اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

یادداشت  /  سیاست و امنیت

احد نوری‌اصل

مثلث تجزیه؛ هدیه قدرت‌های استعماری به خاورمیانه

مثلث شوم تجزیه با سه ضلع اختلافات قومی - مذهبی، اختلافات مرزی و تضعیف اقتدار مرکزی ممکن است در صورت ادامه‌دار شدن و عدم پاسخ مناسب از سوی دولتمردان منطقه، مرزهای خاورمیانه را به نفع رژیم صهیونیستی دستخوش تغییر کند.

مثلث تجزیه؛ هدیه قدرت‌های استعماری به خاورمیانه

خشونتها و برخوردهای سیاسی- نظامی در منطقه خاورمیانه، سالهاست که ادامه دارد و کارشناسان سیاسی و روابط بین الملل هر کدام به دنبال ریشه یابی از این خشونت ها هستند. عده ای از کارشناسان ریشه آن را در دخالتهای خارجی و عده ای دیگر در وجود گروههای افراطی می دانند و عده ای تنش های موجود در کشورهای خاورمیانه را ناشی از بسترهای تنش زا در این کشورها می دانند.

با توجه به چند بعدی بودن عوامل شکل گیری پدیده های اجتماعی، بی شک عوامل مطرح شده هر کدام به نحوی در شکل گیری این خشونتها و برخوردهای نظامی تاثیر گذار بوده اند. هدف یاداشت اخیر ریشه یابی اصلی خشونتهای نظامی و برخوردهای سیاسی در منطقه خاورمیانه با محوریت فعالیتهای قدرتهای بزرگ در بستر سازی تنش های موجود است. یعنی اینکه قدرتهای غربی با تشکیل و پروراندن گروههای افراطی و تجهیز نظامی آنها، سعی در آشفته کردن اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی منطقه را دارند و این یکی از عوامل اصلی چنین خشونتهای است.

اما همین عامل نهائی، ریشه در یک مثلث شوم تجزیه دارد. این مثلث تجزیه، که با برنامه ریزی استعمار به خصوص از زمان فروپاشی امپراطوری عثمانی و سلسله صفویان شکل گرفته؛ به نظر می رسد ریشه تمامی خشونتهای نظامی –  سیاسی بوده است که مشغول کردن کشورهای خاورمیانه به مسائل داخلی خود را مدنظر داشته است. این مثلث شوم که حاصل فعالیتهای استعمار در خاورمیانه و در واقع هدیه نحس آنها به کشورهای خاورمیانه است، به شرح ذیل می باشد:

اختلافات قومی- مذهبی:

در زمان حیات امپراطوری عثمانی و سلسله صفویان در ایران، تاریخ شاهد تنشهای مذهبی بین این دو مرکز قدرتمند جهان اسلام بوده است. اینکه عامل خارجی در این تنشها و درگیریها نقش مهمی را داشته است، قابل چشم پوشی نیست.

قدرتهای خارجی، به خصوص اروپائیان، هراسان از نفوذ عثمانی ها در غرب و قدرتمند شدن هرچه بیشتر صفویان، سعی در ایجاد تنشهای سیاسی و برخوردهای نظامی بین این دو حکومت مرکزی جهان اسلام داشتندکه به نتیجه هم رسید و در نهایت با فروپاشی صفویه و تجزیه عثمانی، به مقصود خود رسیدند.

آمریکایی ها در صدد هستند تا در صورت امکان به هدف اولیه خود، یعنی سقوط دولت نوری المالکی دست یابند و در غیر این صورت برای تجزیه عراق تلاش نمایند. طرح  اداره فدرالی عراق از طرف «جو بایدن» معاون ریس جمهور آمریکا، دقیقاً با این هدف برنامه ریزی شده است.

اما کار به اینجا ختم نشد و تجزیه عثمانی موجی از کشورهای کوچک و بزرگ را به همراه داشت. استعمارگران نه تنها بر روی اختلافات شیعه و سنی سرمایه گذاری نمودند، بلکه در دهه های اخیر سعی در پروراندن گروهکهای افراطی همچون القاعده، طالبان، داعش، النصره، و... نمودند و با تجهیز نظامی آنها، آتش تفرقه، کینه، تنفر، درگیری، نفاق، ترس، دلهره و ... را برافروختند.

بنابراین دامن زدن به اختلافات مذهبی با فروپاشی عثمان و صفویه تمام نشد، بلکه با نهادینه کردن چنین اختلافاتی، سعی در برقراری سلطه همیشگی خود بر کشورهای جهان اسلام را دارند. هرچند علمای اصلی اهل سنت و شیعه فریب چنین نیرنگی را نخورده اند و همواره بر اتحاد و وحدت رویه مسلمانان تاکید داشته اند، اما ظهور گروهکهای که مطرح شد و استفاده ابزاری از آنها در جهت تحقق اهداف ابر قدرتها، منطقه را به کارزاری آشوب زا تبدیل کرده است.

در این بین کشورهای همچون عراق و سوریه بیشترین ضربه را از این وضعیت خورده اند.کار به جای رسیده است که طراحی تجزیه عراق در دستور کار آنها قرار گرفته است و در صورت تحقق چنین برنامه ای، می بایست منتظر درگیر کردن دیگر کشورها بود.

از طرفی آنها همزمان با رونق بخشیدن به اختلافات مذهبی و تحریک گروههای افراطی و آموزش آنها، سعی در ایجاد اختلافات قومی نیز دارند. آنها با حمایت از گروههای دست نشانده، تجزیه طلب و تروریست در میان فارس، عرب، ترک، کُرد، بلوچ و... سعی در ایجاد تنش قومی - قبیله ای دارند.

برای مثال در کشوری مثل عراق، کردها و عربها را در مقابل هم مسلح می کنند، در ترکیه کُرد و ترک و در پاکستان، پنجابیها، پشتونها، سندیها و اردو و بلوچها را به جان هم می اندازند و در کشوری مثل ایران، با وجود ثبات کامل این سرزمین در بین ناآرامی های منطقه، سعی در تجهیز گروهکهای تروریستی همچون پژاک، کومله، جندالشطان و... را دارند. این روند ممکن است تمامیت ارضی بسیار از کشورهای منطقه را با تهدید جدی مواجه سازد و برنامه تغییر مرزهای خاورمیانه جدی تر در دستور کار آنها قرار گیرد.

اختلافات مرزی:

همزمان با فعالیتهای تفرقه افکن قومی و مذهبی، با فروپاشی عثمانی شاهد شکل گیری کشورهای کوچک و بزرگ با مرزهای مصنوعی و غیر واقعی هستیم. استعمار در این زمینه نیز هنرمندانه مرزهای کشورهای شکل گرفته را نه بر مبنای قومی و مذهبی و نه بر مبنای تاریخی، بلکه به صورتی ترسیم کرده است که در اکثرمرزها ابهام وجود داشته باشد تا در صورت امکان بتواند آنها را در این زمینه نیز درگیر مسائل داخلی و منطقه ای نماید.

این مرزها به گونه ای تعیین شده اند که معمولا از میان  اقوام  و قبایل  مختلف می گذرد، در نتیجه این گروههای انسانی به دو  یا چند بخش  تقسیم شده و کشمکش ها و اختلاف بر سر مسائل مختلف مرزی، انسانی، فرهنگی و اقتصادی، ابدی و همیشگی شده است.

در کنار اختلافات مرزی، قومی و مذهبی، آنچه فرآیند تجزیه کشورهای خاورمیانه را تشدید می کند، تضعیف اقتدار مرکزی حکومتهای مخالف غرب، توسط غرب است.

برای مثال بخشهای وسیعی را که در زمان درگیریهای صفویه و عثمانی از ایران جدا شده بود، در کشورهای ترکیه، عراق و سوریه پراکنده کرده اند. قطعاً این بخشها همواره مورد نزاع منطقه ای آنها خواهد بود. اختلافات مرزی بین کشورهای خاورمیانه، آتش زیر خاکستر است که هر آن ممکن است موجب شعله ور شدن درگیریهای نظامی و سیاسی گردد.

در چند دهه اخیر این اختلافات مرزی موجبات درگیریهای نظامی بین کشورهای منطقه شده است. جنگ اول خلیج فارس بین عراق و کویت در راستای همین اختلافات مرزی بود که پای آمریکا را به منطقه باز کرد. قبل از آن، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با وجود دخیل بودن عوامل دیگر مانند جاه طلبی صدام و... یک عامل مهم آن بر سر مسائل و اختلافات مرزی بود.

علاوه بر موارد و نمونه های فوق که تحفه غرب و استعمار برای منطقه بوده است؛ می توان به اختلافات مرزی دیگری نیز اشاره کرد که کشورهای همسایه و مسلمان را در تقابلی همیشگی در مقابل هم قرار داده است. برای مثال اختلاف مرزی کشور امارات متحده عربی، عمان و عربستان بر سر مالکیت بر منطقه نفتی العدید، اختلاف بر سر حاکمیت بوریمی، خور العدید و سبرخه مطی بین امارات و عربستان و... نمونه های از این اختلافات هستند.

برای نشان دادن عمق فاجعه می بایست اشاره کرد که فقط در بین کشورهای عرب حوزه خلیج فارس، بیش از20  اختلاف مرزی وجود دارد. این اختلافات مرزی نه تنها کشورهای همسایه و مسلمان را در مقابل هم قرار می دهد، بلکه فضا برای تجزیه بخش های از هر کشور را فراهم کرده است.

تضعیف اقتدار مرکزی

در کنار اختلافات مرزی، قومی و مذهبی، آنچه فرآیند تجزیه کشورهای خاورمیانه را تشدید می کند، تضعیف اقتدار مرکزی حکومتهای مخالف غرب است. تا زمانی که یک اقتدار مرکزی مستحکم در کشوری وجود داشته باشد، این اقتدار مرکزی سدی است در مقابل طوفان تحرکات تجزیه طلبانه و خشونت آمیز گروهکهای دست نشانده. نمونه بارز این اقتدار مرکزی در خاورمیانه، جمهوری اسلامی ایران است.

این نظام سیاسی با توجه به برخوردار بودن از اقتدار مرکزی، توانسته است هم در مقابل جنگ تحمیلی ناشی از اختلافات مرزی و هم در مقابل گروههای شورشی و تروریستی اوایل انقلاب و بعد از آن، از خود مقاومت نشان دهد و در منطقه ناامن خاورمیانه، جزیره امنی برای تمامیت ارضی ایران ایجاد نماید.

در اهمیت اقتدار مرکزی باید به ضعف اقتدار مرکزی کشورهای که منجر به تجزیه شده اند نیز اشاره داشت. ضعف اقتدار مرکزی رژیم پهلوی منجر به جداشدن بحرین در سال 1350از ایران شد. و اخیراً تضعیف اقتدار مرکزی عراق از سوی غرب و به خصوص آمریکا، نیز در همین راستا صورت می گیرد.

فقط در بین کشورهای عرب حوزه خلیج فارس، بیش از20  اختلاف مرزی وجود دارد. این اختلافات مرزی نه تنها کشورهای همسایه و مسلمان را در مقابل هم قرار می دهد، بلکه فضا برای تجزیه بخش های از هر کشور را فراهم کرده است.

ایجاد جنگ، خشونت و خونریزی در عراق با هدف تضعیف اقتدار مرکزی و برجسته کردن اختلافات قومی و مذهبی در این کشور صورت می گیرد. آنها از این طریق در صدد هستند تا در صورت امکان به هدف اولیه خود، یعنی سقوط دولت نوری المالکی دست یابند و در غیر این صورت برای تجزیه عراق تلاش نمایند. طرح  اداره فدرالی عراق از طرف «جو بایدن» معاون ریس جمهور آمریکا، دقیقاً با این هدف برنامه ریزی شده است.

بنابراین حکومتهای مرکزی در خاورمیانه به دو دسته تقسیم می شوند. کشوری مثل ایران با اقتدار مرکزی مستحکم و پایدار که توان پوشش دادن امنیت در ساختار تمامیت ارضی خود را دارد و مانع از هرگونه تحرک تجزیه طلبانه و خشونت آمیزی از سوی گروههای افراطی و تروریستی می شود و کشورهایی با اقتدار نسبتاً قوی یا ضعیف. این کشورها نیز دو دسته اند یا با غرب و آمریکا متحد هستند، مانند عربستان، که آنها به طور موقت جلوی بروز درگیریهای داخلی را گرفته اند، یا اینکه این کشورها با غرب و آمریکا میانه خوبی ندارند و به همین دلیل با تجهیز گروههای افراطی و تروریستی و پروراندن آنها از سوی غرب، در گیر مسائل داخلی و برخورد با شورشیان شده اند.

به طور کلی و در جمع بندی مطالب ارائه شده باید اظهار داشت که مثلث شوم تجزیه با سه ضلع اختلافات قومی-مذهبی، اختلافات مرزی و تضعیف اقتدار مرکزی ممکن است در صورت ادامه دار شدن و عدم پاسخ مناسب از سوی دولتمردان منطقه، مرزهای خاورمیانه را به نفع رژیم صهیونیستی دستخوش تغییر نمایید.

بی شک وجود جمهوری اسلامی ایران و متحدانی همانند حزب الله لبنان، سدی محکم در مقابل چنین مثلث شومی می باشد. البته که این سد محکم نیاز مند مصالحِ با کیفیت عالی است،که این مصالح همان اراده مردم مسلمان است که می توان سد نفوذ ناپذیری در مقابل هر گونه تحرک شوم جهت تغییر مرزهای خاورمیانه باشد.

انتهای متن/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول