بسته گزارش تحلیلی روزانه فارس به تحلیل و بررسی برخی اخبار و مطالب کمتر دیده شده در لابهلای رسانههای کشور میپردازد. در این بسته گزارشی _ تحلیلی علاوه بر خوانش اخبار؛ سوابق و برخی تحلیلهای موجود پیرامون این مطالب نیز آورده شده است.
***
تحریمها، منابع آبی، سریعالقلم و رئیس جمهور!
رئیس جمهور روحانی در بخشی از صحبتهای خود در مراسم جایزه ملی محیط زیست گفته است: اینکه میگوییم تحریم ظالمانه باید از بین برود بعضیها چشمهایشان را زیاد نچرخانند!
به گزارش مهر، وی افزوده است: تحریمهای ظالمانه باید از بین برود تا سرمایه بیاید. تحریمهای ظالمانه باید برود تا مسئله محیط زیست و اشتغال جوانان حل شود. تا منابع آبی زیاد شود، تا بانکها احیا شوند.
*ارتباط دادن تحریمها و ارتباطات خارجی حتی با مقولاتی همچون محیط زیست، منابع آبی و ... مسئله تازهای نیست و در دو و نیم سال اخیر، مسبوق به سابقه است.
در سال گذشته بود که محمود سریعالقلم، از چهرههای نزدیک به اصلاحطلبان و دولت که از وی با عنوان مشاور رئیسجمهور روحانی نام برده میشود نیز در بخشی از یک سخنرانی تحت عنوان «نظریهای برای توسعه ایران» که در نشست پژوهشگاه علوم انسانی اظهار شد؛ گفت:
«اگر میخواهیم کارآمد باشیم باید با دنیا ارتباط برقرار کنیم. اگر ما با دنیا ارتباط داشتیم، اجازه نمیدادیم هوای تهران اینقدر کثیف شود»!
او همچنین زمان دیگری در یک یادداشت نوشته بود: «فکر بومیسازی در ایران باعث شده تا یادگیری و صرفا یادگیری از نمونههای مشابه (خارجی!) عمدتا ًتعطیل شود»!
سریعالقلم همچنین سال گذشته و در یک سخنرانی دیگر نیز گفته بود: اگر 10 هزار خارجی در ایران زندگی میکردند، اکنون هوای آلوده نداشتیم زیرا آنها اجازه نمیدادند که هوای تهران آلوده باشد...
و در همان سخنرانی بود که وی این جملات را هم درباره معنای خودکفایی بر زبان راند: بنده بارها تاکید کردهام که خودکفایی معنایی ندارد، هیچ کشوری خودکفا نیست اما قفل شدن روی ویژگی و خصوصیات یک کشور بسیار خوب و مفید است.
***
چرا جریان سیاسی خاص از اوکراین تمجید میکند؟!
شخصی به نام ح.عیدی زاده، هفته گذشته طی گزارشی در روزنامه شرق با عنوان «روح آزاد ملت»! که در اشاره به حادثه براندازی در کشور اوکراین و به بهانه ساخت یک مستند خارجی با عنوان «میدان» تهیه شده بود، نوشت: یورومیدن اصطلاحی است که به موج اعتراضات و ناآرامیهای مردمی در اوکراین اطلاق میشود که آغازگر آنها تظاهرات مردمی شب 21 نوامبر سال 2013 در میدان استقلال کییف، بهمنظور تحقق اتحاد و یکپارچگی بیشتر با اتحادیه اروپا، بود. ناآرامیهای اوکراین از نوامبر 2013 و زمانی آغاز شد که ویکتور یانوکوویچ، رئیسجمهور اوکراین، از امضای یک قرارداد تجاری با اتحادیه اروپا سر باز زد و روابط خود را با کشور روسیه نزدیکتر کرد. دامنه این اعتراضات خیلی زود گسترده شد و تا جایی پیش رفت که مردم درخواست برکناری رئیسجمهور را داشتند. این اعتراضات ادامه داشت تا در نهایت به انقلاب ٢٠١٤ اوکراین ختم شد. اواخر ژانویه سال ٢٠١٤ این اعتراضات بسیار جدی شده بود و مردم بهدلیل فساد گسترده در دستگاه دولتی، سوءاستفاده از قدرت و نقض حقوق بشر، خیابانها را خالی نمیکردند.
نویسنده گزارش در ادامه پیرامون مستند خارجی اشاره شده، مینویسد: فیلم مستند «میدان» به کارگردانی سرگی لوزنیتسا، داستان همین درگیریها در اوکراین است. این مستند درواقع بیداری یک ملت و کشف دوباره هویت ملی را روایت میکند.
در این گزارش همچنین یادداشتی از سازنده مستند مذکور نیز آورده شده است که در بخشی از آن پیرامون حرکت براندازی در اوکراین میخوانیم: میانه ماه ژوئن حال و هوا عوض شد. دیگر کارناوال نبود. نبرد بود. خون ریخته میشد. دیگر اعتراضی آرام علیه رئیسجمهوری فاسد نبود. جنگی بود علیه رژیمی شیطانی. یک انقلاب بود...
در خاتمه گزارش شرق نیز دفاعیات منتقدین از فیلم مستند میدان منتشر شده است.
*تعریف و تمجید یک جریان سیاسی خاص از حادثه براندازی در کشور اوکراین یک حرکت به شدت محل تأمل است.
آنچه که واقعاً در اوکراین رخ داد، بر خلاف نوشتهی اشاره شده! این بود که یک میلیشیای مسلح در سایه سکوت اکثریت به کف خیابان آمد و به بهانه پایین بودن سطح اقتصاد و معیشت و امتناع دولت از امضای توافق با اتحادیه اروپا دست به اعتراض خیابانی زد و با تحتالحمایگی آمریکا و برخی کشورهای اروپایی توانست موفق به براندازی حکومت قانونی کشور اوکراین شود.
این حادثه یک انقلاب نبود زیرا براندازان نه تنها هیچ شعار و مانیفست مشخصی برای حکومتداری نداشتند و ندارند بلکه مرتکب جنایات قرون وسطایی فراوانی اعم از آتش زدن حاضرین در یک ساختمان و به صلیب کشیدن مخالفان خود شدند، نتوانستند از تجزیه اوکراین جلوگیری کنند و حکومت آنها عاملی برای خداحافظی همیشگی شهروندان اوکراینی با مسئلهای به نام «امنیت» شد بگونهای که کشته شدن روزانه مردم اوکراین در خیابانها گویا به یک امر معمولی در برخی شهرهای این کشور تبدیل شده است.
براندازان البته در این زمینه کشور «روسیه» را متهم و از کاخ کرملین با عنوان عاملیت این ناامنیها یاد میکنند اما از پاسخ دادن درباره اینکه چرا مخالفان خود را به صلیب میکشند، چرا زنی حامله را به دار میآویزند و تصاویر این جنایت را منتشر میکنند و چرا در روزهای اغتشاش خیابانی، با همکاری برخی شرکتهای امنیتی خارجی مردم اوکراین را هدف گلوله تکتیراندازها قرار میدادند طفره میروند و لااقل در این جنایتها نمیتوانند روسیه را بعنوان متهم اصلی معرفی کنند.
پس از ذکر این واقعیت همچنین باید تأکید کرد که تعریف و تمجید جریان سیاسی خاص در ایران از حوادث اوکراین نیز امری مسبوق به سابقه است.
پیش از این، صادق زیباکلام هم اقدام به تقدیس حرکت براندازی در کشور اوکراین کرده و حتی در این راه نامهای سرگشاده هم منتشر و از حرکت براندازی در اوکراین با عنوان «مبارزات آزادیخواهانه ملت بزرگوار اوکراین»! یاد کرده بود.
او در همان نامه که خطاب به کسانی در اوکراین نوشته شد همچنین از انعکاس واقعیتهای حرکت براندازی اوکراین در رسانههای جمهوری اسلامی ایران نیز ابراز عذرخواهی کرده بود.
در عین حال همانطور که در گزارش مذکور (که با رویکرد بررسی یک مستند تهیه شده) مشاهده میشود، این تعریف و تمجیدها از حرکت براندازی در اوکراین، از جانب چهرهها و تریبونهای جریان سیاسی خاص تمامی ندارد.
علت این مسئله را نیز در آنجا باید جستجو کرد که طرحی به نام فرضی «اوکراینیزه کردن ایران» گویا در دستور کار برخی جریانهاست با این ترتیب که به بهانه فسادنمایی از نظام، مسئله تحریمها و موانع امضای توافق نهایی با غرب؛ مسئله «اعتراض خیابانی»! ایجاد شود.
