کمتر از یک هفته پس از ادعای حمله شیمیایی به منطقهای در نزدیکی پایتخت سوریه، ظاهرا سناریوی حمله نظامی به سوریه توسط جبهه غربی – عربی در حال تکمیل است و کشتیهای جنگی ناتو خود را برای حمله نظامی به سوریه آماده میکنند.
شاهزاده بندر بن سلطان سعودی این روزها به دلال جنگ بدل شده و حتی به حمله محدود به سوریه نیز راضی نیست و از دیگر سو، ترکها آمادگی خود را برای حمله نظامی به سوریه بدون موافقت شورای امنیت سازمان ملل متحد اعلام کردهاند.
برای اولین بار پس از اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی، شاهد اتحاد نیروهای غربی، ارتجاع عربی، سلفی و صهیونیستی علیه یک بازیگر بینالمللی هستیم و از شوخیهای روزگار آن است که اینبار نیز این بازیگر بینالمللی از حمایت مسکو برخوردار است.
نظام بینالمللی تحت هدایت ایالات متحده آماده میشود تا ضربهای سنگین را به محور مقاومت وارد کند. محور مقاومت که خود را بر مبنای یک گفتمان و نوعی هویت دینی – سیاسی تعریف کرده است، اکنون در برابر کسانی است که با نگاه جنگطلبانه واقعگرایی، خود را آماده ضربه نظامی میکنند، بهخیال اینکه هویت را که موجودیتی اجتماعی و بینالاذهانی است، میتوان با قدرت نظامی نابود کرد.
بههر روی، آنچه شواهد نشان میدهند حکایت از آمادگی جبهه غربی – عربی برای پیادهسازی سناریوی صهیونیستی علیه حکومت اسد است. اما فراموش نکردهایم که جنگ عراق هم که اتفاقا با همین بهانه تسلیحات کشتار جمعی شروع شد، ابتدا بهظاهر خوب پیش رفت اما تبعاتش پس از حصول نتیجه اولیه خود را نمایان نمود. بلاتردید، هرگونه اقدام نظامی علیه حکومت سوریه نیز تبعاتی را متوجه منطقه و متجاوزین خواهد کرد. در این گزارش تلاش میکنیم که بهصورت خلاصه، این تبعات را مورد کنکاش قرار دهیم اما پیش از آن لازم است به این نکته اشاره شود که طبق اخبار واصله، تصمیم آمریکاییها به اجرای عملیات «نقطهزنی» است. یعنی واشنگتن قصد دارد اهدافی را در خاک سوریه هدف قرار دهد و سپس ادامه کار را به شورشیان سوریه و شاید متحدین منطقهای آنها واگذار کند. چنین حملهای نمیتواند ضامن سرنگونی نظام سیاسی حاکم بر سوریه باشد.
* سطح داخلی: نابودی زیرساختها و قدرتیابی تکفیریها
یکی از تبعات مهم حمله نظامی غرب به سوریه، هدف قرار گرفتن زیرساختهای باقی مانده این کشور است. زیرساختهای نظامی و زیرساختهای مرتبط با تامین انرژی، فرودگاهها و نیروی هوایی سوریه احتمالا از اهداف حمله غرب خواهند بود. این در حالی است که بخش اعظم زیرساختهای شهری در سوریه طی بیش از 2 سال جنگ داخلی در این کشور، نابود شده است.
نابودی این زیرساختها که همه به هزینه ملت سوریه ایجاد شدهاند، قطعا برای این کشور ناگوار خواهد بود و در آینده مشکلات جدی برای دولت این کشور ایجاد خواهد کرد.
از سوی دیگر همانطور که سناریوی دخالت نظامی در لیبی به رشد و قدرتیابی سلفیها در این کشور انجامید، همین شرایط در سوریه نیز قابل تصور است. سلفیها بخش گستردهای از نیروهای تروریستی فعال در سوریه را تشکیل میدهند که به انواع و اقسام سلاحها نیز مسلح شدهاند.
در صورتی که ساز و کارهای حفاظت از تسلیحات شیمیایی در سوریه هدف قرار گیرند، حتی احتمال دسترسی گستردهتر نیروهای تکفیری به تسلیحات کشتار جمعی نیز وجود دارد که در آینده میتواند برای تمام کشورهای منطقه خطرناک باشد و حتی این خطر میتواند متوجه کشورهای غربی هم بشود.
رشد قوای سلفی در منطقه از یکسو به ضرر اقلیتهای علوی و کُرد در سوریه است و میتواند به کشتارهای فجیع در این کشور بینجامد و از سوی دیگر نوعی تقابل جدی با قوای حزبالله لبنان در منطقه را از پی خواهد داشت.
در همین حال بعید است که بدون حمله گسترده نظامی خارجی بر روی زمین، شورشیان قادر باشند که حکومت مرکزی در سوریه را از قدرت برکنار کنند. با این حال موازنه قوایی که طی ماههای اخیر به نفع ارتش سوریه شکل گرفته بود، ممکن است تا حدودی بر هم بخورد.
* سطح منطقهای: گسترش تنشهای نظامی – سیاسی
در سطح خاورمیانه، جبهه ارتجاع عربی – اسرائیل – تکفیری نباید انتظار داشته باشد که زدن ضربه به محور مقاومت بدون پاسخ بماند. از سوی دیگر، تردیدی نیست که قدرتیابی سلفیها نهتنها اسرائیل را بهچالش خواهد کشید بلکه تضاد ریشهای آنان با ارتجاع عربی را نیز زنده خواهد کرد.
بر این اساس، منطقه از سه جهت دچار تنشهای بیشتر خواهد شد:
1- رشد تضاد قوای متخاصم با محور مقاومت؛
2- شکلگیری قدرتی سلفی در کنار مرزهای فلسطین اشغالی؛
3- رشد تنشهای دیرینه سلفیها با حکام مرتجع عرب.
از این رو، صحنه خاورمیانه پس از حمله نظامی غرب به سوریه صحنهای پرتنشتر از شرایط فعلی خواهد بود و این شرایط بهواقع بهنفع هیچکس نیست.
به این ترتیب تعمیق تضادهای هویتی در منطقه را باید اصلیترین رهآورد اقدام تحریکآمیز تهدید نظامی سوریه دانست.
* سطح بینالمللی: فاصله هرچه بیشتر پوتین و اوباما
در جریان بحران سوریه، عرصه نظام بینالمللی شاهد نوعی ائتلاف نانوشته به رهبری روسیه علیه توسعهطلبیهای هژمونیک ایالات متحده بود. این ائتلاف باعث شد تا عملا ابزار شورای امنیت سازمان ملل متحد از دست واشنگتن و همپیمانانش خارج شود و نوعی بنبست در این شورا ایجاد شود.
عرصه سوریه در صحنه بینالمللی، صحنه «سیاست – قدرت واقعگرایانه» بوده است اما تصمیم به اقدام نظامی علیه سوریه در عمل به معنای آن است که یکطرف از بازی، قصد دارد قواعد بینالمللی را برشکسته و موازنه را بر هم بزند. خروج از مکانیزم شورای امنیت عملا قواعد بازی بین دو طرف را تغییر خواهد داد.
بهنظر نمیرسد روسها در برابر حمله نظامی به سوریه واکنش نظامی از خود نشان دهند اما ممکن است در عرصههای دیگر منافع غرب را تهدید کنند. یکی از این عرصهها میتواند تامین انرژی اروپا باشد که کاملا وابسته به مسکو است. از دیگر سو، مسکو میتواند در جریان مذاکرات ایران و 1+5، هماهنگی 6کشور را در مواجهه با ایران بر هم زند.
بنابراین، اگرچه پوتین محافظهکارتر از آن است که در سوریه با ناوهای جنگیاش وارد عمل شود اما از سوی دیگر، لجوجتر از آن است که اقدام جبهه غربی را بیپاسخ بگذارد. حتی شاید بتوان اقدام نظامی علیه سوریه را آغاز دوران جدیدی از جنگ سرد بین مسکو و واشنگتن دانست.
* سطح افکار عمومی: مشروعیتزدایی از شورشیان سوری
سلفیها بخش عمده محبوبیت خود در خاورمیانه را مدیون ادعاهای تند ضد آمریکایی و ضد غربی خود هستند. «مقابله با رسالتگرایی غرب» و «جهاد در برابر آن»، از مفاصل غیر قابل انکار گفتمان سلفی است. استفاده از قدرت نظامی توسط ایالات متحده در راستای منافع تکفیریها، عملا این افسانه را رمزگشایی کرده و تردیدهای جدی در آن ایجاد خواهد کرد.
از این پس، شورشیان سوری نمیتوانند خود را برآمده از یک انقلاب معرفی کنند بلکه افکار عمومی منطقه آنها را تحتالحمایه غرب خواهد انگاشت.
از سوی دیگر، بنابر آخرین نظرسنجیها، در حدود 60 درصد از جامعه آمریکا با دخالت نظامی این کشور در مناقشه سوریه مخالفاند. در همین حال، اگر یکی از موشکهای روسی ارتش سوریه بتواند آسیبی کوچک به یکی از ناوهای آمریکایی زده و دست یکی دو سرباز آمریکایی را خراشیده کند، حساسیت افکار عمومی ایالات متحده در قبال این جنگ سخت افزایش خواهد یافت.
در کشاکش نبرد سوریه، اگرچه حمله غربیها میتواند با هلهله برخی طرفهای بینالمللی و منطقهای مواجه شود اما در بلندمدت میتواند هزینههایی در بر داشته باشد که همانند جنگ عراق، متجاوزین را پشیمان سازد. تاریخ ثابت کرده است که تجاوزگری اگر هم منافع کوتاهمدت را تامین کند، در بلندمدت جز نفرت و ضرر، چیزی بهبار نخواهد آورد.
نویسنده گزارش: علیرضا کریمی – کارشناس ارشد مطالعات خاورمیانه و شمال آفریقا
انتهای پیام/ر