آورند.

فارس: به نظر شما گسترش فرهنگ غربی مانع از اجرای چنین سنتی در شهرهای بزرگ مانند کابل و کمرنگ شدن آن نشده است؟

مظفری: از آن جهت شاید نتوان گفت که در حال کمرنگ شدن است. حقیقت اینجاست که ما این مسئله را اصلاً امتحان نکرده‌ایم که  آزموده شده باشد.اصلا فرصت و مجال چنین چیزی در افغانستان در شهرها بوجود نیامده است.

فارس: داستان‌ها و شخصیت‌های محبوب شاهنامه که میان مردم افغانستان رواج دارد کدام‌ها هستند؟

مظفری: همانند ایران اکثر داستان‌های شاهنامه در افغانستان با زندگی مردم پیوند خورده است.

مثلاً داستان رستم و سهراب یکی از داستان‌هایی است که چندین بار در ادبیات کلاسیک و مدرن ما نیز تکرار شده است و در زندگی مردم همیشه استفاده می‌شود. داستان کشته شدن رستم و برادرش شغاد یکی از آن داستان‌های معروف در افغانستان است.

داستان‌هایی مانند، هفت خان و همین‌طور اکثر جنگ‌هایی که در شاهنامه هست، در اسطوره‌های مردم افغانستان جای دارند، چندین منطقه در افغانستان وجود دارد که چراگاه رخش بوده است.

در سمنگان منطقه‌ای داریم بنام تخت رستم که منطقه‌ای باستانی است. این مکان‌ها نیز در زندگی مردم افغانستان نقش دارند؛ شهری در بامیان به نام شهر ضحاک معروف است و دره کاوه آهنگر که شهر باستانی و معروفی است. 

فارس: پس فکر می‌کنید افغانستان یکی از مظاهر شاهنامه به شمار می آید؟

مظفری: دقیقاً. اگر دقت کنید بیش از 40 منطقه جغرافیایی با همان نام و نشان در شاهنامه وجود دارد که امروزه در منطقه تاریخی افغانستان با همان نام‌ها وجود دارند. این اسامی برای مردم افغانستان آشنا است.

باید گفت که تمامی اسطوره‌های شاهنامه و مکان‌های موجود که بویی از آن دارند با زندگی مردم افغانستان عجین شده‌اند.

فارس: برخی از اشعار شاهنامه در مدح سلطان محمد غزنوی آمده است. نام کدامیک از پادشاهان افغانستان در شاهنامه بیشتر در آورده شده است؟

مظفری: از شاهان بعد از اسلام فقط نام سلطان محمد غزنوی در شاهنامه بوده است. چون شاهنامه در زمان وی سروده شده است و به  نحوی در ارتباط با این سلسله است.

به همین خاطر بیشتر محمود مطرح است. اما از پادشاهان اسطوره‌ای اسامی زیادی در شاهنامه است. ولی قبل از آن در افغانستان اسامی زیادی وجود ندارد.

فارس: با توجه به اینکه فردوسی متعلق به حوزه تمدنی فارسی زبانان بوده و شاهنامه جلوه‌ای جهانی دارد، فردوسی چگونه می‌تواند در پیوند و اتحاد کشورهای فارسی زبان در حوزه فرهنگی و پاسداری از زبان فارسی تاثیرگذار باشد؟

مظفری: کشورهای فارسی زبان هرچه به این دوران نزدیک‌تر شده‌اند، فاصله‌هایشان از یکدیگر بیشتر شده‌ است و هویت‌های تازه‌ای در گوشه و کنار سر برآورده‌اند.

ما حدود 200 سال پیش کشورهایی بنام تاجیکستان و افغانستان و پاکستان و ایران نداشتیم و همه واحد بودند. نامهای دیگری داشتند هویت‌های دیگری داشتند که در شاهنامه به نامهای مختلف مطرح است. مانند خراسان، آریانا و غیره.

اگر بخواهیم امروز بازگشتی به هویت گذشته پربار خود داشته باشیم، باید به آثاری مانند شاهنامه مراجعه کنیم.آن وقت که می‌توانیم فرهنگ، ملی و هویت خود را  در آن پیدا کنیم و شاهنامه به نظرم تنها اثر است.

