به گزارش خبرگزاری فارس از پلدختر، یکی از دوستان نقل کرد، وقتی به یکی از روستاهای دور افتاده در پلدختر رسیدیم، توقفی داشته و اهالی روستا وسیله نقلیه ما را محاصره کردند، پیاده شدیم و در حالی که با دیدن بچههای روستا که حتی از کوچکترین امکانات بهرهمند نبودند، فکرم را مشغول کرده بود، ناگهان با آرنج یکی از همراهان به خود آمدم، آقای دکتر ... بود، به من گفت، گرفتی؟! گفتم چه چیز را؟! گفت، پیرمردن گوم(پیرمرد را میگویم)" پاسخ دادم، متاسفانه نه؟! گفت، اشکال نارهدواره بیر(اشکال ندارد دوباره بگیر)؟! پیرمرد روستایی را آوردند، ناگهان دکترمان شیرجه زد و دست پیرمرد بود که مورد بمباران بوسهها قرارمیگرفت؟! دوباره دکتر برای اینکه مطمئن شود، صحنه را شکار کردم، گفت، گرفتی من هم با لهجه زیبای لری جواب دادم "همشن گرتم"(همه صحنه را گرفتم).
در راه وقتی میآمدیم، همه از آن صحنه صحبت میکردند که چطور میتوان از آن استفاده تبلیغاتی کرد، یکی میگفت، این را باید در صدا وسیما پخش کنیم ؟! دیگری خبر از تکثیر آن به وسیله سی دی میداد ؟! آن یکی میگفت، به نظرم باید آن صحنه را بنر کنیم و در شهر نصب کنیم که همه ببینند؟!
به این اظهار نظرها خندهام میگرفت، اما جرات نمایان کردن آن را نداشتم، به خود میگفتم که با یکی یا دو اقدام که نمیشود، چیزی را ثابت کرد، بلکه با عملکرد خوب مسئولان است که مردم را شیفته خود میکند، نه بنر و .. و در این خصوص نمونههای زیادی مانند شهید رجایی داریم.
بالاخره هر چه بود، تمام شد، چند روز بعد دیدم تصویر بزرگی از همان پیرمرد روستایی را که جناب دکتر در حال بوسیدن دستش بود، در شهر نصب کردند و من هم به خواستهام که جور شدن یک وام یک میلیونی تومانی بود، رسیدم و از اینکه میتوانم آن را به زخمی بزنم خوشحال بودم و با خود میگفتم، دکتر تو نه تنها دوست داشتنی هستید، بلکه نظیر شما اصلا تو عالم وجود نداره و تک هستید !!!!!!.
یادداشت از عباس جودکی
انتهای پیام/85009/ش30/پ3003