«اعتراض خیابانی به بهانه تحریمها» در سخنان مقام معظم رهبری در ابتدای سال 93 نیز مورد اشاره قرار گرفته است.
وانگهی، همچنانکه در گزارش فوقالذکر و در بسیاری از صحبتهای چهرههای جریان خاص نیز مشهود است؛ مدتیست که مسئله «فساد» به شدت مورد اشاره این جریان قرار میگیرد.
از سوی دیگر همین چهرهها علیالدوام اشاره میکنند که عامل سرنگونی رژیم شاه نیز اعتراض مردم به وجود فساد در هیئت حاکمه بوده است.
تلاش عدهای برای «مفسدنمایی از نظام» پیش از این مورد هشدار برخی خواص دلسوز کشور قرار گرفته است.
خوانش این کدها در کنار یکدیگر میتواند حاوی تأملات ویژهای باشد...
***
به در میگویند برای شنیدن دیوار...
روحانی خوب است اما تیم سیاسی، تیم رسانهای و کابینهاش نه!
مرتضی مبلّغ، معاون سیاسی وزیر کشور در دولت اصلاحات در بخشی از گفتوگوی خود با شماره یکشنبه گذشته روزنامه آرمان امروز اظهار کرده است: ایشان (روحانی) شخصا خیلی خوب جنس مخالفتها، چرایی و اهداف آن را درک کرده و سیاست مناسبی برای خنثیکردن این هجمهها در پیش گرفته است. اتفاقا آقای روحانی در مقابل مخالفتها سکوت نکرده است و به شکلهای مختلف و در سخنرانیهای خود مطالب مهمی را به افکار عمومی انتقال میدهد که سبب شفاف شدن بیشتر سیاستهای دولت تدبیر و امید است.
او اما در ادامه میگوید: مشکل دولت آقای روحانی در اینجاست که بدنه و پشتوانهای که باید سخنان او را برای افکار عمومی تبیین، تفسیر و پیگیری کند وجود ندارد و بدنه دولت به کمک ایشان نمیآید!
مبلغ میافزاید: بهنظرم دولت علاوه بر اینکه «تیم رسانهای» ضعیفی دارد از فقدان یک «تیم سیاسی» قوی نیز رنج میبرد.
وی همچنین در این مصاحبه اینطور گفته است که دولت نتوانسته به نحو مطلوب و به اندازه کافی از نیروهای معتدل و توانمند بهرهمند شود.
*فیالواقع هر ذهن عاقلی میتواند این سؤال را از مرتضی مبلغ بپرسد که آیا اگر مدیریت و دولتداری یک امر جمعی هست (که هست!) و آیا اگر شخص رئیس جمهور است که کلیت کابینه و لااقل تیم رسانهای و سیاسیاش را خودش تعیین میکند (که یقیناً همینطور است) پس چگونه است که از نظر مبلّغ و کثیری از چهرههای جریان خاص؛ شخص رئیس جمهور خوب است اما نه تیم رسانهای دولت خوب کار میکند، نه تیم سیاسی روحانی قابل اعتماد است و نه کابینه آنطور که باید به رئیس جمهور کمک نمیکند؟!
پاسخ محرز این سؤال متناقض اینطور به ذهن متبادر میکند که عدهای به دَر میگویند برای شنفتن دیوار! و به سخن دیگر اینکه منظورشان از تمام این انتقادات گسترده؛ شخص رئیس جمهور روحانی است اما از روی ناصادقی و برخی مصالح درون جریانی، هنوز به مصلحت نمیدانند که سمت سخنان خود به سوی رئیس جمهور روحانی را مکشوف کنند.
روی دیگر این سکّه تدبیر و تحلیلی است که علیالقاعده در رئیس جمهور وجود دارد و او به روشنی باید بداند که زودا که چهرهی نامکشوف این انتقادات هویدا شود و جریان خاص همانطور که سعید حجاریان هم زمانی اذعان کرد؛ با این بهانه که «شکست روحانی شکست ما نیست» سیلی از انتقادات را به سمت دولت گسیل دارد و دامن خود را از تمامی ناملایمات دامنگیر امروز و فردای دولت یازدهم مبرّی کند...