به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز، تبریز را همواره مهد صنعت خواندهاند و اقتصاد صنعتی که موجب پیدایش کارخانهها شد و لای چرخدندههای همینها بود که ناخودآگاه نوعی روحیه سرسختانه و محکم روی مردمان خود جا گذاشت. با این حال و در چنین شرایطی بود که شعرا و هنرمندان بزرگی از دل همین خاک به اوج رسیدند تا نشان دهند طبع لطیف و هنرمندانه میتواند خود را از زیر این چرخدندهها برهاند.
ولی مدیران و مسئولان تبریزی هرگز نتوانستند آنچنان که باید از این وارثان هنری محافظت کرده و شرایط مناسبی برای رشد و بالندگی هرچه بیشتر آنها فراهم کنند. این را میتوان از نفسهای کم رمق نهادی مثل اداره فرهنگ و ارشاد هم حدس زد.
در همین کم کاریها و دست روی دست گذاشتنهای این نهاد متولی فرهنگ در سالهای گذشته بود که کم کم سازمانهای دیگر روی کار آمدند تا مثلا جبرانی باشند برای نداشتههای نهاد اصلی. از همین رو بود که سازمان فرهنگی شهرداری با ماراتن بیوقفه جشنوارههای مختلف فرهنگی هنری هر روز در گوشهای از شهر اعلان و بنری جدید رونمایی کرد!
جشنوارههایی که به زعم کارشناسان فرهنگی در اکثر موارد جز تولید هزینهای اضافی دستاورد قابل تحسین دیگری نداشته است!
مجتمع فرهنگی که ساختمانی اداری شد!
سال گذشته؛ پس از داد و قالهای فراوان در مورد اینکه تبریز پاتوق فرهنگی ندارند و هنرمندان آن بیخانهاند، در اقدامی جالب اتاقهای تنها مجتمع بزرگ فرهنگی هنری تبریز در مدیریت سابق نیز به تسخیر اداره فرهنگ و ارشاد درآمد!
مجتمع فرهنگی که قرار بود خانهای برای تمرینها و گردهماییهای اهالی تئاتر، موسیقی، شعر، داستان و ... باشد امروز "به طور رسمی" تغییر کاربری داده و به ساختمانی صرفا اداری تبدیل شده است.
میگوییم "بطور رسمی" چرا که تا پیش از این نیز تنها مجتمع فرهگی شهر به عنوان ساختمانی بلااستفاده و سوت و کور نفسهای کمرنگی میکشید که هر از گاهی برپایی همایش و نشستی این سکوت را میشکست! با مستقر شدن کارمندان جدید و آمدن معاونتها به این ساختمان حالا دیگر این تغییر کاربری بطور رسمیتر اتفاق افتاده است.
مجتمع فرهنگی هنری تبریز بیاستفاده و سوت و کور بود چون هیچگاه مدیران ارشد برای استفاده از این ظرفیت خالی طرحی نریختند و ریسک حاصل از اقداماتی نو و فرهنگی را به جان نخریدند! غافل از اینکه هنرمندان و ذهنهای خلاق آنها جز آیندهای فرهنگی برای شهر تبریز حاصل دیگری نداشت.
ولی این سوءمدیریتها تنها به همین جا ختم نمیشود و نمونههای آن در دیگر اماکن مثلا فرهنگی شهر دیده میشود! از خاموش شدن کلاسها و جلسات برپا شده گرفته تا عدم استفاده درست از تنها فرهنگسرای بزرگ تبریز که هیچگاه نتوانست به معنای یک فرهنگسرای واقعی فعالیت کند.
برگزاری غمنامهای مثل "جشنواره فیلم فجر"
سال گذشته همچنین بعد از سه دهه انتظار از سوی سینما دوستان تبریزی بالاخره مسئولان فرهنگی آذربایجانشرقی نیز در کنار دیگر کلانشهرها به اهمیت میزبانی این جشنواره پی بردند و فیلم فجر به تبریز هم رسید.
همانطورکه پیشبینی میشد هنوز امکانات و زیرساختهای سینماهای تبریز برای برگزاری چنین جشنوارهای مهیا نبود بطوریکه در همان نخستین روز از آغاز جشنواره در میان پخش فیلم سیستم صوتی مشکل پیدا کرده و خیلیها همانطور فیلم را نیمهکاره رها کردند.
مردمی که بعد از سالها آمده بودند تا به یمن این جشنواره با صندلیهای خاک گرفته سینما آشتی کنند، انگار حالا باید با تردیدهای بیشتری سالن را ترک میکردند.
آن روزها هم هیچ کدام از مسئولان مربوطه برای مخاطب خود ارزشی قائل نشدند و بی هیچ عذرخواهی و توضیحی ماجرا را ختم بخیر کردند تا جشنواره تمام شود و ماجرای صندلیهای شکسته و سینماهای بیتجهیزات تبریز فراموش شود!
خانه هنرمندانی که دبیرخانه شد
پاییز سال 89 بود که خانه زیبای خطایی که یکی از معدود خانههای قدیمی به جا مانده در کوچه پس کوچههای محله تاریخی "صدر" تبریز است، با سر در جدیدی تحت عنوان "خانه هنرمندان تبریز" کار خود را آغاز کرد تا مأمنی باشد برای هنرمندانِ بیخانهی شهر.
آن روزها گمان میرفت جرقهای زده شده و فرصتی توسط همین خانهها فراهم میشود تا اهالی فرهنگ و هنر در آشفته بازار کمبود متولی فرهنگی در شهر، جایی برای دورهمی و همفکری با یکدیگر پیدا کنند ولی حالا که چند سالی از آن پاییز گذشته انگار خزان هنری تبریز قصد به سر رسیدن ندارد!
ولی پس از مدت کوتاهی به دلیل مشکلات فراوان! این درخت هم قبل از اینکه به بار نشیند، ریشهاش زده شد و امروز خطایی تنها در حد خانهای زیبایی است که گاهی به عنوان دبیرخانه دریافت آثار یک جشنواره درب زیبایش گشوده میشود.
ماجرای ناتمام و پرابهام آوارگی "موزه شهر"
با مشخص شدن 21 تن از اعضای شورای شهر چهارم و نیاز به محل اسکانی که فضایی بیشتر از آنچه بود را طلب میکرد، موزه شهر گویا سادهترین گزینهای بود که به عنوان گوشت قربانی برای این صاحبان تازه شورای شهر تخلیه شود.
اقدامی که از همان روزهای نخست صدای اعتراض خیلی از فعالان فرهنگی تبریز را بلند کرد و حتی موجب نوشتن بیانیهای اعتراضآمیز شد. در مقابل این اعتراض، شورای شهریها وعده استقرار موقت در این ساختمان را دادند و از تشکیل کمیته 5 نفرهای برای یافتن مکانی مناسب برای کوچ این میهمانان سر زده موزه شهر خبر دادند.
موزه بزرگ شهرداری تبریز یکی از محلهای پر رفت و آمد گردشگران داخلی و خارجی شهر است که دارای بخشهای مختلفی بوده و به عنوان یکی از زیباترین جاذبههای گردشگری در چند سال اخیر توسط شهرداری تبریز تجهیز و ایجاد شده است.
این موزه یکی از معدود مکانها در تبریز بود که با گردهم آوردن میراثی از هنرمندان قدیمی و افتخارات تاریخی توانست از این ظرفیت برای جذب گردشگر استفاده کند.
شورا به راحتی میتوانست از مکانها و ساختمانهایی که با احداث ساختمان جدید برای شهرداری تبریز خالی شدهاند استفاده کند و نخستین موزه کلانشهرهای کشور را برای بازدید گردشگران و میهمانان اختصاص میداد.
سالی که تابلوی هنرستان میرک برچیده شد
سه سال پیش بود که خبر تعطیلی هنرستان میرک آه از نهاد خیلیها برآورد و اعتراضهای زیادی را برانگیخت اما در آن برهه از زمان مسئولان با عناوین مختلف از این اقدام دفاع کردند.
پس از آن بود که هنرستان دخترانه کوثر در سکوت خبری به منزل شخصی تغییر ماهیت داد و دوباره نوبت به میرک رسید.
هر چند در آن روزها در نهایت مشخص نشد که وضعیت هنرستان قدیمی و ریشهدار میرک تبریز به کجا رسید ولی در آخرین روزهای سال گذشته هنرجویان میرک این بار در مراسم معارفه مدیرکل جدید اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی تبریز حضور یافتند تا در سکوتی معنیدار نشان دهند برخلاف بایکوت خبری هنوز پیگیر ماجرای مدرسهشان هستند.
همینها به عنوان آخرین مثال برای نشان دادن بیتوجهی به قشر هنرمند و مسائل هنری در تبریز کفایت میکند.
شهری که مدیران هنری آن در پایان هر سال با دادن بیلانکاری خود که پر از نام جشنوارههای هنری دهان پر کن است، خود را داعیهدار دغدغههای فرهنگی خطاب میکنند ولی در باطن خانههای هنرمندان را تسخیر میکنند.
علیاکبر صفیپور مدیرکل جدید فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجانشرقی در روزهای پایان سال گذشته در دیدار با هیئت رئیسه انجمن صنفی روزنامهنگاران استان، انجمن صنفی مدیران مسئول استان و خانه مطبوعات آذربایجانشرقی در دیدار با تشکلهای با بیان اینکه تمام ساختمانها و امکانات اداره کل ارشاد اسلامی استان حتی در صورت نیاز اتاق بنده در خدمت تشکلها و انجمنهای صنفی است، گفت: پیگیر تکمیل موزه مطبوعات در تبریز با فکر جدیدیم.
وی با بیان اینکه حمایت از تشکلها و انجمنها یک اصل است، اظهار کرد: به تشکلهای مردم نهاد اعتقاد کامل دارم و نگاهم به تشکلهای صنفی نگاه رفاقت است نه رقابت به همین دلیل تلاش میکنیم در حد توان از این تشکلها حمایت کرده و همراهی کنیم.
صفی پور افزود: واگذاری امور به انجمنها و تشکلها یک اصل مسلم است و قرار نیست اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی تصدیگری کند بلکه فقط باید نظارت کند.
وی با بیان اینکه نباید به تشکلها به نگاه رقیب نگاه کنیم اظهار کرد: قطعا اگر اصل بر رفاقت باشد فعالیتها نیز منطبق بر اصول، قانون و بر رفع مشکلات شده و میتوانیم راحتتر به نتیجه برسیم.
وی بر انتقاد و خبررسانی مستند توسط مطبوعات تاکید کرد و افزود: یکی از مشکلات مهم در عرصه رسانهای انتشار خبرهای غیرمستند است.
وی با بیان اینکه تحلیل کردن حق هر نشریهای است، گفت: نقد یک رویداد مشتمل بر ذکر محاسن و معایب آن است و این امر اصلی پذیرفته شده است.
مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی تصریح کرد: از مطبوعات و فکر سازنده باید استقبال کنیم در غیر اینصورت در مرحله نخست دولت و بعد مردم زیان میکنند.
وی تصریح کرد: تمام مجتمعهای فرهنگی و امکانات اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی حتی در صورت نیاز اتاق بنده نیز در خدمت تشکلهای صنفی است.
صفیپور در بخش دیگری از سخنان خود شهرستانها را دارای ظرفیت غنی هنری و فرهنگی دانست و گفت: اصحاب فرهنگ و هنر در شهرستانها همواره در گسترش و تحکیم زیربنای فرهنگ در جامعه تاثیرگذار بودهاند.
وی تاکید کرد: بهرهگیری از قابلیتها و ظرفیت هنری هنرمندان شهرستانی در عرصههای مختلف و ایدهپردازی و برنامهریزی هدفمند در حوزه فرهنگ و هنر میتواند منتج به نهادینه شدن بیش از پیش فرهنگ فاخر در جامعه شود.
وی اظهار کرد: تعالی و بالندگی فرهنگ استان و رشد و توسعه آن جز در سایه همدلی، مشارکت و همراهی همه نهادها و مؤسسات فرهنگی و هنری تحقق نمیپذیرد.
سخنان مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی بارقههای امید را بار دیگر در بین اهالی فرهنگ و هنر زنده کرد اما برای عمل باید منتظر روزهای آینده بود و نشست.
انتهای پیام/60002/ع40/د1000