به گزارش خبرگزاری فارس از سبزوار، 29 دیماه سال 57 قرار بود راهپیمایی بزرگی به فرمان حضرت امام (ه) در سراسر کشور برگزار شود؛ سبزوار هم در این روز شاهد تظاهرات گستردهای بود و مردم به دعوت از روحانیون و علما برای شرکت در این راهپیمایی به سبزوار میآمدند.
اهالی روستای افچنگ از روستاهای تابع شهرستان نیز طبق همیشه برای حضور در این راهپیمایی خود را آماده میکردند.
افچنگ از روستاهای معروف در زمان انقلاب و دوران دفاع مقدس است؛ مردم این روستا با تقدیم بیش از 49 شهید بیشترین سهم را از نظر تعداد شهدای انقلاب و دفاع مقدس در این شهرستان دارند.
افچنگ سبزوار در آن روز نیز دین خود را به انقلاب ادا کرد؛ مردم این روستا باید در مسیر خود از مقابل یکی از پاسگاههای ژاندارمری معروف به پاسگاه طبس رد میشدند.
به خاطر کاهش تنشها تصمیم بر این شد که مسیر را عوض کنند مردم افچنگ به سبزوار آمدند و در این راهپیمایی تاریخی شرکت کردند؛ اگرچه در آن روز رژیم سعی داشت با پرواز هلیکوپتر در تظاهراتکنندگان رعب و وحشت ایجاد کند اما مردم مصمم ایستادند و راهپیمایی را برگزار کردند.
در راه برگشت بنا به دستور فرمانده پاسگاه جلوی مردم روستای افچنگ را گرفتند. فرمانده پاسگاه که نتوانسته بود در مسیر رفت، جلوی مردم را بگیرد حالا در مسیر برگشت مردم به روستا توانسته بود آنان را محاصره کند؛ او به زعم خود شروع به فحاشی به مردم کرد.
مردم هم فحاشیهای او را تحمل نکرده و به مأموران ژاندارمری حمله کردند؛ مأموران ابتدا به داخل پاسگاه فرار کردند و به پشتبام رفتند و شروع به تیراندازی مستقیم به سمت مردم کردند که در این درگیری 5 نفر شهید و 14 نفر مجروح شدند.
محمد افچنگی، فرزند شهید محمدابراهیم افچنگی در گفتوگو با خبرنگار فارس در سبزوار از آن روزهای زیبا میگوید: آخرین دیدار من با پدرم ساعت 6:30 دقیقه 19 بهمنماه 1357 بود. آن روز وی به مادرم گفت: راهپیمایی بر زن و مرد واجب است بیایید به تظاهرات برویم؛ لذا مادرم هم با او به راهپیمایی رفت.
طبق گفته دوستان پدرم در زمان حمله به پاسگاه، پدرم با شلیک گلوله یک درجهدار به نام شکوری به شهادت رسید.
علی افچنگی، برادر شهید نیز در گفتوگو با خبرنگار فارس در سبزوار میگوید: شب قبل از حادثه از بلندگوی روستا اعلام کردند قرار است در سبزوار راهپیمایی باشکوهی صورت گیرد؛ پس از برگزاری راهپیمایی در راه برگشت بودیم که در پاسگاه طبس جلوی ما را گرفتند و به سمت مردم تیراندازی شد.
برادر من هم شهید شد؛ جنازهها را با آمبولانس به سبزوار آوردند. برای دفن جنازه به بیمارستان امدادی مراجعه کردیم اما جنازهها را نداند.
بالاخره پس از کلی دوندگی جنازه برادرمان را برای دفن تحویل گرفتیم.
انتهای پیام/2202/ز40