بسته گزارش تحلیلی روزانه فارس به تحلیل و بررسی برخی اخبار و مطالب کمتر دیده شده در لابهلای رسانههای کشور میپردازد. در این بسته گزارشی _ تحلیلی علاوه بر خوانش اخبار؛ سوابق و برخی تحلیلهای موجود پیرامون این مطالب نیز آورده شده است.
***
معاون روحانی: نام نلسون ماندلا در ایران بسیار مقدس است!
ایرنا گزارش داد: سیدرضا صالحی امیری، معاون روحانی و رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی اخیراً در حاشیه بازدید معاون وزیر فرهنگ آفریقای جنوبی از کتابخانه ملی طی اظهاراتی گفته است: در ایران نام نلسون ماندلا بسیار مقدس است و مردم کشور ما به شدت نسبت به تحولات آفریقای جنوبی نگاه مثبت دارند!
*جمله اظهار شده توسط صالحی امیری و معنای آن بایستی به اقتراح گذاشته شود و افکار عمومی درباره آن قضاوت کنند...
صالحی امیری، از مقامات حاضر در ستاد انتخاباتی رئیسجمهور روحانی و از گزینههای دولت برای وزارت ورزش و جوانان نیز بود که البته نتوانست رأی اعتماد نمایندگان را جلب کند و به سازمان اسناد رفت.
در زمینه اظهارات وی پیرامون مقدس بودن نام ماندلا در ایران! اشاره به یک واقعه تا حدی مشابه نیز ضروری به نظر میرسد.
در "روز مادر" سال 1367، رادیوی جمهوری اسلامی ایران در دوران مدیریت محمد هاشمی در صدا و سیما، طی برنامهای زنده در سالروز تولد حضرت فاطمه زهرا(س) از مخاطبینش سؤال میکند الگوی شما به عنوان زن ایرانی کیست؟ به رغم نام بردن اکثر پاسخ دهندگان از حضرت فاطمه علیهاالسلام به عنوان الگو، یکی از مخاطبان از «اوشین»! (شخصیت اصلی یک سریال ژاپنی که در آن سالها از صدا و سیما پخش میشد) به عنوان الگویش نام میبرد و در پاسخ به گوینده که میپرسد فاطمه چرا الگوی شما نیست میگوید: حضرت زهرا مال هزار و 400 سال پیش است. ما یک الگوی امروزی میخواهیم...
به گزارش مشرق، امام خمینی(س) تنها ساعاتی پس از پخش این مصاحبه و اطلاع از پخش زنده این برنامه از آنتن صدا و سیما، در نامهای خطاب به محمد هاشمی، رئیس وقت این سازمان، نوشتند:
«با کمال تأسف و تأثر روز گذشته (روز شنبه 8 بهمن) از صدای جمهوری اسلامی مطلبی در مورد الگوی زن پخش گردیده است که انسان شرم دارد بازگو نماید. فردی که این مطلب را پخش کرده است تعزیر و اخراج میگردد و دستاندرکاران آن تعزیر خواهند شد. در صورتی که ثابت شود قصد توهین در کار بوده است، بلاشک فرد توهینکننده محکوم به اعدام است. اگر بار دیگر از این گونه قضایا تکرار گردد، موجب تنبیه و توبیخ و مجازات شدید و جدی مسؤولان بالای صداوسیما خواهد شد. البته در تمامی زمینهها قوه قضائیه اقدام مینماید»
یادآور میشود که صالحی امیری در مقاطع مختلف 2 سال اخیر، اظهارات دیگری نظیر «در ذهن ایالات متحده، دوست و دشمن دائمی وجود ندارد»، «اگر امروز انتخابات برگزار شود، رأی آقای روحانی از 24 خرداد 92 بیشتر خواهد بود»، «نوع نگاه ساختار رسمی و ساختار غیر رسمی -در ایران- دارای شکافی عمیق است»، «روحانی نمادی مشابه شهید بهشتی است» و «جنبش قومی در ایران جنبشی خفته است!» را نیز بر زبان رانده است.
در ادامه ذکر چند توضیح راجع به «نلسون ماندلا» و نگاه جریان سیاسی خاص در ایران به این شخصیت آفریقایی نیز ضروری مینماید.
نلسون ماندلا یا همان مادیبای مشهور، از مبارزان مشهور علیه رژیم نژادپرست آپارتاید در آفریقای جنوبی بود که که حتی بر مبارزه مسلحانه با رژیم آپارتاید تأکید داشت.
مقامات آمریکایی در سالهای مبارزهی مادیبا با آپارتاید به صراحت علیه وی ابراز تنفر و انزجار میکردند.
آپارتاید اما ماندلا را دستگیر و نزدیک به 27 سال در جزیره روبن به زندان انداخت که گفته میشود بخش اعظمی از این دوران در سلول انفرادی بوده است.
ولی سرانجام این داستان، تغییرات عجیبی را در بر داشت.
رژیم سیاهکش آپارتاید در دوران زندان به ماندلا پیشنهاد میدهد که در صورت دست برداشتن از اقدامات خشونتآمیز از زندان آزاد خواهد شد.
مادیبا شرط را پذیرفت و پس از آزادی در حوالی سال 1990، سیاستهای مبارزانه و مقاومانه خود را کنار گذشت و از چیزی به نام «صلحطلبی و دموکراسی»! سخن گفت.
او جمله مشهور «میبخشم ولی فراموش نمیکنم» را درباره مقامات دولت نژادپرست آپارتاید بهکار برد، بر بخشش مقامات این دولت تأکید کرد و مرد مسلح سالهای دور به ناگاه در زمره دموکراسیخواهان درآمد و حتی از رژیم صهیونیستی نیز دفاع کرد.
و همین رخدادها کافی بود که به یکباره ماندلای سالخورده را به عزیز دل چیزی به نام جامعه جهانی و قدرتهایش بدل کند و کار را به جایی برساند که حتی مقامات آمریکایی و شخص رئیسجمهور آمریکا برای درگذشت وی در سال 2013 پیام تسلیت دادند.
باراک اوباما، رئیس کاخ سفید در سخنرانی خود به مناسبت درگذشت ماندلا گفته بود: ما یکی از بانفوذترین، دلیرترین، و عمیقاً بهترین انسان هایی را که هر یک از ما در این زمین میشناختیم، از دست دادیم!
رخدادهای اشاره شده همچنین کافی بود تا جریان سیاسی خاص در ایران نیز تلاش کند تا به ماندلا ابراز علاقه کند.
اصلاحطلبان برای درگذشت مادیبا در سال 2013 سنگ تمام گذاشتند. از خاطرهای که سعید حجاریان درباره احوالپرسی ماندلا از اوضاع وی در ایران تعریف کرد تا یادداشتها و مصاحبههای فراوانی که سایر چهرهها و معاریف اصلاحطلب در مدح ماندلا منتشر کردند.
هادی خانیکی، از مقامات دولت اصلاحات در ایام درگذشت ماندلا طی مقالهای در روزنامه اعتماد نوشته بود: زندگی دیرپای او ترکیبی موزون از دو وجه تناقضنمایی «انقلابی گری» و «مدارا» بود که تفکر و رفتار ویژهیی را در این دوران بنا نهاد. ماندلابه تعبیر خود «راه دشوار آزادی» را به شیوه یی پیمود که در پایان راهش تنها گذشت و مهربانی ماند.
و محمدعلی ابطحی، معاون رئیس دولت اصلاحات در مطلبی در همان روزنامه، از ماندلا با عنوان «معلم اخلاق بشریت»! نام برد.
