اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

بین الملل  /  آمریکا، اروپا

موازنه در اوکراین و سوالی در خصوص سوریه

با بروز ناآرامی در اوکراین، روس‌ها به شکل‌های مختلف در این بحران نقش ایفا کردند؛ نخست با حمایت از دولت وقت، بعد اعزام نیروی نظامی به مرزها، برگزاری همه‌پرسی برای پیوستن کریمه به روسیه و اکنون به نظر می‌رسد قصد دارند از ابتکار موازنه‌سازی اروپایی در این کشور پیروی کند.

موازنه در اوکراین و سوالی در خصوص سوریه

به گزارش خبرگزاری فارس، از نوامبر 2013 تاکنون، اوکراین فراز و فرودهای بسیاری را تجربه کرده است. 21 نوامبر بود که به خاطر تصمیم دولت ویکتور یانوکوویچ برای تعلیق گفت‌وگوها با اتحادیه اروپا بر سر امضای توافق تجارت آزاد، اعتراضات در اوکراین کلید خورد. اما به مرور این تظاهرات مسالمت‌آمیز به خاطر مداخله غرب و جانبداری روسیه به خشونت کشیده شد و در نهایت بعد از سه ماه، با فرار یانوکوویچ از کی‌یف به «خارکوف»، ناآرامی‌ها در این کشور شکل دیگری به خود گرفت. از یک سو، روسیه نیروهای نظامی خود را به شبه جزیره کریمه گسیل داشت و از سوی دیگر، مخالفان دولت موقتی را در کی‌یف بر سر کار آوردند. این بار تقابل داخلی در اوکراین به تقابل دولت اوکراین با روسیه مبدل شد. هر چند با حضور نظامیان روس در منطقه کریمه، بوی جنگ و درگیری به مشام می‌رسید، اما با فرو نشستن غبار ابهامات و با آرام گرفتن نسبی اوضاع، خطر درگیری نظامی نیز تا اندازه‌ای فروکش کرد و بعد از آن بود که مسکو نیز راهبرد خود در قبال اوکراین را تغییر داد. روس‌ها در آن برهه ترجیح دادند بدون درگیری و با هزینه کمتر، منافع خود را در منطقه دریای سیاه تامین کنند. در واقع، آنها ترجیح دادند از طریق حمایت از جدا شدن کریمه از اوکراین، منافع خود را در این منطقه دنبال کنند. از این رو بود که اقدامات بعدی خود را به رای مردم این شبه جزیره در همه پرسی 16 مارس موکول کردند که در نهایت نیز به‌رغم مخالفت‌های گسترده کشورهای غربی، بدون جنگ و خونریزی به خواسته‌های خود دست یافتند.

هنوز از این شوک بزرگ برای دولت اوکراین و کشورهای غربی چندی نگذشته بود که جدایی‌طلبان اوکراینی در شهرهای شرقی این کشور از جمله لوهانسک و اسلاویانسک برای پیوستن به روسیه دست به کار شدند و با دولت مرکزی به تقابل پرداختند؛ تقابلی که در همان اوایل، شائبه جنگ داخلی در این کشور شرق اروپایی را به وجود آورده بود. هر چند این ناآرامی‌ها کماکان ادامه دارد اما به شدت و حدت زمان بروز آن نیست. برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و برگزیده شدن پترو پروشنکو به عنوان رئیس‌جمهور این کشور نیز بیشتر به آرامش اوضاع در این کشور کمک کرد.

با این حال، ظاهرا در این میان قرار است شرایط به گونه دیگری رقم بخورد. کشورهای اروپایی که در بحران اوکراین هم طعم پیروزی را چشیده‌اند (برکناری دولت یانوکوویچ)، هم ناکامی (پیوستن کریمه به روسیه)، سیاست دیگری را در قبال این کشور در پیش گرفته‌اند.  آنها قصد دارند با برقراری توازن قوا در اوکراین، این کشور را به کشوری بی‌طرف تبدیل سازند، برای نیل به این هدف نیز دو رویکرد را مد نظر دارند؛ نخست اینکه اوکراین نباید عضو هیچ اتحادیه نظامی شود و دوم اینکه، اوکراین از نظر اقتصادی با اتحادیه اروپا و روسیه، هر دو در تماس و تعامل باشد. در واقع، سیاستمداران اروپایی بر این باورند با تکیه بر این دو رویکرد می‌توانند در اوکراین هم موازنه برقرار کنند و هم آن را به کشوری بی‌طرف مبدل سازند.

البته به نظر می‌رسد این دیدگاه نیز مخالفانی در آمریکا و اروپا داشته باشد. در آمریکا، علت را باید در این امر جست که دولتمردان این کشور تمایل ندارند بحران اوکراین تمام شود چراکه این ناآرامی‌ها توانسته دو بلوک رقیب یعنی اروپا و روسیه را به خوبی سرگرم سازد. در اروپا هم برخی افراطیون هستند که مایل نیستند سیاست موازنه و بی‌طرفی در اوکراین پیگیری شود. بنابراین این موضوع اکنون به محل مناقشه تبدیل شده و ممکن است با رویداد رخدادی جدید کل ماجرا به هم بریزد.

اما نکته‌ای که در این رابطه بسیار حائز اهمیت است، چرایی پذیرش این موضوع از سوی روس‌هاست. اوکراین برای اروپا و آمریکا منطقه سوق‌الجیشی به شمار نمی‌آید اما برای روسیه چنین است. روس‌ها از لحاظ ژئوپلتیک به اوکراین نیاز دارند. یادداشت‌های جورج فریدمن، بنیان‌گذار اندیشکده استراتفور در این خصوص کاملا گویاست و مساله را به خوبی از منظر ژئوپلتیک تبیین کرده است.

اینکه چرا اوکراین تا این حد از اهمیت استراتژیک برای مسکو برخوردار است به آسیب‌پذیری روسیه از طریق اوکراین باز می‌گردد. مرور تاریخچه درگیری‌های این کشور با دیگر کشورهای اروپایی از جمله آلمان تا اندازه‌ای ریشه احساس ناامنی روسیه از نفوذ غرب بر اوکراین را نشان می‌دهد. به عنوان مثال برلین در طول تاریخ از اوکراین به عنوان اهرم فشار بر روسیه بهره برده است. از جمله این موارد می‌توان به دوره جنگ جهانی اول اشاره کرد. در آن دوران لنین، رهبر انقلاب اکتبر 1917 روسیه پس از به قدرت رسیدن، در مقابل آلمان تسلیم شد. او سپس در پیمانی که با آلمان‌ها به امضا رساند، اوکراین را در اختیار آلمان قرار داد. علت اهمیت اوکراین برای آلمان‌ها این بود که به واسطه وجود 400 مایل زمین مسطح بین مرز اوکراین و پایتخت روسیه، این کشور پایگاه مناسبی برای اقدام علیه روس‌ها به شمار می‌آمد. در جنگ جهانی دوم نیز آدولف هیتلر برای حمله به روسیه، اوکراین را به تصرف در‌‌ آورد و از این کشور به عنوان پایگاهی برای حمله به مسکو بهره گرفت.

اکنون با توجه به این اندازه از اهمیت اوکراین برای روسیه، اگر روس‌ها با سیاست ایجاد توازن و بی‌طرفی در این کشور موافقت کنند، دو سئوال به ذهن متبادر می‌شود؛ نخست اینکه چه مکانیزمی روسیه را وادار ساخت از آن رویکرد تهاجمی به رویکرد توازن تن دهد؟ و دوم اینکه، اگر چنین شود، آیا امکان پیاده شدن چنین الگویی در سایر نقاط بحران‌زا در سطح بین‌المللی وجود دارد یا خیر؟

به بیان دیگر، اگر یک الگوی فشار نه چندان جدی نظیر اعمال برخی تحریم‌های محدود و احتمال تقابل نظامی باعث کوتاه آمدن روسیه از مواضعش شده، آیا این امکان وجود ندارد که چنین معامله‌ای در قبال سوریه شکل بگیرد و روس‌ها در قبال فشاری محدود، دست از سوریه بکشند و آن را رها کنند یا به‌نوعی موازنه‌سازی دیگر در آن خطه تن دهند؟

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول