به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد، حریم نامشخص شهر و عدم امکان کنترل ساختوسازهای غیرمجاز، تعداد بالای مهاجران از روستا و یا از کشورهای دیگر، وجود نقاط جمعیتی متراکم در اطراف مشهد و وضعیت اقتصادی نامناسب همه و همه سبب شده که بافت حاشیهای در این شهر شکل بگیرد و روز به روز تعداد ساکنان آن بالا برود.
رواج فساد اخلاقی، نزاعهای دستهجمعی، سرقت، خرید و فروش و مصرف مواد مخدر از جمله آسیبهای اجتماعی است که در بافتهای حاشیهای به وجود میآید.
از طرفی ساختوسازهای غیرمجاز در این بافتها مشکلات زیادی را برای اجرایی کردن طرح تفصیلی شهر مشهد به وجود آورده و نهادهای خدماتی از این امر به ستوه آمدهاند.
تصور کنید در یک بافت که نظارت مناسبی هم روی آن وجود ندارد هر کس هر نوع که دوست دارد ساختوساز میکند و هر نوع که میخواهد بدون برنامهریزی و یا نظارت ارگانهای عمومی به خانهسازی و امرار معاش بپردازد، استانداردهای معمول را رعایت نکرده و برای همسایگان خود مشکلآفرین شود. طبیعیترین حالتی که در این مکان به وجود میآید بیقانونی و نزاع و یا رواج مشکلات دیگر است.
کارشناسان بر این باورند مشکلاتی که در بافتهای حاشیهای به وجود میآید ریشههای فرهنگی و اقتصادی دارد و باید برای حل آنها اقدام کرد. تنها خدماترسانی به ساکنان این بافتها نمیتواند مشکل را حل کند به عنوان مثال اگر خیابانهای این محلات را آسفالت کنیم مشکل سرقت یا فساد اخلاقی حل نمیشود و یا اگر خطوط اتوبوسرانی به این محلات خدماترسانی کنند در کاهش اعتیاد اثر زیادی ندارد.
برای حل این مشکلات در وهله نخست باید زیرساختهای فرهنگی و اقتصادی را فراهم کرد به بیان دیگر همه میدانند ساکنان بافتهای حاشیهای شهر اغلب افرادی کمدرآمد هستند که میتوان با آموزش به آنها در راستای توانمندسازی و بالا رفتن درآمد در این اقشار اقدام کرد. در این صورت سرقت و برخی از جرایم مانند زورگیری و یا امثال آن در این محلات کاهش پیدا میکند.
یک سری اقدامات فرهنگی به راحتی با مداومت میتواند آسیبهایی مانند اعتیاد و یا طلاق را در این بافتها کاهش دهد و در پی آن بسیاری از آسیبهای اجتماعی را کاهش دهد.
اینگونه است که این بافتها تبدیل به بافتها و محلات بدون آسیب میشوند. در جایی که برای ساختوساز اطلاعرسانی و فرهنگسازی شده باشد و برای آنها حتی تسهیلاتی در نظر گرفته شده باشد ساختوساز غیرمجاز صورت نمیگیرد و به تدریج این بافت پر از آسیب به یک بافت عادی مانند سایر محلات تبدیل میشود.
در شرایطی که زیرساختهای فرهنگی در یک محله آماده نباشد هرقدر هم برای خدماترسانی هزینه شود نتیجه مطلوب نخواهد بود.
در نظر بگیرید در یک بافت محلهای مردم به فرهنگ شهروندی و نظافت شهر پایبند هستند و در این مورد آموزشها و اطلاعات لازم را دریافت کردهاند در این محله در واقع نیازی به هزینه برای نظافت وجود ندارد حال در بافت دیگری در نظر بگیرید که مردم درباره فرهنگ نظافت شهری اطلاعی ندارند و یا به آن اهمیتی نمیدهند. تعداد زیادی رفتگر اگر شبانهروز در حال نظافت آن محله باشند باز هم آن محله تمیز نخواهد بود.
این موضوعات و آسیبهای فرهنگی است که در واقع تفاوت بافتهای حاشیهای و بافتهای برخوردار را مشخص میکند که در نهادها به آن اهمیت چندانی داده نمیشود. در این صورت است که مردم به جای همکاری با ارگانهای خدماترسان کار آنها را دو چندان سخت میکنند و تنها چاره کار در این زمینه تهیه زیرساختهای فرهنگی است.
اگرچه که مسائل اقتصادی نیز در این زمینه اثرگذار است ولی میتوان در این شرایط سخت با اقدامات مداوم فرهنگی آسیبهای اجتماعی مربوط به این بافتها را کاهش داد و نتیجه نسبتا مطلوبی دریافت کرد.
انتهای پیام/2202/غ40/چ3000