اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

یادداشت  /  مهدویت

جهان پس از امام مهدی(عج) از دیدگاه روایات - بخش اول

حاکمیت جهان پس از امام مهدی (ع)

ظهور و قیام امام زمان(عج) _ که در دوره پایانی جهان رخ می‌دهد _ سبب‌ساز تغییرات و دگرگونی‌های وسیع می‌شود و جهان را در جایگاهی مطلوب و ایده‌آل قرار می‌دهد.

حاکمیت جهان پس از امام مهدی (ع)

 

چکیده
ظهور و قیام امام زمان(عج) _ که در دوره پایانی جهان رخ می‌دهد _ سبب‌ساز تغییرات و دگرگونی‌های وسیع می‌شود و جهان را در جایگاهی مطلوب و ایده‌آل قرار می‌دهد. در روایات، تصویری روشن و شفاف از عصر ظهور ارائه شده است؛ اما درباره وضعیّت جهان پس از پایان زندگی امام(عج) و ماندگاری دولت عدل جهانی تا برپایی قیامت، ابهاماتی وجود دارد. در نوشتار حاضر، وضعیّت حاکمیّت جهان پس از پایان زندگی حضرت مهدی(عج) و به‌دنبال آن، پایایی یا عدم پایایی وضعیّت مطلوب عصر ظهور بررسی می‌شود. در این راستا، سه نظریه «رجعت معصومین»، «جانشینی اولیای صالح»، و «برپا شدن قیامت با پایان یافتن زندگی حضرت مهدی(عج)» مطرح شده و مورد ارزیابی قرار گرفته و در پایان، ماندگاری دولت مهدوی(عج) تا برپایی قیامت به دست آمده است.
واژگان کلیدی
امام زمان(عج)، حاکمیت پس از امام، رجعت، اولیای صالح، قیامت.
مقدمه
از دیرباز عالمان مسلمان _ اعم ار محدّثان، مفسران و متکلمان _ در آثار خود به‌موازات دیگر موضوعات و بحث‌های علمی، به گفت‌وگو دربارۀ ظهور مردی از خاندان نبوی، به‌نام مهدی(عج) پرداخته‌اند که در دورۀ پایانی جهان و پیش از برپایی قیامت رخ می‌نماید و با ظهور او وضعیّت جهان به‌یک‌باره دگرگون می‌شود.
مطالعه و بررسی روایات اسلامی درباره ظهور و قیام منجی و پیامدهای آن نشان می‌دهد این پدیده موجبات تغییر و تحولاتی عظیم را در شئون مختلف زندگی بشری فراهم آورده، جامعه را در مسیر نیل به سعادت و کمال قرار می‌دهد که نتیجۀ آن تحقق مدینۀ فاضله و آرمان‌شهر موعود خواهد بود.
اما سؤال این‌جاست که پس از این‌که جهانیان برکت حضور امام(عج) را از دست دادند، چه روی خواهد داد؟ آیا حکومت سراسر عدلی که در عصر حضور امام تشکیل شد، پس از ایشان پایدار می‌ماند و تا برپایی قیامت ثبات خواهد داشت، یا نه؛ با فقدان امام، موقعیت جهان متزلزل شده، دچار آسیب می‌شود و سرانجام در اثر روند قهقرایی، قیامت در زمان بدترین مردم برپا خواهد شد؟
واقعیّت این است که اگرچه دربارۀ واقعۀ بزرگ ظهور و مقدّمات و پیامدهای آن پژوهش‌های زیادی صورت گرفته، دامنۀ همۀ آن‌ها محدود به زمان حیات منجی شده است و درباره سرنوشت جهان در فاصلۀ پایان زندگی منجی تا وقوع قیامت ابهاماتی وجود دارد. در این پژوهش سعی شده از طریق بررسی وضعیّت حاکمیّت جهان پس از پایان زندگی حضرت مهدی(عج) به پرسش‌های مذکور پاسخ داده شود.
اطلاعات مورد نیاز برای نگارش نوشتار حاضر با استفاده از روش کتابخانه‌ای جمع‌آوری شده و با تجزیه و تحلیل آن‌ها نتیجه حاصل شده است؛ بنابراین شیوه تحقیق از نوع توصیفی _ تحلیلی است.
پایان زندگی امام
پس از این‌که حضرت ولیّ عصر(عج) با برپایی قسط و عدل، سعادت را برای بشر به ارمغان آورد و جهانیان از عطر عدالت مهدوی سرمست شدند، زندگی این‌جهانی آن حضرت به‌پایان می‌رسد. در این‌که آیا آن بزرگوار با مرگ طبیعی از این جهان خواهند رفت یا با شهادت، اختلاف وجود دارد. برخی با استناد به روایت امام صادق(عج) که می‌فرماید: «ما منّا الّا مسموم أو مقتول؛ هیچ‌یک از ما [اهل‌بیت] نیست، مگر آن‌که مسموم یا کشته می‌شود» (خزاز رازی، 1401: 227؛ مجلسی، 1403: ج27، 217)، بیان می‌دارند که اهل‌بیت(علیهم السلام) همگی با مقام رفیع شهادت از دنیا می‌روند، نه با مرگ طبیعی و حضرت مهدی(عج) نیز از این امر مستثنیٰ نیست. آنان برای تقویت قول خود روایت زیر را شاهد می‌آورند:
امام صادق(ع) فرمود:
فإذا تمّت سبعون السنهأتی الحجّه الموت فقتلته امرأه من بنی‌تمیم إسمها سعیده و لها لحیه کلحیه الرّجل بهاون صخر من فوق سطح و هو متجاوز فی الطریق؛ (یزدی حائری، 1422: ج2، 139)
هنگامی‌که هفتاد سال گذشت، مرگ حجت خدا فرا می‌رسد. پس زنی از بنی‌تمیم به نام سعیده _ که مانند مردان ریش دارد _ سنگ بزرگ هاون را هنگام عبور امام(عج) از پشت بام به‌سوی آن حضرت پرتاب می‌کند و ایشان را به قتل می‌رساند.
در ردّ این نظر، شهید صدر، روایت اول را به دلیل مرسل بودن شایستۀ اثبات تاریخی نمی‌داند (نک: صدر، 1384: 531) و درباره روایت دوم معتقد است:
استفاده از هاون در عصر مهدوی که با تمدّن و مدنیتی پیشرفته شکل گرفته، غیرمحتمل است. شاید کسی مقصود از هاون را ابزاری پیشرفته بداند، همان‌طور که ما شمشیر را بر هرگونه ابزار جنگی اطلاق کرده‌ایم، ولی سیاق کلی خبر، کشته شدن امام به این‌ وسیله را نفی می‌کند. (همو: 532)
با این اوصاف، نمی‌توان شهادت حضرت مهدی(عج) را قطعی و یقینی دانست؛ زیرا:
اولاً: روایت اول که دلالت بر مرگ غیرطبیعی عموم اهل‌بیت(علیهم السلام) دارد را می‌توان به مورد امام مهدی(عج) تخصیص زد. افزون بر این، گفته شد که این روایت مرسل است.
ثانیاً: نقل إلزام الناصب درباره کشته شدن حضرت توسط زنی به نام سعیده، اساساً شایستگی اثبات تاریخی ندارد؛ زیرا نه از معصوم، بلکه از شخصی ناشناس (نک: یزدی حائری، 1422: ج2، 138) نقل شده و علاوه بر مضامین غریبی که دارد، روایتی مرسل و بدون سند است.
در هر صورت، زندگی زمینی حضرت ولی عصر(عج) پایان می‌یابد و موقعیت جهان پس از ایشان به نوع حاکمیّت وابسته است.
دربارۀ دوران پس از امام و وضعیت جهان پس از ایشان، تصویر چندان روشنی از روایات به دست نمی‌آید و تنها با توجه به گزارش‌های مختلف روایات از وضعیت حاکمیت پس از امام، می‌توان موقعیت جهان را پیش‌بینی کرد.
حاکمیت جهان پس از امام
به‌طور کلی، برای حاکمیت جهان پس از امام مهدی(عج) سه وضعیت مختلف از روایات قابل استنباط است:
1. رجعت یا بازگشت معصومین(علیهم السلام) به دنیا برای به عهده گرفتن رهبری جهان، پس از حضرت مهدی(عج)؛
2. به حاکمیت رسیدن اولیای صالح پس از پایان زندگی امام؛
3. برپایی قیامت، چهل روز پس از پایان زندگی امام.
نظریۀ اول: رجعت معصومان
نظریۀ اول راجع به وضعیت حاکمیت پس از امام، بیان‌گر رجعت معصومین(علیهم السلام) است.
