به گزارش خبرگزاری فارس از آبادان، تیم صنعت نفت آبادان پس از ماهها استرس و جنجال در هیئت مدیره کادر فنی و سکوهای تماشاگران دو آتشه این تیم سرانجام سه هفته مانده به پایان لیگ برتر به رقابتهای لیگ دسته اول کشور سقوط کرد.
اتفاقی که مردم آبادان و فوتبال دوستان این شهر بارها هشدار داده بودند و از وقوع آن هراس داشتند، در عین ناباوری رخ داد تا آبادان پایتخت فوتبال ایران را به سطح دوم فوتبال کشور سوق دهد.
کشمکشها در هیئت مدیره نفت آبادان، ضربهای کاری به پیکره فوتبال آبادان وارد کرد و ورزش این شهر تا سالها چنین رکورد مفتضحانهای را فراموش نخواهد کرد.
اختلافات در تیم و راس آن هیئت مدیره باشگاه صنعت نفت به حدی بود که بیشتر بر کرسی نشستن حرفها مهم بود تا موفقیت تیم که مختصری از آن خواندنی است.
مدیر عامل وقت باشگاه صنعت نفت در آخرین دیدار از لیگ برتر یازدهم در فرودگاه مهرآباد تهران با "کاستا"سرمربی پرتغالی وقت صنعت نفت قرارداد امضا کرد تا در انتخاب مربی نظر رئیس هیئت مدیره برای انتخاب شخص مورد نظرش بر کرسی ننشیند و این آغاز اختلافات در هیئت مدیره این باشگاه بود.
این اختلافات در آغاز لیگ دوازدهم و در اولین جلسه تمرین این تیم برای فصل 91-92 به جایی رسید که این جلسه 30 دقیقه به تاخیر افتاد تا درگیری مدیرعامل و رئیس هیئت مدیره باشگاه صنعت نفت بیش از پیش عیان شود.
حمایت مدیرعامل از کاستای پرتغالی باعث شد تا این مربی گستاخانه نظرات غیر کارشناسانه خود را بر تیم دیکته کند و به جای پوشاندن ضعفها تفکرات پرتغالی خود را بر تیم دیکته کند.
عدم جذب بازیکنان کارآمد و تمرینات خاص این مربی باعث شد که تیم صنعت نفت از ابتدا نتواند راهی را که باید طی کند و با سرعت زیاد به شیب سقوط نزدیکتر شود.
از طرفی اختلاف در هیئت مدیره بالا گرفت و ناگزیر علی حکمت مدیرعامل وقت صنعت نفت جای خود را به خلیل صالحی داد تا تفکر ضعیف غیر فوتبالی جای خود را به تفکر هوادار پسند بدهد، با این تغییر انداختن توپ به زمین هواداران آغاز شد و همه چیز به خواسته هواداران ربط داده شد و هیچگاه به ضعف اصلی این تیم نگاهی نشد.
خلیل صالحی گرچه مدیری فوتبالی بود اما اشتباه بزرگ کم نداشت، تعویض یک مربی ضعیف پرتغالی با یک مربی ضعیفتر از همین کشور، شاید نسخه سقوط صنعت نفت را از همان نیم فصل اول پیچاند.
در جایی که همگان در انتظار زمان یارگیری در نیم فصل بودند تصمیمات عجیب مدیر عامل صنعت نفت در یارگیری این شبه را به وجود آورد که صنعت نفت چه راهی را در پیش گرفته است.
قهر مدیرعامل در کوران یارگیریهای نیم فصل به بهانهای بچهگانه، موجب شد یارگیری برای این تیم معنای ساکت کردن هواداران به خود بگیرد، در واقع صالحی حواس هواداران را به سوی دیگر و شخص دیگر هدایت کرد تا این تیم به جای یک مهاجم تمام کننده دروازهبان جذب کند و به جای یک بازیساز، هافبک وسط به خدمت بگیرد و این یارگیریها تماما از بازیکنانی بوده که در باشگاه قبلی خود جایی نداشتند.
صالحی در زمان یارگیری نیم فصل سعی کرد موضوع را به سمتی سوق دهد تا هواداران متوجه نشود که این مدیر توانایی جذب بازیکن بزرگ را ندارد و اینگونه نیز شد و نفت سرعتش را برای سقوط افزایش داد.
با نتیجه نگرفتن کاسیمیرو خلیل صالحی از اختیار تام خود استفاده کرد و شخص مورد نظر هیئت مدیره را سرمربی تیم کرد تا کشمکش ابتدای فصل را به سود خود به پایان ببرد.
نهایتا صالحی نیز با مطرح شدن بحث بازنشستگی کنار گذاشته شد تا گودرزی جایگزین وی شود، وی که در بستن و هدایت این تیم نقشی را ایفا نمیکرد، سعی بر نجات این تیم کرد اما صنعت نفت تیمی نبود که با تفکر چهار مربی هماهنگ شود و سرانجام این تیم سقوط کرد.
اکنون فوتبال آبادان در حسرت فرصت سوزیهایی که به دست افراد غیر کارشناس اتفاق افتاد در حسرت جایگاه از دست رفته ایستاده و نگاه غم بار و حسرت انگیزی به پشت سر انداخته است.
اگر ناصر گودرزی دوای درد این تیم بود چرا از ابتدا به کار گرفته نشد، در این که هیئت مدیره صنعت نفت افراد توانایی در اختیار دارد شکی نیست، اما سوال این است که چرا این کادر با نظری واحد از ابتدا برای این تیم تصمیم گیری نکردند.
اکنون که نمیشود گذشته را ساخت صد البته که برای بازسازی آینده فرصت بسیار است، با حفظ کادر مدیریتی که از چهره آنها قهرمانی و آبادان دوستی موج میزند تیمی در خور باید برای فوتبال آبادان ساخته شود.
اگر قرار بر تیمداری در لیگ برتر شد تیمی شایسته را روانه لیگ برتر کنیم و اگر دسته یک در انتظار این تیم بود با گلچینی از بازیکنان بومی و تیمهای پایه یک تیم قدرتمند و باتجربه را ساخته و به سرعت به آوردگاه سخت لیگ برتر بازگردانیم.
انتهای پیام/72008/ر40/گ1003