به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در اسلامآباد، تحریک طالبان پاکستان به عنوان یک طرف مذاکرهکننده در روند برقراری صلح در این کشور بار دیگر شرط دولت اسلامآباد برای برقراری آتشبس در مناطق مختلف را پذیرفت.
مذاکرات صلح پاکستان از زمان روی کار آمدن دولت «حزب مسلم لیگ» به رهبری «نواز شریف» با جدیت بیشتری در دستور کار اسلامآباد قرار گرفت اما در عین حال تاکنون و به دلایل مختلف روند این مذاکرات با شکست روبرو شده است.
در آخرین مرحله نیز به دلیل بالا گرفتن درگیریها میان ارتش و تحریک طالبان پاکستان، این مذاکرات با بنبست روبرو شد.
در این بین، نکته حائز اهمیت و مورد سوال این است که اگر دولت به رهبری نواز شریف و ارتش به رهبری «راحیل شریف» به عنوان ۲ کانون برجسته قدرت در پاکستان به دنبال برقراری صلح واقعی و پایدار در این کشور هستند، چرا این امر تاکنون محقق نشده است؟
برای پاسخ به این سوال چند وجه معادله در پاکستان را باید بررسی و حل کرد تا نتیجه روشن شود.
ریشهیابی جریان تحرکات تروریستی در پاکستان
پاکستان پس از استقلال از هند تحت سلطه انگلیس، به شدت با کشور هند درگیر نزاع سرد و در برخی مواقع نیز دچار جنگ بوده است و این دشمنی هرگز از بین نخواهد رفت. در این میان ارتش پاکستان 2 نگرانی دارد؛ اول اینکه، قدرت نظامی آن در برابر قدرت نظامی ارتش هند محدود است و دوم اینکه، پاکستان به دلیل شرایط جغرافیایی خود دارای عمق استراتژیک بسیار کمی است که در زمان جنگ احتمالی میتواند پاشنه آشیل این کشور باشد.
از سوی دیگر، در شمال و شمالغرب نیز پاکستان دشمنی به نام افغانستان دارد که همواره در طول تاریخ این دشمنی ادامه داشته و دارد.
ارتش پاکستان همچنین نگران جنبشهای جداییطلب در کشمیر و بلوچستان نیز هست که باید برای خنثیسازی این تحرکات چارهای میاندیشید.
نکته ضروری دیگر در باب این مسئله، نزدیکی ایدئولوژیک ارتش پاکستان با تفکرات افراطی اسلامی عربستان است که این مسئله خود باعث حمایت و پشتیبانی ریاض از طرحها و استراتژیهای ارتش در پاکستان شده است.
همه مسائل ذکر شده در بالا سرانجام باعث تولد جنبشهای افراطی اسلامی در مناطق قبایلی پاکستان شد که در واقع بازوی عملگرای نظامیان اسلامآباد در کشورهای منطقه به ویژه هند، افغانستان و جمهوری اسلامی ایران شد تا از این طریق و با گسترش تحرکات تروریستی در منطقه، پاکستان بتواند ضعفهای خود را در مقابل همسایگان جبران کند.
حال با همین نگاه اجمالی به راحتی میتوان دریافت که جنبشهای شبهنظامی در پاکستان به صورت مستقیم تحت کنترل و فرمان ارتش این کشور قرار داشته و دستورالعمل اجرایی خود را از همین کانال تهیه میکنند.
تحریک طالبان؛ برهمزننده بازی سایهها در پاکستان
تحریک طالبان پاکستان در سال 2007 تشکیل شد که براساس اطلاعات رسیده رابطه نزدیکی با «ملا محمد عمر» و طالبان افغانستان دارد. همچنین این گروه در مقاطع مختلف اعلام کرده است که تحت فرمان ملا عمر بوده و خلاف فرمان وی عمل نمیکند.
این موضوع نیز قابل ذکر است که طالبان در افغانستان نیز تا سالهای اخیر خط مشی و نیازهای مالی و تدارکاتی خود را از طریق ارتش پاکستان تأمین میکردند اما رفته رفته این گروه با افزایش ارتباطات خود با سایر کشورهای منطقه از جمله چین، روسیه و کشورهای حاشیه خلیجفارس مانند عربستان سعودی و قطر وابستگی مطلق خود به ارتش پاکستان را کاهش و در بسیاری از موارد خلاف خواست آن نیز عمل کرده است.
متعاقب این رفتار، تحریک طالبان در پاکستان نیز توانست کمکم رابطه خود با ارتش این کشور را به حداقل رساند و در ماههای اخیر نیز شاهد رویارویی این دو طرف در صحنه نبرد و مبارزه بودهایم که خود علت اصلی ناامنیها در پاکستان بهشمار میرود.
از سوی دیگر، تحریک طالبان پاکستان که رویه ضد نیروهای خارجی را در پیش گرفته است توانست نیروها و گروههای زیادی را به سمت خود جذب کند که این موضوع باعث شده است که امروز گروه تحریک طالبان پاکستان به عنوان بزرگترین و تأثیرگذارترین گروه شبهنظامی در این کشور شناخته شود.
از آنجایی که ارتش پاکستان حذف فیزیکی رهبران شبهنظامی مخالف خود را بهترین و سادهترین راه در پیشبرد اهداف خود میداند شاهد هستیم که مرکز فرماندهی ارتش با همکاری پهپادهای آمریکایی طی ماههای اخیر بسیاری از رهبران تحریک طالبان از جمله «حکیمالله محسود» رهبر سابق این گروه را از بین برده است.
گرایش نواز شریف به تحریک طالبان
با روی کار آمدن دولت نواز شریف در پاکستان، اسلامآباد روندی مخالف ارتش را در پیش گرفت و در یکی از حساسترین موارد، مذاکرات صلح با دشمن ارتش یعنی تحریک طالبان پاکستان را آغاز کرد.
نواز شریف شاید به این نتیجه رسیده بود که اگر بتواند طالبان را با دولت خود همراه سازد بسیاری از مشکلات امنیتی را حل کرده و به قهرمان ملی در پاکستان تبدیل خواهد شد.
به همین منظور مذاکرات صلح با تعیین تیمهای مذاکرهکننده از سوی دولت و طالبان آغاز شد اما تاکنون به هیچ نتیجه مثبت و عملی نرسیده است.
زیادهخواهیهای طرفین یکی از اصلیترین موارد ناکامی این مذاکرات بوده است اما نقطه مبهم و مهم در این زمینه دخالت ارتش در برهم زدن بازی صلح در پاکستان است.
ارتش و برهم زدن بازی صلح در پاکستان
پس از وقفه ابتدایی در آغاز روند مذاکرات صلح پاکستان شاید بتوان اینگونه اظهار نظر کرد که یکی از مؤثرترین مذاکرات میان شبهنظامیان و دولت در حال انجام بود که ناگهان این مسئله با دخالت ارتش روبرو شد.
در جاییکه طالبان در شروط اولیه خود برای آغاز مذاکرات اتمام عملیات ارتش در وزیرستان و محدود شدن پستهای ایست و بازرسی را مطرح کرده بودند، ارتش عملیات خود علیه تحریک طالبان را افزایش و بسیاری از عناصر وابسته به این گروه را دستگیر و تعدادی از آنها را در زندان به قتل رساند.
این موضوع باعث شد طالبان در جواب این حرکت ارتش، 23 سرباز را اسیر و سپس بکشند که این تحرک باعث افزایش شدید درگیری میان ارتش و طالبان در شهرهای مختلف پاکستان از جمله کراچی شد و نتیجهای جز ناتمام ماندن مذاکرات صلح نداشت.
اما بار دیگر طالبان آتشبس را به عنوان پیششرطی برای آغاز مجدد مذاکرات صلح با دولت پذیرفتند. به نظر میرسد طالبان قصد دارد از این فرصت استفاده کرده و به ترمیم بدنه خود بپردازد و از طرف دیگر دولت نیز خیال این را دارد که میتواند از این فرصت ایجاد شده برای اقناع طالبان جهت گرایش به صلح استفاده کند.
اما نمیتوان این مهم را در نظر نداشت که بدون خواست و مشارکت ارتش در مذاکرات صلح، این روند جنبه صوری داشته و هرگز به نتیجه مطلوب نخواهد رسید. در واقع، کلید قفل صلح در پاکستان در دستان فرماندهان پنجابی ارتش بوده که بدون حضور آنها مذاکرات صلح در پاکستان بیشتر شبیه یک بازی است.
انتهای پیام/خ