معصومه ابتکار نیز طی یادداشتی در آن روزها در روزنامه شرق نوشت: در واقع یکی از دلایل محبوبیت روزافزون او در بین مردم نوع رویکردش به قدرت بود و اینکه خود داوطلبانه و با اصرار خودش از قدرت کنارهگیری کرد...بیگمان نلسون ماندلا از شخصیتهای بیبدیل مصلح در جهان معاصر است که در سرزمین نفرت؛ توانست عشق و صلح بکارد.
در صحبتهای برخی اصلاحطلبان پیرامون ماندلا، کنایههای تلویحی فراوانی به یک سمت خاص در داخل ایران! نیز به چشم میخورد که باید در آنها تأمل کرد...
***
امام خمینی: فقیه مستبد نمیشود
پروژه مفسدنمایی از نظام به مستبدنمایی هم رسید
اخیراً در مراسمی که انجمن اسلامی دانشکده فنی دانشگاه تهران تحت عنوان یادبود درگذشت علامه طباطبایی برگزار کرده، شخصی به نام محمد سروشمحلاتی نیز سخنرانی کرده است.
به گزارش آنا، این فرد در بخشی از سخنان خود گفته است: (در) دنیای مسیحی، عالم روحانیت را مسموع الکلمه بیقید و شرط میدانستند.
او همچنین گفته است: در قرآن آمده است که یهودیان و مسیحیان، عالمان دینی را ارباب خود به جای خدا قرار داده بودند. از پیامبر سؤال شد که مگر آنها علمای دینی را میپرستیدند. پاسخ این بود که نه، ولی مطاع بیچون و چرا میدانستند و مقام مطاع مطلق، فقط مقام خداست. حرف شنوی بدون قید و شرط از عالم دینی، یعنی اینکه اگر او بگوید سر کسی را ببری، این کار را انجام دهی. در حالی که چنین اطاعتی، فقط شأن خداست.
فرد یاد شده در بخش دیگری از صحبتهای خود گفته است: ریشه فساد مالی، استبداد دینی و سیاسی است که وقتی با هم آمیخته میشوند، ضلع سوم یعنی فساد مالی و حرامخواری شکل میگیرد.
او در ادامه اظهار میکند: اگر یک نظام دیکتاتوری، ادعای سلامت و طهارت میکند، باید دانست که بیش از یک ادعا نیست. تا وقتی که استبداد هست فساد مالی، قهراً وجود دارد.
وی با اشاره به اینکه این سخنان را علامه طباطبایی بیش از 50 سال پیش مطرح کرده، گفته است: این جملات، نقد رژیم سیاسی پهلوی نبوده است بلکه نقد فرهنگ و فکر حاکم بر جامعه اسلامی بوده است! علامه تأکید دارد که ما به لحاظ فکری مشکل داریم و به لحاظ اندیشه ای، استبداد دینی را پذیرفتهایم و تا وقتی این فکر اصلاح نشود، نظام سیاسی ما نیز اصلاح نخواهد شد.
*تقلای فرد مذکور برای انطباق صحبتهای اشاره شده با زمان فعلی و به رخ کشیدن چیزی به نام «استبداد»! به شدت محل تأمل است.
فیالواقع محرز است که فرض اظهارات بالا، وجود استبداد و خودکامگی و فساد در فضای فعلی است.
از سوی دیگر با خوانش صحبتهای این فرد به روشنی برای هر ذهن آگاهی مشخص میشود که چرا یک جریان سیاسی خاص، تمام همّ و غمّ خود را برای القای وجود فساد و مفسدنمایی از نظام گذاشته و حتی از چیزی به نام «مفسدین خودی» نیز حرف میزند...
