تحلیلگران و نظریهپردازان رئالیست بر این اعتقادند که اصل در نظام بینالملل بر عدمهمکاری است و همکاری در شرایط آنارشیک نظامبینالملل کالایی کمیاب است. آنان برای تحلیل چگونگی، جوانب و احتمالات همکاری میان بازیگران نظامبینالملل از ابزارهای مفهومی متعددی بهره میجویند که یکی از آنها، کاربست نظریه بازیهاست. نظریهبازیها عمدتاً توسط ریاضیدانان و نظریهپردازان علاقهمند به مباحث اجتماعی مطرح شده و توانسته کارآیی خوبی در تبیین مسائل حوزههای مختلف داشته باشد. نظریه بازیها موارد متعددی را در برمیگیرد اما موردی که در اینجا برای تحلیل فضای حاکم بر مذاکرات هستهای از آن استفاده خواهد شد، نظریه شکار گوزن (Stag Hunt) است.
نظریه شکار گوزن را به ژان ژاک روسو فیلسوف فرانسوی نسبت میدهند. روسو این بازی را چنین تشریح میکند:
دو شکارچی برای شکار گوزنی به جنگل میروند. هر یک از آنان میتواند به تنهایی در پی شکار گوزنی باشد. اما احتمال این امر بسیار پایین است. همچنین آنان میتوانند به تنهایی در پی شکار خرگوشی باشند. اما احتمال آن نیز کم است چرا که شکار یک خرگوش توسط یک شکارچی باعث خواهد شد شانس شکارچی دوم برای شکار خرگوش به شدت کاهش یابد. از طرف دیگر، منافع حاصل از شکار گوزن بسیار بیشتر از شکار یک خرگوش (آن هم با احتمال بسیار کم) است. بهترین گزینه ممکن، همکاری دو شکارچی برای شکار یک گوزن است که هر دو میتوانند در این شکار سهیم شده و از منافع آن بهرهمند گردند.
اما این شکار، مستلزم صبر و تحمل زیاد، همکاری دو شکارچی و اعتماد آنان به یکدیگر است. ممکن است ساعتها یا روزها طول بکشد که گوزنی به محل شکار برسد. بنابراین باید دو شکارچی از تحمل بالایی برخوردار بوده و اغوا نشوند که با شکار یک خرگوش، باعث فرار گوزن از محل شکار شوند. بنابراین رسیدن به این تفاهم و همکاری مستلزم اعتماد و دورنگری دو شکارچی است. همچنین شکار گوزن مستلزم حسن نیت و خیرخواهی، اما شکار خرگوش حاکی از خودخواهی شکارچیان است.
این نظریه میتواند تبیین کننده چرایی عدم حصول توافق جامع هستهای باشد. حصول توافق جامع عادلانه میتوانست به مثابه گوزنی باشد که همه از نتایج این شکار نفع برده و به تعبیر مقامات کشورمان، بازی برد – برد حاصل شود. اما همانطوری که در دیدگاههای مقامات مختلف کشورها پیداست، عدم اعتماد به طرف مقابل و راضی شدن به دستاوردی موقت (خرگوش) باعث شد که بازیگران نتوانند آن همکاری لازم برای شکار طعمه بزرگتر را از خود بروز دهند. مسأله تأثیرگذار دیگر، عامل زمان بود. همانطور که پیشتر نیز گفته شد، ممکن است رسیدن طعمه به محل شکار فرآیندی زمانبر باشد. همین امر هم باعث میشود که صبر، تحمل و همکاری شکارچیان عامل مهمی برای رسیدن به هدف باشد. اما در مذاکرات هستهای، عدم اعتماد بازیگران به یکدیگر، راضی شدن بازیگرانی چون آمریکا و فرانسه به شکاری کوچکتر (ایجاد مانع در برابر برنامه هستهای ایران و جلب رضایت اسرائیل) مانع از آن شد که بازیگران با دورنگری عاقلانه، جامعه بینالمللی را از منافع یک توافق عادلانه و جامع بهرهمند نمایند.
در نظریه شکار گوزن، شکارچی باید از شکار کوچک و اغواکننده صرفنظر کند تا بتواند به شکار بزرگتر دست پیدا کند. اما عدم اعتماد به نیت شکارچی دیگر و ترس از شکار خرگوش توسط شکارچی دیگر باعث میشود که احتمال همکاری برای شکار گوزن به شدت پایین بیاید و شکارچیان دنبال آن باشند که خود خرگوش را شکار نموده و از خیر شکار بزرگتر بگذرند.
بسنده کردن گروه 1+5 (مخصوصاً آمریکا) به شکاری کوچک (تمدید توافق موقت)، نشان از آن دارد که آنها توانستهاند به هدف خود دست یابند. جان کری وزیر خارجه آمریکا نیز به این موضوع اشاره داشته و در اظهارات خود پس از این مذاکرات علناً آشکار ساخت که آمریکا از آنچه بدست آورده راضی هست. وی مدعی شده در اثر توافق موقت، برنامه هستهای ایران به عقب رانده شده، تهدیدات منطقهای و بینالمللی کمتر شده و در عین حال تحریمها علیه تهران نیز حفظ شده است. بنابراین، طرف مقابل که از این دستاوردها خشنود است دلیلی نمیبیند که باز هم حوصله و تلاش به خرج داده و به شکار احتمالی گوزن امیدوار باشد.
انتهای پیام/