خبرگزاری فارس: الف، ب، پ، ت... دوباره بوی کتاب و کاغذ، مدادهای نو و نوک تیز، پاککنهای سفید و کیفهایی که بوی نویی میدهند؛ امروز در کوچه و خیابان، دانش آموزان مثل ریسههای چراغانی، همه جا دیده میشوند. از امروز صدای جیغ و شادی بچهها از پشت دیوارهای مدرسه شنیده میشود.
کلاس اولیها که حرف زدن و راه رفتن را در خانه خود یاد گرفتهاند حالا مثل ماهی تنگآبی کوچک در دست پدر و مادرهایشان برداشته میشوند تا به برکه انداخته شوند و قاطی ماهیهای دیگر در کلاسهای شلوغ و پلوغ از سر و کله هم بالا روند.
لابهلای شادیها و خندههای تمام نشدنی... گریههای پسرک کلاس اولی که دست مادرش را رها نمیکند و میگوید: من دلم برای مامانم تنگ میشود، شنیده میشود؛ همیشه از پس لباسهای نو، یقههای سپید و مقنعههای گل زده دختران میشود اضطرابی را که بر چهرههای پاکیزه کودکان سایه انداخته، دید.
ترکیب خیالانگیز دانش آموز، آموزگار، مدرسه و مهر ما را میبرد به صفهای صبحگاهی مدرسه، تخته سیاه و گچهایی که رو دست معلمهایمان مینشست، به زنگ تفریح و بوفه مدرسه که همیشه شلوغ بود، این ترکیب خیال انگیز ما را میبرد به پشت نیمکتهای سه نفره و مبصری که همیشه برای ساکت کردن کلاس تلاشی بینتیجه داشت.
خوش به حال دانش که از فردا فرزندان نجیب این سرزمین پی آن هستند و مدرسه که نردبانی است برای رساندن بچه به رستگاری، من سالهاست که مدرسه نمیروم اما همیشه روز اول مهر، روحم بیقرار است.
انتهای پیام/2258/س20/آ3004