و با خوانش همین صحبتهاست که مشخص میشود چرا لیدر جریان سیاسی خاص، چند سال قبل در گفتوگو با یک نشریه اصلاحطلب از این گفت که با انقلاب 57 در ایران استبداد خارجی از میان رفت اما «استبداد داخلی» ماند! (این در حالی است که امام راحل پس از انقلاب اسلامی صراحتاً بیان کردند که استبداد داخلی شاه خائن بود که از میان رفت)
همچنین است که در اشاره به صحبتهای فرد اشاره شده مبنی بر اینکه «ما استبداد دینی را پذیرفتهایم»! نیز تأملات فراوانی وجود دارد.
از خوانش صحبتهای وی اینطور به ذهن متبادر میشود که معنای فهم شده از «ولایت فقیه» مساوی با پذیرش استبداد و امری مذموم است!
این در حالی است که ما در نظام اسلامی، ولایت الله را پذیرفتهایم نه استبداد دینی را!
چه اینکه اولاً از استبداد دینی، مقولاتی همچون آتش زدن دانشمندان و خفقان و احتقان موجود در جوامع قرون وسطایی و غربی استخراج میشود و چنین قضایایی هماکنون اثباتاً در ایران اسلامی اسلامی وجود ندارد. (چه اینکه اظهارات همین فرد در یک تریبون عمومی نیز دلیلی بر عدم وجود خفقان در ایران اسلامی است)
ثانیاً معنای لاحق استبداد چیزی به نام «حکم میکنم» است. مسئلهای که در ازمنه قدیم عیناً توسط مستبدین بیان میشد اما در اعصار جدید با ژست دموکراتیک بیان میشود.
آیا در ایران اسلامی که تأکید ولایت فقیه همواره بر حقالناس بودن رأی مردم، پذیرش خواسته مردم، احترام به آرای رؤسای جمهور و اقناع افکار عمومی بوده است؛ باز هم میتوان مدعی وجود استبداد در نظام اسلامی ایران شد؟!
ثالثاً یکی از مبانی خیزش روحانیت شیعه در طول تاریخ، مبارزه با «استبداد» بوده است. مقولهای که از فتوای مرحوم شیرازی در تحریم تنباکو گرفته تا اقدام مرحوم ملاعلی کنی در قضیهی رویتر و انقلاب اسلامی امام خمینی(ره).
یعنی اساساً تفکر تشیع به مبارزه و مخالف با استبداد ابتناء دارد نه به قبول و یا زایندگی آن! چه اینکه در تفکر شیعه «حق» باید نقطه مرکزی پرگار باشد نه منافع فردی و طیفی. و لذا بدیهیست که به لحاظ منطقی چنین تفکری نمیتواند آلوده به استبداد و دیکتاتوری شود.
و رابعاً، کسی نمیتواند مدعی وجود مفهومی همچون استبداد یا دیکتاتوری در نظام اسلامی ایران شود اما نتواند جلوات این دیکتاتوری را به افکار عمومی نشان ندهد زیرا در این صورت سخنان او چیزی جز اباطیل نخواهد بود.
حکومتهای خودکامه و استبدادی نشانههای بارزی دارند.
مثلاً در انقلاب اکتبر 1917 شوروی که در پی آن بلشویکها به قدرت رسیدند رخدادهایی نظیر آتش زدن کلیساها و کشتار و ترور منتقدان و متمردین از دستورها رخ داد. این حوادث بصورت علنی رخ مینمود و حکومت خودکامه سوسیالیستی نیز در این باره به هیچکس پاسخگو نبود.
و یا در عصر تفوّق حکومتهای رانده شده مسیحی در اندلس، هنگامی که مسیحیان به سرزمینهای مسلمین از اندلس گرفته تا قرطبه و مالقه و کرت و غرناطه و ... استیلا یافتند، بر خلاف آنچه مسلمانان در حق آنها بجا آوردند، یا مسلمانان را کشتند، یا به اسیری بردند و یا تبعید کردند.
مسیحیان پیروز در حکومتهای جدید، حتی برای مسلمانانی که دین خود را تغییر داده و به مسیحیت گرویدند نیز دادگاههای تفتیش عقاید تشکیل دادند و هیچگاه تغییر مسلک آنها را باور نکردند.
