حالا این شنبهایها به چه کسانی اطلاق میشود داستان مفصلی دارد. اما منظور گوینده، افرادی را شامل میشود که از روز شنبه بعد از انتخابات، اصطلاحاً دختر خاله، پسر خاله میشوند و خودشان را به فرد پیروز انتخابات وصل میکنند. حالا تو این گیرودار یک لیستهایی هم از جیبهای «چپ» و «راست»شان در میآورند و به اصطلاح سهمخواهی میکنند که ماجرایش جداست!
با این توصیف در مراسم تحلیف روحانی، که به زودی برگزار خواهد شد به نظر شما شنبهایها و یکشنبهایها و دوشنبهایها و ... در کجای سالن مراسم تحلیف مینشینند؟ در چه ردیفهایی دست در جیب میگذارند و لیست میدهند؟
ما در این رابطه حدس و گمانهای خودمان را اعلام میکنیم بقیه را بزرگان دانند صد البته!
شنبهایها: فاصله محل کار و زندگیشان با محل مراسم دور بود. راه و مرامشان هم! اما از شب قبل در جلوی محل مراسم و حتی ساختمان ریاست جمهوری خیمه زدهاند. اینها کلی شهر را برای برگزاری مراسم آب و جارو کردهاند. در دوران انتخابات هم کلی گرد و غبار کردند. آنها به سوراخسنبههای شهر خیلی آشنایند. به سیاست هم همینطور! طبیعی است که هر کی زودتر بیاید ردیف اول هم مینشیند و میتواند خط و نشان هم بکشد. اینها معمولا بر «مدار شریعت» شعار میدهند و لیستی بلند بالا از افرادی در جیبشان دارند که نباید در کابینه باشند نه آنهایی که باید در کابینه باشند! از نظر شنبهایها وزیر و استاندار و مدیرکل خوب کسی است که کلا «اصلاحات» را قبول نداشته و با آنها مخالف باشد! فرقی هم نمیکند که وزیر بشود یا وکیل و مدیر و والی!
یکشنبهایها: اینها دقیقه نودی هستند. مثل کسانی که در آخرین ساعات ثبتنام میکنند و در آخرین لحظات هم انصراف میدهند! آنها زیاد در بند نظر سایر دوستان و رقبا نمیمانند و چون خیلی از رفقای خودشان «نارو» خوردهاند دیگر دل و دماغ لیست دادن هم ندارند. اما چون سر وقت به جلسه رسیدهاند انتظار دارند که برگزارکنندگان مراسم «عادل» بوده و حد و حدود را رعایت کرده و آنها را در ردیف دوم جا بدهند. حالا اگر نمیتوانند لیست وزیر و استاندار بدهند لیست فرمانداران پیشنهادی حتما تو جیب سمت «راست»شان قرار دارد!
دوشنبهایها: از جمله افرادی هستند که زودتر از بقیه پیروزی کلیددار را تبریک گفتند. البته آنها به این نتیجه هم «راضی» بودند. همین که یکی از پشت دار قالی بلند نشده و کلید به دست نگرفته جای شکرش باقی است. آنها جیب راست و چپ ندارند. در لیست مدیران پیشنهادیشان هم فقط یک نام به چشم میخورد که آن هم نام خودشان است. آنها واقعا کم توقع و رضایتمند هستند! طالعبینی چینی در مورد تقدیر آنها چنین نوشته که آنها استاد نظریهپردازیهای اقتصادی هستند و همیشه هم اسکناس هزار تومانی که حالا ارزشش 300 تومان شده در جیبشان دارند!
سهشنبهایها: این افراد بین آمدن و نیامدن دو دل هستند. چون از بس برای حضور در انتخابات و موفقیت خودشان حساب باز کرده بودند که یک لحظه هم به پیروزی آقای کلیددار فکر هم نمیکردند. با این حال شکی نیست که ردیف سوم سالن به آنها برسد. در مورد لیستهای توی جیبشان هم میشود انتظار داشت که از جیب راستشان! تنها بتوانند چند «هم ولایتی» ! را برای برخی پستهای دست چندم معرفی کنند.
چهارشنبهایها: اینها آنقدر «جلیل» و بزرگوارند که اصلا به نوشتن لیست اعتقادی ندارند. بیشتر سعی میکنند از طریق مذاکره و رایزنی و ... از استاندار گرفته تا بخشدار و شهردار و دهیار را به آقای کلیددار معرفی کنند. برای آنها آنچه مهم است «ظرفیت سازی» است. از بس سر به زیر هستند و متین، در صندلی ماقبل آخر سالن مینشینند و در آنجا باب مذاکره و گفتوگوهای چند جانبه را با اطرافیان باز میکنند. آنها گفتوگو در پشت درهای بسته و در گوشی را بیشتر دوست دارند!
پنجشنبهایها: اصلا امید و هدف و «غرضی» برای حضور در انتخابات نداشتند! همانطور هم امیدی به قبول سفارششان در مورد انتصابات ندارند. بنابراین اصلا لیستی ننوشتند. کتشان هم نه جیب چپ دارد و نه جیب راست که بخواهند لیست اسامی را توی آن بگذارند.
تقریبا چهره بشاش و خندان و شوخ طبعی دارند و بیشتر دوست دارند در ردیف «آخر» بنشینند و دوست ندارند به ردیفهای جلو بیایند. اما خیلی دوست دارند بدون غرضورزی، برای تنها دوستشان که در مالزی دانشجوست و در انتخابات برای آنها رای داده کاری پیدا کنند.
جمعهایها: برای جمعهایها اصلا دیگر صندلی خالی پیدا نمیشود که بخواهند بنشینند! آنها سر پا میمانند و چه بسا مسئول تدارکات و پذیرایی از مهمانان بشوند. آنها در روز جمعه انتخابات از کله سحر تا بوق شام سر پا بودند و کلی عرق ریختند تا بالاخره کلید گمشده را پیدا کردند و دادند دست صاحبش!
اما اینکه آیا بشود با این کلید قفل در چند تا وزارتخانه و استانداری را باز کرد یا نه تردید وجود دارد.
اینجوری است که میگویند: دیگران کاشتند، خودشان خوردند، ما میکاریم باز دیگران بخورند! در آن جلسه ممکن است این شعر و ضربالمثل هم به گوش برسد که: زحمت گل؛ باغبان کشید و دامنش را باد برد!
به هر حال مراسم تحلیف، مهمانی بزرگی است و باید برای مهمانان و مدعوین سنگ تمام گذاشت. حالا اگر عدهای بدون بلیط و با اتوبوس هم به اینجا آمده باشند باید جایی پیدا کنند تا مبادا دلشان بشکند. جمعهایها در این روز تعطیل باید قبول کنند که روز جمعه همیشه تعطیل است و به درد کار و پست و مقام و وزارت نمیخورند!
===========
محمدامین خوشنیت
===========
انتهای پیام/60002/ط40/چ3000