اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  قرآن و فعالیت های دینی

گزارش فارس از دیدار جامعه قرآنی با خانواده شهید حسین سمیاری

روایتی تلخ از وداع پدر با فرزند شهیدش/ تلاش برای پیروزی شهید رجایی در انتخابات تاحد بی‌هوشی

قاری و حافظ قرآن بود و در چند مسجد قرآن درس می‌داد، فعالیت‌های مختلفی داشت و همزمان در جبهه به جهاد با دشمن مشغول بود، در دومین دوره انتخابات ریاست جمهوری برای پیروزی شهید رجایی ۳ شبانه‌روز کار کرد و بی‌هوش شد...

روایتی تلخ از وداع پدر با فرزند شهیدش/ تلاش برای پیروزی شهید رجایی در انتخابات تاحد بی‌هوشی

به گزارش خبرنگار فعالیت‌های قرآنی خبرگزاری فارس، دیدار با خانواده شهید حسین سمیاری مقصد این هفته جامعه قرآنی کشور بود که جمعی از قاریان و اساتید قرآن به دیدار این خانواده شهید رفتند.

تلاوت قرآن با صوت خوش از کودکی

در این دیدار پدر شهید درخصوص فعالیت‌های مختلف فرزندش گفت: حسین از کودکی بسیار باهوش بود از این رو از 6 سالگی او را در مدرسه نام‌نویسی کردیم، در مدرسه آنها یکی از معلمان به بچه‌ها قرآن یاد می‌داد و حسین هم از آنجا به قرآن کریم علاقه‌مند شد. وی به جزء مدرسه در هیئات مذهبی هم فعالیت داشت و از همان کودکی در هیئت‌های مختلف با صوت زیبایش قرآن می‌خواند، حتی به یاد دارم خانواده یکی از بستگان که در کرج به رحمت خدا رفته بود، به ما گفتند: که حسین را بیاور که قرآن بخواند.

 

 

تحصیل در حوزه و مدرسه/ شهیدی که برای انتخاب شهید رجایی در انتخابات غش کرد

این شهید عزیر در دوران نوجوانی در کنار تحصیل در مدرسه به حوزه علمیه آیت‌الله مجتهدی رفت و از صبح تا ظهر در حوزه علمیه و بعد از ظهر در مدرسه دهخدا مشغول تحصیل بود. در دوران انقلاب اسلامی فعالیت‌های مختلفی داشت و بعد از انقلاب هم در انتخابات ریاست جمهوری برای رأی آوردن شهید رجایی بسیار فعالیت کرد تا جایی که سه شبانه‌روز کار مستمر  انجام داده بود و حتی غذا هم نخورده بود از این رو از شدت ضعف بیهوش شد. 

این شهید عزیز فعالیت‌های مختلفی را در بسیج و دادگاه انقلاب اسلامی داشت و به جزء این‌ها در چند مسجد جلسه قرآن برگزار می‌کرد و بعد از شهادتش بسیاری از شاگردان وی به نزد ما آمدند و از فعالیت‌های حسین به ما خبر دادند.

 

 

بازگشت به جبهه باوجود مجروحیت شدید

با آغاز جنگ تحمیلی حسین هم مانند دیگر جوانان این مرز و بوم راهی منطقه شد و در عملیات مسلم از ناحیه هر دو پا مجروح شد. 10 روز در اصفهان بستری بود و ما خبر نداشتیم بعد او را با آمبولانس به تهران و به منزل آوردند، حالش خوب نبود، پاهایش عفونت کرده بود، او را به بیمارستان نجمیه بردیم، حدود یک ماه آنجا بستری بود، یک پایش را عمل کردند و قرار شد مدتی استراحت کند تا پای دیگرش را هم تحت عمل جراحی قرار دهند، اما تقریباً 5 روز از استراحتش گذشته بود که با دیدن دوستانش دوباره حال و هوای جبهه بسرش زد و راهی منطقه شد.

به او گفتم قرار است پای دیگرت هم عمل شود و حتی بخیه‌های پای عمل شده را هم هنوز نکشیدی، گفت: می‌روم و در اهواز بخیه پایم را می‌کشم. عزمش برای رفتن جزم بود و هنگام رفتن 500 تومان به او برای خرجی دادم، حسین رفت و یک هفته بعد نامه‌ای درب منزل ما آمد، 250 تومان از پول را برگردانده بود و در نامه نوشته بود که بیشتر از این احتیاج ندارم.

 

 

پدرجان حلالم کن

از این ماجرا 20 روز گذشت تا اینکه یک شب در خواب دیدم در کنار یک خیابان نشسته‌ام و حسین با یک لباس عربی خون‌آلود به سمت من آمد و به من گفت: پدر جان از من راضی هستی، گفتم: اگر از تو راضی نبودم اجازه نمی‌دادم به منطقه بروی، گفت: در هر صورت حلالم کن و رفت. 

از خواب بیدار شدم ساعت حدود 2.5 بامداد بود وضو گرفتم و نماز خواندم، کاملاً به من الهام شد که حسین شهید شده است اما درباره این خواب به کسی چیزی نگفتم، دو روز گذشت و روحانی مسجد محل بعد از نماز مغرب و عشاء به من گفت: بیا به منزل ما برویم می‌خواهم با تو صحبت کنم، در راه به او گفتم: درباره چه می‌خواهی صحبت کنی، درباره حسین است؟ گفت: آری، مگر شما از حسین خبری داری؟ گفتم: چند روز پیش او را در خواب دیدم، گفت: پسرم زنگ زده و گفته که حسین دو روز است شهید شده، البته ما زیر آتش شدید دشمن نتوانستیم پیکرش را به عقب بیاوریم.

 

 

ماجرای تلخ مواجهه پدر با فرزند شهیدش

چند روز بعد از معراج شهدا تماس گرفتند که پیکر حسین و تعدادی دیگر از شهدا به معراج آمده بلافاصله به معراج رفتم دیدم یک تریلی پر از پیکر شهدا جلوی معراج توقف کرده، خودم هم کمک کردم تا پیکرها را خالی کردیم تا اینکه به تابوت حسین رسیدم. برایم خیلی سخت بود فرزندی را که یک عمر برایش زحمت کشیده‌ام پیکرش را تحویل بگیرم. 

پیکر حسین را خودم از ماشین پایین آوردم، سرش را باز کردم دیدم ترکش بخشی از سرش را کاملاً از بین برده، گویا برای از پای درآوردن چند عراقی که بر روی تپه‌ای به شدت به نیروهایمان آتش می‌ریختند حمله کرده بود و پس از اصابت سه گلوله به بدنش و همچنین ترکش نارنجک به سرش شهید شده بود. یک جلد مفاتیح‌الجنان هم در جیبش بود که بر اثر اصابت گلوله سوراخ شده بود. به هر حال حسین رفت و جزء خاطره از او چیزی برای ما نماند.

از شهادت حسین ناراحت نیستم زیرا بالاترین سعادت نصیب او شد. به واقع ما کاری برای این انقلاب نکردیم بسیاری از خانواده‌ها چند فرزند خود را در راه این انقلاب اهدا کردند.

تدریس قرآن در مساجد و رضایت از شهید

در ادامه این دیدار، مادر شهید به بیان خصوصیات فرزندش پرداخت و گفت: حسین در چند مسجد درس قرآن می‌داد و گاهی هم برای من از فعالیت‌هایش سخن می‌گفت. یکبار به صورت ناشناخته به دنبالش رفتم تا ببینم حسین چه کار می‌کند از این رو در مسجد حضرت زینب(س) از خادم مسجد سؤال کردم که آیا در این مسجد جلسه قرآن برپا می‌شود؟ او هم گفت: بله، فردی به نام حسین سمیاری در این مسجد قرآن درس می‌دهد و پس از پرس و جو از چند نفر فهمیدم همه بسیار از او راضی هستند.

پیش از آخرین اعزام که در 23 ماه رمضان بود، از مسجد به خانه آمد و گفت: می‌خواهم دوباره به منطقه بروم خودم به ستاد رفتم و بدرقه‌اش کردم، حسین به همراه برادرش حسن هر دو در جبهه بودند اما نمی‌دانم چرا در آن روزها بسیار دلشوره حسین را داشتم تا اینکه مرحوم حاج‌آقا قدوسی خبر شهادت حسین را به ما داد.

 

 

برای شهادتم گریه نکنید و سفید بپوشید

به یاد دارم بر سر مزار برادر شهیدم با صدای بلند گریه می‌کردم به منزل که آمدیم حسین گفت: من صدای گریه‌ات را شنیدم، این را به شما بگویم که اگر من شهید شدم گریه و ناراحتی نکنید و لباس سفید بپوشید.

هنگامی که در منطقه بود با منزل تماس گرفت و گفت: یک شب در سنگر مشغول دعا خواندن بودم سنگر هم تاریک بود دیدم یک نوری به سنگر آمد و یک آقایی دستش را روی شانه‌ام گذاشت و گفت پسرم نگران هیچ چیز نباش و دعایت را بخوان، گمان می‌کنم که زمان شهادتم فرا رسیده البته حسین آن زمان از من قول گرفت که این ماجرا را تا پس از شهادتش به کسی نگویم و چند روز بعد خبر شهادت حسین به ما رسید.

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول