به گزارش خبرگزاری فارس، «بشار اسد»، رئیس جمهوری سوریه شب گذشته، چهارشنبه به مناسبت پنجاهمین سالگرد تاسیس روزنامه سوری «الثوره» با «علی قاسم»، سردبیر و «خالد الأشهب»، مدیر تحریریه این روزنامه مصاحبه مفصل و مشروحی انجام داد و به بررسی مهمترین تغییر و تحولات جاری در سوریه و منطقه جهان عرب، از جمله مصر پرداخت.
رئیس جمهوری سوریه درباره حاکمیت اخوان المسلمین در مصر تاکید کرد که حکومت اخوانیها در مصر پیش از آنکه آغاز شود، شکست خورده بود، چون این نوع از حکومت با هویت و منش مردم مصر هماهنگی و همخوانی نداشت.
بشار اسد در ادامه تاکیدات خود گفت که طرح اخوانیها طرحی اختلاف افکنانه بود که هدف آن فتنه انگیزی در جهان عرب بود و اخوانیها اولین کسانی بودند که مفهوم «طایفه گرایی» و طرح «فتنه» را در سوریه مطرح کردند و تلاش داشتند، آن را از دهه هفتاد قرن بیست به اجرا بگذارند.
رئیس جمهوری سوریه در مصاحبه خود با روزنامه «الثوره» گفت: کشورهای توطئه کننده علیه سوریه از تمام ابزار در اختیار خود از جمله ابزارهای معنوی و مادی و روحی و روانی علیه سوریه اسفاده کردند، اما با شکست و ناکامی مواجه شدند و هم اکنون تنها گزینه دخالت خارجی را پیش رو دارند و این گزینهای بسیار دشوار و دور از دسترس است که بخواهند به آن در سوریه دست یابند.
بشار اسد تاکید کرد که مردم سوریه در جهان واقع و حقیقت ثابت کرد که «ملتی زنده و پویا» به تمام معنای کلمه است. اگرچه ما اعتقاد داریم که برای حل بحرانهای ملی و داخلی تسامح و تساهل داشت، اما با این شرط که این تسامح و تساهل مردمی باشد و نه رسمی و حکومتی و برخلاف خواست مردم باشد.
رئیس جمهوری سوریه در ادامه تاکیدات خود افزود: تروریسم همچون غدهای سرطانی است که وقتی آن را تیغ جراحان میسپاری برای جلوگیری از گسترش و انتشار آن در بدن باید هرچه سریعتر آن را ریشه کرد و این غده را از بدن خارج کرد و باید دانست که انقلابی واقعی و حقیقی است که صرفا داخلی باشد و ارتباطی با خارج چه در نزدیک یا دور نداشته باشد.
***آنچه در زیر میآید، مشروح این گفتوگو است***
الثوره: اگرچه ما در بحران به سر میبریم و به طور معمول هر بحرانی سراسر کشور و تمام افراد یک ملت را درگیر خود میکند، در حالیکه در بحران سوریه چنین امری را ملاحظه نمیکنیم، شما دلیل این امر را در چه چیز ملاحظه میکنید؟
اسد: برخی از ما تصور میکنیم که وطن قرار گرفتن گروهی از انسانها در منطقهای جغرافیایی است، در حالیکه وطن حقیقی انتساب و وابستگی است. انتساب و وابستگی یعنی فرهنگ است و انتساب و وابستگی در کنار فرهنگ هویت آدمی را شکل میدهد. هنگامیکه انتساب و وابستگی ما یکی باشد، وطن ما نیز یکی است و همه را دربر میگیرد. هنگامیکه استعمار از سوریه خارج شد، این بدین معنا نبود که از کشور خارج شود و اجازه دهد ما آزاد شویم، بلکه از سوریه خارج شد تا به شیوهها و راهها و ادات دیگر و جدید ما را به قید و بند استعمار بکشد. یکی از این ادات و راهها فتنه انگیزی جهت تقسیم و تجزیه سوریه است. تجزیه در اینجا تنها به معنای تقسیم و تجزیه مرزی و مرزهایی که استعمار رسم میکند، نیست. در واقع این هدف واقعی نیست، هدف اصلی استعمار تجزیه و فروپاشی هویت است. هنگامیکه همه ما در یک قطعه جغرافیایی واحد باشیم، اما هویتهای ما با یکدیگر تفاوت داشته باشد، این بدین معناست که در داخل یک کشور، وطنهای دیگری وجود دارد، چون هر مجموعه و گروه فرهنگی تلاش میکند، خود را از مابقی گروهها جدا کند و صاحب وطنی خاص برای خود شود. وقتی چنین امری روی دهد، باید گفت که وطن و میهن همه را در برنمیگیرد. اینجاست که میتوان گفت، استعمار در خلق و ایجاد گروههای جدا و منزوی موفق عمل کرده که دیگران را رد میکند و بر این باور است که تنها دیدگاهها و اندیشهها و وابستگیاش درست است و وطن در آنها خلاصه میشود. این امر یک شبه روی نمیدهد، بلکه از زمان سرنگونی دولت اموی در سوریه برای آن برنامه ریزی شده بود و نمونه این امر را در فلسطین هم مشاهده میکنیم که سرانجام به تصرف و اشغال این کشور منتهی شد. به نظر من نتایج آن برنامهریزیها و ایجاد شکافها را هم اکنون در تاریخ معاصر خویش ملاحظه میکنیم که با نشو و نمای اخوان المسلمین آغاز شد و پس از استقلال با نقش منفی که این جماعت در برخی از کشورهای عربی از جمله سوریه بازی کرد، تحکیم و تقویت شد. اولین شکاف اساسی و مهمی که اخوانیها میان عربیت و اسلام ایجاد کردند، تلاش برای خلق و ایجاد دو نوع از وطن به نامهای وطنی برای اسلامگرایان و وطنی برای ملیگرایان بود. این افکار و اندیشههای استعماری با گذر مراحل مختلف از جمله جنگ لبنان ادامه یافت که یکی از مهمترین اهداف آن ایجاد دو کشور یکی برای مسلمانان و یکی برای مسیحیان بود و از آن زمان بود که نتایج اقدامات اخوانیها در جهان عرب شروع به رخ دادن نمود که مهمترین و خطرناکترین این نتایج شکل گیری سازمان تروریستی «القاعده» در منطقه بود که جهان غرب هیچگاه از حمایت آن دست برنداشت، به خصوص پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران که از زمان پیروزی در ایران همواره از قضیه فلسطین حمایت میکرد، در حالیکه قضیه فلسطینی از حیث اصل و جوهر دارای هویتی عربی برای اعراب بود. به همین دلیل این بار استعمار راه حل را در این دید تا فتنهای میان شیعیان و اهل سنت ایجاد کند تا به این طریق رابطه میان اعراب و ایرانیها را هدف قرار دهند تا اینکه شاهد روی دادن حوادث 11 سپتامبر در عرصه بین المللی و پس از آن اشغال افغانستان و عراق هستیم تا شکاف این بار میان سلفیهای جهادی با تمام طوایف و مکاتب اسلامی ایجاد و تعمیق شود. به عبارت دیگر هرچه فتنهها در داخل وطن عربی افزایش یابد، در برابر آن از وسعت و گستردگی این وطن کاسته میشود، آنقدر که دیگر امکان گرد آوردن همه در خود را نداشته باشد، اما سوریه همچنان وطن وسیع و گسترده برای همه است، چون اگر غیر از این بود، هیچگاه نمیتوانستیم در برابر فتنههایی ایستادگی کنیم که برای آن تدارک دیده است. ما به این جهت توانستیم در برابر فتنهها ایستادگی و مقاومت کنیم، چون در وطن سوریه آگاهی و بیداری مردمی وجود دارد و همین بیداری و آگاهی است که موفق شد، در برابر این فتنه موفق عمل کند. بنابراین سوریه وطنی برای همه فرزندان آن است، اما این بدین معنا نیست که خیال آسوده داشته باشیم و در برابر آن نگران نباشیم، چون اگر این فتنه انگیزیها را به خود رها کنیم و آنها را در یکجا محصور و در نطفه خفه نکنیم، بدون تردید توسعه و گسترش خواهند یافت و تمام کشور سوریه را در بر خواهند گرفت.
الثوره: از همان ابتدا گفته بود، آنچه در سوریه روی میدهد، «انقلاب» نیست، بدون تردید در بیان این گفته بر اصول و مبادی فکری خاصی تکیه میکردید و در اینجا به سخنان وزیر خارجه روسیه استناد میکنیم که در دیدار خود با اولین هیئت سوری معارضی که راهی مسکو شده و خود را انقلابی معرفی کرده بود، گفت: اگر شما انقلابی و تحرکاتتان انقلاب است، پس چه نیازی به خارج دارید؟ مقوله تاریخی وجود دارد که اظهار میکند، هیچ نظامی در دنیا نمیتواند، در برابر انقلاب مردم ایستادگی کند، سوال این است که شما چرا از ابتدا حوادث جاری در سوریه را انقلاب ندانستید؟
اسد: اولا و پیش از هر چیز باید بگویم که تمام چارچوبهای تاریخ بشری تاکید میکنند که انقلابی حقیقی و واقعی است که صرفا داخلی باشد و هیچ ارتباطی چه دور و چه نزدیک با طرفهای خارجی نداشته باشد، انقلاب روسیه، فرانسه و حتی ایران نمونه این مدعا هستند. انقلابهای واقعی انقلابهای مردمی و دارای ریشهها و عوامل صرفا داخلی هستند و رهبری آنها را هم نخبگان فکری و ایدئولوژیک آن جامعه به دست میگیرند، در حالیکه آنچه در سوریه روی داد از همان ابتدا دخالت عامل خارجی در آن واضح و آشکار بود، اگرچه تلاشهای بسیاری برای مخفی کردن این امر صورت گرفت. دوم اینکه انقلابی میتواند، انقلاب واقعی باشد که برای تقویت و تحکیم پایههای جامعه و کشور و انسانها باشد. انقلابی باشد که با روی دادن آن موجب انتشار علم و دانش از طریق بنای هزاران مدرسه و اموزشگاه علمی یا ایجاد خطوط جدید برق و شبکههای آبیاری به ویژه در مناطق محروم و روستایی شود. همچنین انقلابی انقلاب است که موجب تقویت پایههای اقتصاد سوریه از طریق خلق فرصتهای جدید کار برای همه و براساس شایستگی و لیاقت هرکس شود. انقلاب 1963 سوریه برای تشکیل ارتشی عقیدتی صورت گرفت که موفق شد در سختترین جنگها مقاومت کند و در سال 1973 به پیروزی برسد و پس از گذشت 50 سال از تشکیل چنین ارتشی مشاهده میکنیم که این ارتش همچنان در سختترین شرایط ایستادگی و مقاومت میکند و این نشان میدهد که این ارتش بر اساس اصول و مبادی انقلابی و ارزشهای فکری بنا شده و همین موجب شده تا به بتواند از سوریه در برابر هرآنچه به زیان آن اتفاق میافتد، محافظت کند، همانگونه که امروز شاهد این امر هستیم. در واقع این انقلاب، انقلابی است که برای بنای وطن و مردم صورت گرفت نه نابودی و تخریب آن، حال چگونه میتوان بین آن انقلاب با آنچه هم اکنون در سوریه روی میدهد، مقایسه کرد، آیا میتوان آنچه در سوریه هم اکنون روی میدهد، را واقعا انقلاب نامید و این نکتهای است که ما از ابتدا بر آن تاکید کردیم.
الثوره: آیا تصور نمیکنید که در داخل سوریه واقعا کسانی بودند که ایده انقلاب را مطرح و در ابتدا از حوادث جاری در کشور حمایت کردند، اگرچه این تحرکات کوچک و خرده بودند؟
اسد: کاملا درست است، در اینجا باید بار دیگر به موضوع هویت باز گردیم. کسانیکه شما از آنها سخن میگویید، دو گروه را شامل میشوند، گروهی که به طور کامل از هویت خود جدا شدند و با گرایش به غرب رویای غرب را در سر پروراندند و گروه دوم کسانی هستند که از هویت خود به سمتی کاملا متفاوت جدا شدند، یعنی به سمت افراط گرایی مذهبی که خطرناکتر از گرایش اولی است. هر دوی این گرایشات افراط گرایی به شمار میآیند، اینکه از تمدن و پیشرفتهای غرب استفاده کنیم و یا اینکه در این فرهنگ و تمدن حل و جذب شویم، دو مقوله کاملا متفاوت است. هویت عربی هویتی میانه رو و معتدل در همه چیز از جمله اجتماع و فرهنگ و دین و سیاست است، جون نمود آمیزش و ادغام تمدنهای مختلف طی هزاران سال است، بنابراین بدیهی است که میانه رو و معتدل باشد. هنگامیکه طرفهای خارجی تلاش میکنند، این هویت را تجزیه کنند، موجب شکل گیری کانونهای بحرانی میشوند که از آن سخن میگفتیم و این همان چیزی است که از آن بیم و واهمه داریم. افراط گرایی و تندروی مذهبی همچون تبعیت از غرب و وابستگی به آن، هر دو نابود کننده هویت هستند و همین نابودی و ویرانی است که موجب بروز بحرانهایی میشود که نمونه آن را در سوریه و کشورهای دیگر مشاهده میکنیم، بنابراین این تنها سوریه نیست که مشکل ساز است و مانعی بر سر راه به شمار میآید و در این بین نمود عامل خارجی در سوریه بیش از مناطق و کشورهای دیگر منطقه است.
الثوره: اما به نظر شما این احتمال وجود ندارد که مفاهیم و اشکال انقلاب در طول تاریخ تغییر کند و براین اساس بگوییم آنچه در سوریه هم اکنون رخ میدهد، انقلاب اما در معنا و مفاهیم دیگر آن است، به عبارتی نمیتوانیم بگوییم که شرط نیست، انقلابها در طول تاریخ از یک خط مشی تبعیت کنند؟
اسد: همه چیز در جهان قابل تغییر است به جز اصول و مبادی انسانی و اولیه. اصول و مبادی تغییر نمیکنند، به همین دلیل است که ملاحظه میکنیم، ادیان تغییر نمیکنند، با اینکه با متغییرها تعامل میکنند. اما اگر به این دام بیافتیم که آنچه در سوریه روی میدهد، انقلاب است، بنابراین باید بپذیریم، اصول و مبادی هم تغییر میکنند و در این راه باید بپذیریم که اقدامات اسرائیل علیه فلسطینیان انقلاب اسرائیل علیه ظلم فلسطینی است، همچنین اشغال افغانستان و عراق از سوی آمریکا را باید انقلاب به شمار آورد. غرب و رسانههای غربی تلاش بسیاری دارند تا ما را در این دامها بیاندازند و حقایق را وارونه جلوه دهند و در این راه برخی اقدامات سیاسی نیز در وارونه جلوه داده شدن این حقایق بیتاثیر نبودند.
الثوره: اما چه در خارج و چه در داخل برخی گروهها و جریانها حوادث جاری در سوریه را انقلاب دانستند، به نظر میرسد، این موضوع نیاز به توضیح بیشتر دارد؟
اسد: در تصحیح سوال شما باید بگویم که حتی رسانههای غربی دشمن به همراه اظهارات بسیاری از رهبران و سران غربی دشمن سوریه حوادث جاری در کشور را انقلاب ندانسته و درباره آن از ذکر کلمه انقلاب ممانعت کردند و تا کنون از اصطلاح «تروریسم» و نه «انقلاب» در سوریه یاد میکنند. آنها در واقع به مرحله دیگری منتقل شدند، تمایز میان «تروریسم خوب» و «تروریسم بد» و به همان شیوه و خط مشی آمریکایی آن، اما هیچگاه از کلمه انقلاب استفاده نکردند و این موضوعی است که هم از چشم سوریهای داخل و هم از دید سوریهای خارج دور نمانده است. اما در این میان باز هستند، کسانیکه این حقایق را نمیبینند، برخی از این افراد دارای دیدگاهها و اندیشههای تروریستی یا همان اندیشههای سلفی جهادی تندرو هستند، از دید چنین افرادی آنچه در سوریه روی میدهد، بله انقلاب است، چون با دیدگاهها و اندیشههای آنها مطابقت وهمخوانی دارد. همچنین است، وضعیت کسانیکه دچار کوری عقلی و منطقی شدهاند و نمیتوانند آنچه روی میدهد را با عقل و منطق خود ببینند. اما این گروهها اندک و محدود هستند و چندان هم مورد توجه ما نیستند، آنچه هم اکنون برای ما مهم است، داخل سوریه و کسانی است که در داخل کشور به سر میبرند و واقعیت حاکم بر سوریه این است که ملت سوریه هم اکنون در میدان حضور دارد و همچنان مقاوم و پابرجا است.
الثوره: اجازه بدهید به بعد دیگری از بحران سوریه بپردازیم و آن حضور عناصر مسلح غیر سوری در کشور است که در برخی برهههای زمانی شمار آنها براساس آمارهای غربی صرف نظر از آمارهای سوری دهها هزار نفر هم اعلام شده است، سوال اول این است که دیدگاه و نظر شما در قبال اینکه این گروهها و افراد سوریه را به سرزمین جهاد تبدیل کردهاند، چیست و دوم اینکه این امر چگونه طی این برهه زمانی کوتاه صورت گرفته است؟
اسد: سوریه تبدیل به سرزمین جهاد نخواهد شد. جهاد زمانی معنای جهاد میدهد که شما برای خیر گام بردارید و هر آنچه در ادیان آسمانی درباره جهاد گفته و در تمام ادیان نیز به آن اشاره شده گام برداشتن در راه حق و عدالت و مساوات است، آنچه در سوریه روی میدهد، در تعارض آشکار و عیان با مفهوم جهاد قرار دارد و اگر در این میان بخواهیم بگوییم که سوریه تبدیل به سرزمین جهاد شده باید این اصطلاح را تصحیح کنیم و بگوییم، سوریه تبدیل به سرزمین تروریسم شده است و دلیل این سوریه تبدیل به سرزمین تروریسم شده بسیار است، از جمله اینکه تروریسم در مناطق خوب رشد و نمو میکند که شاهد هرج و مرج و آشوب است، مثالا در افغانستان به دنبال از بین رفتن دولت مرکزی در این کشور یا عراق پس از اشغال توسط آمریکا و هنگامیکه تلاش کردند، سوریه را تضعیف کنند، این تضعیف جذب تروریسم در کشور را به دنبال داشت، اما این تنها عامل نیست. در میان کشورهای خارجی حامی تروریسم هم هستند که به دلایلی چند از آن حمایت میکنند. اول: از بین بردن قدرت بازدارندگی سوریه در تمام سطوح. دوم: خلاص شدن از این گروههای تروریستی در سوریه، چون این گروهها تبدیل به مانع و چالشی بر سر راه کشورهای غربی شده بودند، به همین دلیل سوریه را بهترین مکان برای خلاصی از این گروهها یافتند.
الثوره: اما تمام کسانیکه در سوریه تحت لوای این گروهها مبارزه میکنند، غیر سوری نیستند، بسیاری از آنها هم سوری هستند، همانگونه که دیدیم یک سوری چگونه قلب برادر سوری خود را میخورد، به نظر شما چه چیز ما را به اینجا رساند؟
اسد: در نشستها و جلسات بیشماری که با مسئولان کشور داشتم، به آنها تاکید کردم که ما در کشور با بحران اخلاق پیش از بحران افراط گرایی و تندروی و جهادیگر و دخالت طرفهای خارجی در امور سوریه و غیره مواجه هستیم. شما وقتی با بحران اخلاق در کشور مواجه میشوید، زمینه را برای دخالت خارجی فراهم میکنید و اینجاست که مال و کینه تبدیل به مزدور میشود تا در مقابل اصول و مبادی ملی از عرصه رخت بربندد و در آن زمان شما تبدیل به انسانی دیگر خواهید شد، نمیگویم حیوان چون حیوان هیچگاه گوشت هم نوع خود را از روی کینه و نفرت نمیخورد.
الثوره: آیا به نظر شما ما در برابر غرایزی همچون کینه و نفرت قرار داریم؟
اسد: برعکس اعتقادات درست و صحیح دینی و مذهبی، اعتقادات مشکوک و منحرف موجب میشوند تا انسانها نسبت به برادر خود کینه بورزند و سرانجام اینکه یک فرد کینهتوز عقل و هوش و حواس خود را از دست میدهد و این موجب میشود، دست به هر کاری بزند که نمیتوان از آنها به عنوان کارهای غریزی یاد کرد. چون پایه و اساس غریزه انسانی فطرت است نه کینه توزی و نفرت.
الثوره: شما درباره معنای واقعی جهاد گفتید، اما تصور نمیکنید که جهاد به معنای جنگ و قتل و کشتار است؟ به شما چه باید کرد؟
اسد: تنها راه حل بازگشت به کلام خدا یعنی قرآن است، به ویژه آنکه اسلام دین تسامح و رحمت است و به این جهت آمده تا انسانیت انسان و رحمت و شفقت و محبت را در وجودی آدمی تحکیم و قتل و کشتار را ریشه کن سازد. من از شما این سوال را دارم، کدامیک از اقداماتی که سلفیهای جهادی دست به آن میزنند، در قرآن یا سیره پیامبر ذکر آنها رفته است؟ به همین دلیل است که میگویم اگر به قرآن و سیره و سنت و اخلاق واقعی نبوی بازگردیم، تمام این مشکلات حل خواهد شد.
الثوره: مسئولیت بازگشت به این ارزشهای و دعوت به قرآن و سیره و سنت و اخلاق واقعی نبوی برعهده چه کسی خواهد بود؟
اسد: مسئولیت تمام جامعه به طور عام، اما پیش از همه این مسئولیت دولت است که مسئول تمام بخشها از جمله بخش دینی و مذهبی است و پس از آن این موسسات و دستگاههای مذهبی و دینی و وزارت اوقاف و مراکز مذهبی و مدارس مذهبی است که زمینههای این بازگشت را فراهم کنند.
الثوره: برخی دولت را مهمترین و بزرگترین مسئول رشد و نمو گروههای مذهبی تندرو در کشور میدانند و بر این باور هستند که این مراکز مذهبی تندرو و افراطی در برابر دیدگاه دولت و حکومت رشد کردند و نمو یافتند، بدون اینکه دولت واکنشی از خود نشان دهد و در این خصوص به تاسیس مدارس مذهبی در کشور استناد میکنند که بدون اعتراض دولت شکل گرفته و به فعالیت پرداختند؟
اسد: با بسیاری از کسانیکه در طول بحران سوریه دیدار کردم، سخنان مشابه سخنان شما را به من یادآور شدند، از جمله تاسیس مدارس مذهبی و اینکه نتیجه تاسیس چنین مدارسی را هم اکنون مشاهده میکنیم. اما این سخن درستی نیست، بلکه برعکس این سخن درست است، چون ما در طول این بحران مشاهده نکردیم که این موسسات و مدارس مذهبی حتی یک مشکل هم برای ما ایجاد کنند، این موضوع بسیار مهمی است که باید روی آن تمرکز بسیار کرد. در یکی از مصاحبههایم از روحانیون و نقش آنها سخن گفتم، اما هم اکنون باید از موسسات دینی و مذهبی و نقش آنها سخن بگویم، آیا تاکنون شما شنیدهاید یا دیدهاید که طی بحران سوریه این موسسات تظاهرات یا راهپیمایی برگزار یا دعوت به آن کرده باشند یا منادی طایفه گری باشند. باید این نکته از تصحیح کنم، بخش بزرگی از کسانیکه در بتدای بحران سوریه از مساجد با شعار «الله أکبر» خارج شدند، اصلا چیزی از دین نمیدانستند، نه به این معنا که سست ایمان بودند، بلکه آنها از دین چیزی نمیدانستند. موسسات دینی و مذهبی زاییده امروز نیستند که در سوریه به وجود آمده باشند و پس از دهه هشتاد و بحرانی که اخوان المسلمین در سوریه به وجود آوردند، توسعه و گسترش بسیاری یافتند. آن بحران موجب شد، تا حواس دولت بیش از پیش جمع شود، چون یکی از عوامل رشد و نمو و گسترش انتشار جماعت اخوان المسلمین در دهههای هفتاد و هشتاد قرن گذشته در سوریه ضعف بیداری دینی و مذهبی نزد مردم بود که موجب سوء استفاده اخوان المسلمین از شرایط شد و همین موجی شد تا این دیدگاه شکل گیرد که باید موسسات و دستگاههای مذهبی را در کشور تقویت کرد و پس از این بحران باید به این موسسات توجه بیش از پیشی نشان داد.
الثوره: فتنه انگیزیهای طایفهای و مذهبی دهههاست که لبنان و همچنین عراق پس از اشغال را هدف قرار داده، آیا به نظر شما این فتنه وارد سوریه نیز لاجرم خواهد شد و برای مقابله با آن چه باید کرد؟
اسد: بالطبع اگر این دیدگاه را نداشتیم که باید در برابر فتنه انگیزیهای طایفهای جاری در منطقه ایستادگی کنیم، هیچگاه در برابر سیاستهای غربی نمیایستادیم و نمونه این امر را باید در مواضع مخالف ما در اشغال عراق توسط آمریکا ملاحظه کرد. ما از همان ابتدا با هرگونه تجاوز خارجی به کشورهای دوست و برادر مخالف بودیم، چون میدانستیم که این تجاوزها نتایج زیانبار و فاجعه آمیز برای منطقه به دنبال دارد، پیش از آن هم نگرانی خود درباره اشغال افغانستان را بیان کردیم و من آشکارا این امر را به مسئولان آمریکایی پس از حوادث 11 سپتامبر یادآوری کردم. سوریه از اولین کشورهایی بود که از سال 1985 خواستار ارائه تعریف واضح و روشن از تروریسم شد و تشکیل ائتلافی بین المللی جهت مقابله با آن شد، اما به این امر توجهی نمیشد. من بارها به مسئولان آمریکایی گفته بودم که القاعده در افغانستان منجر به توسعه و گسترش تروریسم در منطقه و جهان میشود. چون تروریسم همچون غده سرطانی است که برای خلاصی یافتن از آن تنها باید آن را به تیغ جراحی سپرد تا آن را از ریشه برکند. برای مقابله با تروریسم تنها جنگ علیه آن کافی نیست، بلکه باید فرهنگ و آموزش و ارتباطات و حتی اقتصاد را هم تقویت کرد. آنها این سخنان را نپذیرفتند و موجب شدند تا ما همچنان متحمل بازتابهای جنگ افغانستان شویم. همین بلا را پس از افغانستان برسر عراق آوردند و ما باز هرچه گفتیم آنها به گوش نگرفتند. ما تاکید کردیم که بحران عراق به جنگ طایفهای در این کشور و تجزیه آن منجر خواهد شد و هم اکنون اوضاع جاری در عراق را ملاحظه میکنیم. پیش از تمام این حوادث در سال 1976 ما وارد سوریه شدیم، چون بازتابهای جنگ لبنان از همان روزهای اول در سوریه قابل ملاحظه بود، بله ما برای حمایت از لبنان وارد این کشور شدیم، اما از سوریه نیز محافظت میکنیم. بنابراین در پاسخ سوال شما باید بگویم ما همه این چیزها را میدیدیم و در برابر میایستادیم و در صورت نیاز در قبال آنها وارد عمل نیز میشدیم، چون ما
نمیتوانستیم خود را از محیط اطراف خود جدا وعزل کنیم. در سالهای اخیر و به ویژه پس از جنگ عراق نیز تمام تلاش خود را به کار بردیم تا از تاثیر آنچه در خارج روی میدهد، بر داخل سوریه جلوگیری کنیم، اما شما به خوبی میدانید، این امر همیشه ممکن نیست و همین موجب شد تا کانونهای افراط گرایی غیر سوری در سوریه از سال 2004 به بعد شروع به ظهور کردن در عرصه سوریه کنند.
الثوره: از ابتدای بحران و حتی پیش از آن تلاشهای بسیاری صورت گرفت تا سوریه را درگیر مقولههایی همچون فتنههای طایفهای کنند و پس از گذشت بیش از دو سال به بهانه و دستاویزی همچون حضور حزب الله در سوریه متوسل شدند، نظر شما در این ارتباط چیست؟
اسد: آنها در این منطقه از تمام ادات و وسایل استفاده کردند، استعمار مسقیم و غیر مستقیم، تهدید، وعده، وعید، تلاش برای نفوذهای امنیتی و و فرهنگی و غیره، اما سوریه در برابر همه این توطئهها مقاومت کرد. پس از حوادثی که در سالهای اخیر منطقه شاهد آن بود، این فرصت برای آنها پیش آمد تا هم سوریه و هم محور مقاومت در منطقه را هدف قرار دهند. آنچه هم اکنون تلاش میشود، در منطقه به اجرا گذاشته شود، تغییر تعریفهای دوست و دشمن و متحد و هم پیمان است تا در جریان آن اسرائیل به دشمنی نامریی تبدیل شود، اگر نگوییم نزد برخی از کشورهای منطقه به دوست تبدیل میشود و در مقابل مقاومت تبدیل به دشمن میشود. در واقع همه تلاشها بر این متمرکز بود تا به مقاومت و اقدامات آن به عنوان دشمن و اقداماتی خصمانه نگریسته و طرح مقاومت به عنوان طرحی طایفهای مطرح شود، چون به نظر میرسید، این تنها راه حل برجای مانده برای ضربه زدن به مقاومت و غلبه بر آن است، بیداری و آگاهی مردم سوریه موجب شد تا آنها در این طرح نیز همچون توطئهها و طرحهای گذشته خود با ناکامی و شکست مواجه شوند. آنها تصور کردند، به این طریق میتوانند دیدگاه و نظر مردم سوریه را نسبت به مقاومت و اصول و مبادی آن تغییر دهند و تصور کردند به این طریق میتوانند، در ما نسبت به مقاومت ایجاد شک و تردید کنند که دیدیم هیچ یک از این امور روی ندادند و محقق نشدند. حقیقت و هدف و راه برای ما و مقاومت و هرآنکه در کنار ما قرار دارد، روشن و شفاف است. آنها میتوانند هرآنچه میخواهند در خارج توطئه کنند و ما در داخل به هر آنچه میخواهیم و به مصلحت و منفعت سوریه است، میرسیم.
الثوره: آیا واقعا به این نیاز بود که حزب الله در کنار ما بجنگد؟
اسد: پاسخ من کاملا واضح و روشن است، ارتش سوریه در مناطق بسیاری از سوریه مبارزه میکند و اگر اراده کند، میتواند در همه جبههها حضور موفق داشته باشد، اما موضوع القصیر بیش از آنکه با اوضاع داخلی سوریه ارتباط پیدا کند، با موضوع مقاومت ارتباط پیدا میکرد. در واقع نبرد القصیر همچون نبردهای دیگر در سوریه بود.
الثوره: اما غرب از آن به عنوان مادر نبردها یاد کرد.
اسد: بلکه درست است، چون هم با داخل سوریه ارتباط پیدا میکرد و هم با مقاومت، در واقع القصیر حیات خلوت مقاومت به شمار میآمد و مقاومت برای اینکه قدرتمند باقی بماند، به این نیاز دارد تا عمق واقعی خود را حفظ کند و سوریه عمق مقاومت است، به همین دلیل ضروری بود تا مقاومت وارد نبردی شود که برای آن اهمیت و ضرورت وجودی داشت، همانطور که برای سوریه نیز از این نبرد مهم بود و در این خصوص ما نه چیزی را پنهان میکنیم و نه از این امر خجالت میکشیم. برخی گفتند که شما به مقاومت نیاز دارید و من هم گفتم، چرا به مقاومت در القصیر نیاز داریم، اما در دمشق یا حلب و در مابقی مناطق سوریه به آن نیاز نداریم؟ این سخنی مبالغه آمیز است، سوریه دارای ارتش و هم اکنون نیروی دفاع ملی است که در شمار بسیار و قابل توجه در کنار نیروهای ارتش میجنگد و هیچ نیروی خارجی نمیتواند، این اندازه نیرو در اختیار ما قرار دهد.
الثوره: با این حال افرادی از معارضان و غیره به خصوص در خارج این ایده را اشاعه میدهند که آنچه در سوریه روی میدهد، نزاع طایفهای است و دولت چنین شرایطی را برای بهره برداری از آن به سود خود ایجاد کرده است؟
اسد: اگر آنگونه که گفته میشود، دولت در خلق و ایجاد ساختاری طایفهای سهیم است، این بدین معناست که در تقسیم جامعه سوریه سهیم است و تلاش میکند، کشور را تجزیه کند، آیا این گفته به نظر شما با نبردهایی که ارتش در مناطق مختلف سوریه انجام میدهد و تلاش میکند، یکپارچگی و وحدت کشور را حفظ کند، مطابقت دارد. وضعیت مردم در سوریه و نوع و ماهیت نبردها تماما با این گفتهها تعارض و تناقض دارد، همانگونه که با منافع دولت نیز در تعارض تام قرار دارد. منافع و مصالح دولت در این نهفته است که کشور متحد و قدرتمند و یکپارچه باشد و حاکمیت ساختار طایفهای بر کشور به معنای سقوط و سرنگونی آن است و از بعد منطقی نیز هیچ دولتی در جهان نمیتوان یافت که در چنین راهی گام بردارد که سوریه دومین آن باشد.
الثوره: اما غربیها میگویند که شما در آغاز بحران سوریه تلاش کردند تا از اقلیتها به عنوان اهرم فشار استفاده کنند و از آنها به عنوان گروههای در معرض تهدید استفاده کند و همین موجب بروز شکاف در جامعه سوریه شد؟
اسد: این گفته اصلا صحت ندارد، چون اگر این گفته درست بود، ما باید پای به جنگ داخلی میگذاشتیم و دولت تاکنون سقوط میکرد. این منطقی است که سوریه همواره آن را رد کرده، در سوریه چیزی به نام اقلیت و اکثریت وجود ندارد، اما حتی اگر فرض کنیم که بخواهیم با این منطق هم پیش برویم، باید گفت که کدام اقلیت میتواند از یک دولتی حمایت کند، هر دولتی با حمایت اکثریت است که برقرار و پایدار باقی میماند، این اکثریت حتما نباید اکثریت قومی یا طایفهای یا مذهبی باشد، بلکه یک دولت با اکثریت مردمی است که پایدار میماند و به همین دلیل دولت سوریه توانسته تاکنون مقاومت و ایستادگی کند. این نشان میدهد که دولت سوریه حائز اکثریت در کشور است و این تمام این اتهامات وارده را رد میکند.
الثوره: اما اتهام وارده به دولت درباره ایجاد و خلق فضای طایفهای در کشور فقط از سوی گروههای تندرو به دولت سوریه وارد نشده، بلکه برخی از جوانان سوری نیز چنین اتهاماتی را وارد میکند، حتی برخی مواقع از سوی نخبگان سوری هم مطرح شده است، در این خصوص چه نظری دارید؟
اسد: بله، در این ارتباط سخنانی نه تنها از سوی سلفیهای تکفیری بر زبان آورده میشود، بلکه از برخی منابع که اظهار میکنند، سکولار و لائیک هستند نیز بر زبان آورده میشود، در واقع ما هم اکنون در سوریه در برابر دو گروه قرار داریم که از طایفهگرایی در سوریه سخن میگویند، یکی گروهی که خود را سکولار مینامند و ما بارها گفتهایم که سکولاریزم به معنای ضد مذهب و دین بودن نیست، بلکه سکولاریزم به معنای آزادی ادای آداب و رسوم و اعتقادات مذهبی است. اما دومین گروه کسانی هستند که مدعی مذهب و دینداری هستند، در حالیکه از دین و جوهره آن چیزی نمیدانند، آنچه برای ما مهم است، این است که بخش گستردهای از دینداران ما در کشور، افرادی بیدار و آگاه هستند و جوهره و اصل دین را میشناسند و از طایفهگرایی تاکنون سخنی به میان نیاوردهاند، چون آنها به خوبی میدانند که طایفهگرایی با مذهب در تعارض تمام قرار دارد. بنابراین آنچه این دو گروه را در یک جا گرد میآورد، نادانی و جهالت به خصوص در قبال مذهب است. چون عدم شناخت دین موجب شکل گیری ایده طایفه گرایی میشود. من در اینجا از مذهبگرایی نام نمیبرم، چون میان طایفه گرایی و مذهب گرایی تفاوت بسیار وجود دارد، چون پایه و اساس مذهب، اندیشه و فکر است.
الثوره: با وجود تمام آنچه گفته شد، آیا میتوان گفت که ما در آغاز راه شکست وناکامی در اجرای طرح ملی عربی به سود طرح تعصب گرایی و سلفیگری جهادی هستیم؟
اسد: هویت عربی هم اکنون توسط سه عامل در معرض تهدید قرار دارد. یک: گرایش هویت عربی به سمت کاملا غربی، دو: گرایش هویت عربی به سمت افراط گرایی و تندروی و سه: عملکرد حکومتهای عربی که موجب دور شدن ملل عربی از مفهوم عربیت شدند. این سه عامل ضربه بزرگی به طرح قومی عربی زدند، اگرچه این طرح تاکنون به طور کامل از بین نرفته است.
الثوره: از آغاز بحران سوریه اظهارات بسیاری از جانب ترکیه به گوش میرسید که خواهان تعامل دمشق با گروههای معارض سوری و به طور مشخص اخوان المسلمین بود که با رد قاطع دمشق مواجه شد، هم اکنون ما در استانه کنفرانس ژنو2 هستیم و دمشق اعلام کرده که بدون پیش شرط در این کنفرانس حضور مییابد، آیا در آنجا با اخوانیها مذاکره خواهید داشت؟
اسد: ما با همه طرفها تعامل میکنیم، با اخوانیها نیز تعامل بسیاری داشتیم، ما بر اساس اصل گفتوگو و مذاکره با تمام طرفها گفتوگو و مذاکره میکنیم و در این میان اخوانیها اگر میخواهند از درب اسلام ما با سخن بگویند، باید آنها اول از همه به اسلام درست و صحیح باز گردند و سپس با ما گفتوگو کنند. همچنین اگرچه بر این باور هستیم که جلسات متعددی برای گفتوگو و مذاکره برگزار کنیم، اما در عین حال اعتقاد داریم که اخوانیها هیچگاه منطق نفاق و فتنه انگیزی را کنار نخواهند نهاد و میدانیم که هدف آنها رسیدن به حکومت و حاکمیت بر کشور است. ما آمادهایم با اخوانیها به عنوان یک شخص و نه به عنوان حزب و گروه گفتوگو کنیم، چون حزب مذهبی نزد ما مردود است و این موضوعی است که در قانون اساسی سوریه هم به آن اشاره شده است. به اعتقاد ما دین و مذهب برای تمام بشریت است و مرتبط به یک یا چند شخص یا گروه خاص نیست. همچنین ما به خوبی به یاد میآوریم که آنها به نام دین و مذهب اقدام به چه جنایاتی در میان سوریها کردند و هزاران شهروند سوری را به قتل رساندند. بنابراین ما با همه گروهها و احزاب و اشخاص گفتوگو و مذاکره میکنیم، اگرچه میدانیم که اهداف واقعی این گروهها و طرفها چیست، اگرچه در این میان هم اعتقاد داریم، در میان اخوانیها هستند، رهبرانی که تنها به اعتقادات خود پایبند هستند که ما به آنها احترام میگذاریم و میدانیم که آنها افرادی نیستند که گام در راه تخریب و نابودی کشور بردارند. افزون براینکه مهمترین نکته در مذاکرات و گفتوگوها این است که ما به هر نتیجهای برسیم، این نتیجه به همه پرسی گذاشته میشود و تصمیم گیرنده اصلی امور مردم هستند.
الثوره: از اخوان المسلمین سخن به میان آمد، رئیس جمهوری سوریه روند امور جاری در مصر را چگونه ارزیابی میکند؟
اسد: آنچه در مصر روی میدهد را باید سرنگونی آن چیزی نامید که «اسلام سیاسی» خوانده میشود، در واقع آنچه در مصر روی میدهد، سقوط و سرنگونی این نوع از حکومت است، در حالیکه اخوانیها تلاش بسیار داشتند، مردم را به این امر نه تنها در مصر بلکه در سراسر جهان عربی قانع کنند. ما هم در اینجا تکرار میکنیم که هیچگاه نمیپذیریم که اسلام تا سرحد سیاست تنزل پیدا کند، چون اسلام از سیاست بالاتر است و دعوت دینی و مذهبی باید به شکل مستقل و جدا ادامه یابد. تجربه اخوانیها به سرعت سقوط کرد و متلاشی شد، چون از ابتدا نادرست و اشتباه بود و برپایه و اساس نادرست بنا شد. دیدگاه ما نسبت به اخوانیها دقیقا همان است که هم اکنون در مصر روی میدهد. اینکه هیچگاه نمیتوان از دین به سود سیاست یا به سود گروهی خاص استفاده کرد و اگر چنین شود، بدون تردید چنین حکومتی در هر جای جهان باشد، سقوط میکند.
الثوره: آیا به نظر شما اخوان المسلمین مردم مصر را فریب داده بود، یا اینکه مردم مصر یکباره به خود آمد و ماهیت واقعی اخوانیها را دریافت؟
اسد: هنگامیکه شما از مصر و عراق و سوریة سخن میگویید، در واقع از کشورهایی استراتژیک در مناطق استراتژیک جهان که ریشه در تاریخ که دارای تاریخی هزاران ساله هستند، سخن میگویید و بالطبع این کشورها دارای مردمی هوشیار و آگاه هستند که نمیتوان آنها را فریب داد، به ویژه هنگامیکه دارای تمدن و فرهنگی اجتماعی و بشری باشند، چه رسد به مردم مصر که دارای تمدن و فرهنگی چندین هزار ساله هستند. شاید بتوان گفت، آنچه دو سال پیش در مصر روی داد، واکنشی طبیعی نسبت به حکومت سابق بود، اما پس از دوسال و به خصوص پس از یک سال اخیر که اخوانیها در مصر روی کار آمدند، ماهیت واقعی مردم مصر آشکار شد و عملکرد اخوانیها در این راه به برملا شدن این چهره کمک بسیاری کرد. در واقع این یک سال ادعاهای دروغین اخوانیها از ابتدای انقلاب مصر را برملا کرد و ملت مصر از آنجا که ملتی ریشهدار در تاریخ بشری هستند، به سرعت توانستند ماهیت واقعی اخوانیها را برملا کنند.
الثوره: آیا میتوان گفت که تجربه اخوانیها در حکومت تجربه شکست خورده و ناکامی بود؟
اسد: از دید ما این تجربه پیش از آغاز شکست خورده بود، در واقع این حکومت ناکام هیچ تناسب و تطابقی با خوی و منش مردم نداشت. طرح اخوانیها طرح نفاق برانگیزی است که هدف آن ایجاد فتنه در جهان عربی است. آنها اولین کسانی بودند که مفهوم طایفه گرایی را و طرح فتنه انگیزانه طایفهای را از دهه هفتاد قرت بیست در سوریه مطرح کردند، در حالیکه تا پیش از آن ما در سوریه نه از طایفه گرایی چیزی میدانستیم و نه از آن سخن گفته بودیم، آنها اولین کسانی بودند که این طرح را در کشور ما مطرح کردند و این طرحی است که در جوامع و کشورهای آگاه و بیدار نمیتواند، به اجرا درآید.
الثوره: کسانی هستند که میگویند، یکی از دلایل آنچه در مصر میگذرد، قطع رابطه قاهره با دمشق است و خبرگزاری رویترز در این ارتباط به نقل از منابع نظامی مصری گفته بود که پس از اظهارات محمد مرسی، رئیس جمهوری مصر در میان معارضان سوری دیدگاههایشان نسبت به مرسی شروع به تغییر کرده است، نظر شما در این ارتباط چیست؟
اسد: من نمیخواهم به نمایندگی از مصریها چیزی بگویم، اما به شما میگویم، هنگامیکه چند هفته پیش مرسی روابط خود با سوریه را قطع کرد، تماسهایی با طرفهای سوری گرفته شده بود تا به راه حلی میانه در خصوص بحران سوریه دست یافت و این موضوعی بود که وزیر خارجه سوریه در آخرین نشست مطبوعاتی خود هم به آن اشاره کرد، این آشکار میکند که در دولت و حکومت مصر چه کسانی با چنین تصمیمی و رسیدن به چنین راه حلی مخالف هستند. همانگونه که بسیاری از خبرنگاران و نخبگان و مسئولان ارشد مصری به این تصمیم مرسی حمله برده و به شدت از آن انتقاد کردند، چون روابط استراتژیک بین دو کشور بسیار قدیمی است.
الثوره: فرض را بر این میگیریم که کنفرانس ژنو برگزار شد و به توافقاتی هم رسیدیم که از لحاظ سیاسی قابل اجراست. اما در اینجا یک بعد انسانی هم وجود دارد که وارد چارچوب آشتی و سازش ملی میشود، اینکه چگونه با طرفهای معارض داخلی و خارجی تسامح خواهیم داشت؟
اسد: در خصوص بعد داخلی که برای ما از اهمیت بیشتری برخوردار است، ما همه امور را روی دایره میریزیم، در این میان کسانی هستند که تخریب کردند و سلاح برداشتند و کمک رسانی کردند، اما نکشتند که بالطبع در برابر این افراد میتوان چشم پوشی و تسامح داشت، چون آنها به حکومت ضربه زدند و حکومت میتواند از آنها چشم پوشی کند، اما به این شرط که این تسامح فرد را به راه درست باز گرداند. اما در خصوص کسانی که دست به قتل و کشتار زدند که این حقی شخصی است که دولت اجازه چشم پوشی از آن را ندارد. با این حال من از برخی از خانوادههای شنیدم که گفتند، اگر گذشت ما موجب حل مشکل موجود در کشور خواهد شد، از حق خود به خاطر کشور چشم پوشی میکنیم و ما باید از آنها یاد بگیریم. به اعتقاد من تسامح و چشم پوشی برای حل بحرانهای ملی امری ضروری است، به شرط آنکه این امر اقدامی مردمی و ملی و نه حکومتی و رسمی باشد. تسامح نشانه قدرت است و نشانه ملیگرایی است به عبارت به این معناست که من به عنوان یک شهروند حق شخصی را بر حق عمومی ترجیح میدهم. در واقع ما اگرچه به عنوان یک خانواده بزرگ در این بحران آسیب بسیار دیدیم و افرادی از خود را از دست دادیم اما باید منافع ملی را بر منافع شخصی ترجیح دهیم. اما بعد دیگر این قضیه خارجی است و بیش از بعد داخلی سیاسی است، در سیاست خارجی اولین چیزی که باید به آن اندیشید این است که باید به منافع کشور خود و نه احساساتت توجه کنید، در سیاست خارجی اصول و مبادی و منافعی وجود دارد و شما میبایست همواره درپی برقراری ارتباط بین این دو باشید. موضوع بد آن است که مبادی شما با منافع شما در تعارض و تناقض باشد، حال تصور کنید که در این شرایط این دو اشتباه هم باشند. هنگامیکه از اصل تسامح و بخشش سخن میگوییم، این اصل و مبدایی دینی و در عین حال انسانی است که بسیار پسندیده است. حال اگر این تسامح به کشور و منافع ان خدمت کند، چرا نباید آن را به اجرا گذاشت، چون هدف اصلی برای ما منافع و مصالح کشور است، در عمل نیز ما از سیاستمداران سوری که پیشتر به کشورهای دیگر پناهنده و از سوریه خارج شده بودند، استقبال کردیم و آنها به کشور بازگشتند، چون همواره هدف ما دستیابی به آشتی ملی بود.
الثوره: هم اکنون مردم سوریه با دو نگرانی بیش از نگرانیهای دیگر به سر میبرند، یکی تروریسم و ریخته شدن خون مردم و دیگری معیشت است که هر روز بر گرانیها افزوده میشود، درباره اقتصاد و افزایش سرسام آور دلار در کشور چه میکنید، در این ارتباط چه نظری دارید؟
اسد: برای داشتن یک اقتصاد خوب بالطبع باید وضعیت امنیتی خوبی داشت، در اوضاع بحرانی و ناآرام هیچگاه نمیتوان از اقتصاد خوب سخن گفت و این موضوع ارتباطی با عملکرد دولتها ندارد و همانطور که میدانید یکی از اهداف بحران سوریه ضربه زدن به اقتصاد این کشور بود، به ویژه پس از اینکه در بعد سیاسی و دیپلماتیک از اجرای توطئههای خود ناکام ماندند. هم اکنون میتوانیم اعتراف کنیم که علاوه بر جلوگیری از اجرای توطئههای دشمنان میتوانیم بگوییم که مانع از وارد آمدن بسیاری از ضررها شدیم. اگرچه اعتراف میکنیم که در این میان برخی از مسئولان امر مرتکب اشتباهاتی شدند که تلاش کردیم، جلوی آنها را بگیریم. درباره معیشت مردم هم باید گفت که ما در دوره بحران به سر میبریم و زندگی در این شرایط تفاوتهای بسیاری با زندگی در شرایط عادی دارد. آنچه هم اکنون مهم مینماید، این است که با تروریسم موجود در کشور مقابله کنیم تا در مقابل بتوانیم اقتصاد را احیا کنیم و در این راه همه باید با یکدیگر همکاری کنند. اما در این راه آنچه هم اکنون در اولویت قرار دارد، محقق کردن امنیت در کشور است.
الثوره: واقعیت ثروتهای نفتی و گازی که برخی از اندیشکدهها از آن سخن میگویند، چیست؟
اسد: این گفتهها درست است، تحقیقات اولیه صورت گرفته در آبهای داخلی و منطقهای از وجود این منابع سخن میگویند به ویژه در دریا و بخشهای شمالی و گفته شده که یکی از دلایل بحران پیش آمده در سوریه همین است، چون از دید کشورهای استعمارگر یک کشور قرار گرفته در محور مقاومت مجاز نیست، بر این ثروتهای گازی و نفتی تسلط داشته باشد، اگرچه این موضوع به شکل مستقیم و عیان و واضح مطرح نشده است، اما تحلیلی منطقی است که نمیتوان از آن چشم پوشی کرد، حتی میتوان آن را یکی از مهمترین عوامل این بحران به شمار آورد.
الثوره: اجازه دهید به بحران اقتصادی از بعد دیگر بپردازیم، طی بحران سوریه دولت دوبار اقدام به افزایش دستمزدها کرد که برای بسیاری غافلگیر کننده بود که دولت با چنین بحرانی چگونه توانسته، اقدام به افزایش حقوقها کند و این نقطه امیدی برای مردم سوریه است که گامهای مثبت دیگری نیز در این راه برداشته شود، سال این است که آیا برنامههایی برای آینده ریخته شده است؟
اسد: آنچه بیش از هر چیز هم اکنون ما را آزار میدهد، تخریب و نابودی بخشهای مختلف کشور است که باید پس از بحران مورد بازسازی قرار گیرد و در این بین اقتصاد در راس اولویتها قرار دارد که بالطبع بزرگترین مانع در این راه وجود ناامنی در کشور است که باید از پیش رو برداشته شودو پس از آن طرحهای عمرانی در کشور به اجرا گذاشته شود و بالطبع این خواست دولت است که خدمات هرچه بهتر و بیشتری به مردم خود ارائه دهد.
الثوره: برخی از موسسات و دستگاههای حکومتی در معرض تخریب و نابودی و غارت قرار میگیرند، آیا نباید از این امر اینگونه برداشت کرد که دولت به سمت ناکامی و شکست گام برمیدارد؟
اسد: بالطبع این یکی از اهداف توطئهای است که علیه سوریه تدارک دیده شده، اما با این حال همه مردم از جمله کارمندان ادارت و دوایر دولتی و رسمی به فعالیت خود ادامه میدهند و این ثابت میکند که مردم سوریه با وجود این بحران مردمی پویا و زنده هستند، به ویژه آنکه مشاهده میکنیم با وجود تمام عملیاتهای تروریستی که در کشور روی میدهد، باز مردم برسر کارهای خود هستند و به زندگی عادی خود ادامه میدهند، کشورهای توطئه کننده علیه سوریه از تمام راهها استفاده کردند تا بر مردم سوریه غلبه کنند، اما موفق نشدند و هم اکنون تنها راه باقی مانده برای آنها دخالت نظامی مستقیم است و این چیزی نیست که به راحتی بتوانند به آن دست یابند، چون آنها به خوبی میدانند که آغاز چنین جنگی پایانی ندارد و کسی نمیتواند آن را به پایان برساند و این موضوعی بسیار مهم و در عین حال بسیار خطرناک است. در این بین اگر مردم سوریه بتوانند از این مرحله به سلامت بگذرند، دیگر چیزی نیست که از آن بیم داشته باشند، به همین دلیل من نگران نیستم.
الثوره: یعنی شما در این خصوص خوشبین هستید؟
اسد: اگر خوشبین نبودم، نمیتوانستم در کنار مردم سوریه مقاومت کنم، همانگونه که اگر مردم سوریه خوشبین نبودند، هرگز مقاومت نمیکردند، چون یاس و ناامیدی سرآغاز شکست و ناکامی است.
انتهای پیام/ص