سلفیگری تکفیری به گرایش گروهی از سلفیون گفته میشود که مخالفان خود را کافر میشمارند و مطرحترین آنان «وهابیت تکفیری» با محوریت عربستان سعودی است.
وهابیت تکفیری یکی از مشکلات دنیای کنونی مسلمانان (شیعه و سنی) است. آنها با اتهامهای ناشایستی که به شیعیان میزنند باعث گمراهی مسلمانان و عده زیادی از مردم دنیا میشوند. گروه آیین و اندیشه خبرگزاری فارس بر آن است تا در سلسله مطالبی، به عمدهترین شبهاتی که وهابیت درباره شیعیان مطرح میکند پاسخ گوید.
یکی از اشکالات وهابیت به شیعه این است که باید در مصیبت، صبر کرد و از بىقرارى و بىتابى پرهیز نمود و از سیلى برچهره زدن و مانند آن خوددارى کرد. با این وصف، چرا شیعه در ایام سوگوارى بر خلاف این مسائل، عمل مىکند؟ و چه بسا به خاطر همین کارها، شیعه را مشرک و مرده پرست میخوانند.
پاسخ:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آنگاه که فرزندش ابراهیم درگذشت، چنین فرمود: «چشم گریان است و اشک ریزان و قلب سوزان». (مجمع الزوائد، ج 3، ص 8)
در جنگ احد، آنگاه که حمزه شهید شد، صفیه دختر عبد المطّلب در دامنه احد به دنبال پیامبر مىگشت. وقتى حضرت او را دید، میان انصار و او فاصله انداخت و فرمود: او را به حال خود واگذارید. صفیه کنار جنازه حمزه نشست و گریست. هرگاه صدایش به گریه بلند مىشد، صداى گریه پیامبر صلى الله علیه و آله نیز بلند مىشد و اگر او آهسته مىگریست پیامبر هم آهسته گریه مىکرد. فاطمه، دختر رسول اللَّه صلى الله علیه و آله نیز مىگریست. پیامبر صلى الله علیه و آله به دخترش فاطمه مىفرمود: «هیچ کس مانند تو مصیبت نخواهد دید.» (امتاع الأسماع، مقریزى، ص 154)
حضرت زهرا علیهاالسلام پس از رحلت پیامبر پیویسته مىگریست و مىفرمود: اى پدر، تو به پروردگارت نزدیک شدى و دعوتش را اجابت کردى، اکنون بهشتِ برین جایگاه تو است. (صحیح بخارى، باب مرض النبى و وفاته؛ مسند أبى داود، ج 2، ص 197؛ سنن نسائى، ج 4، ص 13؛ مستدرک حاکم، ج 3، ص 163؛ تاریخ الخطیب، ج 3، ص 262)
در طول تاریخ اسلام، گریه برگذشتگان و نزدیکان در میان مسلمانان؛ اعم از صحابه و تابعان، بیش از آن است که ما در اینجا منعکس کنیم حتى گریههاى شیخین (ابوبکر و عمر) در موارد زیادى، هنگام درگذشت دوستانشان در تاریخ ثبت شده است. (به کتاب «مرزهاى توحید و شرک»، صص 195- 201 مراجعه فرمایید)
عایشه مىگوید: پس از آن که رسول خدا قبض روح شد، سر او را بر بالش نهادم و برخاسته با زنان دیگر، بر سر و صورت زدم. (تاریخ طبرى، ج 2، ص 441)
سوگوارى براى عزیزان، که از فطرت انسان سرچشمه مىگیرد، نه تنها مطلوب و خواستنى است، حتى تاریخ مىگوید: در جنگ احد، زنان انصار بر کشتگان خویش سوگوارى مىکردند. ناگاه پیامبر صلى الله علیه و آله به خاطرش آمد که عمویش حمزه، که شربت شهادت نوشیده است، سوگوار ندارد، از زنان انصار خواست همچنان که بر نزدیکان خود اشک عاطفه مىریزند بر حمزه نیز گریه کنند. (مجمع الزوائد، ج 6، ص 120. این رویداد گویا پیش از سوگوارى «صفیه» براى حمزه بوده است.)
وقتى پیامبر بر مرگ یکى از دخترانش مىگریست، عبادة بن صامت از علت گریه پرسید. حضرت پاسخ دادند: گریه، رحمتى است که خداوند در نهاد فرزندان آدم قرار داده است و خداوند فقط بر بندگان عطوف خود رحم خواهد کرد. (سنن ابى داود، ج 2، ص 58؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 481)
نکته دیگر اینکه درگذشت شخصیتهاى اسلامى و رهبران دینى حساب دیگرى دارند. سوگوارى در ایّام درگذشت آنان، نه تنها به معناى بىصبرى شخصى نیست، بلکه به معناى نوعى حمایت از آنان و دعوت به راه آنان است.
آنان جهادگران واقعى اسلام بودند که هرگز با ظالمان اموى و عباسى نساختند و شربت شهادت نوشیدند. راهپیمایى و به اصطلاح مردم، هیئتهاى عزادارى، براى احیاى مکتب آنهاست و هر نوع سینهزنى و نوحه سرایى، همه و همه به منظور زنده کردن راه و رسم آنهاست که بار دیگر امت اسلامى در دام منافقان ستمگر نیفتند که «مرگ سرخ به از زندگى ننگین است».
نتیجه
1. از این بیان نتیجه مىگیریم که سوگوارى، گریه و اشک ریختن در فراق عزیزان، رحمتى الهى است و حاکى از کمال انسانى است که در مقابل سنگدلى که از هیچ چیز اثر نمىپذیرد و به هیچ کسى رحم نمىکند قرار دارد.
2. راه پیمایى و عزادارى و نوحه سرایى دسته جمعى براى احیاى مکتب، امرى مطلوب است و نه تنها مورد نهى نیست بلکه مورد ستایش است.
3. نوحه سرایىها و راهپیمایىهاى شیعه در تاسوعا و عاشورا و در مناسبتهاى دیگر، جنبه سیاسى نیز دارد و هدف این است که بنى امیه را محکوم کنند و همه کسانى را که لب فرو بسته و مؤید آنها بودهاند از خود طرد کنند تا مظلومیت اهل بیت و ستمگرى اموىها، زنده نگاه دارند.
4. مخالفان عزادارى از آن مىترسند که مظلومیت اهل بیت و ستمگرى اموىها بار دیگر مطرح شود و به دنبال مستمسکهایى هستند که شیعه را از این کار باز دارند. در این راستا روایاتى را مطرح مىکنند که ما نیز منکر آنها نیستیم، ولى هدف آنان سرپوش نهادن بر اعمال بنىامیه و منزوى ساختن خاندان رسالت است.
اگر در این عزادارىها، کارى بر خلاف دستور الهى صورت گیرد، هیچ عالمى آن را تجویز نمىکند و حساب مکتب را باید از کار برخى از افراطىهای عوامانه جدا کرد. (پاسخ جوان شیعی به پرسشهای وهابیان، ص 69)
انتهای پیام/