خبرگزاری فارس: بسته گزارش تحلیلی روزانه فارس به تحلیل و بررسی برخی اخبار و مطالب کمتر دیده شده در لابهلای رسانههای کشور میپردازد. در این بسته گزارشی _ تحلیلی علاوه بر خوانش اخبار؛ سوابق و برخی تحلیلهای موجود پیرامون این مطالب نیز آورده شده است.
***
تکثیر مدل اوکراینی اغتشاش به کشورهای رقیب آمریکا؛
هشدار رهبری و ضرورت تأمل در «خیزش چتر» هنگکنگ
کشور هنگکنگ اخیراً درگیر اغتشاشات خیابانی از سوی کسانی شده است که بر اساس گزارش خبرگزاریهای آمریکایی و عربی، حامیان دموکراسی و مخالفان کشور چین معرفی شدهاند.
اعتراضات این افراد به «خیزش چتر» مشهور شده است و آنطور که خبرگزاریهای اشاره شده خبر دادهاند؛ «دانشجویان» نقل فعالی در اغتشاشات یاد شده دارند.
معترضان خواستار برکناری رئیس اجرایی هنگکنگ و کاهش نفوذ چین هستند.
*قریب به 2 سال است که حوادثی با هدف براندازی و با شناسنامه مشترک در برخی کشورهای جهان از جمله شیلی، ونزوئلا، اوکراین و هماینک در هنگکنگ رخ داده است.
اگرچه در ابتدای امر خواستههایی نظیر مطالبات سیاسی، آزادی چهرههای معترض، اصلاح سیستم آموزشی و نبود رابطه با قدرتهای به اصطلاح بزرگ در این تظاهراتها بعنوان خواسته اصلی رخ نمودهاند، اما پس از مدتی بهانه «بی کفایتی حکومت» و «نارضایتی از اقتصاد و سطح معیشت» بعنوان اصلیترین بهانه معترضان مطرح شده و تا آخر ادامه یافته است.
نکته مشترک بعدی این اغتشاشات نیز وقوع آنها در کشورهایی است که به هر دلیلی موانعی را در مقابل سیاستهای کاخ سفید ایجاد کردهاند و همچنین پررنگ جلوه دادن حضور جوانان و دانشجویان در این تظاهراتها و اعتراض روزافزون به برخورد حکومت با تجمعات بدون مجوز که خبرگزاریها آنها را مسالمتآمیز مینامند نیز از دیگر وجوه مشترک این رخدادهاست.
برای مثال، نشریه آمریکایی نیوزویک پیرامون حوادث اخیر هنگکنگ با اشاره به مطالبه مطرح شده از سوی معترضان مبنی بر دموکراسیخواهی! و اعتراض به تمامیتخواهی کشور چین، بحث اقتصاد را به میان میکشد و مینویسد: مشروعیت سیاسی پکن (ناظر سیاسی و اقتصادی هنگکنگ) تا حد زیادی به موفقیتهای اقتصادی این کشور و حزب کمونیست وابسته است.
این نشریه در ادامه به برخی ناکامیهای اقتصادی کشور چین در سالهای اخیر اشاره و تصریح میکند که این عوامل میتوانند سببساز بروز بحران شوند.
شبکه خبری الجزیره نیز گزارش داده است که معترضان خواستار استعفای لئونگ یینگ، رئیس اجرایی هنگکنگ شدهاند.
در همین زمینه، خبرگزاری رویترز هم به نقل از یک مقام بلندپایه حزب کمونیست چین از اشاره وی به بروز «انقلاب رنگی» در هنگکنگ خبر داد.
نکته حائز اهمیت در این اغتشاشات و موارد مشابه آنها در کشورهای اشاره شده؛ در وهله اول پررنگ جلوهدادن حضور کسانی تحت عنوان جوانان و دانشجویان است که همگی با تبلت و لپتاپ به صحنه آمده، در شبکههای اجتماعی حضوری فعال دارند و خواستار استعفای مقامات کشور خود هستند و در گام بعد نیز «تغییر حکومت» است که در این اغتشاشات بصورت ویژهای در دستور کار تبلیغات رسانههای وابسته به آمریکا قرار میگیرد.
در قبال مورد اخیر، یعنی خیزش چتر در هنگکنگ، خبرگزاری الجزیره در یکی از گزارشهای خود این جمله را مینویسد که «آیا دانشجویان هنگکنگی با تلفنهای هوشمندشان خواهند توانست آینده کشور چین را تغییر دهند؟»
شایان ذکر است بحث اوکراینیزه کردن جمهوری اسلامی ایران (ایجاد اغتشاش در کشور به بهانه مطالبات اقتصادی) نیز مدتیست که در برخی رسانههای کشور بصورت هشدار مطرح شده است.
قبل از این رسانهها، مقام معظم رهبری در بخشی از سخنرانی خود در روز اول فروردین امسال و در حرم مطهر رضوی با اشاره تلویحی به مفهومی شبیه به «فتنه اقتصادی» فرمودند: «افراد مؤثّر در دولت آمریکا و نظام آمریکا این را صریحاً گفتند، گفتند ما تحریمها را بهوجود آوردیم و تشدید کردیم که مردم را ضدّ نظام، بکشانیم به خیابانها؛ این را صریحاً گفتند که تحریم برای این است که انقلاب را ریشهکن کنند و مردم را در مقابل نظام اسلامی قرار بدهند.»
***
به سلوک سیاسی و منش اجتماعی ما توجه نکنید!
ناصر قوامی از نمایندگان مجلس ششم در مصاحبه با ایسنا با اشاره به سخنان اخیر سخنگوی شورای نگهبان درباره بررسی سلوک سیاسی و منش اجتماعی نامزدهای انتخابات گفته است: این رویکرد به اعمال سلیقه در بررسی صلاحیتها منجر میشود و یک جریان سیاسی را حذف میکند!
همچنین، حسن رسولی از اعضای بنیاد باران نیز در همین زمینه با بیان اظهاراتی انتقادآمیز درباره شورای نگهبان، گفته است: اگر در عمل منظور از سلوک سیاسی و منش اجتماعی، تنزل از موازین شناخته شده انقلاب به سطح جناحی باشد جای نگرانی دارد.
*صحبتهای یک جریان سیاسی خاص در انتقاد از نظارتهای شورای نگهبان چندی ماهیست که با یک روند رو به رشد مواجه شده است و از قبل هویدا بود که طرح معیار «سلوک سیاسی و منش اجتماعی» نیز در همین راستا مورد هجمه قرار خواهد گرفت.
این در حالی است که بحث سلوک سیاسی و منش اجتماعی فیالواقع امری منفصل از قانون نیست و شرحی است که شورای محترم نگهبان درباره الزامات رعایت قانون، آنرا بیان کرده است.
سلوک سیاسی و منش اجتماعی، امری است که بررسی آن، التزامات قانونی فرد را نه تنها در لفظ و امضا و سوابق که در عمل و نظر هم نشان میدهد و جداسازی آن از ملاکهای نظارتی شورای نگهبان یک امر غیر عقلایی است.
چه اینکه بودهاند کسانی که با وجود برخورداری از سوابق درخشانی مثل حضور در جبهههای جنگ، سوابق انقلابی و مدیریتی کلان و غیره اما در سلوک و منش خود به تدریج از مبانی اسلام و انقلاب فاصله گرفته و به جایی رسیدهاند که اگرچه در حیطه فردی مسلمان و انقلابی محسوب میشوند اما در حیطه اجتماعی و حکومتی به مروّجین تفکرات سکولاریسم و لیبرالیسم بدل شده و حتی خود را «لیبرالهای مسلمان» نامیدهاند و در مواردی به این جایگاه هم رسیدهاند که عنوان میکنند انقلاب اسلامی ایران یک حرکت تندروانه بود و در صورت همکاری شاه با معتدلین! رخ نمیداد.
بدیهیست که نظر نکردن به منش اجتماعی و سلوک سیاسی این افراد و تطابق ندادن الفاظ این افراد با منش و ممشای آنها خبط و خطای بزرگی است که میتواند گزینههای نامطلوبی را در سبد انتخاب مردم قرار دهد.
***
پاسخسازی برای یک اتفاق غیر قابل کتمان؛
چرا برای معنای «عبور از خاتمی» راست نمیگویند؟
محمدرضا تاجیک از چهرههای اصلاحات که به نظریه پردازی برای این جریان مشهور است در گفتوگو با روزنامه اصلاحطلب آرمان در پاسخ به سؤالی که از وی میپرسد: اگر معتقدید ایشان (خاتمی) محور اصلاحات است پس چرا در دوران اصلاحات برخی مجموعهها و افراد اصلاحطلب از ایشان عبورکردند؟ پاسخ داده است: در ادبیات تمامی جنبشهای بزرگ تاریخی، واژه «عبور» صفحاتی را به خود اختصاص داده است و در «تیپولوژی عبور» گفتهها گفته شده است. بنابراین «عبور» و «جنبش» همزاد یکدیگرند! و نباید از همنشینی و جانشینی تاریخی آنان شگفتزده شد... اما بگذارید در این مختصر تنها به تصریح این نکته بسنده کنم که اینگونه عبورها ضرورتاً نافی و ناهی رهبری یک جنبش نیستند یا نمیتوانند، باشند!
* آقای تاجیک استدلال غلطی را برای پاسخ به سؤال خبرنگار بیان کردهاند.
اتفاقاً خوانش «تیپولوژی عبور» دقیقاً بیان میکند که عبور و جنبش هرگز همزاد یکدیگر نبودهاند. چیزی که آقای تاجیک آنرا از همزادی جنبش حذف کرده و به جایش «عبور»! را نشانده است؛ «نوزایی» است.
و نوزایی هم هرگز با «عبور» میانهای نداشته است.
نگاهی اجمالی به جنبشهای اصیل دنیا نیز به راحتی گویای این هست که چه بلشویکهای انقلاب اکتبر، چه ایجاد کنندگان آمریکای جدید در زمان لینکلن و متأخرین آنها و چه نازیستهای آلمانی که هنوز هم رگههایی از آنها در حال فعالیت هستند؛ هرگز و هیچگاه از اصول و رهبران خود «عبور» نکردند و مشخص نیست اشاره آقای تاجیک در این زمینه به کدام قسمت از تاریخ است؟!
جالب آنکه حتی «تروتسکی» که از زمره کادر رهبری کمونیستهای انقلابی در شوروی جدا شد و تبدیل به یک اپوزیسیون خارجی برای استالین گشت نیز هرگز از مرام کمونیستی و احترام به پیشوایی لنین دست نکشید و همین احترام او را وا میداشت که در جاهایی هم از عملکرد دشمن شماره یک و بعدها قاتل خودش یعنی استالین؛ تقدیر کند.
پس مبرهن است که چه بر اساس ملاکهای عقلایی و چه بر اساس تجربه تاریخی، «عبور» نه تنها جزئی از جنبش نیست که در صورت وقوع پیرامون هر جزء از اصول یا کادرهای رهبری یک جنبش، نشانی از بی اصالتی سیاسی و تُنُک بودن گفتمان دستاندرکاران آن جنبش و ایضاً وقوع افتراق و گسستی عمیق و تاهمیشه در ساختار سیاسی یک جنبش، حزب، طیف و هر نوع جمع دیگری است.
شایان ذکر است در همان دوران آغاز عبور از خاتمی! آقای سعید حجاریان در جایی گفته بود که خاتمی نمیتواند مطالبات اصلاحطلبان را به پیش ببرد...
اصلاحطلبان در اواخر دولت خاتمی انتقادات صریحی را نسبت به عدم همکاری وی در بحث براندازی مطرح کردند که ثمره آن، طرح و اجرای پروژه «عبور از خاتمی» بود.
***
«شناسنامه غربستیزی آل احمد و شهید آوینی صادره از حزب توده است»
آقای صادق زیباکلام در مصاحبه با خبرگزاری ایبنا اظهار داشته است: شناسنامه غربستیزی امثال جلال آل احمد و شهید آوینی، در حقیقت صادره از حزب توده ایران است!
*اشاره آقای زیباکلام به سمت عقیده ضد استکباری کمونیستها و در ادامهی آن حزب دستنشانده آنها در ایران یعنی حزب توده است.
اساساً تفکری وجود دارد که میگوید هر نوع مخالفت با آمریکا به این دلیل که کمونیستهای شوروی ظاهراً نخستین ضد آمریکاییها بودهاند؛ دنبالهروی از کمونیستها محسوب میشود ضمن اینکه کمونیستها ماهیت آمریکا را به درستی نمیشناختند و این دلیلی بر باطل بودن دشمنی آنهاست!
در این باره باید دانست که بنمایهی ضد استکباری کمونیستهای شوروی و روسیهی امروز با بنمایه ضد استکباری و ضد آمریکایی انقلاب اسلامی از زمین تا آسمان فرق دارد.
لنینیستها و پوتینیستها از گذشته تا امروز مدعای مبارزه با آمریکا را دارند اما فیالواقع گفتمان شوروی؛ خود در روی دیگر سکه استبداد و استکبار قرار دارد.
و به سخن دیگر اینکه دعوای کاخ کرملین و کاخ سفید، بر سر مالکیت و گاهی بیشترخواهی از تسهیم منابع کشورهای جهان است نه بر سر گفتمان.
چه اینکه در دوران آغاز حکومت بلشویکها در روسیه نیز، انجمنها و احزاب کمونیستی در خاک آمریکا فعالیتهای علنی داشتند و کسی هم مزاحم آنها نبود.
این در حالی است که گفتمان ضد آمریکایی انقلاب اسلامی و کسانی همچون جلال آل احمد و شهید آوینی؛ بنمایهای دارد مبتنی بر مبارزه با ظلم و مبارزه با تفرعن و تجاوزگری و منابعخواری آمریکا در سرتاسر جهان.
انقلاب اسلامی همچون انقلاب اکتبر شوروی داعیه استیلای ارضی و حاکمیت بر هیچ کشوری را ندارد و اگر خود و سمپاتهایش شعار ضد استکباری علیه آمریکا و خوی دیکتاتورمآبی سر میدهند به این معناست که مردم تمام دنیا الگو بگیرند، در مقابل زیادهخواهیها و جنایتهای آمریکا بایستند و بیدار شوند و حقوق خود را استیفا کنند نه به این معنا که برای مثال عنان ناتو از آمریکا گرفته شده و به ایران سپرده شود!
همچنین است که باید گفت فرض بر اینکه شعار حزب توده و کمونیستها در مبارزه با آمریکا اشکال ماهوی هم نداشت؛ بیان حرفهای درست از افراد ناصالح امری بلااشکال است.
پس اگر کسانی همچون «شیلر» آمریکایی در اواسط قرن بیستم، مقولهای به نام «امپریالیسم فرهنگی آمریکا» را هشدار دادهاند؛ منهای اینکه این افراد چه پیشینیهای داشتهاند؛ باید دانست که حرف آنها لااقل در صورت، حرف درستی است و بسته به منافع مردم ایران و انقلاب اسلامی؛ تکرار آن همراه با الحاق استدلالهایی برخاسته از نگاه انقلاب اسلامی، عقلاً و شرعاً بلااشکال است.
***
فتنه هنوز هم خط قرمز است
«چرا از خاتمی استفاده نمیکنید»؟!
محمدرضا.ز اخیراً طی یادداشتی در روزنامه اصلاحطلب آرمان با تأکید بر ضرورت ایفای نقش ایران در فضای فکری جهان عرب نوشته است: باید از تمام ظرفیتهای بینالمللی در کشور استفاده کرد و اگر برخی جناحها با آقای خاتمی! در داخل مشکل دارند چرا از ایشان در عرصه بینالملل عربی استفاده نمیشود... زمانی که مقام معظم رهبری از تحقق وحدت سخن میگویند این بهمعنای کنار گذاشتن خیلی موضوعات است و این تاکتیکی نیست بلکه وحدت، راهبرد کلان جمهوری اسلامی است که باید به آن توجه داشت.
*ناگفته پیداست که در وهله کنونی اگر کسی که در فتنه نقش مبرّز و مسلم داشته است و صریحاً هم بیان میکند از گذشته خود قصد توبه ندارد؛ بعنوان نماینده ایران به یک عرصه بینالمللی فرستاده شود، پیش از آنکه حرفهای وی نیوش شود؛ آنچه که در ذهن بینندگان شکل میگیرد این است که نظام سیاسی ایران خدای نکرده از این فرد میترسد و یا کارد فتنهگران آنقدر برّا بوده که نظام تصمیم گرفته است در مقابل یکی از سردمداران حرکت شوم سال 88 عقب نشینی کند.
این در حالی است که مدعیان ضرورت استفاده از ظرفیت فرضی خاتمی همچنین گویا نمیبینند که وی در داخل کشور هم حتی از دیدار با مقامات عالی نظام منع میشود فقط به این دلیل که قصد و شهامت توبه از فتنه سال 88 را ندارد. و لذا درخواست استفاده از ظرفیت وی در خارج از کشور نیز امر بلاوجه میشود.
همچنین اشاره نویسنده مبنی بر اینکه تأکید مقام معظم رهبری بر وحدت به معنای کنار گذاشتن خیلی موضوعات است! نیز استدلال صحیحی نیست چه اینکه رهبر انقلاب در کنار اشاره به وحدت؛ بارها و بارها بر خط قرمز بودن فتنه نیز تأکید مؤکد داشتهاند.
***
چرا لیلاز و خاتمی و خرازی میگویند: «ما اهل توبه نیستیم»؟!
سعید لیلاز، از چهرههای اصلاحطلب اخیراً در نشریه ارگان حزب کارگزاران سازندگی و در لابهلای یادداشتی نوشته است: ما (اصلاحطلبان) باید با همان آرمانهای گذشته خویش در عرصه انتخابات نیز وارد شویم.
به گزارش ایسنا، وی افزوده است: مردم در طول این سالها با همین دیدگاه به اصلاح طلبان رای دادند.
*تأکید آقای لیلاز مبنی بر لزوم پافشاری اصلاحطلبان بر آرمانهای گذشتهی خود! یکی از مقولاتی است که پیش از این در گفتههای عددی دیگر از چهرههای اصلاحطلب هم بر آن تأکید شده بود.
چندی قبل بود که م.خ (از سران اصلاحات) نیز در جمع تعدادی دانشجو گفته بود: «اصلاحطلبی خود را درون نظام تعریف میکند و گرچه اهل انتقاد است اما تعامل چه با حکومت و چه با جناحهای مخالف را نیز مورد توجه قرار میدهد ولی تعامل به معنی توبه و دست برداشتن از هویت خود نیست.»
او تأکید کرده بود:«گوشزد من به دوستانی است که به رویکرد تعاملی ایراد و اعتراض دارند؛ این تعامل به معنی توبه از هویت خود نیست»
اصلاحطلبان از سال 88 به اینسو و پس از آنکه مقابل هواداران سیاسی خود با رفتار پارادوکسیکال دیده شدند؛ تلاش کردند تا میان حرکات خود در آن سال و ادامه فعالیتهای سیاسی خود نوعی جمع ایجاد کنند (که تبلور آغازین آن با رأی دادن محمد خاتمی در حاشیه شهر تهران صورت گرفت.)
جمعی که البته به دلیل غیر عقلایی بودن، هیچگاه ایجاد نشد و به اینجا رسید که در صحبتهای آنان بیان میشود ما از هویت خود دست برنداشتهایم و توبه هم نمیکنیم اما درون نظام هستیم و باید با هویت خودمان در انتخابات شرکت کنیم! و این در حالی است که از سوی دیگر در کلام مقامات ارشد نظام نیز همچنان بیان میشود که «فتنه خط قرمز است»
صادق خرازی، از دیگر چهرههای اصلاحطلب نیز آنطور که خبرگزاری ایلنا گزارش میدهد، اخیراً در پاسخ به سؤال یک روزنامه خارجی مبنی بر اینکه عدهای خواستار برائت خاتمی از حوادث سال 88 هستند گفته است: این موضع روزنامه کیهان است!
در تفکر سیاسی اصلاحات مفهوم «قشر خاکستری»، «طبقه متوسط شهری» و «شهروندان درجه 1» به وفور به چشم میخورد. اصلاحطلبان معتقدند که این گروه از جامعه مخالف سیاستهای نظام است، در اکثریت تعیین کننده قرار دارد و به راهبردهای اصلاحطلبانه علاقه دارد. لذا عمده فعالیتهای آنها به تکاپو برای جذب این قشر فرضی اختصاص و بیان صحبتهایی مثل «ما اهل توبه نیستیم» نیز در همین راستا قرار دارد.
آقای لیلاز همچنین در حالی بیان کرده است «مردم در طول این سالها به ما رأی دادهاند»! که مشخص نیست منظور ایشان کدام برهه از تاریخ دو دهه اخیر است؟! زیرا اصلاحطلبان از سال 84 تاکنون در هیچ انتخاباتی نتوانستهاند آرای اکثریت مردم را به دست بیاورند.