خبرگزاری فارس - زهرا زنگنه: مدتهاست فقط در کنار هم هستند کل صحبتهایشان در طول روز به دو سه جمله ختم میشود، هر دو از خانوادههای با آبرو و سرشناس شهر هستند به همین دلیل هیچ یک در این دو سال جرات بیان اختلافاتشان را نداشتهاند و به قول خودشان مجبورند یکدیگر را تحمل کنند چرا که حوصله غُرها و نصیحتهای دیگران را ندارند.
از ازدواج سمیه که قمیالاصل بوده و رضا که اصلیت جنوبی دارد دو سال میگذرد، اما در همین مدت به قدری ناسازگاری کردند که گویا مدتهاست زیر یک سقف به سر میبرند، با وجود مخالفتهای خانوادهها بعد از چند ماه به سرعت وارد زندگی شدند و زیر یک سقف بودن را تجربه کردند. زندگی مشترک را در حالی آغاز کردند که هنوز به شناخت کامل نرسیده بودند و تازه فهمیدند که یکدیگر را نمیشناسند، اما برای فهمیدن این قضیه دیگر دیر شده است و از آنجایی که طلاق جایگاه خوبی در خانوادههایشان ندارد و نگاه به افراد مطلقه منفی است چارهای جز تحمل یکدیگر را ندارند.
ریشه بسیاری از آسیبهای اجتماعی موجود در جامعه طلاق است که نوع عاطفی آن شاید سنگینتر است و خسارات بیشتری را به همراه دارد و از آنجایی که این نوع طلاقها در جایی ثبت نمیشود به راحتی نمیتوان آماری در این خصوص پیدا کرد، در شهرهایی مذهبی همچون قم که هنوز اصالتها رنگ و بوی خود را حفظ کردهاند بسیاری از زوجین کمتر به سمت طلاقهای رسمی میروند اما با یک نگاه گذرا در زندگی افراد و با دیدن خندهها و گریههای آنها به راحتی این موضوع را میفهمیم و میتوانیم شاهد نقش منفی این معضل در زندگی افراد باشیم، زوجهایی که در دنیای خود گم شدهاند و هیچ تلاشی هم برای پیدا کردنش نمیکنند و تنها خود را میبینند و بس.
تفاوتهای فرهنگی و طبقاتی، مشکلات اقتصادی، کمرنگ شدن باورهای دینی و عدم علاقه میان افراد از مهمترین عوامل افزایش طلاقهای عاطفی در میان خانوادهها است و استان قم نیز همانند بسیاری از نقاط کشور با این معضل روبهرو است و با توجه به مهاجرپذیر بودن این استان، شاید برخی از شاخصهها به ویژه در زمینه تفاوتهای فرهنگی چشمگیر باشد.
یکی از جامعهشناسان زندگی مدرن را در افزایش طلاقهای عاطفی مهم میداند و اظهار میکند: زندگی مدرن تحولاتی را در ماهیت زندگی ایجاد کرده است و متاسفانه در سالهای اخیر روابط سرد میان زن و شوهر آمار این طلاق را افزایش داده است و کودکان هم قربانی اصلی این نوع طلاق به شمار میروند.
مبینا که تنها هشت سال دارد و پدر او کارمند یکی از بانکهای قم و مادرش نیز معلم است، میگوید: «خسته شدم، پرنده پیغامرسون مامان و بابا شدم، توجهی به من و خواستههام نمیشه از صبح تا غروب که سر کار هستند وقتی هم میان فقط جر و بحث تو خونه میچرخه، وقتی قراره یکیشون بیاد مدرسه به قدری با هم جر و بحث میکنند که آخرش هم هیچ کدوم نمیان.»
این آسیب اجتماعی مدتی است گریبانگیر برخی خانوادهها در قم شده است، این موضوع در گذشته به چشم نمیخورد اگر هم بود آبرو به قدری اهمیت داشت که خانوادهها حاضر به بیان آن نبودند، در حالی که امروزه این امر بسیار رواج پیدا کرده است.
به گفته محمدمهدی حبیبی استقلال و تحصیلات زنان در جامعه میتواند یکی از عوامل موثر در کاهش استمرار پایههای زندگی و به دنبال آن طلاق عاطفی باشد.
وی ادامه میدهد: داشتن استقلال زنان از وابستگی آنها به مردان کم میکند و همین امر روابط گرم و صمیمانه میان زوج را کاهش میدهد هر کدام با خیال راحت و بدون دغدغه به دنبال اثبات و به کرسی نشاندن حرف خود است در حالی که با نیم من کردن خود میتوانند زندگی گرم و صمیمانهای برای خود رقم بزنند.
با افزایش استقلال زنان توقعات آنها نیز سیر صعودی پیدا کرده است و همین امر در بیرنگ شدن ارزشهای موجود در خانوادهها تاثیر گذاشته است، در نتیجه زن و مرد تاب تحمل یکدیگر را از دست میدهند و گاهی نیز حاضرند شیرازه زندگی را با مسائل پیش پا افتاده و بدون کوچکترین مشکلی از هم بپاشند بدون اینکه ببینند شاید فرد دیگری هم زیر همان سقف زندگی میکند.
صبوری زنان گذشته در مقابل مشکلات
باورهای دینی و ارزشهای سنتی زنان در گذشته بالا بود، در مقابل مشکلات و دردسرها صبوری میکردند، گرچه هنوز هم عدهای در حال حاضر شکیبایی به خرج میدهند اما متاسفانه این صبوری تا حدودی کمرنگ شده است.
عدهای بر این باورند که طلاق امری فردی است در حالی که این آسیب اجتماعی نه تنها خانواده را بلکه جامعه را هم مورد تاثیر قرار میدهد. بزرگترها و ریش سفیدان خانوادهها همواره تاکیدشان بر سازش در زندگی است، همانگونه که حضرت محمد(ص) فرمودهاند: هیچ چیز در ذهن من زشتتر از طلاق نیست.
متاسفانه زندگی از نوع بیگانه بودن رواج پیدا کرده است، تحمل کردن افراد امری عادی شده است. زمانی افراد مطلقه جایگاه خوبی نداشتند تا حدودی از حضور در جامعه پرهیز میکردند، اما حالا با یک جر و بحث در خصوص مسائل بیاهمیت تاب و توان خود را برای ادامه زندگی به انتهارسیده میبینند و ترجیح میدهند به تنهایی ادامهدهنده زندگی باشند و در خانوادههایی هم که طلاق جایگاه خوبی ندارد از ترس بیآبرویی تنها زوجین همدیگر را تحمل میکنند.
زمانی طلاق مانع جدایی والدین بود، اما حالا به قدری در روابطشان سردی و یکنواختی موج میزند که خود بچهها راضی به این امر میشوند و از والدین میخواهند در صورتی که نمیتوانند با یکدیگر زیر یک سقف زندگی کنند از همدیگر جدا شوند.
هانیه دانشآموز سال ششم دبستان میگوید: پدر و مادرم از زمانی که با یکدیگر ازدواج کردند یک روز خوش ندیدند، پدرم رفتار خوبی با مادرم ندارد همه زندگی من شده گریه و آشپزی با این سن کم همه کارها را بلدم، مادرم دیگر نمیتواند ادامه دهد و از رفتارهای پدرم عذاب میکشد.
در صورتی که امید اجتماعی، علاقه و محبت میان زن و مرد پر رنگ شود و استمرار یابد میتوان شاهد کمرنگ شدن این معضل اجتماعی در جامعه بود، توجه به دیگرخواهی همواره بهتر از خودخواهی است و در صورتی که این امور رواج پیدا کنند نه تنها طلاقهای عاطفی بلکه طلاقهای قانونی نیز کمتر خواهند شد.
سمیه و رضا معتقدند دیگر نمیتوانند یکدیگر را ببینند، رضا میگوید: اگر به خاطر حرف مردم نبود یک لحظه هم نمیماندم از حرف مردم میترسم، این زندگی برایم معنی ندارد. از همان ابتدا ازدواج ما اشتباه بود، ای کاش زمان به عقب برمیگشت و من درست انتخاب میکردم از روی عقل و منطق نه احساس.
انتهای پیام/78008/ع40/آ3004