به گزارش خبرنگار دفتر منطقهای فارس در دوشنبه، سال 2014، بدون شک نقطه عطفی در حوادث کشورهای آسیای مرکزی به شمار میآید، به ویژه اینکه در این سال نیروهای ناتو از افغانستان خارج خواهند شد و به عقیده بسیاری از کارشناسان، احتمال قدرت یافتن طالبان در کابل نیز وجود دارد.
«ایگور روتاری» یکی از کارشناسان مسائل سیاسی روسیه در مصاحبه با پایگاه خبری- تحلیلی «روس بالت» اظهار داشت که خطر به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان که روز بهروز در حال افزایش است، منجر به گسترش نیروهای رادیکالی اسلامی در منطقه آسیای مرکزی خواهد شد.
ولی با توجه به حوادثی که اخیرا در کشورهای منطقه رخ داده است، به نظر میرسد که خطرات و تهدیدات از جانب جنوب منطقه آسیای مرکزی و قفقاز کمی اغراقآمیز است.
در تاریخ افغانستان این موضوع هرگز وجود نداشته که این ملت به خاک کشوری دیگر تجاوز کنند و باید توجه داشته باشیم که این کشور هنوز اختلافات مرزی خود با پاکستان را حل نکرده است. در حالی که پشتونها در نوار مرزی دو کشور زندگی میکنند، کابل مشروعیت آنها را به رسمیت نمیشناسد و ایده ایجاد «پشتونستان بزرگ» نیز همچنان یک ایده قابل توجه در میان نخبگان افغانستان است.
اکثریت قوم پشتون که امروز بخش بزرگی از نوار مرزی پاکستان را تحت کنترل دارند از طالبان هستند، که گاهی اوقات منجر به درگیریهایی با نیروهای دولتی نیز میشود. بنابراین میتوان گفت که ورود طالبان به کشورهای آسیای مرکزی چندان هم ساده نیست.
«شمیم شاهد» یکی از تحلیلگران پیشاور، معتقد است که امروز مناطق قبیلهای در امتداد نوار مرزی پاکستان- افغانستان، متمرکز شدهاند که متشکل از حدود 4000 شبه نظامی هستند. پس از خروج نیروهای ناتو آنها آرام ننشسته و تمایل دارند که برای پیروزی اسلام در کشور خود مبارزه کنند.
با این حال این تهدیدات را نمیتوان دست کم گرفت، هر چند «جنبش اسلامی ازبکستان» ( که سازمانی است که شبه نظامیان آسیای مرکزی را در افغانستان با هم متحد کرد) در سالهای پایانی دهه 1990، به حمایت از «آزادی» در آسیای مرکزی میپرداخت، اما امروزه شاهد تحول قابل ملاحظهای در موضع رهبران آن میباشیم. در حال حاضر آنها به عنوان یک مسلمان واقعی جنگ و مبارزه را حتمی میبینند و بنابر اعتقادات خود قصد دارند وجود کشورشان را از کافران پاک کنند.
همچنین، نباید فراموش کرد که اگر آنها مسلحانه وارد کشورشان شوند از طرف شبه نظامیانی که در مرز افغان- تاجیک مستقر هستند نیز حمایت و پشتیبانی خواهند شد.
ولی باید در نظر داشت که ارتش تاجیکستان نیز آن ارتش سالهای 1990 نیست. آنها مجهز به تجهیزات پیشرفتهتر شدهاند و آموزشهای بهتری دیدهاند و همانطور که قبلا نیز شاهد بودهایم، بدون دخالت خارجیها در مقابل بحران «خاروغ» ایستادند. البته اگر لازم باشد، ارتش تاجیکستان به روسیه و «کرملین» نیز متوسل شده و قطعا روسیه نیز به آنها یاری خواهد رساند.
در همین حال، «اژدر کورتوف» کارشناس برجسته مسائل سیاسی، بر این باور است که برای پیروزی بر شورشیان افغانستان، یا حمایت اکثریت مردم تاجیک لازم است و یا بیتفاوتی اکثریت مردم در برابر پیروزی احتمالی شورشیان و عدم حمایت توده مردم از این افراطگرایان و بنابراین احتمال موفقیت این طرح بسیار کم است
یکی دیگر از مشکلات آسیای مرکزی در سال 2014، شورشهای مداوم در قرقیزستان است. در واقع در این کشور، دولت مرکزی چندان قدرتمند نیست و به همین دلیل برخی مقامات برای نفوذ در دولت با استفاده از اراذل و اوباش، تظاهراتی را راهاندازی میکنند. بنابراین احتمال تغییر رژیم در این کشور بسیار زیاد است.
اگر این آشفتگیها در این جمهوری ادامه یابد، کرملین موقعیت دشواری پیدا خواهد کرد. زیرا پیش از این، مسکو خدمات و کمکهای بیسابقهای به ارتش قرقیزستان کرده است و اگر دولت در مقابل انقلابیون بایستد، به احتمال زیاد کرملین زیر سوال میرود که که «قرقیزها با سلاحهای روسی برادر کشی میکنند»، که در این صورت پس از موفقیت انقلاب در قرقیزستان، روسیه به سختی میتواند جایگاه گذشته خود را در این کشور به دست آورد.
یکی دیگر از خطرات بالقوه در این کشور درگیریهای مداوم و تنشهای بیپایان بین قرقیزها و ازبکها در بخشی از «دره فرغانه» است. احتمال قتل عام در این منطقه به شدت وجود دارد که در این صورت درگیری بین همسایگان بسیار محتمل است.
مشکل اساسی دیگر این است که مرزهای مشخصی بین ازبکها-تاجیکها و قرقیزها وجود ندارد. در سال گذشته درگیریهای خونینی بین ازبک- قرقیز و قرقیز- تاجیک در نوار مرزی دره فرغانه اتفاق افتاد.
احتمال چنین درگیریهایی در سال 2014 نیز میرود، زیرا آنها جسورتر و بلند پروازتر از گذشته شدهاند. در این صورت، با توجه به تنشهای موجود بین بیشکک و تاشکند، درگیری بین قرقیزها و ازبکها محتملتر از درگیری بین قرقیزها و تاجیکها است.
و بالاخره احتمال تغییر رژیم در بزرگترین کشور آسیای مرکزی یعنی ازبکستان وجود دارد.
جنگ سال گذشته در خانواده رهبر ازبکستان، یک اتفاق بیسابقه در این کشور بود. ظاهرا «اسلام کریماف» آنقدر از حقایق افشا شده در رابطه با دخترش، خشمگین است که حتی در خارج از کشور هم آبرویی نگذاشته است. این بدان معنا است که رهبر 75 ساله ازبکستان، از واقعیتهای اطراف خود فاصله دارد و نمیتواند جاه طلبیهای خود را در رابطه با ادامه ریاستجمهوری تعدیل کند.
در چنین موقعیتی به سختی میتوان تصور کرد که دخترش « گلناره کریماوا» که یکی از مدعیان سرسخت تاج و تخت پدرش بود، جانشین او باشد. زیرا این رسوایی غیر منتظره نشان میدهد که این «شاهزاده ازبک»، بدون حمایت پدرش نمیتواند یک شخصیت مستقل باشد.
با این حال نمیتوان تغییرات چشمگیری را در این کشور انتظار داشت، زیرا بخش کمی از مردم طرفدار گروههای رادیکال اسلامی در ازبکستان هستند. اگر چه اسلام کریماف عملا نفوذ خود را از دست داده است به احتمال زیاد، سناریویی مانند آنچه قبلا در ترکمنستان اتفاق افتاده است، در ازبکستان نیز روی خواهد داد یعنی مقامات اطراف وی، از میان خود یک رهبر خودکامه جدید را انتخاب میکنند که البته شاید رهبر جدید، سبک حکومتی متفاوت و البته سختتری را نیز نسبت به کریماف در پیش گیرد.
انتهای پیام/خ