اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

یادداشت  /  جامعه, خانواده و جوان

تأثیر امواج فمینیستی بر زنان ایران

در نگاه فمینیست‌های لیبرال،‌ تعقل فردی مهم‌تر از سنت‌ها و نهادهای مستقر در جامعه بود. آنها آموزش و پرورش همه جانبه به خصوص تفکر انتقادی را مهم‌ترین وسیله برای دگرگونی جامعه می‌دانستند.

تأثیر امواج فمینیستی بر زنان ایران

درآمد

نخستین اعلامیه حقوق بشر در اوایل انقلاب کبیر فرانسه در 1791م با نام «حقوق مردان» منتشر شد و سپس مری ولستن کرافت،‌ اولین کار اساسی در زمینه حقوق زنان را به نام «استیفای حقوق زنان» انجام داد. وی به همراه افرادی مانند سارا گریمکه،‌ فرانسیس رایت،‌ هاریت تیلور،‌ و جان استوارت میل،‌ گروه «فمینیست‌‌های لیبرال» را تشکیل می‌دهند. پیام اصلی آنها این بود که تباهی روند جامعه‌پذیری مانع رشد قدرت فکری زنان شده است و در نتیجه آنها برده‌وار باقی مانده اند. در نگاه فمینیست‌های لیبرال،‌ تعقل فردی مهم‌تر از سنت‌ها و نهادهای مستقر در جامعه بود. آنها آموزش و پرورش همه جانبه به خصوص تفکر انتقادی را مهم‌ترین وسیله برای دگرگونی جامعه می‌دانستند. این گروه مانند دیگر اندیشمندان عصر روشنگری،‌ طرفدار نظریه «حقوق طبیعی» بودند.[1] بعدها اعلامیه همایش زنانه سنکا فالز 1848م در آمریکا منتشر شد که تکمیل اعلامیه حقوق بشر فرانسه به حساب می‌آمد.

 این اعلامیه به این مساله توجه دارد که تمام مردان و زنان مساوی خلق شده اند. تقریباً در همین دوران بود که «فمینیسم» برای طرفداران «برابری حقوق زن و مرد» به کار رفت. از آن پس،‌ افرادی چون آگوست کنت و جان استوارت میل دیدگاه‌های تساوی‌طلبانه خود را در چارچوب تفکر اومانیسم مطرح کردند و از موقعیت زن‌ستیزی جامعه انتقاد کردند. وقوع انقلاب صنعتی سبب شد که کارخانه‌داران به زنان به عنوان نیروی کار ارزان توجه ویژه‌ای پیدا کنند و باطرح شعار «مالکیت زنان» در جذب بیشتر آنان به بازار کار تلاش کنند.[2] در انگلستان از اوایل قرن بیستم جنبش طرفداری از حقوق زنان توسط پانک هورست آغاز گردید و زمینه‌ساز دستیابی زنان انگلیسی به حق رای در سال 1918م و زنان آمریکایی درسال 1920م گردید.

از نظر تاریخی،‌ تکامل جریان فمینیستی به دو مرحله اصلی تقسیم می‌شود: مرحله اول از اوایل قرن نوزدهم تا اندکی پس از جنگ جهانی اول، تابستان 1920م است. ویژگی آن توجه به دستیابی زنان به حقوق مدنی و سیاسی برابر با مردان،‌ به ویژه برخورداری از حق رای است.

موج دوم بر خلاف موج اول که خواهان برخورداری از فرصت‌های برابر بود، با طرح شعار برابری کامل زن و مرد در تمامی حوزه های فرهنگی،‌ اجتماعی و روانی،‌ خواهان انقلابی اساسی در تمامی زوایای زندگی فردی و اجتماعی زنان شد؛ که علاوه بر طرح شعار برابری مطلق،‌ بر آزادی مطلق زنان پای می‌فشرد.[3] دستاوردهای مهم زنان اروپایی در این دوره عبارتند از: جداسازی روابط جنسی از تولید مثل،‌ آزادی کامل زنان در امور جنسی از جمله حق تسلط بر بدن و روابط جنسی،‌ کاهش ازدواج و زاد و ولد در مقابل افزایش آمار طلاق،‌ ایجاد سازمان‌ها و نشریات زنانه، کسب قدرت سیاسی و اقتصادی.[4]

ویژگی‌های عمومی فمینیسم در ایران

با ورود موج فمینیسم به ایران، در مجموع می‌توان این مشخصه‌های عمومی را برای آن برشمارد:

1. تاکید بر اشتغال زنان به عنوان راه نجات آنان: بر اساس این نگرش چنین تصور می‌شود که اشتغال رسمی زنان راه‌گشای مشکلات عمده ایشان است؛ چون زن با اشتغال رسمی صاحب درآمد می‌شود و به دنبال آن استقلال مالی پیدا می‌کند. این امر نه تنها منزلت اجتماعی وی را ارتقاء می‌دهد بلکه باعث می‌شود که زنان بتوانند به عنوان نیروهای کارآمد در فرآیند توسعه اقتصادی و اجتماعی قرار گیرند. پیامد این نگرش،‌ تقبیح خانه‌داری‌ و ناچیز شمردن آن است.

بر طبق آمار در ایران تنها حدود نُه درصد از زنان فعال،‌ اشتغال رسمی دارند، اما از دیدگاه فمینیست‌ها بیش از 90% زنان خانه‌دار از نظر اقتصادی غیر فعال شناخته می‌شوند! این در حالی است که بخش عمده‌ای از زنان خانه‌دار،‌ روستایی هستند و از آنجا که بیش از نود درصد نظام تولید کشاورزی در ایران را واحدهای بهره‌برداری خانوادگی تشکیل می‌دهند،‌ زنان روستایی در فرایند تولید محصولات کشاورزی سهم بزرگی دارند. از طرف دیگر زنان خانه‌دار شهری نیز در انجام وظایف خانه‌داری نوین به طور یکسان فعالیت نمی‌کنند.

معمولاً زنان قشر مرفه و حتی متوسط به بالا، از مستخدمینی استفاده می‌کنند که به طور دائم یا موقت وظایف عمده خانه‌داری آنها را انجام می‌دهند؛ از طرف دیگر،‌ گروه زنان خانه‌دار شهری که از نظر درآمدی در قشر متوسط به پایین و فقیر جای می‌گیرند، اغلب به جز وظایف خانگی،‌ فعالیت‌های غیر رسمی درآمدزا مانند خیاطی،‌ گلدوزی،‌ بافندگی،‌ آرایشگری و. . . دارند که همگی به افزایش درآمد خانواده کمک می‌کند و گاه درآمد این نوع فعالیت‌ها از درآمد رسمی و معین مرد خانواده بیشتر است. پس زن خانه‌دار می‌تواند به طور موثری در افزایش درآمد خانواده کارآمد،‌ فعال و مبتکر باشد.

طرفداران اشتغال زن که مدعی هستند زنان شاغل با کسب درآمد،‌ استقلال مالی پیدا می‌کنند و می‌توانند در تصمیم گیری های عمده خانواده مشارکت کنند به این نکات باید توجه کنند که: اولاً صاحب درآمد بودن زنان شاغل الزاماً به معنی استقلال مالی آنان نیست و باید برای تعیین میزان همبستگی مثبت میان این دو متغیر «درآمد و استقلال مالی» تحقیقات عمیق جامعه شناختی صورت گیرد. اگر استقلال مالی به این معنا باشد که زنان شاغل قادرند درآمد خود را به نحوی که مایلند،‌ خرج کنند،‌ که مطالعات خلاف آن را نشان می‌دهد ؛ زیرا زنان شاغل ناگریزند درآمد خود را برای تامین هزینه‌هایی مثل شهریه مهد کودک فرزندانشان،‌ هزینه‌های خانوادگی و. . . مصرف کنند.

ثانیاً نوع شغل،‌ رتبه شغلی،‌ میزان دستمزد،‌ شغل همسر و به طور کلی سبک زندگی زنان در تعیین و افزایش میزان قدرت آنان نقش مهم‌تری ایفا می‌کند؛ مثلاً به نظر می‌رسد زنان کارگر در مقایسه با زنانی که مدرس دانشگاه هستند از نظر قدرت در خانواده در سطح برابر نیستند. ثالثاً مطالعات نشان می‌دهد که چه در جوامع غربی و چه در جوامع دیگر،‌ با اشتغال زن از بار وظایف خانگی او کاسته نشده و وی مجبور است وظایف سنتی خود را نیز انجام دهد.

2. تاکید بر تقابل زن و مرد: بر اساس این نگرش زن و مرد دو موجود نابرابرند که با یکدیگر تضاد منافع دارند و مردان مقصر اصلی زیر دست بودن زنان هستند، که از طریق استثمار زنان در خانواده امتیازات اجتماعی را نصیب خود کرده اند. نتیجه چنین تفکری ایجاد تمایز خصومت‌آمیز میان زن و مرد است. چنین نگرشی را فقط می‌توان در دیدگاه رادیکال و یا افـراطی فمینیستی یافت. از نظـر این دیـدگاه،‌ زنـان فقط از مردان متمایز نیستند بلکه تحت سلطه ایشان نیز قرار دارند و معتقدند که راه رهایی زنان از این مسئله تشکیل اجتماعات زنانه بدون حضور مردان است که بر پایه روابط خواهرانه و هویت زنانه شکل می‌گیرد.

باید توجه داشت که تبلیغ تمایز میان زن و مرد به صورت دو نیروی متخاصم،‌ عمدتاً از ارزش‌های نظام مردسالاری نشات می‌گیرد و اگر جنبش زنان در ایران بخواهد بر این تمایز خصومت‌آمیز تاکید کند،‌ مسلماً بر دشمنی زن و مرد دامن می‌زند و عواقب خطرناکی برای زنان و استحکام روابط خانوادگی دارد؛ یعنی اولاً به جای ایجاد فرصت همکاری و همراهی بین زن و مرد،‌ آنها را از هم دور می‌کند و در دو جبهه مخالف قرار می‌دهد، ثانیاً مخالفان فمینیسم از این نکته در جهت تبلیغات منفی علیه آن استفاده کرده و زنان را موجوداتی انتقام‌جو،‌ بی‌ظرفیت و سطحی قلمداد می‌کنند.

3. عدم توجه به تعدد و تنوع گروه‌های زنان در ایران: بر اساس این اصل که از اصول نظری اولیه در دیدگاه فمینیستی بوده،‌ جنس دوم بودن زن یک مقوله واحد و جهانی است. این «زن عام و جهان شمول» همواره مورد استثمار مرد قرار گرفته است؛ اما از نظر شاخه‌های جدید فمینیستی،‌ یک «زن عام و یکسان» در همه جهان وجود ندارد بلکه زنان بر حسب این که در چه قشر،‌ نژاد،‌ قوم،‌ رتبه شغلی و مکان جغرافیایی قرار بگیرند،‌ با یکدیگر متفاوت‌اند. این امر از دو نظر برای طرفداران حقوق زن در ایران حائز اهمیت است؛ اولاً با توجه به تعدد خرده فرهنگ‌های قومی،‌ زبانی،‌ مذهبی و منطقه‌ای در ایران اساساً نمی‌توان از یک گروه زنان واحد و عام بحث کرد. ثانیاً از آنجا که جامعه ایران یک جامعه در حال توسعه شناخته می‌شود،‌ مسلماً نقش‌های سنتی عام زنانه،‌ نیز در حال تحول است.[5]

زن در نگاه روشنفکران

 با ورود موج روشنفکری به ایران،‌ مسئله زن به عنوان یک مسئله سیاسی مطرح شد؛‌ همچنانکه رضا شاه از مسئله زن به مثابه مسئله‌ای سیاسی در جنبش تجددخواهی خویش سود می‌برد.[6]  گروه‌های سیاسی –  اجتماعی زنانه همچون "انجمن آزادی زنان"(1278ش)،‌ "سازمان زنان" به ریاست اشرف پهلوی ( 1345ش) و در کنار آن‌ها،‌ مطبوعات بسیاری همچون صور اسرافیل،‌ ندای وطن،‌ حبل المتین،‌ مساوات و ایران نو، از سوی گروه‌های مختلف،‌ به دفاع از حقوق زنان می‌پرداختند و روابط سنتی میان زن و مرد را زیر سئوال می‌بردند. برخی از مردان روشنفکر از جمله روزنامه‌نویسان و شاعران و نمایندگان مجلس همچون دهخدا،‌ تقی‌زاده و ایرج میرزا از حقوق زنان حمایت می‌کردند.[7]

در این ارتباط می‌توان سه گرایش را باز شناخت: اول: گرایش غیر مذهبی که به طورمستقیم و غیر مستقیم با الگوگیری از غرب سعی در کنار زدن سنت و گسترش بدون قید وشرط مدرنیته داشت. اوج این روند در شخصیت و فعالیت‌های کسانی چون اشرف پهلوی متبلور شد.  دوم: گرایش چپ که محتاطانه اما پر رنگ‌تر از دیگران به این مسئله پرداخت. آنان نسبت به سنت،‌ نه بی‌اعتنا،‌ بلکه مقابله داشتند که حساسیت مردم را بر می‌انگیخت.[8] سازمان‌هایی همچون حزب توده،‌ جمعیت زنان و حزب زنان جزو این گروهند.[9] سوم: گرایش نوگرایی دینی که از شهریور 1320 به بعد حرکتش را آغاز کرده بود و برخی از شخصیت‌های این جریان همچون دکتر علی شریعتی که مهم ترین تاکید او بر حضور اجتماعی زنان بود و از این زوایه از درون سنت به نقد سنت می‌پرداخت.[10]

پس از انقلاب اسلامی نیز فعالیت‌های روشنفکری در ارتباط با مسئله زنان در قالب جریانات متفاوت دینی و غیر دینی ادامه یافت و گروه‌ها و نشریات مختلفی درداخل و خارج کشور به این موضوع پرداختند. اهداف و عملکردهای جریان‌های دفاع از حقوق زنان پس از انقلاب اسلامی را نیز می‌توان در قالب سه جریان پی گرفت: نخست،‌ جریان سیاسی غرب‌گرا در دفاع از حقوق زنان است که از حربه دفاع از حقوق زنان به منزله ابزاری در مبارزه با نظام اسلامی سود می‌جوید. دوم،‌ جریان غیر دینی دفاع از حقوق زنان (جریان سکولار) است که غالباً با انگیزه دفاع از حقوق زنان به مخالفت با قوانین و چارچوب‌های دینی می‌پردازد. سوم،‌ جریان تجددگرایی دینی است که ضمن پذیرش فرهنگ اسلامی و ارزش‌های دینی انتظارش از دین و خصوصاً از فقه این است که خود را با اقتضائات و تحولات دنیای مدرن هماهنگ سازد.[11]

علل طرح مسائل زنان از سوی روشنفکران

در جوامع مدرن «فرد گرایی» که از اساسی ترین بنیان‌های فکری مدرنیته بود به شکل گیری «فردیت زنانه» در میان زنان منجر شد و این شکل گیری به استقلال نسبی و تغییرشکل جنسی زنان انجامید.[12] اساسی ترین عامل روی آوردن روشنفکران ایرانی به مسائل زنان و تساوی حقوق زن و مرد نیز بسط مدرنیسم و پیشبرد پروژه مدرنیزاسیون می‌باشد. در نگاه روشنفکران،‌ تحقق الگوی آرمانی زن مدرن در کنار سایر الگوهای توسعه غربی،‌ یکی از لوازم توسعه و پیشرفت همه جانبه کشور است. از طرف دیگر،‌ روشنفکری دینی که با عینک «عقل مستقل و نقاد» به انسان،‌ جامعه،‌ جهان و دین می‌نگریست،‌ به ناگریز به نقد موقعیت زنان در جامعه نیمه سنتی ایران پرداخت.[13]

عامل دیگر توجه به مسئله زنان از سوی روشنفکران ایرانی،‌ بخشی از انگیزه آنان در پیشبرد یک جنبش اجتماعی بود. احکام و مسائل نیز به عنوان بخشی از دین و سنت در میدان نقد و بازتفسیر روشنفکران قرار می‌گیرد. یکی از روشنفکران دینی به روشنی می‌گوید: «در آمیختگی سنت و دین در ایران و این واقعیت که سنت توجیه خود را در دین جستجو می‌کرد،‌ باعث می‌شد تا کسانی که به دنبال ارائه تفسیری مدرن از دین بودند با حامیان سنت درگیر شوند که بخشی از این درگیری در محدوده‌های مربوط به زنان به وقوع می‌پیوست.»[14]

یکی از مسائل زنان در نگاه روشنفکران،‌ نابرابری‌های مختلفی است که موقعیت زنان را فروتر از مردان قرار داده و آنان را از پیوستن به کاروان زن مدرن غربی بازداشته است. ‌ ایده مسئله زنان این نکته را پیش‌نگاری می‌کند که فرودستی و موقعیت حاشیه‌ای زنان، وضعیتی طبیعی نیست بلکه محدودیت‌های فرهنگی،‌ اجتماعی و سیاسی این وضعیت را به وجود می‌آورد و به آن استمرار می‌بخشد.[15]

در بررسی مسائل زنان از دیدگاه جریان روشنفکری معمولاً هر دو طیف دینی و غیر دینی بر نابرابری‌های مشابهی دست گذاشته و به راهکارهای همگونی اشاره کرده اند.[16] بنا بر این در سه محور به تبیین دیدگاه‌های روشنفکری می‌پردازیم:

الف) مسائل فرهنگی،‌ آموزشی،‌ تربیتی:

1. فرهنگ مردسالاری: نظام پدرسالار نوعی سازمان اجتماعی است که در آن اعمال قدرت خانگی و سیاسی در دست مردان است. در چنین نظامی، زن در قیومت دائمی مرد است. از نگاه روشنفکران لائیک نقش مادری،‌ همسری و مسئولیت خطیر خانه‌داری از محصولات فرهنگ مردسالار شمرده شده است.[17] و در مقابل،‌ برخی از روشنفکران دینی مؤلفه‌های مرد سالاری را چنین می‌شمارد: «اول آنکه اساساً زن را فرومایه‌تر از مرد می‌شمارد،‌ دوم آنکه سلسله امتیازات حقوقی و قانونی برای مرد قائل می‌شود،‌ و سوم آنکه پدر تعیین کننده نسب است»[18]

 البته قابل ذکر است که فرومایه تر بودن زن نسبت به مرد اگر از نظر انسان شناختی یا اخلاقی و ارزشی باشد،‌ در فرهنگ اسلامی پذیرفته نیست و اگر مراد این باشد که زنان در عین حال که در جنبه‌های انسانی با مردان برابرند در پاره‌ای از خصوصیات تواناتر از مردان و در پاره‌ای از توانائی کمتری برخوردارند،‌ اطلاق مرد سالاری بر این فرض صحیح نمی باشد و اگر از امتیازات حقوقی و قانونی مردان،‌ اعطای امتیازات یک جانبه به مردان را اراده کنیم،‌ این نکته نیز در متون اسلامی وجود ندارد و اگر این سخن اشاره به تفاوت‌های حقوقی باشد که در شریعت اسلامی متناسب با ویژگی‌های روحی و جسمی زن و مرد مقرر شده است،‌ اطلاق مرد سالاری بر آن روا نیست.[19]

2. هویت مستقل زنانه: منظور ‌ فردیتی است که زنان را به کسب آزادی‌های فردی و تامین رفاه شخصی و تلاش برای تساوی حقوقی ترغیب می‌نماید. این فردیت که در واقع محصول انسان‌شناسی مادی و این جهانی مدرنیته است،‌ روابط عاطفی وابسته زوجین را در خانواده تجویز نمی‌نماید و در میدان اجتماع،‌ زن را موجودی رقابت‌خواه در مقابل مرد قرار می‌دهد. به گمان برخی روشنفکران ارزش‌هایی همچون فداکاری،‌ اطاعت زن از سرپرست خانواده و. . . مخالف فردیتی است که محصول ارزش‌های دوران روشنفکری و زمینه‌ساز استقلال و رشد زنان است.[20] از نظر اینان،‌ در فرهنگی که اراده شخص حاکم همواره بر افراد دیکته می‌شود،‌ افراد به ویژه زنان مجال تکوین بخشیدن به شخصیت و هویت فردی خود را ندارند. [21] بنابراین بدون ایجاد تحول در ساختار خانواده پدرسالار و دگرگونی در نقش اجتماعی و خانوادگی هر دو جنس نمی توان به این دور باطل،‌ خاتمه بخشید.

البته تصویری که روشنفکران فمینیست از برابری زن و مرد در کلیه شئون و شرایط ارائه می‌دهند،‌ با طبیعت زنانه ناهماهنگ است و نه تنها صحنه قدرت خانواده را از دست زنان می‌گیرد بلکه آنان را در میـدان رقابت بـا مـردان در حـوزه‌های قـدرت مـردانه،‌ سـرانجام نـاکام و ناموفق می‌سازد.[22]

3. شیوه‌های تربیتی ناصحیح: از این دیدگاه شیوه‌های ناصحیح در نظام تربیتی جامعه ایران از سال‌های 1320ش به بعد به عنوان یکی از مشکلات عمده فرهنگی در نظر روشنفکران،‌ زنان را در جایگاهی فروتر از مردان قرار داده است و نوع تربیت پسران و دختران از بدو تولد به گونه‌ای است که پسران را با روحیه قدرت‌مدار و ریاست‌طلب و دختران را با روحیه مطیع و تسلیم‌پذیر قرین می‌سازد. بعضی از روانشناسان جدید،‌ ساختار مرسوم خانواده را از عوامل مهم باز تولید فرهنگ پدرسالاری می‌دانند. در چنین ساختاری،‌ مادر فرا گرفته است که فرزندان ذکور،‌ روی پای خود ایستادن و ورود به اجتماع را بیاموزند و هویت فردی در آنان تشویق شود،‌ در حالی که دختران،‌ نوعی وابستگی به مادر و تکرار نقش خویشتن را دنبال می‌کنند. [23]

البته تردیدی نیست که تربیت فرزندان در شکل‌گیری شخصیت آنها در بزرگسالی تاثیر فراوان دارد،‌ اما این که مشخصات و تمایزات فیزیولوژیک و روان‌شناختی زنان را به دوران کودکی آنها بازگردانیم،‌ با تحقیقات علمی و تجربه عینی سازگار نیست.

4. ناهماهنگی میان نگرش سنتی و شرایط عینی: از نگاه برخی روشنفکران،‌ به رغم نفوذ فرهنگ جامعه صنعتی و رویکرد به مدرنیته در کشور ما،‌ هنوز نگرش سنتی بر فضای کشور حاکم است؛ که همین امر سبب بروز مشکلاتی گشته است ظاهراً نگرش‌های سنتی نسبت به زنان هنوز سرسختانه پا برجا مانده یا انعطاف پذیری ناچیزی را از خود نشان می‌دهد. در اندیشه روشنفکری،‌ جامعه پیشرفته و صنعتی تنها یک راه و الگوی مشخص دارد و آن همان راهی است که غرب رفته است.

با این تلقی از جامعه مدرن،‌ بدیهی است که کلیه ارزش‌های اسلامی و ایرانی با نام سنت و کهنه گرائی مذموم شمرده می‌شود و در فضائی که حاصل برخورد میان سنت و مدرنیته است،‌ برخی از مسئولیت‌ها و وظایف تداخل پیدا می‌کنند و برای زنان همواره یافتن نقطه تلفیقی مناسب میان انجام وظایف سنتی و مشارکت در جامعه به یک مشغله فکری بدل می‌شود. [24] حال پرسش این است آیا حضور اجتماعی زنان در جوامع صنعتی در مسیر چرخه صنعت و تامین نیازمندی سرمایه داری قرار نگرفته است و زنان بار دیگر،‌ اما به اسم تجدد،‌ به بردگی و فرودستی نوینی گرفتار نگشته اند ؟[25]

ب) مسائل سیاسی – اجتماعی- اقتصادی:

1. حجاب،‌ ابزار حفظ مناسبات جنسی: در نگاه برخی از روشنفکران لائیک،‌ چادری که امروز به نام اسلام بر زنان تحمیل می‌شود،‌ همزمان با شکل گیری اولین جوامع پدر سالار در بین النهرین یعنی قرن‌ها پیش از ظهور اسلام به وجود آمد و در واقع ابزاری جهت دسته‌بندی زنان به زنان محترم،‌ آزاده و کنیز بوده است،‌ اما امروزه مانعی برای ورود زن به عرصه اجتماع و فعالیت‌های اجتماعی است و محدود کردن زنان و جدا کردن آنان از مردان است. [26] البته حجاب از قرون پیش در میان زنان در فرهنگ‌ها و ادیان مختلف وجود داشته است،‌ که می‌تواند تا حدودی نشانگر فطری بودن حجاب باشد و به علاوه استقبال زنان از حجاب به مثابه حریمی پاک و مقدس از آن روست که امنیت اجتماعی آنان را تامین می نماید.

سال‌هاست که برهنگی و بی حجابی و اختلاط میان زن و مرد در غرب پیامدهای ناگواری را به بار آورده است. متاسفانه جوامع غربی برای حل این گونه بحران‌ها به راه حل‌هایی همچون تاسیس خانه‌های امن،‌ پلیس زنان،‌ افزایش منابع قدرت زنان و. . . روی آورده اند اما همچنان از نکات دقیقی که در آموزه‌های دینی نهفته است،‌ غافل‌اند.[27]

2. نابرابری در فرصت‌های اجتماعی: به تعبیر یکی از روشنفکران غرب‌گرا «وسواس حکومت اسلامی نسبت به زن و حضور او در جامعه،‌ حجاب و سایر قوانین زن‌ستیز برای اولین بار در تاریخ سیاسی ایران،‌ مسئله زن را علناً به روی صحنه سیاست کشاند.»[28] بعضی دیگر با دید خوش بینانه‌تری افزایش حضور اجتماعی زنان را پس از انقلاب تصدیق کرده اند اما معتقدند زنان ایرانی هنوز تا برابری حقوق فاصله زیادی در پیش دارند.[29] به رغم آنچه در نشریات روشنفکری تبلیغ می‌شود،‌ عالمان مسلمان در قانون اساسی جمهوری اسلامی با پذیرش حق مشارکت آحاد جامعه در سرنوشت خویش از شرایط و ظرفیت‌های زنان و مردان در چگونگی و جایگاه مشارکت سیاسی آنان غفلت ننموده‌اند.

 در عرصه اقتصادی نیز از نظر اسلام زنان آزادانه می‌توانند به کسب و اشتغال مناسب اقدام کنند،‌ ولی بهتر است شغل‌هایی را انتخاب کنند که همزمان به تجربه،‌ دانش و کمالات معنوی و روحی آنان کمک کند. همچنین زنان نه تنها از حق آموزش و رشد علمی برخوردارند،‌ بلکه در پاره‌ای موارد تحصیل علم برای آن‌ها واجب و ضروری می‌باشد. البته برای آن که همه انسان‌ها به کمال مطلوب خویش دست یابند باید جایگاه حقوق و شرایط متناسب هر یک را برای آنان فراهم ساخت که این حقیقت عدالت است؛ نه آنکه بدون در نظر گرفتن ویژگی‌های روحی،‌ روانی،‌ جسمی و. . . به حکم به برابری راند و با انکار تفاوت‌ها و تناسب‌ها در پس پرده شعار برابری،‌ ظلمی پنهان برجامعه،‌ به ویژه زنان روا داشت.[30]

 3. مسائل فقهی – حقوقی زنان در عصر امروز: از این نگاه،‌ حاکمیت فقه سنتی بر نظام حقوقی ایران،‌ عامل چنین تبعیضی در قوانین زنان و مانع عمده‌ای بر سر راه استیفای حقوق ایشان تلقی می‌شود ؛[31] و به همین خاطر برخی روشنفکران فمینیست برای ایجاد چالش عمیق در بنیادهای فقه سنتی بر مبنای عقلانیت مدرن تلاش نموده‌اند تا زمان گشوده شدن تنگناهای حقوقی،‌ انتظار برند.[32] این ادعا در لابه لای نوشته‌های روشنفکران غیر دینی نیز به وضوح یافت می‌شود.[33] تاثیر پذیری روشنفکران از حقوق غرب در پرداختن به مسائل زنان و سنجش حقوق و قوانین داخلی با معیارهای بیگانه،‌ از مهم‌ترین مسائلی است که در بررسی دیدگاه‌های آن‌ها باید به آن توجه نمود. [34]

بی‌تردید احکام اسلامی و قوانین داخلی ایران در ارتباط با زنان نمی‌تواند بـر معیـارهـای تشابه‌طلبانه سازمان‌های بین المللی و کنوانسیون مصوب آنها همچون «کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان»،‌ مهر تأیید گذارد؛‌ چرا که بسیاری از مواد آن بر پایه انسان محوری(اومانیسم) تعریف شده و در تعارض آشکار با نظام حقوقی زن در فرهنگ اسلامی است.

به طور کلی در بررسی مسائل زنان و داوری نسبت به احکام فقهی و قوانین زنان با دو نگاه می‌توان به تحلیل نشست: در یک نگاه با محور قراردادن اصل«تناسب» میان تکوین و تشریع؛ و در نگاه دیگر از اصل «تشابه» و برابری میان زن و مرد به عنوان شاخص‌ترین معیار سنجش زنان می‌توان سخن گفت. نگاه مبتنی بر تشابه که اساساً از بن‌مایه‌های فرهنگ غرب و معیارهای جهانی حقوق بشر جان می‌گیرد،‌ با تفسیر مادی از ساختار انسان و غایت او میدان رقابت و تقابلی را مطرح می‌کند که زن و مرد در آن چاره‌ای جز جست‌وجوی موقعیت‌های برابر و امکانات مساوی برای حفظ بقای خویش و دستیابی به آرمان‌های مادی و دنیوی خود نخواهد داشت.[35]

رویکرد مبتنی بر تناسب،‌ قبل از هر چیز عنصر آرامش و امنیت روانی و کمال انسانی را هدف قرار داده و آن را محور برنامه‌ریزی اجتماعی و جهت‌گیری‌های فرهنگی می‌شمارد و در راستای تنظیم نظامی متعادل میان زن و مرد، هر یک بر اساس طرحی خاص و هدفمند آفریده شده اند و متناسب با غایات و اهدافی که برای هر یک در نظر گرفته شده،‌ ویژگی‌هایی در آن دو به ودیعت نهاده شده است. در این نظام،‌ گرچه پاره‌ای از امکانات،‌ فرصت ها،‌ وظایف و قوانین یکسان نیستند،‌ اما همگی در پرتو انسجام،‌ هماهنگی و هدفمندی،‌ زمینه آرامش و کمال هر دو جنس را فراهم می سازند. همچنین در این نگاه بر خلاف دیدگاه‌های غربی،‌ حقوق ظاهری افراد بر تفاوت در شئون انسانی حمل نمی‌شود و حقوق و مناسبات اجتماعی تنها ابزاری برای توزیع متناسب و متعادل نقش‌ها و زمینه‌ای برای وصول به کمالات الهی و شخصیت واقعی انسان است.

