به گزارش خبرگزاری فارس از سنندج، در جامعه امروزی هر یک از اشخاص جامعه وظیفهای بر عهده دارند و عمل به این رسالت از طریق پرداختن به کار و پیشهای ممکن و مقدور است.
یکی از مشاغلی که به طور مستقیم و بیواسطه با مردم در ارتباط هستند "دکهداران" میباشند، اگر چه هنوز عنوان مشخص و معینی برای شغل این دسته از مردم، اطلاق نشده و هر کس به نامی آنها را میخواند.
برای آشنایی بیشتر با شغل این قشر و نیز شنیدن گلایهها و مشکلات به میان آنها رفتیم تا از نزدیک با ظرفیتها و تهدیدهای این پیشه آشنا شویم.
درد بیدرمان بیمه
اولین موضوعی که در برخورد با یکی از دکهداران سطح شهر سنندج به نظرم رسید برخورد تند و معترضانه وی با خبرنگار بود، جایی که با حالتی طعنهوار میگوید: این همه گفتیم، چه کاری برای ما انجام دادید؟!
در حالی که از این نوع رفتار کاملاً جا خوردهام برای او شرح میدهم که هدف من تنها انعکاس مشکلات و گلایههای آنها در خبرگزاری و به مدیران بوده و مسئولیت اجرا بر عهده کسی دیگر است.
این شهروند که به نظر میرسد از برخورد اولیه خود تا حدی پشیمان است، اظهار میکند: با وجود سابقه 15 ساله در این شغل هیچ توجهی به خواستههای ما نمیکنند و به هر طرف که رو میکنیم رانده میشویم.
وی که علاقهای به معرفی خود ندارد در ادامه از نبود بیمه برای این قشر انتقاد میکند و میگوید: تاکنون چندین بار بدنم را به تیغ جراحی سپردهام اما به دلیل نداشتن بیمه به ناچار تمامی هزینهها را از جیب پرداختهام.
زمانی که به این دکهدار یادآور میشوم حتی ما هم به عنوان خبرنگار بیمه نیستیم، این مطلب را انکار میکند و میگوید: نه همه شما بیمه هستید خودم میدانم، آقای ...... که خود خبرنگار است اینها را به من گفته است!
با خبرنگار جماعت صنمی ندارم
با این توجیه که حتما این شهروند از مشکلات زندگی عاصی و کلافه بوده و به همین دلیل اینگونه برخورد کرده است خودم را قانع میکنم و به سراغ دکهدار دیگری میروم.
با خود فکر میکنم به طور قطع نفر بعدی با آغوش باز مایل به بیان مشکلات و گرفتاریهای شغلی خود است، اما رفتاری که از نفر دوم نیز میبینم شوکهکننده است.
"من هیچ صنمی با خبرنگار جماعت و اشتیاقی هم برای مصاحبه با شما ندارم، میتوانید برای گفتوگو با همصنفیهای من کمی پایینتر به خیابان فلسطین مراجعه کنید".
پیش از این، زمانی که موضوعاتی چالشی را با برخی مسئولان در میان گذاشتهایم چنین برخوردهایی را تجربه کردهام اما این رفتار از شهروندانی که تنها برای بازگو کردن مشکلات آنها به میانشان مراجعه میکنم برایم قابل باور نیست.
قبل از اینکه دکه این شهروند را ترک کنم سرش را میچرخاند و رو به من میگوید: ما در این دکه دو نفر هستیم و نمیخواهیم چیزی بگوییم که این آب باریکه را از ما بگیرند.
به نظر میرسد یک نوع محافظهکاری در میان مردم ما وجود دارد که کمتر کسی حاضر به بیان مشکلات و باز کردن سفره دل است، اینکه این نوع رفتار دلیل منطقی دارد و ناشی از برخوردهایی است که با آنها صورت گرفته و یا بیمنطق است را نمیدانم و باید در فرصتی مناسب این مسئله هم آسیبشناسی شود.
دکهدار سوم برای مصاحبه را در یکی از خیابانهای اصلی شهر انتخاب میکنم و امیدوار هستم این بار برخورد دیگری را ببینم و آنچه از ابتدای گزارش در این روز سرد بهمنماه به دنبال آن بودهام محقق شود.
امیدواری من بیهوده نیست و این شهروند به قول خودش با کمال میل حاضر به گفتوگو میشود هرچند که او نیز از اعلام نام خود ابا دارد و طفره میرود.
وی با بیان اینکه چندین سال است در این دکه مشغول به کار هستم میگوید: متأسفانه سود ما از نشریاتی که عرضه میکنیم تنها 10 درصد است و این مبلغ طی این سالها هیچ افزایشی نداشته است.
این دکهدار؛ مجلاتی را که به شکل مرتب در پیادهرو و رو به دکه خود چیده است نشانم میدهد و میگوید: کل مجلاتی که به صورت هفتگی در اینجا میفروشم برای ما 10 هزار تومن نیز سود ندارد.
فروش کیلویی نشریات بهصرفهتر است
وی اضافه میکند: با وجودی که ما به نمایندگیهای روزنامهها هم اعلام میکنیم برای ما روزنامه نیاورند و فروش آنچنانی ندارد باز هم این کار را انجام میدهند و این مسئله برای ما دردسرهای فراوانی داشته است.
این شهروند در حالی که فضای داخلی دکه خود را به من نشان میدهد میگوید: شما قضاوت کنید در این فضای کوچک من این همه نشریه را باید کجا بگذارم، در این فصل سال هم که مدام باید نگران بارندگی و خیس شدن نشریات باشیم که اندک مشتری را هم از ما دور میکند.
این دکهدار ادامه میدهد: خود ما در تابستانها داخل این دکه از گرما میسوزیم و در زمستانها نیز از سرما میلرزیم، حال باید همیشه چشممان به آسمان باشد و با روکشهای نایلونی در دست از خیس شدن نشریات جلوگیری کینم.
وی با بیان اینکه درخواست ما این است که حداقل 20 درصد از سهم فروش نشریات به ما تعلق گیرد، میگوید: زمانی که به این خواسته ما توجه نمیشود ما هم برخی از نشریات که مشتری کمتری دارند را به صورت کیلویی و برای مصارفی غیر از مطالعه به مشتری میفروشیم که اتفاقا سود بهتری هم دارد!!
کاش ما هم غیرمطبوعاتی بودیم
این کاسب با بیان اینکه فعالان این صنف به دو دسته تقسیم میشوند اظهار میکند: مجوز ما و بسیاری دیگر دکه "مطبوعاتی" است و موظف هستیم تنها در کنار فروش روزنامه و نشریات، برخی اقلام ریز و درشت را نیز به مردم عرضه کنیم.
وی با بیان اینکه بخش اصلی و عمده درآمد ما بر روی همین چیزهای کوچک استوار است با گلایه میگوید: مجوز سایر دکهداران مطبوعاتی نیست و نیازی به فروش نشریات ندارند و به همین دلیل هم کار آنها سبکتر است و هم اینکه تمرکز خود را بر روی فروش اجناس میگذارند.
این دکهدار با بیان اینکه ما نیز برای تبدیل مجوز فعالیت خود به غیر مطبوعاتی تلاش کردهایم، میگوید: اما این مجوز را به ما نمیدهند که واقعا دلیل آن را نمیدانم.
این مطلب را که میگوید با خود فکر میکنیم غم نان و مشکلات اقتصادی چه بر سر جامعه امروز آورده است که بسیاری از شهروندان سیر شدن شکم را به کارهای فرهنگی ترجیح میدهند.
وی ادامه میدهد: ما حتی اقدام به عرضه لوح فشرده آن هم به قیمت 500 تومان در دکه کردیم اما به ما گفتند باید با قیمت 400 تومان آنها را میفروختید و به این خاطر 20 هزار تومان هم جریمه شدیم در حالی که همین سیدیها در بازار با نرخ 700 تومانی فروخته میشود.
این کاسب با بیان اینکه هیچگونه بیمهای شامل حال ما نمیشود اظهار میکند: با وجود آنکه این دکه به صورت اجارهای در اختیار ما است اما باز هم باید مالیات بپردازیم که در این شرایط که ما عیالوار، دو شریک و بدون درآمد آنچنانی هستیم جای گلایه دارد.
وی البته در انتهای صحبتهای خود سوزنی هم به خود فعالان این شغل میزند و میگوید: متأسفانه خود ما نیز در طول این سالها نتوانستهایم و یا نخواستهایم اقدام به تشکیل انجمن و یا اتحادیهای برای دفاع از حقوقمان کنیم.
----------------------------
گزارش از: کیوان قاسمی
----------------------------
انتهای پیام/79012/ط40/ف4004