معنای رجعت
رجعت در لغت به‌معنای «بازگشت» و در اصطلاح به بازگشت و احیای عدّه‌ای پیش از قیامت کبری اطلاق می‌شود (خرمشاهی، 1377: ج1، 1097).‌
به‌طور کلی، رجعت در گسترۀ خود، شامل معانی زیر می‌شود:
1. بازگشت برخی اموات به دنیا _ هرچند غیر از امامان معصوم باشند _ به‌ویژه مؤمنان خالص و ناب، و کافران ستیزه‌جو و کینه‌ورز؛
2. بازگشت عده‌ای از معصومین؛ مانند امیرالمؤمنین(ع)، امام حسین(ع) و چه‌بسا خود پیامبر اکرم(ص). ترتیب این بازگشت، به‌سان ترتیب قبلی امامت آنان در دنیا نخواهد بود.
3. بازگشت همۀ امامان معصوم(علیهم السلام) به ترتیب از آخر (صدر، 1384: 541).
به‌طور ‌عام، از مهم‌ترین مصادیق رجعت، بازگشت همه یا تعدادی از معصومین(علیهم السلام) به دنیا، و به‌دست گرفتن رهبری جهان پس از حضرت مهدی(عج) است.
رجعت در روایات
روایات عدیده‌ای در باب رجعت از معصومان(علیهم السلام) وارد شده است. علامه مجلسی در جلد 53 بحارالأنوار بیش از دویست حدیث درباره رجعت آورده است و شیخ حرّ عاملی در کتاب پر ارج إیقاظ پانصد و بیست حدیث در این‌باره نقل کرده است. تعدادی از آن‌ها به عنوان نمونه در زیر آمده است:
1. امام صادق(ع) فرمود:
أیام الله ثلاثه؛ یوم یقوم القائم و یوم الکّره و یوم القیامه؛ (فتال نیشابوری، 1375: ج2، 392؛ حلی، 1421: 89؛ فیض کاشانی، 1371: 284؛ مجلسی، 1403: ج53،63)
ایام‌ الله سه روز است؛ روز قیام قائم، روز رجعت و روز رستاخیز.
2. همچنین فرمود:
أَوَّلُ مَنْ یَرْجِعُ إِلَى الدُّنْیَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ(ع) فَیَمْلِکُ  حَتَّى  یَسْقُطَ حَاجِبَاهُ  عَلَى عَیْنَیْهِ مِنَ الْکِبَرِ؛ (حلّی، 1421: 120)
اوّل کسى که به‌دنیا برمى گردد حسین‌بن على است، به‌قدرى سلطنتش طول مى کشد که ابروانش روى چشمانش را می‌گیرد.
3. باز از آن حضرت نقل شده است که فرمود:
ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّه عَلَیْهِمْ  خُرُوجُ الْحُسَیْنِ(ع) فِی سَبْعِینَ مِنْ أَصْحَابِهِ عَلَیْهِمُ الْبَیْضُ الْمُذَهَّبُ لِکُلِّ بَیْضَه وَجْهَانِ الْمُؤَدُّونَ إِلَى النَّاسِ أَنَّ هَذَا الْحُسَیْنَ قَدْ خَرَجَ حَتَّى لَا یَشُکَّ الْمُؤْمِنُونَ فِیهِ وَ أَنَّهُ لَیْسَ بِدَجَّالٍ وَ لَا شَیْطَانٍ وَ الْحُجَّه الْقَائِمُ بَیْنَ أَظْهُرِهِمْ فَإِذَا اسْتَقَرَّتِ الْمَعْرِفَه فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ أَنَّهُ الْحُسَیْنُ(ع) جَاءَ الْحُجَّه الْمَوْتُ فَیَکُونُ الَّذِی یُغَسِّلُهُ وَ یُکَفِّنُهُ وَ یُحَنِّطُهُ وَ یَلْحَدُهُ فِی حُفْرَتِهِ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ(ع) وَ لَا یَلِی الْوَصِیَّ إِلَّا الْوَصِیُّ؛ (کلینی، 1375: ج8، 206؛ حلی، 1421: 165)
تأویل آیۀ مبارکه به خروج امام حسین(ع) است با هفتاد تن از اصحابش که بر سر آن‌ها کلاه‌خودهایى طلایى است از دو رو، و به مردم اعلام می‌کنند که این حسین(ع) است که خروج کرده است تا مؤمنان به او شک نکنند که او دجّال و شیطان است، در حالی‌که حجّت [بن الحسن] در میان مردم است. پس از استقرار یافتن معرفت در دل‌های مؤمنان که او خود حسین است، مرگ امام دوازدهم که حجّت است فرا رسد و همان امام حسین(ع) است که او را غسل مى دهد و کفن می‌کند و حنوط مى نماید و به خاک مى سپارد، و متصدى تجهیز جنازۀ وصى نشود جز وصى و امام.
4. و نیز می‌فرماید:
و یملک أمیر المؤمنین فی کرّته أربعه و اربعین ألف سنه؛ (حلی، 1421: 167)
و امیرالمؤمنین(ع) در رجعت خود، چهل و چهار هزار سال حکومت می‌کند.
موضوع رجعت، علاوه بر روایات، در بسیاری از ادعیه و زیارات مأثوره هم آمده
است. به‌عنوان مثال در زیارت جامعه کبیره _ که از معتبرترین زیارات موجود به شمار می‌رود _ آمده است:
و جعلنی ممّن ... یحشر فی زمرتکم و یکّر فی رجعتکم و یملک فی دولتکم و یشرف فی عافیتکم و یمکّن فی أیّامکم و تقّر عینه غداً برؤیتکم؛ (صدوق، 1413: ج2، 615)
[خداوند] مرا از کسانی قرار دهد که ... در گروه شما محشور می‌شود و با شما رجعت می‌کند و در دولت شما به سامان می‌رسد و در سلامت و عافیت شما مشرف می‌گردد و فردا چشمانش به دیدن شما روشن می‌شود.
در زیارت امام حسین(ع) نیز می‌خوانیم:
فقلبی لکم مسلّم ... انّی من المؤمنین برجعتکم؛ (ابن‌قولویه، 1356: 218)
قلب من تسلیم فرمان شماست ... من به رجعت شما باور دارم.
در زیارت رسول اکرم(ص) آمده است:
إنّی لَمِن القائلین بفضلکم، مقّر برجعتکم؛ (طوسی، 1411ب: ج1، 289)
من به مقام والای شما معتقدم، به رجعت شما باور دارم.
دیدگاه‌ها دربارۀ رجعت
دیدگاه‌ها در باب رجعت متفاوت است؛ در حالی که اکثر علما با متواتر دانستن روایات رجعت، آن را از ضروریات تّشیع می‌دانند، عدۀ دیگری اعتقاد به رجعت را لازمۀ مذهب شیعه ندانسته، انکار آن را بلامانع تلقی می‌کنند. در ذیل، نظرات هر دو دسته آورده می‌شود:
شیخ مفید (413ق): نظر شیخ مفید دربارۀ رجعت این است که ایمان به رجعت، به آل محمد(علیهم السلام) اختصاص دارد؛ به این معنا که خداوند مردمی از امّت پیغمبر(ص) را پس از مردن و پیش از روز قیامت زنده می‌گرداند و این عقیدۀ خاندان پیغمبر و از معتقدات شیعیان آن‌هاست و قرآن مجید نیز بر آن گواه است (نک: مفید، 1413ب: 32).
سید مرتضی علم‌الهدی (436ق): وی معتقد است با وجود این‌که گروهی از مخالفان، رجعت را امری ناممکن می‌دانند، امری ممتنع و محال نیست و این موضوع با اجماع شیعۀ امامیّه و اتّفاق‌ نظر علما ثابت می‌شود (نک: شریف مرتضی، 1405: ج1، 125).
علامه مجلسی (1110ق): ایشان معتقد است رجعت مسئله‌ای است که شیعیان در تمام اعصار بالاتفاق به آن معتقد بوده‌اند و میان آن‌ها همچون آفتاب نیم‌روز مشهور و معلوم بوده است؛ وی با استناد به قریب دویست روایت _ که به‌طور متواتر از چهل و چند نفر از محدثان بزرگ و موثّق و علمای اعلام در بیش از پنجاه کتاب آن‌ها نقل شده است _ در تواتر چنین مسئله‌ای شک نمی‌کند (نک: دوانی، 1378: 1228).
شیخ محمدحسین کاشف الغطاء (1227ق): از نظر ایشان ملازمه‌ای میان تشیّع و اعتقاد به رجعت وجود ندارد و اعتقاد به رجعت، لازمۀ مذهب تشیع نیست و انکار آن زیانی ندارد. وی رجعت را همانند برخی از اخبار غیبی (پیش‌گویی‌ها) می‌داند که وقوع آن‌ها پیش از قیامت صورت می‌گیرد و امر مشهوری است، مانند نزول حضرت مسیح، ظهور دجّال، شورش سفیانی و... و این‌ها ربطی به اساس دین‌داری ندارد و از اصول دین نیست؛ نه انکار آن موجب خروج از دین و ارتداد است، و نه اعتراف صرف به آن موجب ورود به جمع دین‌داران و مسلمانان می‌شود (نک: کاشف الغطاء، بی‌تا: 99 - 101).
علامه طباطبایی (1360 ش): علامه درباره روایات رجعت قائل به تواتر معنوی است و معتقد است روایات اهل‌بیت(علیهم السلام) در این رابطه، به تواتر معنوی به ما رسیده است (نک: طباطبایی، 1374: ج2، 107).
شهید سید محمد صدر (1377 ش): وی اعتقادی به تواتر روایات رجعت ندارد و اجماع شیعه در موضوع رجعت را برای عالمان اسلامی ثابت نشده، بلکه مورد اختلاف می‌داند. ایشان معتقد است عدّه‌ای از علما رجعت را نه از اصول دین می‌دانند و نه از فروع آن، و اعتقاد به آن را نیز واجب نمی‌شمرند و معتقدند دانش آن را باید به خداوند سپرد. ولی در مقابل، عدّه‌ای به استناد روایاتی که علامه مجلسی ادعای تواتر آن‌ها را دارد، معتقد به رجعت شده و آن را به‌عنوان یک اصل پذیرفته‌اند. ایشان بر این اساس بیان می‌کند نوعی باور عمومی _ و نه اجماع _ در نتیجۀ این روایات پدید آمده است که نباید در حد یک «اصل مسلم» به آن بها داد (نک: صدر، 1384: 545).
ارزیابی
چنان‌‌که مشخص است هیچ‌یک از علما با اصل رجعت مخالفتی ندارند و اختلافشان در تواتر یا عدم تواتر روایات رجعت و ضروری دین بودن یا نبودن این مسئله است.
نظریۀ دوم: حکومت و رهبری اولیای صالح (دوازده مهدی)
در دسته‌ای از روایات این‌گونه بیان شده است که بعد از قائم(عج) دوازده مهدی پشت‌ سر هم در دنیا حکومت خواهند کرد و این دوازده مهدی از اولیای صالح الهی‌اند.
روایات
امام صادق(ع) از پدران بزرگوارش از امیرالمؤمنین(ع) چنین روایت کرده است:
قال رسول‌الله(ص) فی اللّیله الّتی کانت فیها وفاته لعلیّ: یا اباالحسن! أحضر صحیفه و دواه؛ فأملی رسول الله، وصیّته حتّی إنتهی إلی هذا الموضع فقال: یا علی! إنّه سیکون بعدی إثنا عشر اماماً و من بعدهم أثنا عشر مهدّیاً فأنت یا علی أوّل الإثنا عشر اماماً و ذکر النص(ع) فقال: فاذا حضرته الوفاه فلیسلمها إلی إبنه «محمّد» المستحفظ من آل محمد فذلک إثنا عشر اماماً ثمّ یکون من بعده إثنا عشر مهدیّاً فإذا حضرته الوفاهفلیسلّمها إلی ابنه أوّل المقربین له ثلاثه أسامی: اسم کاسمـی و اسم کاسم أبی و هو عبدالله و أحمد و الثالث المهدیّ و هو أوّل المؤمنین؛ (طوسی، 1411الف: 151)
رسول خدا(ص) در شب آخر عمرش به علی(ع) فرمود: ای اباالحسن، کاغذ و دوات حاضر کن! پس رسول خدا، وصیّتش را املا کرد تا به این‌جا رسید که فرمود: ای علی، بعد از من دوازده امام‌اند و بعد از آن‌ها دوازده مهدی خواهد بود. پس تو ای علی، اوّل دوازده امامی ... تا فرمود: و [حسن عسکری هم امامت را] هنگام وفاتش به پسرش «محمّد» که در آل محمد مقام نگهبانی و محافظت دارد تسلیم می‌کند؛ این است دوازده امام. سپس بعد از آن‌ها دوازده «مهدی» هست. وقتی که مرگ او فرارسید [ولایت را] به فرزندش _ اول مقربان _ واگذارد که سه نام دارد: احمد، عبدالله و مهدی.
ابوبصیر از امام صادق(ع) چنین روایت می‌کند:
قُلْتُ لِلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(ع): یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّی سَمِـعْتُ مِنْ أَبِیکَ(ع) أَنَّهُ
قَالَ: یَکُونُ بَعْدَ الْقَائِمِ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِیّاً. فَقَالَ: إِنَّمَا قَالَ: اثْنَا عَشَرَ مَهْدِیّاً وَ لَمْ یَقُلْ: اثْنَا عَشَرَ اماماً وَ لَکِنَّهُمْ قَوْمٌ مِنْ شِیعَتِنَا یَدْعُونَ النَّاسَ إِلَى مُوَالاتِنَا وَ مَعْرِفَه حَقِّنَا ؛ (صدوق، 1395: ج2، 27)
به امام صادق(ع) گفتم: ای فرزند رسول خدا، از پدرت شنیدم که می‌فرمود: بعد از قائم(عج) دوازده مهدی خواهد بود. فرمود: پدرم فرموده است: دوازده مهدی و نفرموده: دوازده امام، و لکن آن‌ها گروهی از شیعیان ما هستند که مردم را به دوستی و معرفت ما دعوت می‌کنند.
در دعاهای موجود در مصادر شیعۀ امامیّه، بعد از دعا بر مهدی موعود(عج) برای این اولیای صالحین نیز دعا شده است. در آخر دعایی که برای حضرت مهدی(عج) خوانده می‌شود، آمده است:
وصلّ علی ولیک و ولاه عهده و الائمه من ولده و مدّ فی أعمارهم و زد فی آجالهم و بلّغهم أقصی آمالهم دیناً و دنیاً و آخره إنّک علی کلّ شیء قدیر؛ (طوسی، 1411ب: ج1، 409)
و بر ولّی خود _ امام زمان _ و سایر اولیا و امامانی که از نسل اویند درود بفرست و عمر آن‌ها را طولانی کن و آن‌ها را به بالاترین آرزوهای دنیا و آخرتشان برسان که تو بر هر چیز توانایی.
در حدیث دیگری از امام صادق(ع) آمده است:
إن معنا بعد القائم اثنی عشر مهدیاً من ولد الحسین(ع)؛ (نیلی نجفی، 1401: 201)
بعد از حضرت قائم(ع)دوازده مهدی از فرزندان حسین(ع) هستند.
دیدگاه‌ها
برخورد علما در برابر این روایات به دو گونه است؛ در حالی که عده‌ای به صراحت آن‌ها
را ضعیف دانسته‌اند، عده‌ای دیگر تمام تلاش خود را کرده‌اند تا به‌هر صورت ممکن آن‌ها را تأویل و توجیه کنند. در ادامه، نظریات تعدادی از اندیشمندان راجع به روایات اولیای صالح می‌آید.
شیخ مفید (413 ق): او در الإرشاد بیان می‌کند که روایات دوازده مهدی، با قطعیت و ثبوت وارد نشده‌اند (نک: مفید، 1413الف: ج2، 387).
مرحوم طبرسی (548 ق): وی در أعلام الوری نظری کاملاً منطبق با شیخ مفید مطرح می‌کند (نک: طبرسی، 1390: 466).
علی‌بن یونس عاملی (894 ق): او در الصراط المستقیم روایات جانشینی فرزندان حضرت مهدی(عج) به جای او را شاذ می‌داند (نک: عاملی نباطی، 1384: ج2، 254).
شیخ حرّ عاملی (1104 ق): ایشان قائل به عدم دلالت قطعی روایات دوازده مهدی شده، اذعان می‌کند که روایات بسیاری وارد شده که ائمه را دوازده نفر معرّفی کرده که دولتشان تا قیامت ادامه دارد، و از اولاد حسین(ع) هستند. ضمن این‌که ایشان عقیده دارد اگر بر ما لازم باشد که به امامت دوازده نفر بعد از دوازده امام اقرار کنیم، باید آن‌ها بر اساس احادیث متواتری معرّفی شده باشند که چنین نیست (نک: حر عاملی، 1362: 401).
شیخ حرّ عاملی حدیث اول را _ که دربارۀ وصیّت پیامبر(ص) در شب آخر عمرشان است _ برای ما حجتّ نمی‌داند؛ زیرا از طریق عامّه به ما رسیده است و این حدیث را فقط در تعیین عدد دوازده امام که با ما موافقت دارد حجّت می‌داند (همو: 402).