شاعران دیگر ما یا به نحوی به موضوع هویت‌ها نزدیک نشده‌اند. مانند شاعران و عرفای ما. و یا در حوزه تخصص خود بوده‌اند. تنها اثری که در این قسمت می‌تواند ادبیات فارسی را به خاستگاه واحد و اصلی خود نزدیک کند شاهنامه است و  باید به آن توجه ویژه‌ای داشته باشیم.

اشکالی که در این سال‌ها بوجود آمده این است که ما شاهنامه را محدود کرده‌ایم به واحدهای جغرافیایی یا کشورهای خاص.

اینکه ایران‌ها، افغان‌ها و یا تاجیک‌ها بگویند فردوسی متعلق به ماست، بجای آنکه ما را به سمت وحدت بکشاند و هویت ما را در جهان تثبیت کند، درگیری‌های بی‌معنایی را گسترش می‌دهد.

از این حالت باید خارج شد و شاهنامه را در جایگاه واقعی خود و به عنوان یک میراث کهن و مشترک، قرار دهیم و همگی به او عشق بورزیم و از آن الهام بگیریم و با آن زندگی کنیم.

فارس: به نظر شما کودکان افغانستانی تا چه حد با اشعار فردوسی آشنایی دارند؟

مظفری: تا یک دوره‌ای کودکان افغانستانی با اشعار فردوسی آشنایی داشتند. من خودم از کودکی با شاهنامه آشنا شدم. زمانیکه من  تازه فارسی را آموختم، با شاهنامه آشنا شدم.

در 7 سالگی پدرم برایم شاهنامه را می‌خواند. من از همان میزان اشعار شاهنامه را به یاد دارم. منبع الهام کودکان تا یک 20 سال پیش تنها شاهنامه بود و اشعار سعدی. اما این اواخر رسانه‌های دیگر کمتر به این موضوع توجه دارند و جای اسطوره‌های شاهنامه را  فیلم‌های هندی و هالیوددی گرفته است.

فارس: امکانش هست که شاهنامه در واحدهای درسی محصلین افغانستان قرار بگیرد؟

مظفری: بله اما باید چندین کار اساسی انجام داد. اول عزم و مدیریت درست و جدی،‌ کمک و همکاری دولت کشورهای فارسی زبان، و هنرمندان نیز باید به این توجه کنند که داستان‌های شاهنامه بصورت سریال‌ها و انیمیشن‌ها و فیلم‌های سینمایی مطرح شود.

وسایل صوتی و تصویری باید به کمک بیایند.انتظار نباید داشته باشیم که شاهنامه بتواند با کودکان امروزی ارتباط برقرار کند.

فارس: گفتید در 7 سالگی پدرتان برای شما شاهنامه می‌خوانده است از حال و هوای آن روزهای خود بگویید؟

مظفری: یکی از شیرین‌ترین خاطرات کودکی‌ام خواندن شاهنامه توسط پدرم بوده است و تمایل زیادی به این امر داشتم. فکر می‌کنم  اکثر کودکان هم دوره من با شاهنامه ارتباط برقرار می‌کردند. چون وقتی پدرم که شاهنامه را برای من و اهالی محل می‌خواند، برخی از ابیات آن را نیز نقالی می‌کرد.

اینها همه لحظات شیرینی بود که در ذهن من مانده است.آموزه‌هایی در شاهنامه مانند احترام و فرمانبرداری از پدر و بزرگتر، روحیه پهلوانی وجود داشت.

بارها دیدم که بعضی مواقع پدرم مرا به زبان فردوسی نصیحت می‌کرد و توصیه‌های اخلاقی می‌نمود، اینها همه در ذهن و ضمیر ناخودآگاه من مانده است.

فارس: جایگاه ادبیات ایران در افغانستان را چگونه می‌بینید؟

مظفری: افغانستان در قدیم سرزمینی حائل بوده است بین تمدن شبه قاره و تمدن ایران. این است که در برخی حوزه‌ها به سمت ایران گرایش داشته و در برخی حوزه‌ها و ژانرهای هنری متمایل به هند بوده است.

به عنوان مثال موسیقی افغانستان در ابتدا موسیقی خراسانی بوده است اما در 150 سال اخیر این بیشتر از هند الهام گرفته است.ولی به دلیل همزبانی با ایران ادبیات افغانستان نیز به این کشور متمایل است.

انتهای پیام/ح

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول