«ناتالیا خاریتانوا» استاد دانشگاه دولتی مسکو و کارشناس مرکز «مرکز مطالعات بحران» ضمن مصاحبه با خبرنگار دفتر منطقهای خبرگزاری فارس در دوشنبه، آینده آسیای مرکزی در شرایط تشدید رقابت قدرتها را مبهم عنوان کرد.
وی گفت؛ در حالی که برخی از کشورهای منطقه تمایل به تقویت همکاریهای نظامی-فنی با آمریکا و ناتو را دارند، در اصل این روسیه است که در زمینه مبارزه با چالشهای امنیتی میتواند بهطور واقعی بهاین منطقه کمک کند.
بهاعتقاد این کارشناس برجسته روس، برخی از بازیگران خارجی منطقه به دنبال ایجاد بیثباتی در آسیای مرکزی میباشند که در این جهت از وجود گروههای افراطی مذهبی بهرهبرداری صورت خواهد گرفت.
با متن کامل مصاحبه فارس با این صاحبنظر روس در زیر آشنا میشوید.
فارس: طی روزهای اخیر در برخی از مناطق شمالی افغانستان درگیریهای میان نیروهای دولتی و شبهنظامیان طالبان و حرکت اسلامی ازبکستان اتفاق افتاد. بهنظر شما تا کجا انتقال اقدامات نظامی از جنوب به شمال افغانستان میتواند روی ثبات و امنیت آسیای مرکزی تاثیر داشته باشد؟
پاسخ: از نگاه این جانب تغییر به اصطلاح هندسه رویاروییهای نظامی در افغانستان و انتقال فعالیتهای افراطگرایان مذهبی به مرزهای شمالی این کشور میتواند ثبات و امنیت آسیای مرکزی را تحت تاثیر قرار دهد.
حتی برای ترکمنستان که رئیس جمهور مرحوم آن «صفرمراد نیازف» با طالبان رابطه بسیار نزدیک داشت و رئیس جمهور فعلی این کشور ترجیح میدهد تا با کابل رسمی مناسبات داشته باشد، دلایلی برای نگران بودن وجود دارد.
همچنین باید در نظر داشت که حرکت اسلامی ازبکستان که در منطقه «فاریاب» افغانستان همراه با طالبان دست به اقدام شد، دنبال اهداف یک مقدار متفاوت میباشد که منظور ایجاد خلافت اسلامی در آسیای مرکزی است (حالا اغلب در مورد این گروه از عنوان» حرکت اسلامی ترکستان» استفاده میکنند).
حرکت اسلامی ازبکستان به دنبال ایجاد حلقه بیثباتی پیرامون ازبکستان از طریق استفاده از مناطق هممرز با ترکمنستان و تاجیکستان میباشد. حرکت اسلامی ازبکستان معمولا از تکنولوژیهای استفاده میکند که در طول سالها در مناطق مرزی افغانستان تجربه کرده است: ایجاد گروههای وابسته در جمهوریهای آسیای مرکزی، انجام اقدامات تبلیغاتی، استخدام اعضای جدید، ایجاد کانالهای انتقال اسلحه و دریافت مدارک برای تردد اعضا و امثال این.
نیروهای انتظامی و امنیتی کشورهای آسیای مرکزی نه همیشه آمادگی مبارزه با این گونه ساختارهای شبکهای را دارند. علاوه بر این، به عنوان مثال، نهادهای انتظامی و امنیتی ترکمنستان از همکاری با همسایهها در عرصههای امنیتی در خاک خود اجتناب میکنند.
باید این واقعیت را نیز در نظر گرفت که وجود جمعیت ناراضی از سطح زندگی خود در کشورهای آسیای مرکزی و به ویژه در وادی «فرغانه» برای حرکت اسلامی ازبکستان و سایر سازمانهای افراطی اسلامی به نوعی حالت زمین شخمشده را دارد که از آن بهعنوان پایگاه جذب و استخدام طرفداران خود بهرهبرداریهای لازم بهعمل میآورند.
همچنین لازم است این نکته را نیز مد نظر داشت که جذب و استخدام طرفداران اغلب همراه با مواد مخدر میباشد که تاثیر اقدامات را مضاعف میکند.
بنابراین بیثباتی اوضاع در آسیای مرکزی بهدلیل حمایت جمعیت ناراضی از سیاستهای اجتماعی و اقتصادی دولتها و همچنین بخشی از نخبگان هواخواه از گروههای افراطی مذهبی کاملا امکانپذیر خواهد بود.
فارس: شما وضع افغانستان و آسیای مرکزی در دو سه سال آینده را با توجه بهخروج نیروهای ائتلاف بینالمللی از این کشور (با در نظر گرفتن فعال شدن بهاصطلاح جهادیها در قزاقستان، احتمال دست بهکار شدن حرکت اسلامی ازبکستان در وادی «فرغانه»، استفاده از دهلیز بدخشان بهسمت جنوب قرقیزستان و...) چگونه تصور میکنید؟
پاسخ: با توجه بهباقی ماندن گروههای مشاورین آمریکایی و ناتو بهمنظور حمایت از نیروهای امنیتی و پلیس افغانستان پس از خروج نیروهای آیساف از این کشور، یکی از سناریوهای رشد تحولات افغانستان «پاره» کردن قلمرو آن بهچند بخش است که گروههای مختلف بر آنها کنترل خواهند داشت.
بهعنوان مثال این احتمال وجود دارد که ائتلاف شمال پنجشیر و بدخشان، حرکت اسلامی ازبکستان و یا «دوستم» (یا جانبداران وی) بعضی از ولایتهای شمالی نظیر بلخ، جوزجان، فاریاب و...، قبایل پشتون تحت رهبری برخی از قوماندانها ولایتهای جنوبی و شرقی و مثلا گروه «حقانی» مناطق محل استقرار خود را تحت کنترل خواهند گرفت.
برخی از کارشناسان بر این باورند که پس از خروج آیساف، نه آمریکا و نه ناتو قادر به حفظ یکپارچگی افغانستان نخواهند بود. یکپارچگی واقعی این مناطق تنها در صورتی امکانپذیر است که در افغانستان یک نفر قدرت را بهدست بگیرد که قادر بهتامین انسجام کشور باشد، چیزی که در مرحله ورود طالبان به قدرت به مشاهده رسیده بود.
البته وجود چنین یک وضعیتی در افغانستان تاثیر قابل توجهی روی شرایط آسیای مرکزی خواهد داشت. ضمنا برای کشورهای مختلف منطقه پیامدهای این تاثیر میتواند متفاوت باشد. مثلا ازبکستان که بیشتر تحت نفوذ غرب قرار دارد، با نگرانی از تهدیدات ناشی از افغانستان تلاش خواهد کرد تا از طریق جانبداران خود و اقلیت ازبکی افغانستان، بر استانهای شمالی افغانستان و بهویژه «بلخ» کنترل داشته باشد.
کارشناسان معتقدند که نفوذ شبهنظامیان و جانبداران گروههای تندرو اسلامی نظیر حرکت اسلامی ازبکستان بهکشورهای آسیای مرکزی شروع خواهد شد. عمدتا اعضا و جانبداران این گروهها اتباع خود کشورهای این منطقه میباشند.
بهعنوان مثال در مورد قزاقستان آنها میتوانند به صفوف مخالفان دولت این کشور پیوندند که در آینده نزدیک پتانسیل کامل خود را نشان نخواهند داد.
همچنین میتوان تقویت عناصر تندرو در قرقیزستان و تاجیکستان را پیشبینی کرد. با توجه به آنکه نیروهای امنیتی و انتظامی این کشورها در حال حاضر آمادگی کامل برای مقابله با افراطگراهای مذهبی را ندارند، پیامدهای خروج آیساف برای آسیای مرکزی بسیار مبهم بهنظر میرسد.
همچنین باید در نظر داشت که برخی از گروههای اسلامی موجود در افغانستان میتوانند نسبت به همکاریهای تنگاتنگ دولتهای آسیای مرکزی با غرب در زمینه خروج آیساف و اینچنین استقرار پایگاههای نظامی و مراکز پشتیبانی فنی در قلمرو این کشورها واکنشهای تند نشان داده و وارد مرحله اجرای اقدامات در خاک آنها شوند. بیش از همه این موضوع بهازبکستان ارتباط پیدا میکند.
فارس: طالبان امروزی چه کسانی هستند؟
پاسخ: هنگامی که ما اوضاع افغانستان و مناطق مرزی آن را مورد بررسی قرار میدهیم، درک این نکته مهم است که باید بدانیم طالبان امروزی طالبان اوایل دهه 90 نیستند که با اغماض مراکز عمده قدرت و قبل از همه آمریکا و پاکستان بهقدرت رسیده بودند.
طالبان امروزی متشکل از گروههای مختلف با منافع و حامیان مالی مختلف میباشند. بزرگترین تقسیمبندی آنها (هرچند یک مقدار شرطی است) بهصورت «طالبان افغانی» و «طالبان پاکستانی» است. این در حالی است که طالبان پاکستانی عملا بهصورت شبکه درآمدهاند.
پاکستان دیگر نمیتواند طالبان افغانی را در راستای منافع خود استفاده کند. دیدگاههای آنها در رابطه با آینده افغانستان فرق میکند. دو طرف دارای نگاه خاص خود نسبت بهچین، کشورهای غربی، قطر و سایر سلاطین خلیج فارس میباشند.
علاوه بر این، باید در نظر داشت که در صورت بازگرداندن قدرت در پی خروج بخش اصلی نیروهای آیساف، طالبان اولتر از همه بهمسائل داخلی افغانستان مشغول خواهند شد و بعید است که همزمان در رابطه بهآسیای مرکزی وارد اقدام شوند. این امر در صورتی میتواند تحقق پیدا کند که بازیگران خارجی دارای منافع در آسیای مرکزی با استفاده از امکانات و ابزارهای مختلف، شبکه گروههای دارای نام «طالب» را تشویق کرده و از این طریق بخواهند بهاهداف خود دست یابند.
فارس: شما چه فکر میکنید، آیا اعلام آمادگی آستانه برای واگذاری بندر «آکتاو» جهت ترانزیت محمولههای ناتو بهافغانستان و بالعکس، میتواند بهنوعی برای سایر کشورهای منطقه «انگیزه» توسعه همکاریهای نظامی فنی با آمریکا و ناتو با بهانه خروج نیروهای ائتلاف بینالمللی را فراهم کند؟
پاسخ: این دیگر یک عمل انجام شده است. برخی از گروهها در ساختارهای رسمی کشورهای آسیای مرکزی ضمن برقراری همکاریهای نزدیک نظامی فنی با ناتو، معتقدند که آمریکا امنیت آنها در برابر نفوذ افراطگرایان مذهبی بهخاک کشورهایشان را تضمین خواهد کرد. اما فعلا کارشناسان زمینهای برای چنین خوشبینی را سراغ ندارند.
اگر آیساف با داشتن پتانسیل عظیم نتوانست اوضاع افغانستان را تثبیت بکند و بدون توجه بهشرایط قبلا توافقشده از خاک این کشور خارج میشود، بعید است که بتوانند بهدولتهای آسیای مرکزی کمکهای لازم ارائه بدهند.
به احتمال زیاد این کشورها از روسیه حمایت خواهند خواست و روسیه نیز به خاطر امنیت مرزهای جنوبی خود وارد اقدام خواهد شد.
ضمن این بحث میتوان از «قرمانبیک باقیاف» رئیس جمهور سابق قرقیزستان یاد کرد که گفته بود؛ تصمیم بهامتناع از واگذاری فرودگاه «مناس» بهآمریکا را داشت ولی کشورهای همسایه واگذاری قلمرو خود به پنتاگون را دادند که در نتیجه از این اقدام منصرف شد چرا که نمیخواست پولهای کلان را بههمسایههای خود «اعطا» کند.
سوال: بهنظر شما تا کجا تحولات کشورهای عربی در آسیای مرکزی امکانپذیر میباشد؟ آیا بازیگران خارجی نسبت بهچنین کاری علاقمندی خواهند داشت؟ چنانچه پاسخ مثبت است، پس این علاقمندی در چه ظهور خواهد کرد؟
پاسخ: من فکر نمیکنم که این تحولات در آسیای مرکزی امکانپذیر باشد. زیرا در این منطقه مجموعهای از دلایل و عوامل که باعث وقوع «بهار عربی» شد، وجود ندارد. جمعیت آسیای مرکزی دارای ذهنیت کاملا متفاوت میباشد که غالبا در زمان شوروی شکل گرفته است. تا آنکه این ذهنیت بهصورت اساسی دستخوش تغییر شود، باید چند نسل عوض گردد.
البته وضعیت اقتصادی، اجتماعی، آزادیهای سیاسی و حقوق بشر در کشورهای آسیای مرکزی در سطوح مختلف قرار دارد. اما با این حال هنوز این احتمال بسیار ضعیف است که تودهها همانند کشورهای مغرب و مصر یک دفعه بهخیابانها بریزند.
در حال حاضر وضعیت داخلی کشورهای آسیای مرکزی کاملا قابل کنترل بهنظر میرسد و این هم مشروط بهآنکه بازیگران خارجی در جهت بیثبات کردن منطقه بهمنظور تحکیم مواضع خود، اقدام نکنند. در این صورت تحولات ممکن است بهگونه غیر قابل پیشبینی پیش برود.
با توجه به وضعیت افغانستان از یک سو و تلاش بازیگران بزرگ برای دستیابی بهمنابع آسیای مرکزی و محدود کردن نفوذ روسیه در منطقه از سوی دیگر، میتوان علاقهمندی برخی از کشورهای خارجی بهبیثباتی در آسیای مرکزی را قابل پیشبینی دانست.
اینکه از چه طریق و با کمک که ممکن است بیثباتی در آسیای مرکزی اتفاق بیفتد، بحث دیگر است. در این راستا نباید ارتباط نزدیک نهادهای اطلاعاتی غربی با گروههای افراطگرای اسلامی افغانی و آسیای مرکزی را که رسانهها در مورد آنها زیاد مینویسند، نادیده گرفت.
انتهای پیام/م