پی‌نوشت‌ها:

 [1].  زیبایی‌نژاد،‌ محمدرضا و محمدتقی سبحانی،‌ درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام،‌ بررسی مقایسه‌ای دیدگاه اسلام و غرب،‌ ص 95-93.

[2].  همان.

[3].  همان،‌ ص 97.

[4].  همان،‌ ص 99 -98

[5].  مطیع،‌ ناهید،‌ گزیده مقالات و متون درباره فمینیسم،‌ مدیریت مطالعات اسلامی،‌ مرکز مطالعات فرهنگی بین المللی،‌ ص 139-135.

[6].  شهشهائی،‌ سهیلا،‌ مقاله نگاهی گذرا به جنبش های زنان در ایران،‌ شماره 41،‌ ص 25.

[7].  تشکری،‌ زهرا،‌ زن در نگاه روشنفکران،‌ ص 10-9.

[8].  همان. ص 13.

[9].  آفاری،‌ ژانت،‌ «گذار از میان صخره و گرداب،‌ نشریه ایران نامه،‌ سال 15،‌ ش 3،‌ ص 13.

[10].  تشکری،‌ زهرا،‌ زن در نگاه روشنفکران،‌ ص 13.

[11].  همان،‌ ص 14.

[12].  درویش‌پور،‌ مهرداد،‌ «طرحی از زن در برزخ سنت و مدرنیته»،‌ مقاله زنان،‌ ش 67،‌ ص 22.

[13].  تشکری،‌ زهرا،‌ زن در نگاه روشنفکران،‌ ص 22.

[14].  کاشی،‌ محمد جواد،‌ ضرورت کنکاشی تازه در تعریف مسئله زنان،‌ مقاله زنان،‌ ش 61،‌ ص 62.

[15].  علوی تبار،‌ علیرضا،‌ مسئله زنان در ایران،‌ زنان،‌ ش 65،‌ ص 44.

[16].  همان،‌ ص 96.

[17].  توحیدی،‌ نیره،‌ در مسئله زن و روشنفکران طی تحولات دهه‌های اخیر،‌ نیمه دیگر،‌ ش 10

[18].  ملکیان،‌ مصطفی،‌ «زن،‌ مرد،‌ کدام تصویر»،‌ زنان،‌ ش 64،‌ ‌ص 33.

[19].  همان،‌ ص 98.

[20].  توحیدی،‌ نیره،‌ فمینیسم اسلامی چالش دموکراتیک یا چرخش تئوکراتیک کنکاش،‌ ش 13

[21].  همان.

[22].  توحیدی،‌ نیره،‌ فمینیسم اسلامی چالش دموکراتیک یا چرخش تئوکراتیک کنکاش،‌ ص 103

[23].   همان،‌ ص 104.

[24].  مصفا،‌ نسرین،‌ «مهم ترین مسائل زنان ایران چیست ؟»،‌ نشریه زنان،‌ شماره 35،‌ ص 31.

[25].  تشکری،‌ زهرا،‌ زن در نگاه روشنفکران،‌ ص 107.

[26]. همان. ص110

[27].  همان، ص 116.

[28].  نیره توحیدی،‌ در مسئله زن و روشنفکران طی تحولات دهه‌های اخیر، ص89

[29].  همان،‌ ص 115.

[30].  توحیدی،‌ ‌نیره،‌ فمینیسم اسلامی چالش دموکراتیک یا چرخش تئوکراتیک، ص 125.

[31].  محمد جواد کاشی،‌ ضرورتی کنکاشی تا زن در تعریف مسئله زنان،‌ ‌مقاله زنان،‌ ش 61،‌ ص 63

[32].  تشکری،‌ زهرا،‌ زن در نگاه روشنفکران،‌ ص 128-132.

[33]. توحیدی،‌ نیره،‌ در مسئله زن و روشنفکران طی تحولات دهه‌های اخیر،‌ نیمه دیگر،‌ ش 10،‌ ‌ص 99-98.

[34].  تشکری،‌ زهرا،‌ زن در نگاه روشنفکران،‌ ص 140.

[35].  همان، ص 143. 

نام نویسنده: علی بهرامی (مدرس گروه معارف اسلامی دانشگاه آزاداسلامی واحد شهرضا)

 معارف نهاد نمایندگی رهبری شماره 105.

انتهای متن/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول