به گزارش خبرگزاری فارس از قروه، چند سال میشد که حسرت در آغوش کشیدن یک نوزاد را به دل داشت، دلش از هرچه در دنیا بود گرفته بود، در سالنامهاش تنها یک ماه را میشناخت به نام محرم و در محرم اولین جمعهاش را به نام نامی بابالحوائجی که دستان کوچکش گره از کارهای بزرگ وامیکرد...
سالها پابه پای مادران به این مجلس رفته بود بدون اینکه طفلی در آغوش داشته باشد، میدانست اینجا همان جایی است که میتواند درخواستش را با تمام وجود از کودک شش ماههای طلب کند که لب تشنه در کربلا جان داد و اثبات مسلمانی کاروان شد در برابر یزیدیانی که او و پدر مظلومش و همه خاندانش را کافر میخواندند.
امسال وقتی پا به صحن حسینیه گذاشت، چشمها به سویش برگشت، لابد باز هم برای دعا آمده است، چادرش خیس باران است، زیر چادر انگار چیزی دارد، چشمها که میخواهند نگاههای خود را از او برگردانند، صدای گریه نوزادی میخکوبشان میکند، او مادر شده است...
کوچکترین سرباز کربلا تنها شش ماه داشت و در رکاب پدر بزرگوارش تا آسمانها پرگشود تا گهواره خالیش، دخیل دلهای همیشه عاشق حسین(ع) باشد، امروز مجمع جهانی حضرت علیاصغر(ع) بود و دلهای سوگوار گرداگرد گهوارهای به وسعت آسمانها و زمین گرد آمدند.
امروز نگاه همه کودکان نگران بود و نگاه شیرخوارهها نگرانتر، همه نگران شش ماههای بودند که قرنهاست قرار قلبها را برده و جگرها را گداخته است.
همین که بویش در مشام خاک وزید و خاطرهاش از حوالی ذهن کربلا عبور کرد، ناگهان، خاک نینوا، دلش بهانه او را گرفت؛ او که در تقدیر این خاک بسیار روشن و نورانی رقم خورده است.
او که با دستهای کوچکش، سرنوشتهای بزرگ را رقم میزند، او که دنیا تاب در آغوش کشیدنش را نداشت و از روی دستان پدر تا خود خدا پرکشید تا بشود بابالحوائج.
و امروز کودکان و ماداران آمدهاند در جمعی نه در فرش که در عرش برایت سوگواری کنند، صدای ضجه کودکان امروز دلسوزتر از همیشه است، امروز به نام سربازی است که درس عشق را از گهواره تا بر روی دستان پدر امتداد داد تا به جهانیان بگوید، آزادگی هنر مردانی است که نه در بند نام هستند و نه در بند فرزند و اهل و عیال...
اگرچه اصغری، اما نامت با بلندای نام علی اعلا گره خورده است، کوچک آنها بودند که تو را ندیدند، دیدند و چشمهایشان باور نکرد، دیدند و کور بود دلشان ...
تو اصغر نیستی تو فرزند خون خدایی و خون خدا در همه اعصار و زمانها جریان دارد.
پدرت قنوت گرفته ترا برای خدا و شیاطین تاب دیدن هیچ صحنه عبادتی را ندارند و قنداقه سرخت گرمی امضای رنگین توست بر صحیفه کربلا.
خندیدی و آخرین خندهات بر چهره پدر بود ... هستی به وسعت هفت آسمان بر خندهات میگریست.
تو کوچکترین سوره شهادتی در حسرت نگاه غریبانه کربلا و شش ماهگیات در محرابی سرخ، به جاودانگی پیوند خورده است.
و امروز پس از قرنها هنوز اثبات حقانیتت و بزرگیت، چشمهای نگران مادران و کودکان همراهیت میکنند تا دل رباب آرام گیرد.
امروز روز توست، بابالحوائج...
کودکان که بر روی دست مادران رو به آسمان بلند میشوند، به یاد مولایت میافتی که آخرین سربازش را به صحنه آورد تا دشمنان لبهای تشنهاش را سیراب کنند.
و چه زیبا سیراب شد لبهای خشکیده علیاصغر در پس تیر سه شعبه حرمله...
مادران فریاد سر میدهند: لالایی اصغر من ...امروز اینجا همه رباب شدهاند و برای طفلی شش ماهه نغمه لالایی سر دادهاند، آخر رباب از مولایش شرم داشت برای پیکر بیجان اصغرش لالایی بگوید و حالا این همه مادر آمدهاند تا برای علیاصغر لالایی بگویند که راحت بخوابد.
این مادران تنها با زبان اشک با رباب همدردی میکنند..راستی اگر جای او بودند از این امتحان چگونه بیرون میآمدند؟
فکرش هم ذهن ما را یاری نمیکند تا تداعی کنیم که اگر گلوی اصغرمان پاره پاره میشد...اگر گهوارهاش بهانه او را میگرفت...
فرزندم نذر اصغر حسین(ع)
به پهنای صورت اشک میریزد، و فرزندش را آرام آرام تکان میدهد تا بیدار نشود از او میپرسم: چرا آمدهاید؟ پاسخ میدهد: آمدهام به مولا امام حسین(ع) بگویم فرزندم را نذر اصغر شما کردهام آقا تا در رکاب فرزندتان، امام عصر(ع) سربازی کند و صورت کودک را به صورت خود نزدیک میکند و من با تمام وجود حس آن شاعر را درک میکنم که گفته بود مادرم من را با محبت حسین(ع) شیر داده است.
از دیگری میخواهم تا حرف دل خود را به رباب بگوید که با ضجه میگوید: چطور باید به ایشان دلداری بدهم در حالی که تحمل کوچکترین ناراحتی کودکم را ندارم.
و عاشورا چه درس بزرگی است که این همه درد را پس از قرنها روانه جانهای شیفته خود میکند، دل بیمحبت حسین (ع) دل نیست، خرابهای است که شیطان در آن جا کرده است.
کربلا صحنه دلدادگی پیر و جوان و کودک است، از حبیببنمظاهر که ریش سفیدش در هنگام شهادت با خون خضاب شد تا علیاصغر شش ماهه تنها یک رسالت را انجام دادند، احیای دینی که هنوز هم که هنوز است، انسان آزادگی و وارستگی را در آن میجوید.
عکس و گزارش: کلثوم مومنی
----------------------------------
انتهای پیام/79009/ل40/ف4004