به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس از قاهره، «احمد عبده طرابیک»، تحلیلگر امور سیاسی مصر در تحلیلی بر تغییر و تحولات اخیری که این کشور شاهد آن بود و برکناری «محمد مرسی» از منصب ریاست جمهوری در این کشور را به دنبال داشت، نوشت: بدون تردید رهاورد بیش از 80 سال مبارزه و فعالیت جماعت اخوان المسلمین در عرصه سیاسی مصر از سال 1928 تاکنون به قدرت رسیدن این جماعت در مصر پس از انقلاب 25 ژانویه 2011 بود، پس از مصایب و بلایا و درد و رنجها و بازداشتها و زندانی شدنهای بسیاری از اعضای این جماعت طی سالهای گذشته از جمله حاکمیت سه دههای «حسنی مبارک»، رئیس جمهوری مخلوع مصر بود.
جماعت اخوان المسلمین موفق شده بود، پس از پیروزی انقلاب 25 ژانویه مصر حزب «آزادی و عدالت» را به عنوان جناح سیاسی این جماعت تشکیل دهد تا این حزب در انتخابات مجلس نمایندگان این کشور اکثریت آرا را به خود اختصاص دهد که بعدها نیز از سوی دادگاه قانون اساسی مصر منحل شد.
غیر از آن حزب «آزادی و عدالت» موفق شد، در دومین انتخابات پارلمانی مصر یعنی انتخابات مجلس شورای مصر نیز اکثریت آرا را به دست آورد تا خلاصه و چکیده تمام این موفقیتها در عرصه سیاسی مصر پیروزی «محمد مرسی»، کاندیدای جماعت اخوان المسلمین در انتخابات ریاست جمهوری باشد.
قدرت سازماندهی بالا و تجربه طولانی که جماعت اخوان المسلمین در جذب مردم و گرد آوردن آنها از آن برخوردار بود، در کنار دیدگاهها و مواضع محافظه کارانه و میانهرو این جماعت برخلاف جریان سلفی مصر که از حیث قدرت در درجه دوم پس از اخوان المسلمین در عرصه سیاسی مصر فعالیت میکند و جریانی تندرو و متعصب در بسیاری از مسائل و قضایای اسلامی به خصوص رابطه با پیروان آل بیت پیامبر(ص) و برخورد شدید آنها با شیعیان به شمار میآید، این توان را به اخوانیها میداد تا رهبری جریان اسلام سیاسی را نه تنها در مصر بلکه در سراسر منطقه عربی به دست گیرد.
به این ترتیب با وجود جریان واپسگرایی همچون جریان سلفی در مصر، جماعت اخوان المسلمین در مقایسه با دیگر جریانهای اسلامگرای فعال در عرصه سیاسی مصر با استقبال و پذیرش بسیاری در داخل مصر و در عین حال در سطح خارجی در تعامل با جامعه بین المللی مواجه شد.
اما با به قدرت رسیدن اخوانیها در مصر آنها مرتکب اشتباهات و خطاهای فاحشی در دو عرصه داخلی و خارجی مرتکب و همین موجب شد تا احساس مودت و همبستگی که تا پیش از این اخوانیها از آن برخوردار بودند، به خصومت و دشمنی و انگیزهای تبدیل شود که اکثر گروهها و طبقات جامعه مصر را در برابر جماعت اخوان المسلمین به میدان بکشاند و صفوف آنها را برای خارج کردن اخوانیها از عرصه سیاسی مصر متشکلتر کند و این موضوعی است که نه تنها بر وضعیت جماعت اخوان المسلمین در عرصه سیاسی مصر تاثیر میگذارد، بلکه آینده آنها را نیز تحت تاثیر خواهد گذاشت و این تنها جماعت اخوان المسلمین مصر را در برنخواهد گرفت، بلکه دامنگیر شاخههای این جماعت در دیگر کشورهای اسلامی و عربی، از جمله اخوانیهای سوریه و لیبی و تونس را هم خواهد شد.
در این خصوص میتوان گفت که انتخاب «محمد مرسی» برای تصدی پست ریاست جمهوری در جای خود اشتباه بزرگی بود، چراکه وی حائز شرایط لازم و ضروری برای احراز این سمت نبود. اما اخوانیها پس از رد صلاحیت «خیرت الشاطر» برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری، مرسی را به سرعت و بدون تامل معرفی کردند تا مرسی خود را در جایگاه و منصبی ببیند که اصلا خود را برای آن آماده نکرده و حتی به آن نیاندیشیده بود و همین موجب شد تا ظاهر قدرت او را فریب دهد، نتواند از ادات و اختیارات داده شده به وی به عنوان یک رئیس جمهور به بهترین شکل استفاده کند، به همین دلیل با دیدگاهها و مواضع رئیس یک حزب و عضویی از جماعت اخوان المسلمین به اداره امور کشور پرداخت و در این راه گروهی را پیرموان خود تشکیل داد که دارای کفایت و شایستگی لازم برای اداره دولت و کشور نداشتند و هیچ مهارت و تجربهای هم در این خصوص نداشتند.
اما این پایان کار مرسی نبود، بلکه وی در تشکیل گروهی هماهنگ و همخوان از مصریها برای حمایت از اولین تجربه انتخابات ریاست جمهوری مردمی و آزاد در تاریخ نوین مصر نیز موفق نبود و توجه نداشت، خطاهای کسی که در قدرت قرار دارد، مانند خطاهای کسی که در جریان معارض قرار دارد نیست، به همین دلیل دولت را به حال خود رها کرد تا هرآنچه بخواهد انجام دهد و روند امور را به حال خود رها کرد تا به هر سمتی که بخواهند سوق پیدا کنند و پایه و اساس انقلابی را در معرض نابودی و فنا قرار دهد که مردم مصر برای آن خونها ریخته و جوانهایشان را قربانی کرده بودند و در حالیکه مرسی غرق در ظواهر امر بود و تنها تصور میکرد، همین که به ریاست جمهوری مصر رسیده کفایت میکند و همان که توانست اکثریت آرا را در انتخابات به دست آورد، برای ریاست جمهوری چهار سالهاش و اداره کشور به هر طریقی که میخواهد کافی است و در این راه معارضان تنها باید در انتظار پایان دوره ریاست جمهوری وی باشند.
عواملی بسیاری در شکل گیری احساساتی همچون خشم و نفرت از اخوانیها به ویژه از سوی کسانیکه آنها را پس از انقلاب انتخاب یا تایید یا انتخاب کرده بودند، دخیل بود و در راس این عوامل باید از رسانهها و تبلیغات وابسته به رژیم سابق مصر و بازماندگان آنها نام برد که تلاش بسیاری برای بزرگنمایی اشتباهات و خطاهای اخوانیها کردند.
این درحالی است که اخوانیها نیز وارد عرصه خصومت و کینه ورزی با این اصحاب رسانه و نخبگان باز مانده از رژیم سابق شدند تا در کنار عملکرد بسیار ضعیف مرسی و سخنرانیهای احساساتی و تحریک برانگیزش که تهی از هرگونه محتوا و مضمون و دیدگاه خاص بود و پافشاریهای بیمورد وی و دستگاه دولتش بر برخی امور بهانههای لازم را نه تنها به دست این افراد که حتی به دست حامیان و هواداران خود دهند.
در بحبوحه این مشکلات بود که مسئله برکنار دادستان عمومی مصر و اعلام متمم قانون اساسی مصر در حالی مطرح شد که گویی مرسی به عمد یا غیر عمد فراموش کرده بود که عرصه سیاست لجاجت و اصرارها و پافشاریهای بیمورد را نمیشناسد و این لجاجتها بود که وی را درگیر ورطه 30 ژوئن و پیش از آن اولین بیانیه ارتش مصر کرد که اما مرسی از این فرصت نیز برای آرام کردن خشم و غضب مردم استفاده نکرد و راضی به طرحها و پیشنهادات معارضان مبنی بر برگزاری همه پرسی و مشخص کردن زمان برگزاری انتخابات پارلمانی و تشکیل دولت جدید نکرد.
اخوانیها و جریانهای اسلامگرای هم پیمان با آنها در دام اشتباهاتی گرفتار آمدند که خشم و غضب دیگران را علیه آنها بر افروخت و این جدای برخی از برخوردها و تعاملهای رهبران اخوانی بود که مثلا در برخی از شبکههای تلویزیونی مصر با لحنی ناپسند و تحریک برانگیز مخالفان خود را مورد خطاب قرار میدادند و این در بسیاری از موارد مخالفان را بیش از پیش تحریک به واکنش میکرد.
اما در عرصه خارجی اخوانی سیاست خارجی شفاف و روشنی در پیش نگرفتند که مصر را در قالب کشوری بزرگ و در حد و اندازهای که شایستگی آن را داشته باشد و نظام بین المللی بتواند به نظام جدید حاکم اعتماد کند، نشان دهد. مرسی درحالی سفرهای خود به کشورهای شرق همچون چین و روسیه انجام داد که آشکارا تیرگی روابط مصر و آمریکا برای همه آشکار شده بود، اما دخالتهای سفارت آمریکا در قاهره در بسیاری از امور داخلی مصر پایان نیافته بود.
تصمیم محمد مرسی در قطع روابط دیپلماتیک با سوریه را باید یکی از بزرگترین خطاهای سیاست خارجی محمد مرسی به شمار آورد، به حدیکه این اشتباه پا را از خطا هم فراتر مینهد و پای به حد و اندازه گناه میگذارد. شاید مرسی تلاش میکرد، با این تصمیم میخواست دل جریان سلفی این کشور را به دست آورد که اعتماد خود را به جماعت اخوان المسلمین از دست داده بود و درباره به دست گرفتن رهبری جریانهای اسلامگرا در مصر با رهبران اخوان به بن بست رسیده بود، به ویژه آنکه اخوانیها تلاش داشتند با به حاشیه راندن سلفیها و کمرنگ کردن نقش آنها در عرصه سیاسی خود رهبری این جریان را به دست بگیرند، اما تصمیم قطع رابطه دیپلماتیک با سوریه همچون ضربهای بود که کمر اخوانیها را دو نیم کرد، چون این تصمیم اعتماد بسیاری از گروهها و جریانها و اقشار جامعه مصر، علاوه بر جریان سلفی این کشور به اخوانیها را از بین برد، به ویژه که بسیاری از این گروهها و جریانها بر این باور بودند که مصر میبایست در هر شرایطی در دو بعد سیاسی و مردمی روابط خود با سوریه را حفظ میکرد.
در بعد سیاسی حفظ رابطه قاهره – دمشق این امکان را برای مصر فراهم میکرد تا جایگاه خود را به عنوان یکی از طرفهای مذاکره و گفتوگو میان نظام سوریه و معارضان به عنوان بزرگترین کشور عربی حفظ کند و در حالیکه مصر در طول این مدت همواره جانب معارضان مورد حمایت قطریها را گرفته بود، بهتر آن بود که این رابطه را به شکلی مساوی و برابر هم با نظام سوریه و هم معارضان حفظ کند و منافع و مصالح هر دو طرف نزاع را مد نظر داشته باشد و پای در راه متوقف خون و خونریزیها در سوریه میگذاشت.
در بعد مردمی اکثر مصریها بر این اعتقاد بودند که دربهای مصر باید به روی همه گروهها و جریانهای مردمی سوری از هر طیفی باز باشد که در جنگ اکتبر 1973 میلادی در کنار مصریها بودند و پیروزی در جنگ 1973 را رقم زدند.
با این حال و با وجود تمام اشتباهات مذکور مصر در دوره زمامداری محمد مرسی یک گام مثبت و تاریخی نیز برداشت که در نزدیکی قاهره به تهران نمود پیدا کرد، آن هم پس از قطع روابطی که بیش از سه دهه طول کشیده بود، چراکه مردم مصر دریافته بودند که از سرگیری رابطه با جمهوری اسلامی ایران میتواند، سرآغازی بر تحقق وحدت و یکپارچگی جهان اسلام و نزدیکی بیش از پیش اهل تسنن و اهل تشییع باشد، تغییر موضع مصر در قبال ایران همه را غافلگیر کرد تا به این طریق رضایت غرب و آمریکا را در مقابل جلب کند و نتیجه آن شد مصر همکاری و همراهی برادران دینی خود در جهان عرب و اسلام را از دست داد و در معرض توطئههای دشمنان قرار گیرد.
انتهای پیام