به گزارش خبرگزاری فارس از کرمانشاه، یک کاروان 39 نفره از خبرنگاران و اصحاب رسانه داخلی و خارجی بهمدت سه روز از پنجشنبه گذشته برای بازدید از مناطق عملیاتی غرب وارد کرمانشاه شدند.
مدیران مسئول روزنامههای کثیرالانتشار، خبرنگاران، عکاسان، گروه خبری، مستندسازان و مدیران صدا و سیما و خبرنگاران خارجی از یادمانهای پاوه، مرصاد، بازیدراز و مطلعالفجر دیدن کردند.
اغلب افرادی که با این کاروان عازم کرمانشاه شده بودند، جوانهایی بودند که دوران دفاع مقدس را ندیده بودند و فقط از طریق عکسها و شنیدهها، اطلاعاتی در این زمینه داشتند.
خبرنگاران خارجی که در این سفر حاضر بودند نیز فقط از رخ دادن یک جنگ طولانی در ایران خبر داشتند و آمده بودند که از نزدیک چیزهایی ببینند.
صحنههایی که در این سفر نور بهوقوع پیوست از دریچه و لنز هیچ دوربینی قابل توصیف نیست و البته هیچ قلمی نیز توانایی نگاشتن آن همه احساس و فضای معنوی را ندارد.
اشکهایی که قدمگاه شهیدان را نمناک میکرد، خیره شدن به افق، آنجا که شهیدان عظمت خدا را میدیدند، بوسههایی که بر خاک پاک وطن زده میشد و پاهای برهنهای که قدم قدم به زیارت یادمان شهیدان، زیباترین فرزندان آفتاب و خاک نزدیکتر میشد؛ صحنههایی از آنهمه حضور معنوی خبرنگاران در مناطق عملیاتی غرب کشور بود.
شروع ماجرا با سخنرانی مردی از جنس مردان بیادعا شروع شد. سردار محمدنظر عظیمی فرمانده سپاه حضرت نبیاکرم(ص) استان کرمانشاه ضمن خوشآمدگویی به خبرنگاران، دقایقی از ایثار شهدا و روزهای آتش و خون سخن گفت و آرام آرام فضای معنوی بر مسافرانی که راهی نور بودند، حاکم شد.
یادمانها و آثار بهجا مانده از هشت سال دفاع مقدس در مناطق عملیاتی استان کرمانشاه، تصاویر بکری بود که هر کدام از خبرنگاران برای اینکه لحظهای را از دست ندهند، دست بهکار شدند.
برخی شروع به نگاشتن گزارش کردند و برخی با دوربینهای خود تلاش میکردند تمام آنچه را که میبینند، ثبت کنند.
آهنهای پارهپاره، ساختمانهای ویرانشده، ارتفاعات صعبالعبور و سنگرهایی که هنوز بوی شهیدان را میدهد حکایت از روزهای غریبی داشت. روزهایی که با نگاه کردن به این تصاویر میشد فهمید که چهقدر سخت بودهاند.
وقتی که خاطرات آن روزها و هجوم سنگین دشمن با تمام ابزار و امکانات شنیده میشد، این سئوال برای هر فردی پیش میآمد که چه چیزی دلیل ایستادگی در مقابل بمبها و موشکهای دشمن بوده است.
از آثاری که بهجا مانده بود، معلوم میشد که این حملات هر سنگر و تانک و ساختمانی را ویران میکرده، اما انسانهایی جانانه ایستادند تا یک وجب از خاک این مرز کهن بهدست دشمن نیفتد.
اینجا بود که هر فردی کنجکاو میشد تا بفهمد این انسانها چگونه افرادی بودهاند و چهطور این حماسه عظیم را خلق کردهاند.
هر چهقدر بیشتر زمان سپری میشد، گوشهای از این راز بزرگ خود را نشان میداد و پس از گذشت سالها هنوز تازگی داشت و شنونده را میخکوب میکرد. اینجا همان گنجینه دفاع مقدس است که انگار باید تا همیشه باقی بماند و نسلهای دیگر را بیبهره نگذارد. اینجا کلاس عشق و انسانیت است، قدمگاه شهیدان...
با بررسی سادهای میشد فهمید با حساب دو دو تا نمیتوان عظمت و راز ایستادگی رزمندگان سالهای ایثار و حماسه را کشف کرد. گویی یک چیزی شبیه افسانه بود، بزرگتر از تمام افسانههای تاریخ...
یادگاران آنروزها و مردانی از خیل مردان بیادعا که در این سفر عشق حضور داشتند، دلیل رقم خوردن این همه عظمت را عشق و ایمان رزمندگان و شهدا بیان کردند.
این عشق و ایمان هر چه هست در مقابل سنگینترین موشکبارانها و آتش دشمن نابود نشده است و تاریخی را رقم زده که در هیچ کجای عالم پیدا نمیشود.
در انتهای سفر، افرادی که به نظاره این عظمتها نشسته بودند، حس وصفناپذیری وجودشان را فرا گرفته بود. این حس چیزی شبیه به غرور و افتخار بود که در چشمانشان موج میزد.
---------------------------------------
گزارش از محسن فولادی
---------------------------------------
انتهای پیام/2700/غ40/د1000