به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، یکی از مباحث مهم و اساسی که در بحث حکومت اسلامی مطرح میشود بحث ولایت فقیه است هر چند در این موضوع کارهای خوبی صورت گرفته اما همچنان بسیاری از احکام و مسائلی که به صورت مستقیم و غیر مستقیم به بحث ولایت فقیه مربوط میشود به خوبی روشن و تبیین نشده است.
به همین جهت، گروه آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، بر آن شد تا متن سلسله دروس خارج ولایت فقیه را که توسط حجتالاسلام والمسلمین احمد عابدی در حوزه علمیه قم تدریس میشود، تقدیم مخاطبان گرامی کند که جلسه دوم آن، از نظر می گذرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
گفتیم ولایت یک مرتبه در عرفان مطرح میشود و یک مرتبه هم در علم کلام و یک مرتبه هم در فقه.
این بحث ولایت فقیه از یک جهاتی ارتباط دارد با بحث های عرفانی. حالا بعدا توضیح میدهم که ولایت مطلقه از عرفان وارد فقه شده است.
یک ارتباطی هم با بحثهای کلامی دارد که همان بحث جانشینی امام معصوم علیهالسلام است و یک بحثهایی مربوط به فقه است مثلاً در بحث ولایت میگوییم که مولّی علیه چه کسی است یا حدود اختیارات ولی چه اندازه است. اینها میشوند بحثهای فقهی.
جلسه قبل عرفان را توضیح دادم که کلمه ولایت در عرفان به چه معنایی است.
ولایت در علم کلام
در علم کلام، یک مرتبه ولایت، ولایت به معنای محبت است که کتابهای کلامی به آن میگویند ولایت محبت، و مقصود هم این است که بر همه مسلمانان واجب است که محبت به اهل بیت علیهمالسلام را داشته باشند گرچه در مصدایق اهل بیت علیهمالسلام بین شیعه و سنی اختلاف است.
اینکه محبت به اهل بیت علیهمالسلام واجب است در این اختلافی نیست. مثلا سنیها زنان پیامبر را جزء اهل بیت میدانند.
خوارج هم جدیدا در کتابهایی که مینویسند که محبت اهل بیت علیهمالسلام واجب است. مثلا کتابهای قعده که یک فرقهای از خوارجند، یا کتابهایی که در عمان چاپ میشوند اینها هم محبت اهل بیت علیهمالسلام را در کتابهایشان دارند.
معنای دوم ولایت در علم کلام این است که ولایت یعنی امامت.
بین شیعه و سنی در مورد شئون پیامبر اختلافی نیست
در علم کلام میگویند که پیامبر(ص) شئونی داشته است یکی از شئوناتش تلقی و ابلاغ وحی بوده است،
یکی دیگر از شئون پیامبر(ص) تبیین و تشریح وحی است. شأن سوم حل منازعات مردم بوده است و شأن چهارم هم زعامت و حکومت بر مردم است. اینها را میگویند شئون رسول خدا.
در این شئون هم بین شیعه و سنی اختلاف نیست. وقتی که رسول خدا از دنیا رفت بین شیعه و سنی اختلاف هست در اینکه آیا پیامبر(ص) این شئون را همه را همراه خود برد یا اینکه اینها را به کسی تفویض کرده است.
ضرورت رجوع به امام یک ضرورت دائمی است
بحث از اینکه چه کسی خلیفه پیامبر(ص) است و چه کسی خلیفه به حق است و چه کسی خلیفه غصبی است اینها میشوند بحثهای تاریخی، اما فعلا اینها محل بحث ما نیستند آن چیزی که مهم است این است که مردم بعد از پیامبر(ص) باید به چه کسی مراجعه کنند.
تقسیم ولایت در علم کلام بر دو قسم ذاتی و غیری، تشریعی و تکوینی
در کتابهای کلامی بحث میکنند و میگویند که ولایت بر دو قسم است یکی ولایت ذاتی و یکی ولایت غیری. هر دو قسم بر دو قسم تکوینی و تشریعیاند.
ولایت ذاتی تکوینی و ولایت ذاتی تشریعی هر دو مال خدای متعالند، معنایش این است که یک موجودی قانونگذاری و حکومت بر مردم و تصور و تکوین ذاتا مال او باشد.
اما ولایت غیری تکوینی، این هم معلوم است که غیر خدای متعال میتواند داشته باشد، یعنی همه این را قبول دارند که ولایت تکوینی در پیامبران و امامان و اولیای خدا هست فقط در حدودش اختلاف هست. در هر دینی را هم که ما سراغ داریم ولایت تکوینی را قبول دارند خود سنیها هم ولایت تکوینی را برای ابوبکر و عمر قبول دارند.
مهم، ولایت غیری تشریعی است
دیروز یک بنده خدایی آمده بود و میگفت که یک سنی پیش من آمد و یک فوتی کرد به من و من احساس کردم که قلبم از دین و ایمان و ولایت امیر المومنین (ع) تهی شد و به من گفت که من این فوت را که به شما میکنم شما از شیعه بودن خارج میشوید و من هم واقعا همچنین احساسی کردم. شاید هم راست بگویند یعنی اینها قابل انکار نیستند، البته قابل اثبات هم نیستند.
ولایت غیری تکوینی را هر کسی میتواند داشته باشد حتی یک مرتاض هندی. آنچه که مهم است ولایت غیری تشریعی است.
بحث ولایت تشریعی مورد اختلاف نظر علماست
بعضیها مثل آیت الله مکارم در کتابهایشان میفرمایند که اجماع شیعه بر آن است که ولایت تشریعی مخصوص خداوند است و غیر خدا کسی ندارد، یعنی پیامبر(ص) و ائمه علیهمالسلام ولایت تشریعی ندارند.
بعضیها هم میگویند که ولایت تشریعی چندین معنا دارد یک مرتبه ولایت تشریعی یعنی جعل قانون، قانونگذاری هم دوجور است یکی قانونگذاری کلی و یکی قانونگذاری جزئی، ولایت تشریعی به معنی قانونگذاری کلی مخصوص خداوند است.
ولی ولایت تشریعی جزئی این در پیامبر اکرم(ص) وجود دارد، مثلا در کتابهای کلام یک بحثی دارند درباره خواص النبی، یا متفردات النبی، مثلا 15 چیز را میگویند که اینها اختصاصات پیامبر(ص) است، اینکه پیامبر(ص) 15 چیز دارد که هیچ کس دیگری ندارد، اینها را میگویند ولایت تشریعی جزئی. مثلا رکعت سوم و چهارم نماز را پیامبر واجب کرده است یا وقوف به عرفات را پیامبر(ص) واجب کرده است.
امام خمینی (ره) قائل است که پیامبر(ص) میتواند قانون گذار کلی باشد
یک افرادی هم میفرمایند که حتی ولایت تشریعی به معنای قانونگذاری و قانونگذاری کلی در پیامبر(ص) و امیرالمومنین (ع) هست، مثلا افرادی مثل امام خمینی (ره) این اعتقاد را دارد که پیامبر اکرم(ص) میتواند همان قانونگذار کلی باشد. آخوند هم در کفایه هم چنین اعتقادی دارد.
یک مرتبه هم ولایت تشریعی به معنای اجرای قانون است نه به معنای قانونگذاری. این مسلم است که در پیامبر اکرم(ص) و ائمه علیهمالسلام وجود دارد.
در کتب کلامی اهل سنت ولایت مترادف با امامت است
نکته دیگری که در کتابهای کلام به عنوان ولایت ذکر میکنند این است که بعضی از کتابهای کلام بحث ولایت را با امامت مترادف گرفتند، امامت و ولایت را میگویند که یک چیز است، که غالبا کتابهای اهل سنت چون مسئله امامت را فرعی میدانند یک چنین نظری دارند، ولی کتابهای کلامی شیعه حکومت را یک شأنی از شئون امامت میدانند نه اینکه مترادف با آن بدانند.
کتابهای سنیها را اگر دیده باشید در تعریف امامت میگویند که زعامت دین و دنیا، در حالی که در کتابهای شیعه زعامت دین و دنیا یک شأنی از شئون امامت است.
به عبارت دیگر، در نبوت سه چیز لازم است در امامت هم سه چیز لازم است؛ در نبوت، وحی، علم غیب و عصمت لازم است، در امامت، عصمت و علم غیب لازم است و به جای وحی، نص لازم است. یعنی باید پیامبر اکرم(ص) تصریح کند که چه کسی امام است.
ولایت در فقه جزء احکام است نه ایقاعات
در فقه بحث ولایت در جاهای مختلفی بیان میشود، مثلا در نماز میت، بحث تجهیز میت، بحث ولایت مطرح میشود که چه کسی ولایت دارد که نماز بر میت بخواند، آیا حتما باید ورثه و وصی میت بر او نماز بخواند یا اینکه اگر حاکم شرع باشد او مقدم است حتی اگر ولی میت اجازه بدهد یا ندهد.
یا مثلا در باب وصیت، در باب اوقاف، مثلا این بحث مطرح است که آیا تولیت قابل عزل هست یا نه.
یا در باب ارث و همینطور در باب قصاص و دیات. اینجاها بحث ولایت به صورت خاص در فقه مطرح شده است.
در فقه بحث ولایت را جزء احکام میدانند نه جزء ایقاعات. ایقاعات احتیاج به اذن و رضایت دارد ولی اگر که ولایت جز احکام باشد نه عقود و ایقاعات رضایت طرفین در آن، ملاک نیست.
کسی که بر میت ولایت دارد یا کسی که بر ایتام ولایت دارد لازم نیست که خود آن یتیم رضایت داشته باشد که این آقا بر او ولایت داشته باشد یا نه.
بعد در فقه بحث میکنند که آیا زن ولایت دارد یا ندارد، یا در بحث قضاوت اینکه آیا زن ولایت بر فصل خصومت دارد یا ولایت بر فصل خصومت ندارد. اینطور چیزهایی که عرض کردم مواردی هستند که در فقه، بحث ولایت مطرح شده است.
در فقه بحث میشود که در هر ولایتی یک جاعل ولایت لازم است و یک ولی لازم است و یک مولّی علیه لازم است و یکی هم حدود ولایت.
ادامه دارد ...
انتهای پیام/