خودکامگی حکومتهای پیروز مسیحی تا آن حد بود که تحلیلگران غربی معتقدند علت اینکه کشور اسپانیا هنوز نتوانسته است از حکومتی یکپارچه و فراگیر برخوردار شود، به سبب همان خودکامگیهاییست که کشیشان مسیحی و حاکمان غربی در چند صد سال قبل علیه اکثریت جمعیتی مسلمان روا داشتند و بافت کشور اسپانیا یا همان اندلس سابق را برای همیشه از بین بردند.
در اعصار نزدیکتر نیز قصه تلخ استبداد رضاخانی و بعداً استبداد پهلوی دوم نیز شهره عام و خاص است و هنوز کشتار میدان ژاله و کمیته مشترک و جشن شیراز و جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی از یاد کسی نرفته است.
و اکنون سؤال اینجاست که کدامیک از مصادیق مفهومی یا عینی اشاره شده در 4 بند فوق، در جمهوری اسلامی ایران وجود دارد یا قابل اثبات است که کسانی با کنایه از وجود استبداد و خودکامگی در ایران دم میزنند؟!
لازم به یادآوری است که در هنگام تصویب «ولایت فقیه» در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز اسلاف همین جریان حضور داشتند و ولایت فقیه را «استبداد» مینامیدند. بعدها نیز کسانی در میانه جریان سیاسی خاص در ایران پرچم راهبری را به دست گرفتند که صراحتاً ولایت فقیه را «دیکتاتوری مؤمنین» مینامیدند.
امام راحل در یکی از سخنرانیهای خود در سال 58 با تأکید بر اینکه «فقیه مستبد نمیشود» درباره مسئله استبداد و ولایت فقیه میفرمایند:
«استبداد را ما میخواهیم جلویش را بگیریم. با همین مادهای که در قانون اساسی است که ولایت فقیه را درست کرده، این استبداد را جلویش را میگیرند. آنهایی که مخالف با اساس بودند، میگفتند که این استبداد میآورد. استبداد چی میآورد. استبداد با آن چیزی که قانون تعیین کرده نمیآورد. بلی ممکن است که بعدها یک مستبدی بیاید. شما هر کاریاش بکنید مستبدی که سرکش است بیاید هر کاری میکند. اما فقیه مستبد نمیشود. فقیهی که این اوصاف را دارد عادل است، عدالتی که غیر از اینطوری عدالت اجتماعی، عدالتی که یک کلمۀ دروغ او را از عدالت میاندازد، یک نگاه به نامحرم او را از عدالت میاندازد. یک همچو آدمی نمیتواند خلاف بکند. نمیکند خلاف. این جلوی این خلافها را میخواهد بگیرد. این رئیس جمهور که ممکن است یک آدمی باشد ولی شرط نکردند دیگر عدالت و شرط نکردند این مسائلی که در فقیه است. ممکن است یکوقت بخواهد تخلف کند، بگیرد جلویش را، کنترل کند. آن رئیس ارتش اگر یکوقت بخواهد یک خطایی بکند آن حق قانونی دارد که او را رهایش کند، بگذاردش کنار. بهترین اصل در اصول قانون اساسی این اصل ولایت فقیه است. و غفلت دارند بعضی از آن و بعضی هم غرض دارند» (صحیفه امام خمینی)
گفتنیست، در مراسم مذکور، محسن آرمین و مرتضی جوادی آملی نیز سخنرانی کردهاند.
روزنامه شرق هم در شماره پنجشنبه گذشته خود، با تیتر «فیلسوف استبدادستیز»! اقدام به پوشش کامل سخنرانیهای 3 فرد اشاره شده کرده است.
***
آیا ممکن است جریان خاص باز هم دست به تحریم انتخابات بزند؟!
حجتالاسلام والمسلمین سیدعلی خمینی، نوه بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، اخیراً طی سخنانی در همایش «مجلس، انتخابات و امام خمینی» گفته است: در هر نظام مردمسالاری، انتخابات تجلیگاه خاص مردم است و از اهمیت ویژهای برخوردار است و در طول دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون هیچ گروهی از تحریم انتخابات سود نبرده است.
به گزارش جماران، وی افزوده است: هم آن کسانی که امروز دشمنان جمهوری اسلامی حساب میشوند، هم آن کسانی که دوست جمهوری اسلامی حساب میشوند، هم کسانی که جزء منتقدین نظام حساب میشوند هیچ کدام از تحریم انتخابات سودی نبردند.
حجتالاسلام خمینی گفته است: الآن نمیخواهم وارد مصادیق شوم، اما تاکنون هر تغییری که در کشور صورت گرفته همیشه از دل صندوقهای رأی بوده است.
*طی 24 سال گذشته، تنها جریان سیاسی که حاضر شده است دست به تحریم انتخابات بزند، طیف اصلاحطلبان هستند که انتخابات مجلس نهم شورای اسلامی در سال 90 را تحریم کردند.
مدتها پس از این تحریم سیاسی، غلامحسین کرباسچی، دبیر کل حزب کارگزاران، طی سخنانی گفته بود: من معتقد بودم که حتی در انتخابات مجلس همه باید شرکت کنیم اما برای اینکه شقّ عصای مسلمین نشود و جمعیت متفرق نشود، گفتیم که باشد و ما تبلیغ این حرفها را نمیکنیم ولی عده زیادی از نیروهایی را که میتوانستیم به مجلس بفرستیم بدون هیچ بهایی از دست دادیم. با این حضور پیدا نکردن در انتخابات مجلس هم چیزی به دست نیامد که دلمان را به آن خوش کنیم و بگوییم آمار واقعی شرکت کنندگان اینقدر بوده است و از این دست حرفها. این تحریم تاثیری در جامعه نداشت.
حسین مرعشی، از دیگر چهرههای محوری کارگزاران هم زمانی در اشاره به همین تحریم و غیبت حزب متبوعش از فرایند انتخابات کشور اظهار کرد: اگر در مقطعی هم کارگزاران در انتخابات غایب بوده، ناشی از شرایط سیاسی کشور بوده که در آن مقطع اصلاحطلبان همه غایب بودهاند.
در ماههای اخیر نیز کسانی همچون فیضالله عرب سرخی و رسول منتجبنیا از فعالان سیاسی اصلاحطلب درباره این تحریم انتخاباتی، توجیهاتی را ارائه کردهاند.
منتجبنیا چندی قبل به سایت حزب ندای ایرانیان گفته بود که در آن مقطع فضا مسموم و بسته! بود.
عربسرخی هم اخیراً به روزنامه بهار در همین رابطه تصریح کرده بود که در آن مقطع امید به فعالیت و تأثیر از مردم گرفته شده بود...
گفتنیست، اصلاحطلبان در قبال انتخابات ریاستجمهوری دولت یازدهم نیز مسئله بررسی حضور یا عدم حضور را مطرح کرده بودند و دست آخر نیز پس از ردّ صلاحیت آقای هاشمی بهرمانی، بصورت شناسنامهدار و محرز (همانند فعالیتهای انتخاباتی برای دولت دهم در سال 88) در این انتخابات شرکت نکردند.
قضایای اشاره شده درباره مسئله تحریم انتخابات، این پرسش را در اذهان جستجوگر ایجاد میکند که آیا امکان دارد، جریان سیاسی خاص دوباره و در مقطعی به این نتیجه برسد که باید درباره انتخابات دست به تحریم بزند یا خیر؟!
این در حالی است که جریان مذکور، از بابت استعفای جمعی چهرههای خود در مجلس ششم نیز هیچگاه اعلام رسمی توبه و عذرخواهی نکرده است.