رفتی و رفتن تو
آتش نهاد بر دل
از کاروان چه ماند
جز آتشی به منزل
جابر عزیز!
دلمان برای چهره خندانت تنگ شده؛ برای خلوصات؛ برای سختکوشیات که گاهی به حیرتمان میافکند.
باورمان نیست که تو با آن شور و هیجان با آن پیگیری دلسوزانه و مؤمنانه اینک بار، ادای تکلیف رسانهایات را بر زمین نهاده باشی.
جابر عزیز!
استرس همیشگیات برای خبررسانی به موقع، برای اطلاعرسانی انقلابی، حالا دیگر جای خود را به آرامشی ابدی داده.
دیگر صبحها با دغدغه خبر از خواب بر نمیخیزی؛
عصرها مدام دلشوره مطالب سایت را نداری؛ شبها دیگر به فکر برنامههای خبری فردا به خواب نمیروی.
معافی عزیز!
به قول همسرت آنقدر نگران تیتر یک استانها بودی که خودت در جوانی تیتر یک همه رسانههای استانی شدی.
چه زود سپری شد، روزهای خوب با تو بودن، راستی با چه انگیزهای میتوان خواب و آرامش را بر خود حرام کرد و در کار و تلاش متعهدانه غرق شد؟
جابر عزیز!
امروز که تو دیگر در میان ما نیستی به خوبی پاسخ این پرسش را دریافتهایم. از اشکهای دوستان و آشنایانت، از تکانهای غمبار شانههای عزادارانت، از گریههای همسر و فرزندانت دریافتیم که قلب تو با تپشهای قلم انقلابی و ولاییات میتپید و این سالها تپیدنهای این قلب مؤمن آنسان بالا گرفته بود و چنان بیوقفه و پرسرعت و پردغدغه میزد که جسمات تاب آن بار عظیم را نیاورد و روحت چه زود به جوار رفیق اعلای خویش به پرواز درآمد.
معافی عزیز!
تسلای این غم بزرگ را تنها در استمرار راه انقلابی و ولاییات میدانیم و با روح پاکات پیمان میبندیم باری را که تو به فرمان قضای ایزدی بر زمین نهادی تا آخرین نفس بر دوش جانمان حمل کنیم. پیمان میبندیم جابر عزیز!
از طرف همکارانت در خبرگزاری فارس
انتهای پیام/ج/ض1002