«ایگور پانکراتینکو» کارشناس روس و مشاور رئیس مرکز «مطالعات و ابتکارات استراتژیک سیاست خارجی روسیه» در مصاحبه اختصاصی با خبرگزاری فارس به بررسی ابعاد اقدامات روسیه در خصوص تحولات سوریه و سیاستهای آینده مسکو در رابطه با «دمشق»، تهران و منطقه پرداخته است.
فارس: رزمایش شش روزه مشترک روسیه و بلاروس به نام «غرب 2013» با حضور نزدیک به 12 هزار سرباز روسی در قلمرو 2 کشور روسیه و بلاروس در حال برگزاری است.
خبرگزاریها ادعا کردهاند، مسکو این مانور نظامی را که یکی از بزرگترین مانورهای اروپا و جهان محسوب میشود، در پی تهدید نظامی آمریکا علیه سوریه و قدرتنماییهای این کشور در خاورمیانه، ترتیب داده است.آیا میتوان از این رزمایش اینگونه برداشت کرد که در پی تهدید نظامی آمریکا علیه سوریه، مسکو این مانور نظامی را برای قدرتنمایی این کشور در خاورمیانه ترتیب داده است؟
پانکراتینکو: باید این نکته را یادآوری کنم که این مانور نظامی در نوع خود تنها رزمایشی نیست که در جریان بحران سوریه از سوی روسیه برگزار میشود. زیرا مسکو در شرایط تشدید تهدیدهای آمریکا مبنی بر بمباران سوریه، اقدام به برگزاری رزمایش نیروهای موشکی راهبردی خود کرد.
به طور همزمان، مسکو برای سنجش سطح آمادگی نیروهای نظامی خود در چند حوزه نظامی به طور غیرمنتظره برنامههایی را به اجرا گذاشت که شامل پایگاههای هوایی و نیروهای زمینی میشد.
همچنین برای ایجاد هماهنگی میان نیروهای ویژه چتربازی و واحدهای تفنگداران دریایی اقدام به برگزاری چند مانور مشترک نظامی کرد.
در جریان برخی از این رزمایشها ناظران نظامی کشورهای غربی نیز حضور داشتند که به معنی پیام سیاسی مسکو به غرب با هدف نشان دادن قدرت و توان بالای نیروهای مسلح روسیه ارزیابی میشود. زیرا در این رزمایشها به طور عملی ثابت شد که روسیه میتواند به شکلی سریع در هر نقطه از جهان از جمله خاورمیانه در صورت اقتضای شرایط اقدام به انجام عملیات حفظ صلح کند.
علاوه براین، باید توجه داشت که این رزمایشها و مانورهای نظامی نشان داد که در شرایط ضروری روسیه از توانایی بسیج و اعزام به موقع نیروهای واکنش سریع خود به آسیای مرکزی و خاورمیانه برخوردار است.
فارس: بدون تردید مسکو در تلاش است که جایگاه خود را در منطقه و جهان مجددا احیا کند، اما آیا به این هدف دست یافته است؟
پانکراتینکو: بله، زیرا مسکو قصد داشت که در شرایط رویارویی با آمریکا و ناتو بر سر سوریه، قدرت خود را به رخ غرب بکشد به طوری که آماده است در مسائل مهم بینالمللی برای دفاع از منافع حیاتی خود وارد عمل شود.
به این دلیل که این موضوع در سیاست خارجی روسیه و امنیت ملی این کشور در شرایط فعلی برابر با مرگ و زندگی میباشد.
تا سالهای2010 و 2011 در میان نخبگان سیاسی حاکم بر این کشور چنین تصور اشتباهی وجود داشت که غرب برای ضربه زدن به امنیت ملی روسیه اقدام نخواهد کرد چراکه نفوذ لابی آمریکایی و اسرائیلی در روسیه هنوز هم زیاد است و این لابی همواره به این نخبگان چنین القاء میکرد که غرب قصد نزاع با روسیه را ندارد و روسها نیز به این توهمات اعتماد داشتند.
از سوی دیگر، رهبریت روسیه داشتن روابط نزدیک با غرب را تضمینی برای رشد اقتصاد خود میدانست که در واقع، اقتصاد این کشور به علت همگرایی با غرب از نگاه مالی وابسته به نهادهای مالی تحت نظارت آمریکا و اروپا میباشد.
اما با گذشت چند مدت، رهبران روسیه به درک این واقعیت رسیدند که همکاری راهبردی با غرب تنها در مسائل بینالمللی آن هنم در سطح محدود امکانپذیر میباشد. زیرا غرب با شعار فریبنده همکاری راهبردی با روسیه، سیستم دفاع موشکی خود را علیه این کشور مستقر کرد.
به طور همزمان، غرب با این شعار در حال افزایش نیروهای خود در حوزه دریای سیاه و خزر و منطقه آسیای مرکزی میباشد که تهدیدی علیه منافع و امنیت ملی مسکو به حساب میآید.
غرب به طور همزمان به مناطقی از قطب شمال روسیه دستاندازی میکند که با واکنش شدید مسکو مواجه شده است. زیرا در این منطقه ذخایر سرشار انرژی وجود دارد و غرب برای دسترسی به این منابع وارد منطقه تحت کنترل سنتی روسیه شده است.
مجموع اقدامات توسعهطلبانه غرب موجب شد که روسیه دست به مقابله به مثل بزند. از این رو، مواضع خصمانه غرب در قبال روسیه، زمینه تغییر مناسبات مسکو با آمریکا و اروپا را به وجود آورد و این واقعیت مسکو را وادار به نزدیکی با چین برای مقابله با سیاستهای توسعهطلبانه آمریکا کرده است.
از سوی دیگر، در موضوع ایران نیز شرایط حساس است. به این دلیل که نوع گفتوگوی ایران و روسیه نیاز به بازنگری جدی دارد. امیدوارم که در چنین شرایطی که سیاست منطقهای ابعاد جدیدی به خود میگیرد، گفتوگوی ایران و روسیه نیز دستخوش تغییرات سازندهای شود و این مذاکرات در قالب جدیدی ادامه یابد.
فارس: از نظر شما، سوریه و بحران این کشور تا چه اندازه در احیای مجدد قدرت بینالمللی و منطقهای روسیه تأثیرگذار بوده است؟
پانکراتینکو: بدون تردید، حوادث سوریه این واقعیت را ثابت کرد که روسیه از توان تأثیرگذاری بر تحولات بینالمللی برخوردار میباشد. هرچند که من معتقدم سیاست روسیه برای رسیدن به مرحله جدید و درک واقعیات کنونی در منطقه هنوز فاصله زیادی دارد.
به این دلیل که حتی اکنون روسیه نیز اعتقاد دارد که همکاری با غرب باید در اولویت سیاست خارجی این کشور باشد.
از این رو، حتی موضوع کنترل بر تسلیحات شیمیایی سوریه براساس توافق قبلی مسکو و آمریکا و اروپا به دست آمده است. زیرا این توافق چیزی نیست که به یکباره مطرح شده باشد.
اما در مورد احیای قدرت روسیه برای تأثیرگذاری بر تحولات بینالمللی هنوز راه زیادی در پیش است.
در این اواخر پیشنهاد شده است که روسیه برای برنامه هستهای ایران میتواند به عنوان تضمین در قبال جامعه جهانی مطرح گردد. اما این طرح در حال بررسی در دفتر رئیس جمهوری روسیه قرار دارد و هنوز در این مورد تصمیمی اتخاذ نشده است.
موضوع دوم که روسیه و ایران می توانند بر سر آن همکاری نزدیک داشته باشند، ابتکارعمل این 2 کشور درباره افغانستان به حساب میآید. به نظر میرسد که در این مورد نیاز به هماهنگی روسیه، ایران و چین وجود دارد. زیرا این 3 کشور در قبال بسیاری از مسائل منطقهای و بینالمللی اتفاقنظر دارند. ولی تاکنون، هیچ ابتکارعمل مشترکی در میان این 3 کشور دیده نمیشود.
فارس: آیا میتوان گفت بحران سوریه معادلات بینالمللی را برهم زده و به یکهتازی آمریکا در عرصه بینالمللی و جهان تکقطبی پایان داده است؟
پانکراتینکو: در این مورد نظر شما درست است و حوادث سوریه نشان داد که نظام تکقطبی در جهان فعلی در حال افول میباشد. به نظر من، این یک پایان منطقی خواهد بود که هیچ کشوری نمیتواند به تنهایی جهان را مدیریت کند. زیرا برای این کار نه امکانات نظامی کافی در اختیار دارد و نه منابع مالی و اقتصادی.
در حال حاضر آمریکا نیز گرفتار بحران مالی است و در بخش نظامی نیز با اینگونه مشکلات مواجه میباشد. در حالی که در جهان کنونی منافع کشورهای زیادی به یکدیگر گره خورده است و حال آنکه آمریکا قصد داشت که به تنهایی منافع خود را بر دیگران تحمیل کند و اندیشه سایر کشورها برای واشنگتن اهمیتی نداشت.
اما روند تحولات اخیر نشان داد که آمریکا بر سر منافع خویش حتی با متحدین نزدیک خود نظیر اسرائیل، عربستان، انگلیس و فرانسه نیز اختلافنظر دارد.
از نظر ما، موضوع مهم این است که به جای نظام تکقطبی چه ساختاری در نظام بینالمللی جایگزین مدیریت جهانی خواهد شد؟
من معتقدم که نه یک کشور، بلکه اتحادی از چند کشور بر نظام سیاسی بینالمللی حاکم خواهند شد. شاید هم چند اتحاد و ائتلاف از کشورهای مختلف و حتی چند بلوک مستقل سیاسی که تأمین امینت در مناطق مختلف را بردوش خواهند گرفت.
در این مورد غرب متکی به پیمان ناتو میباشد. در حال حاضر دیگر در عرصه جهانی سازمانی که بتواند با ناتو مقابله کند، وجود ندارد.
از این رو، ضرورت دارد که رهبران ایران، روسیه و چین بر سر این موضوع تأمل کنند که در سیاست راهبردی آمریکا، هر یک از این کشورها هدف واشنگتن به حساب میآیند.
فارس: تأثیر قدرت یافتن روسیه در عرصه بینالمللی و بویژه منطقهای به عنوان یکی از همپیمانان محور مقاومت در منطقه به طور کلی چیست؟
پانکراتینکو: برای پاسخ دادن به این پرسش باید دید که ترکیب کشورهای مخالف سیاست توسعهطلبی آمریکا و غرب چگونه است؟ به نظر میرسد که ما در اینباره فقط زیاد حرف میزنیم. البته در این مورد دیدگاه مشترکی نیز داریم.
اما متأسفانه این فرضیات فعلا تنها در حد بحثهای عمومی و بر روی کاغذ باقی میماند. در حالی که ما باید این نکته را مشخص کنیم که چه میخواهیم؟
تردیدی نیست که میان ایران و روسیه نکات مشترک زیادی وجود دارد. ولی نکته مهم این است که چگونه باید این منافع و مشترکات را تعریف کرد؟ و چه کسانی این موارد را تعریف و برای مردم 2 کشور تفهیم خواهند کرد؟
ما میدانیم که آیتالله خمینی گفته بود که «مردم، قدرت حکومت هستند و زمانی که مردم از سیاست حکومت خود دفاع میکنند، هیچ کس نمیتواند به این کشور آسیب برساند.»
ولی در این نکته تردیدی نیست که یک دیگر از نیروی مؤثر در راه مقابله با غرب، وحدتنظر و منافع مشترک کشورهایی است که در مقابل آمریکا و غرب ایستادهاند.
همانطور که در قرآن نیزگفته شده است: «به ریسمان الهی چنگ بزنید و پراکنده نشوید...»(آلعمران، آیات 102 – 105).
از این رو، ضرورت دارد که روسیه و ایران یک بار دیگر پاسخ این پرسشها را جستجو کنند که متحدین و دوستان ما چه کسانی هستند؟ و دشمنان ما کدام کشورها میباشند؟ زمانی که ما این موضوعات را مشخص کردیم، میتوانیم درباره مقاومت علیه غرب سخن بگوییم.
فارس: قدرت یافتن روسیه در منطقه و به تبع آن محور مقاومت چه بازتابی بر اسرائیل و رژیمهای عربی منطقه از جمله کشورهای عربی حوزه خلیج فارس همچون عربستان که تلاش میکند رهبری منطقه را به دست گیرد، دارد؟
پانکراتینکو: از نظر ما، یکی از نتایج مهم تحولات سوریه، سردی در روابط روسیه با اسرائیل و تقریبا به حال تعلیق درآمدن مناسبات مسکو با خاندان آلسعود میباشد. زیرا رژیم اسرائیل اشتباه فاحشی را مرتکب شد.
به این دلیل که باور نداشت روسیه تا آخر از سوریه و رئیس جمهور این کشور دفاع خواهد کرد که این مسئله ضربه شدیدی به طرحهای جنگجویانه آمریکا وارد ساخت. زیرا اسرائیل به عنوان یک حکومت لجامگسیخته حتی تهدید کرد که به تأسیسات نظامی روسیه در داخل سوریه و ناوهای جنگی این کشور در دریای مدیترانه حمله خواهد کرد.
اسرائیل در مسیر حرکت ناوهای جنگی روسیه در دریای مدیترانه تجهیزات جاسوسی نصب کرده بود و اطلاعات نظامی را در اختیار پیمان ناتو قرار میداد.
این اقدامات موجب شد که رهبریت روسیه به این نتیجه برسد که اسرائیل مخالف منافع روسیه در خاورمیانه است و «تلآویو» هر زمان که امکان یابد، میتواند دست به اقدامات دشمنانه علیه روسیه بزند.
هماکنون رسانههای خبری روسیه به دلیل جنگهای اسرائیل با کشورهای عربی، در حال آمادهسازی چند برنامه در این زمینه هستند.
من هم درباره «جنگ ماه اکتبر سال 1973» به مناسبت فرا رسیدن سالگرد این رویداد، مقالهای نوشتهام که امیدوارم منتشر شود.
از این رو، معتقدم که در این مورد برای همکاری رسانهای و تبادل مطالب میان کارشناسان روسی، وزارت امور خارجه ایران و خبرگزاری فارس فرصت همکاری خوبی وجود دارد.
اما در مورد دیدار «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهور روسیه با شاهزاده «بندر بنسلطان» رئیس دستگاه امنیتی دولت سعودی باید گفت که مسکو با این رژیم بر سر سوریه و بویژه بر سر ایران، هیچ نوع معاملهای نخواهد کرد.
زیرا رهبریت روسیه خوب میداند که عربستان سعودی همواره مواضع ضدروسی دارد و به اصطلاح «حیاتخلوت» آمریکا میباشد. به همین دلیل هیچ منافع مشترکی میان روسیه و عربستان سعودی وجود ندارد.
من بارها گفته بودم و حالا نیز بر این نکته تأکید میکنم که منافع آمریکا در خاورمیانه بر محور «تلآویو- ریاض» استوار میباشد.
از این رو، امروزه روسیه خوب میداند که این مثلث شوم «آمریکا- اسرائیل– عربستان» با روسیه دشمنی دارد و به همین دلیل مسکو آماده است که با نیروهای ضداسرائیلی و ضدسعودی در منطقه وارد گفتوگو شود.
لذا امیدوار است که در این گفتوگوها ایران و سایر گروههای شیعی نیز شرکت کنند.
انتهای پیام/خ