به گزارش خبرگزاری فارس از سنندج، استاد هادی ضیاءالدینی هنرمند نام آشنا و خالق مجسمه آزادی سنندج متولد 1335 سنندج و دانشآموخته رشته نقاشی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است که درجه دکترای هنر را در همین رشته کسب کرده است.
او نقاشی و مجسمهسازی را از دهه 40 در کودکی به صورت تجربی آغاز و در سال 56 به دانشگاه ورود پیدا کرد.
استاد ضیاءالدینی در سن 19 سالگی مهمترین اثرش را که پیکرهای تمام قد و در اندازه طبیعی از گاندی بود، ساخت.
آثار این هنرمند کردستانی در نمایشگاههای انفرادی و جمعی مختلف داخلی از سنندج، تهران، اصفهان، تبریز، ایلام، همدان، مهاباد، سقز، مریوان، بانه، قشم، چابهار، کرمانشاه، اشنویه، بیجار و دیواندره و نمایشگاههای خارج از کشور از جمله سوئیس، آمریکا، چین، کویت، قرقیزستان، قزاقستان، ازبکستان و در چند کشور دیگر به نمایش گذاشته شده است.
از دیدگاه وی، هنرمند در بطن جامعه خویش با یک نگاه تیزبینانه به مسائل و دردهای آن جامعه مینگرد و تلاش میکند با خلق یک اثر هنری به یک نوع همدردی و همسخنی و گفتوگو با مردمش بپردازد او تلاش میکند پیوندش را با مسائل و دغدغههای جامعهاش به طور مستحکمتری نشان دهد.
وی معتقد است؛ هنرمند هرچه آزادتر باشد صداقت کاری بیشتری پیدا میکند و به خودیابی در کار نائل میشود.
خبرگزاری فارس به منظور آشنایی بیش از پیش مخاطبین با این هنرمند نام آشنا گفتوگویی با وی انجام داده که در ادامه میآید.
فارس: استاد برای سوال نخست متولد چه سالی و در چگونه خانوادهای متولد شدید؟
در سال 1335 در خانوادهای فرهنگی و روحانی در کردستان به دنیا آمدم و دوران کودکی و نوجوانیم را در محله جورآباد، محلهای فراموشنشدنی و مملو از بهانههایی برای تجربه گذراندم.
وقتی به نقاشیهایم نگاه میکنم، احساس میکنم خیلی چیزها را مدیون زندگی در آن محیط متنوع هستم.
پدرم در ادبیات جزو مشاهیر کرد بود، بهگونهای که در خانواده ما حس فضای هنری همیشه طنینانداز بود. پدربزرگ و عمویم از جامعه روحانیون بودند و شعور و درک هنری بالایی داشتند از این رو مشوق خوبی برای من در کارهای هنری بودند.
نقاشی را از چه زمانی آغاز کردید؟
قبل از ورود به دبستان، نقاشی را دوست داشتم. شاید جدا از گرایش طبیعی به این هنر که در اکثر کودکان پیش میآید، آثار مینیاتور یکی از فامیلهایمان به نام «محمدعلی منبری» بیشترین عامل و محرک من در کار هنری بود و همین امر موجب شد از آن هنگام دیگر نقاشی را کنار نگذارم.
در سالهای اول دبیرستان که بیشتر آثار نقاشان شهر سنندج مثل نیکپی، کلامی و مهدی مردوخی را میدیدم و با علاقه بیشتری در این عرصه کار را ادامه دادم.
فارس: تحصیلات آکادمی دارید؟
در سال 1356 که وارد دانشکده شدم در زمینه نقاشی آموزش دیدم، رشته تحصیلیام در دانشکده هنرهای زیبا رشته نقاشی بود و مقطع دکتری را نیز در همین زمینه طی کردم.
فارس: از چند نقاش توانمند نام بردید. کار کدام یک از آنها بیشترین تاثیر را بر روی شما گذاشت؟ چرا؟
تابلوهای نیکپی نوعی حس بیقراری در من به وجود میآورد و رسیدن به آن پایه دلیل بود تا برخلاف همسالان در گوشه تنور خانه منزلمان تمام روزها را به تمرین بپردازم.
فارس: از راهنمایی و کمکهای فکری چه افرادی در این راستا بهرهمند بودید؟
متاسفانه و شاید هم خوشبختانه چندان اهل ارتباط با سایرین نبودم، کمروتر از آن بودم که در خانه کسی را بزنم و راهنمایی بخواهم به همین دلیل خلوت درونی و تجربههای شخصیم کارم را پیش میبرد و این مسئله از جهتی تاثیر خوبی داشت چراکه اتکا به خود و عادت به کار مداوم با وجود اینکه بعدها استاد ارجمندم «الخاص» تاثیر فراوانی در زندگی هنری من داشت، اما هیچ وقت شیوه کارم تحت تاثیر نقاشیهای وی قرار نگرفت.
فارس: آیا سبک خاصی در نقاشی دارید؟
کارهایم را به مکتب رئالیسم نزدیک کردهام، اما با تمام اعتقاداتم به واقعیتگرایی و تابع بیقید سبک خاصی نیست.
فارس: در آثارتان به آداب و رسوم و سنن محلی، طبیعت، رنگها و آناتومی چهرهها و فرهنگ بومی مردم کرد توجه خاصی دارید، آیا دلیل خاصی دارد؟
بله کاملاً درست است. در نمایشگاههایم موارد زیادی پیش آمده که شبیه روشنفکران روی این موضوع تاکید داشتهاند. البته به عنوان عیب و ایراد در کارهایم.
اما باید گفت؛ شخصیت هر انسانی و به طور خاص هر هنرمندی انعکاس شرایط فرهنگی و زیستمحیطی اوست. یعنی گونههای مختلف رفتاری، روحی و روانی انسان در واقع بروز همان مسائل و پدیدههایی است که در طول حیات خود از محیط دریافت کرده است. هیچ راه گریزی هم وجود ندارد حتی هنرمندانی هم که آگاهانه در پی خلق آثار جهانی بودهاند در اثرشان رنگ و بوی ملی به خوبی احساس میشود به همین خاطر هنگام کار من کاملاً خود را به خود میسپارم و میبینم آنچه از این خود انعکاس مییابد کلیتی است تصویری از آنچه وجودم را احاطه و در جانم تهنشین شده است.
جدا از این مسائل واقعیت دیگری نیز وجود دارد و آن این است که هر هنرمندی خواهان شکل و قالب زیبا و جذاب است تا به عنوان زبان اثر مورد استفاده قرار دهد.
خوب کردستان و فرهنگ بصری آن همچنین طبیعت زیبا و پرتنوعش نه تنها مرا بلکه هر جان زیباپسند را متوجه ارزشهای تصویری خود میکند به ویژه که کمتر از جاهای دیگر دستخوش دگرگونیهای سطحی و وارداتی شده است.
آنچه دستمایه و سنت در فرهنگ و تصویر ما به جا مانده چکیده تکامل تدریجی چند هزار ساله این ملت است. از این رو نه تنها بیشتر آثارم بلکه تمام آثارم رنگ و بوی کردستان دارد.
فارس: چنین نگرشی را به دیگر نقاشان کرد به ویژه هنرآموزانتان پیشنهاد میکنید؟
طرز تفکر خودم را هیچگاه به کسی پیشنهاد نمیکنم و برای هیچ یک از شاگردانم نسخهپیچی نکردهام و تنها در مقابل پرسشهاست که از آنچه میاندیشم دفاع میکنم و گاه از نتایج تکنیکی و اجتماعی آن صحبت میکنم. چراکه معتقدم هنرمند هرچه آزادتر باشد صداقت کاری بیشتری پیدا میکند و به خودیابی در کار نائل میشود.
فارس: شما چهره بسیاری از شخصیتهای فرهنگی کردستان را به تصویر کشیدهاید، حتی تصویر خیالی شخصیتهای را که سالیان زیادی از فوت آنها گذشته است. چگونه از ذهن و تصورات خود برای خلق این آثار کمک میگیرد؟
راستش زمانی که تصویر شخصیتی شهیر به من پیشنهاد میشود آرزو میکنم عکس او وجود نداشته باشد، چون معتقدم تاکید آزادانه به جنبههای تیپیک، به غنای کار کمک میکند در این گونه مواقع تصویر شخصیت را با استفاده از زندگینامه و با تکیه بر رویدادهای مهم زندگیاش و مهمتر از آن آثار به جا مانده از او نقاشی میکشم.
فارس: نظر شما در مورد تاثیرات هنرمند بر جامعه چیست؟
با اینکه در چندین دهه اخیر نقش هنر در تحول فرهنگ اجتماعی و فرهنگ معنوی جامعه توسط منتقدین و نظریهپردازان خود فروخته به اصطلاح فیلسوفان هنری به سخره گرفته شده و انکار این اصل مهم و ارزشمند بر اساتید داخلی نیز تاثیر گذاشته است، اما معتقدم، تولد هنر نه از روی تصمیم و قرار و مدار بلکه بر اساس نیاز روحی و معنوی صورت گرفته است.
نیازی که زندگی اجتماعی انسان و روابط او با محیط ایجاب کرده است. نوعی الزام درونی و واکنش نسبت به کنشهایی که وجود ما را احاطه کرده. پس آن چیزی که حضورش ریشه در نیازهای اجتماعی دارد هیچگاه نمیتواند نسبت به عامل خود بیتفاوت خنثی باشد.
قبلاً هنر با ضرورت سروکار داشت و نیازهای هر دوران، انگیزه خلق اثر هنری بود، اما امروز آثار هنری و معیار ارزشهای آن در صرف تنوع و تازگی است، یعنی هنر مطرح، هنری خواهد بود که تاکنون ارائه نشده باشد.
فارس: تاثیر نهایی هنر به واسطه پیام نهفته در اثر انجام میگیرد یا مبانی تکنیکی؟
پیام در هنر حیات مستقلی ندارد و صرفاً اندیشهای نیست که به صورت عقلایی بیان شود، بلکه آمیختهای از فکر و احساسهایی همچون شادی، غم، عشق، نفرت، ترحم، تنفر و...یا در واقع حضور فکر به موازات موارد ذکور جریان خاص خود را طی میکند و اصلاً چنین چیزی نیست که یک اندیشه در هنر، ابتدا بیان شود و بعد عاطفه و احساس بر آن افزوده شود.
تکنیک هم به همین صورت حضور دارد. مبنای بصری به صورت دانش بصری در نقاش و به صورت اکتسابی جزو مجموعه دانستههای او است و هنرمند در حین آفرینش به گزینش دانستههایش در تکنیک میپردازد، ضمن اینکه این فرآیند حالتی خشک و فرمولوار نداشته و نحوه استفاده از مصالح و ابزار تکنیکی ریاضیگونه نیست.
فارس: ارزش یک تابلوی نقاشی و یا پیکره را محتوای اجتماعی آن تعیین میکند یا مبانی تکنیکیش؟
ساختار تکنیکی و نحوه استفاده زیبا از مبانی هنری است که ارزش آن را تعیین میکند، از طرفی معتقدم نه تنها مرگ مولف در جهت خلق هنر به اصطلاح ناب درست نیست، بلکه نمیتوان اثری هنری را بدون حضور هنرمند و مستتر در آن یافت. همچنین فکر میکنیم پیام هنری اگر به صورت عریان مطرح نشود شکل پند و اندرز و شعار به خود نگیرد میتواند در قالب و شکل هنر مستحیل شده و همزمان، به موازات هم و مکمل همدیگر باشد.
به قول هگل «محتوای اثر شکلی است به مضمون تبدیل شده و شکل محتوایی است که به صورت شکل درآمده» به نظر بنده ابزار بیانی در هنر عوامل عینیتبخش ذهن و فکر هنرمند است.
فارس: مطمئن هستید که هر پیامی که در هنرتان بیان تصویری به خود میگیرد درست، مطلق و خدشهپذیر است؟
شک در حد معقول آن لازمه پیشرفت است و اما بیشتر از آن در انسان مبدل به عامل ناامیدی و کساد میشود.
طبیعی است که من هم مثل هر آدم دیگری در جامعه دستخوش حرکت و تغییر هستیم. امام دلایلی هست که به وجدانم آرامش میدهد: اول این که در هر مقطعی تمام تلاش خود را به کار میبرم و اگر زمانی اشتباهی در نگرشم و در نتیجه کارم پیش بیاید چه به خواهم و چه نخواهم در اعماق و انبار تاریخ مدفون خواهد شد و ثانیاً اینکه مسائل زودگذر و شعارگونه را سعی میکنم به عنوان پیام کار انتخاب نکنم. اصولاً ذات محتوای هنر چنین است که بر کلیترین مسائل و پدیدههای اجتماعی و انسانی تکیه کند و به ستایش زیبایی به مفهوم وسیع آن بپردازد.
فارس: با توجه به اینکه کردستان نماد هنر و ذوق است به نظر شما جایگاه هنر و هنرمند در کردستان به چه شیوهای است و چقدر به هنر در این استان بها میدهند؟
اهمیت هنر در کردستان به لحاظ توان کاری که به نسبت خیلی کوچک است، مجسمهسازی در سطح بالایی قرار دارد.
استقبال مردم هم بینظیر است و اصلاً با شهرهای دیگر قابل مقایسه نیست. ما در شهرهای دیگر هم نمایشگاه برپا کردهایم ولی عملاً دیدیم که درک و استقبال مردم کردستان در سطح بالایی قرار دارد.
فارس: بیشتر شهرت استاد ضیاءالدینی به خاطر مجسمههایی است که ساختهاید... از چه سالی وارد کار هنرهای تجسمی شدید؟
از دوران بچگی درست زمانی که خودم را شناختم، شروع به کار مجسمهسازی کردم و این کار را به شیوه تجربی ادامه دادم.
کار مجسمهسازی را هم مثل نقاشی در گوشه همان تنورخانه منزلمان شروع کردم. از مواد و مصالح گوناگون استفاده میکردم. از گچ و گل گرفته تا صابون سنگ.
فارس: آیا تحصیلات آکادمیک در این رشته نیز دارید؟
تحصیلات آکادمیک در این رشته را تا سال 1356 که وارد دانشکده هنرهای زیبا شدم، طی نکرده بودم در آنجا با اولین استادها که به شیوه علمی و آکادمیک تدریس میکردند آشنا و کسب تجربه کردم.
فارس: آیا اثری از آن زمان دارید؟
مهمترین کارم را در سن نوزده سالگی ساختم. پیکرهای تمام قد و در اندازه طبیعی از گاندی بود. بعدها نبود فضای کافی مانع ادامه کار شد و سالها این هنر را تنها به خاطر جا و مکان کنار گذاشتم تا اینکه نخستین پیکره میدانی چوپان را در پارک آبیدر و سپس میدان آزادی و....ساختم.
فارس: آیا اثرتان در جایی به نمایش درآمد؟
این اثر در نمایشگاه سراسری ایران در محل نمایشگاهها به نمایش در آمد که در این باب تقدیرات فرهنگی، هنری و استقبال خوبی از آن شد و در روزنامهها و مجلات متعددی نیز خبر و عکس آن به چاپ رسید.
فارس: آیا مجسمه در جایی هم نصب شد؟
بله. این مجسمه در جایی که بعد از انقلاب به آن امور فرهنگی میگفتند به عبارتی خانه فرهنگ امروزی نصب شد.
فارس: مجسمه در حال حاضر کجاست؟
در جریان انقلاب عدهای آن را تخریب کردند.
فارس: کارهایی که برایتان شاخص بوده و به آنها علاقه دارید، چه کارهایی است؟
به محض اینکه اثرهایم در ذهنم تداعی میشود، مجسمه آزادی برای من بیشترین جایگاه را دارد. چراکه هر هنرمندی با گذشت زمان نقاط و کمبودها در آثار هنریش را بیشتر متوجه میشود و با خود میگوید که ای کاش این کار را در فلان قسمتهایش انجام میدادم یا در آن قسمت بعضی تغییرات صورت میگرفت، ولی مجسمه آزادی هیچ وقت برای من کاشی نداشته است.
در نظر بقیه کسانی که دستی در کار هنری و توان کارشناسی دارند و حتی همکلاسیها و استادهایم نیز این اثر در میان همه آثارم متمایز است و در جایگاه والایی قرار دارد.
قابل ذکر است بگویم: هر مجسمهای فضای خود را دارد مثلا مجسمه مولوی کرد را نمیتوان با مجسمه آزادی مقایسه کرد.
فارس: آیا قبل از ورود شما به عرصه مجسمهسازی در استان هنرمندانی در این حوزه فعالیت داشتند تا بتوانید از آنها کمک بگیرید؟
در دوران ما مجسمهساز وجود نداشت و به یقین میتوانم بگویم در دوران معاصر یعنی در 400 سال قبل مجسمهساز نداشتهایم.
فارس: روزی چند ساعت کار میکنید؟
کار من شبانهروزی است به گونهای که در روز مجسمه میسازم و در شب نقاشی میکشم.
فارس: در کدام شهرها و کشورها نمایشگاه برپا کردهاید؟
در سنندج، تهران، اصفهان، تبریز، ایلام، همدان، مهاباد، سقز، مریوان، بانه، قشم، چابهار، کرمانشاه، اشنویه، بیجار، دیواندره و غیره تا نون نمایشگاه برپا کردهام.
فارس: آیا در خارج از کشور نیز نمایشگاهی داشتهاید؟
سوئیس، آمریکا، چین، کویت، قرقیزستان، قزاقستان، ازبکستان و در چند کشور دیگر نیز مستقیماً نمایشگاه برپا کردهام و کشورهایی نیز از طرف موزه کارهایم را به نمایش گذاشتهاند.
فارس: در مجسمهسازی به چه نحوی سفارش میگیرید و آیا سفارشاتتون تنها مختص به داخل استان و کشور است؟
در داخل و خارج کشور سفارش داریم، مثلاً تاکنون 4 مجسمه پیکره برای کردستان عراق ساختهام که در حال حاضر در میادین مختلف آنجا نصب شده است.
فارس: نمونهای از آن را بیان کنید؟
مجسمه نیم تن مستوره اردلان به عرض 4 متر که این مجسمه به نوبه خود بینظیر است، چراکه مجسمهای با این عرض تاکنون نداشتهایم که نیم تنش 4 متر باشد و مجسمه شیخ محمودنمر و مجسمههای دیگری برایشان ساختهام.
فارس: در داخل کشور چطور؟
در قزوین هم میر عماد قزوینی را درست کردم.
فارس: آیا کارآموز و دانشجو هم دارید؟
هرچه را که یاد بگیرم در وجود خود منحصر نمیکنم و در اختیار مردم قرار میدهم.
بطور مستقیم و منظم 17 سال تدریس کردم و در طول این سالها 30 نفر دانشجو را به بهترین شکل آموزش دادهام که این مهم در نوع خود بسیار قابل توجه است.
فارس: از کار شاگردانتان که در حال حاضر فعال هستند، راضی هستید؟
در حال حاضر یکی از شاگردانم به نام احمد خلیلی که خالق مجسمه کوهنورد است، استاد دانشگاه و عضو هیئت علمی دانشگاه سوره است.
یکی دیگر از آنان به نام حمید روحی که از ممتازین کلاسم بود، چند سالی است به فرانسه رفته و 2 فوق لیسانس در زمینه هنر کلاسیک هنر مدرن دارد.
فارس: آیا فرزندانتان نیز در حوزه هنر فعالیت میکنند؟
پسرم فوق لیسانس موسیقی دارد. دخترم نیز در حال حاضر در مقطع متوسطه تحصیل میکنند و اخیراً کار طراحی را شروع کرده است.
فارس: آیا شما در حرکت فرزندانتان به این سمت نقشی داشتهاید؟
بچههایم این کارها را با نظر خودشان انتخاب کردهاند و من اصلاً اجباری در انتخابشان نداشتم.
فارس: آیا کتابی هم از طرحها و آثار شما تاکنون چاپ شده است؟
کتاب طراحی شامل نمونهای از طراحیهایم تاکنون دو بار چاپ شده است.
فارس: برای سوال آخر هادی ضیاالدینی چه میزان از کار خود راضی است؟
من از کار خود راضی نیستم و همیشه احساس میکنم، شاگردی هستم که نیاز به آموزش دارد و این احساسم به نوبه خود موجب شد تا جزو پرکارترین فعالین این عرصه باشم.
از شما به دلیل وقتی که در اختیار ما قرار دادید تشکر میکنیم.
بنده هم از شماها قدردانی میکنم و امید دارم که رسانه فارس بتواند آنگونه که شایسته هنرمندان کردستان است، آنها را به مردم معرفی نمایند.
::::::::::::::::::::::::::::::
مصاحبه از: شیرین مرادی
::::::::::::::::::::::::::::::
انتهای پیام/79002/ل40/ف4004