وی درباره احادیث دیگر احتمالاتی مطرح می‌کند:
نخست این‌که مراد از «بَعد القائم» در این احادیث بَعد زمانی نباشد، بلکه بعد رتبه‌ای باشد؛ نظیر این‌که در قرآن می‌فرماید: «بعد از خدا که او را هدایت می‌کند؟»؛ یعنی فرزندانش تحت نظر او حکومت می‌کنند و نایب او هستند، و در رتبۀ بعدند.
دوم این‌که مراد بعد از تولّد یا غیبتش و اشاره به وکلا و نمایندگان یا علمای شیعه باشد که در زمان غیبت نایب امام‌اند یا بعد از خروج که ممکن است آن موقع نیز نیابت داشته باشند.
سوم آن‌که مربوط به رجعت باشد؛ یعنی امامان هادیِ بعد از او، همان ائمۀ سابق باشند (‌همو: 402 و 404).
صاحب الإیقاظ تصریح بعضی از این روایات مبنی بر «فرزندان مهدی(عج) بودن» را این‌گونه توجیه می‌کند:
ممکن است کلمۀ «ابنه» (یعنی ولایت را به پسرش وا می‌گذارد) غلط باشد، و اصلش«ابیه» باشد (یعنی به پدرش وامی‌گذارد) که مراد حضرت امام حسین(ع) باشد؛ چون روایات بسیاری سابقاً نقل کردیم که می‌فرماید: حضرت امام حسین(ع) برمی‌گردد و پس از وفات حضرت مهدی(عج) وی را غسل می‌دهد... . (همو)
علامه مجلسی (1110 ق): وی این روایات را مخالف روایات مشهور _ یعنی رجعت _ دانسته و کوشیده است تعارض بین این اخبار و قول به رجعت را _ که حاکمیت اسلامی پس از حضرت مهدی(عج) را ویژۀ امامان معصوم(علیهم السلام) می‌داند _ برطرف سازد. ایشان این روایات را به طرق زیر تأویل کرده است:
مقصود از دوازده مهدی، پیغمبر و سایر ائمه _ غیر قائم _ باشد؛ به این معنا که آن‌ها پس از قائم به دنیا رجعت نموده و به نوبت سلطنت می‌کنند.
این مهدی‌ها جانشینان قائم باشند که در زمان سایر ائمه که به دنیا رجعت می‌کنند، مردم را به دین خدا دعوت می‌نمایند (نک: مجلسی، 1403: ج53، 148).
شهید صدر (1377 ش): مرحوم صدر سخن علامه مجلسی را این‌چنین نقد کرده است:
وی (علامه) برای توجیه [این] روایات، دست به تأویل زده، در حالی‌که می‌دانیم تأویل همواره برخلاف ظاهر است و تنها در هنگام ضرورت می‌توان به آن دست زد و مجرد امکان و یا احتمال نمی‌تواند آن را ثابت کند.
به هر روی، علامه مجلسی می‌کوشد در صورت اول بگوید: اولیای دوازده‌گانه‌ای که پس از مهدی(عج) خواهند آمد، همان امامان دوازده‌گانه‌اند. بدین‌ترتیب، تعارض بین روایات اولیا و روایات رجعت برطرف می‌شود و مراد از امامان دوازده‌گانۀ بعد و قبل از مهدی(عج) هم‌اینان خواهد بود؛ ولی این سخن دو اشکال مهم در پی دارد:
1. در شماری از روایات، تصریح شده است که اولیای دوازده‌گانه، همگی از فرزندان امام مهدی(عج) هستند؛ در یکی از این اخبار آمده است: «آن‌گاه پس از او، دوازده مهدی خواهند آمد. وقتی رحلت امام مهدی(عج) فرا برسد، خلافت را تحویل فرزندش که اولین از مهدی‌هاست خواهد سپرد» (طوسی، 1411الف: 151) و در دعا آمده است «و الائمه من ولده» (همو، 1411ب: ج1، 409)، در صورتی که امامان معصوم، پدران امام مهدی(عج) هستند.
2. در دومین تأویلی که [علامه] از آن یاد کرده است، وی به‌طور خلاصه، به وجود هم‌زمان امامان معصوم و اولیای صالح در جامعۀ پس از مهدی اعتراف کرده، اما حاکمیت اصلی را از آن معصومان(علیهم السلام) دانسته و آن اولیای صالح را به‌عنوان کارگزاران معصومین در امر هدایت انسان‌ها معرفی کرده و بدین‌ترتیب، کوشیده است تعارض بین این روایات را برطرف سازد.
روشن‌ترین اشکال به این مطلب آن است که روایات صراحت دارند اولیا در بالاترین سطح حاکمیت پس از رحلت امام مهدی(عج) قرار دارند، مانند این سخن که: «وفات [مهدی] که فرا رسد، خلافت را به فرزندش که نخستین از مهدی‌هاست تسلیم خواهد کرد» (همو، 1411الف: 151). کوتاه آمدن از این سخن صریح نیز تأویلی باطل است. (صدر، 1384: 552))

منابع
_ ابن‌قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، تصحیح: عبدالحسین امینی، نجف، دارالمرتضویه، چاپ اول، 1356ش.
_ پاینده، ابوالقاسم، نهج‌الفصاحه، تهران، دنیای دانش، چاپ چهارم، 1382ش.
_ حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله بن محمد، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.
_ حر عاملی، محمد بن حسن، الایقاظ من الهجعه بالبرهان علی الرجعه، تصحیح: هاشم رسولی محلاتی و احمد جنتی، تهران، نوید، چاپ اول، 1362ش.
_ حلی، حسن بن سلیمان، مختصرالبصائر، تصحیح: مشتاق مظفر، قم، مؤسسه النشر الإسلامی، چاپ اول، 1421ق.
_ خرمشاهی، بهاءالدّین، دانش‌نامه قرآن و قرآن‌پژوهی، تهران، انتشارات دوستان _ ناهید، چاپ اوّل، 1377ش.
_ خزاز رازی، علی بن محمد، کفایه الأثر فی‌النص الائمه الإنثی‌عشر، تصحیح: عبداللطیف حسینی کوه‌کمری، قم، نشر بیدار، 1401ق.
_ دوانی، علی، مهدی موعود، تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ بیست و هشتم، 1378ش.
_ شریف مرتضی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضی، قم، دارالقرآن الکریم، 1405ق.
_ صدر، سیدمحمد، تاریخ پس از ظهور، ترجمه: حسن سجادی‌پور، تهران، انتشارات موعود عصر4، چاپ دوم، 1384ش.
_ صدوق، محمد بن‌علی، کمال‌الدین و تمام النعمه، تصحیح: علی‌اکبر غفاری، تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ دوم، 1395ق.
_ ________________________ ، من لا یحضره الفقیه، تصحیح: علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1413ق.
_ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه، چاپ پنجم، 1374ش.
_ طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، تصحیح: سید محمدباقر خرسان، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق.
_ طبرسی، فضل بن ‌حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ سوم، 1390ق.
_ ________________________ ، تاج الموالید، بیروت، دارالقاری، چاپ اول، 1422ق.
_ طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، تصحیح: عبادالله تهرانی و علی احمد ناصح، قم، دارالمعارف الاسلامیه، چاپ اول، 1411ق _ الف.
_ __________________________ ، مصباح المجتهد و سلاح المتعبّد، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، چاپ اول، 1411ق _ ب.
_ عاملی نباطی، علی بن یونس، الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم، تصحیح: میخائیل رمضان، نجف، المکتبه الحیدریه، چاپ اول، 1384ق.
_ فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضه الواعظین و بصیره المتعظین، قم، انتشارات رضی، چاپ اول، 1375ش.
_ فیض کاشانى، محمدمحسن، نوادر الأخیار فیما یتعلق بأصول الدین، تصحیح: مهدی انصاری قمی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، 1371ش.
_ کاشف الغطاء، شیخ جعفر، اصل الشیعه و اصولها، نجف، بی‌نا، بی‌تا.
_ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ترجمه: محمدباقر کمره‌ای، قم، اسوه، چاپ سوم، 1375ش.
_ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الأطهار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
_ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، تصحیح: مؤسسه آل البیت:، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق _ الف.
_ ________________________________ ، المسائل السرویه، تصحیح: کنگره شیخ مفید، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق _ ب.
_ نیلی نجفی، بهاء‌الدین علی بن عبدالکریم، منتخب انوار المضیئه فی ذکر القائم الحجه، قم، چاپخانه خیام، 1401ق.
_ هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، تصحیح: محمد انصاری، قم، الهادی، چاپ اول، 1405ق.
_ یزدی حائری، علی، إلزام الناصب فی إثبات الحجه الغائب، تصحیح: علی عاشور، بیروت، مؤسسه الأعلمی، چاپ اول، 1422ق.

نویسندگان:

محمّدکاظم رحمان‌ستایش، منیره قضاوی

فصلنامه مشرق موعود شماره 32

ادامه دارد...

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول