به گزارش فارس، اندیشکده مرکز مطالعات بین المللی و استراتژیک به قلم «آرام نرگازیان» با کمک «نوری کاستینگ» و «آنتونی اچ کوردسمان» به بررسی ابعاد نظامی و نامتقارن بیثباتی ایران و آمریکا در منطقه شام پرداخته است که خلاصه آن را در ادامه می خوانید:
همانطور که در این گزارش نشان داده میشود، اسرائیل عرصهای مهم برای رقابت ایران و آمریکا است و چرخه بیثباتیهای اخیر روی چگونگی ایجاد روابط دوجانبه آنها و پیوندهای امنیتی تاثیرگذار خواهد بود.
* اسرائیل در محاصره حلقهای از بیثباتیها
- درحال حاضر حلقهای از بیثباتیها اسرائیل را محاصره کرده است. با این وجود پیامدهای بلندمدت آن نامعلوم است. آمریکا همچنان تضمینهای امنیتی نظامی و سیاسی برای اسرائیل فراهم خواهد کرد تا شراکت استراتژیک آنها تقویت شود. هر دو همچنان به همکاری برای کاهش نفوذ ایران خاور نزدیک ادامه خواهند داد.
*لزوم ایجاد راهحلی مطلوب اسرائیل و فلسطین
- چرخه ناآرامیهای منطقهای کنونی نیاز آمریکا به ایجاد راهحلی مطلوب برای هر دو کشور در مذاکرات فلسطین و اسرائیل را بیشتر کرده است. باتوجه به میزان احساسات مردمی در جهان عرب، اولویتهای آمریکا و نیاز به برقراری صلحی پایدار و باتوجه به درخواست فلسطین از سازمان ملل برای داشتن کشوری مستقل، آمریکا، اسرائیل و فلسطینیها باید ابتکار عمل را به دست بگیرند.
بین اسرائیل و فلسطینیها همچنان بیاعتمادی زیادی وجود دارد و قطعیتی درباره موفقیت هرگونه روندی وجود ندارد. بااین وجود در صورت قصور در سختکوشی بیشتر در این زمینه منجر به تقویت ایران در نابود کردن تلاشهای برای ایجاد صلح، تحلیل نقش آمریکا در تغییر جهان عرب و افراطیتر شدن فلسطینیها خواهد شد.
*فلسطینیها
جایگاه و نقش فلسطینیها در سیاست و رقابت آمریکا با ایران جزئی از رقابت بر سر اسرائیل است.
- تعلیق کمکها به فلسطینیها کمک چندانی به تقویت موقعیت آمریکا به طور کلی در خاور نزدیک و به طور خاص در کشمکش میان اعراب و اسرائیل نخواهد کرد. مناقصه سازمان ملل برای درخواست فلسطین و به رسمت شناختن آن به عنوان یک ناظر غیرعضو سازمان ملل بسیاری را در واشنگتن آشفته کرد.
در نهایت اینکه هرگونه اتحادی تنها به اندازه مجموع اجزایش قوی است و درخواست فلسطین از سازمان ملل ریاست جمهوری ناتوان «محمود عباس» را تقویت کرد که یک متحد کلیدی در منطقه است. توبیخ تشکیلات خودگردان فلسطین به تقویت احزاب فلسطینی حامی ایران و سوریه کمک خواهد کرد و تصویر آمریکا در خاورنزدیک را تحلیل خواهد برد. آمریکا باید به پرورش روابطش با تشکیلات خودگردان ادامه دهد و به تعهدات خود برای فراهم آوردن کمک عمل کند.
*تلاش برای آوردن تشکیلات خودگردان به پای میز مذاکره
- همانند اسرائیل، آمریکا باید تلاش کند تا تشکیلات خودگردان را پای میز مذاکره آورده و راهحلی دوکشوری ایجاد کند. درخواست تشکیلات خودگردان از سازمان ملل کمک زیادی به تقویت موقعیت «عباس» کرده است بااین وجود این وضعیت با گذر زمان تحلیل میرود، مگراینکه طرفین مذاکره بتوانند روی آن سرمایهگذاری کنند.
گروه چهارگانه به رهبری آمریکا باید در جهت صلح تلاش کنند. راه جایگزین، انحطاط موقعیت فلسطین در جهت تقویت مخالفان غربی فلسطین و تقویت نقش خرابکارانه ایران در کشمکش میان اعراب و اسرائیل است.
*نفوذ ایران در خاورنزدیک
- اثبات شده که کاراکتر عام اسلامگرای فلسطین برای ترسیم نفوذ ایران در خاورنزدیک و تاثیرگذاری روی کشمکش میان اعراب و اسرائیل نقشی اساسی دارد. تکیه کردن به گروههایی نظیر حماس نیز ابزاری مهم برای تقویت حمایت سنیها از ایران در منطقه بوده است.
جدائی بسیار عمومی میان سوریه و حماس یک مانع برای ایران است، اما جمهوری اسلامی ایران همچنان به تقویت روابط با گروههای اسلامگرای فلسطینی ادامه میدهد. تاکنون تهران جدائی حماس از ایران به خاطر جانبداری علیه حکومت اسد را رد کرده و تاجائی پیش رفت که ایران در اوایل فوریه 2012 نخست وزیر «هنیه» را برای رایزنیها به تهران دعوت کرد.
*سرمایهگذاری آمریکا روی اختلافات سوریه و حماس
- آمریکا باید روی شکافهای موجود میان سوریه و حماس سرمایهگذاری کند. هرچند با احتیاط و تردید، اما مداخله آمریکا در گروه مصری اخوان المسلمین پیش رفته است؛ برعکس، پل زدن میان آمریکا با یک گروه اسلامگرا که دولت آمریکا آن را سازمانی تروریستی تلقی میکند دشوار است.
در این میان، باتوجه به حمایت محکم ایران از حکومت اسد در سوریه، مشخص نیست چگونه و تا چه زمانی ایران میتواند سیاست خود در حمایت از چنین گروههایی را حفظ کند. آنچه مشخص است این است که برخلاف آمریکا، جمهوری اسلامی ایران نشان داده که آنقدر انعطاف پذیری دارد که حداقل برای تغییر صحنه سیاسی فلسطین تلاش کند.
*اهمیت نیروهای داخلی در شکلدهی سیاست فلسطین
- هرچند رقابت ایران و آمریکا در شکلدهی سیاست فلسطین نقش دارد، اما نیروهای محرکه داخلی فلسطین و نیروهای محرکه منطقهای اهمیت بیشتری خواهند داشت. جنبش فتح تلاش دارد در مقابل رشد برتری حماس در سیاست فلسطین و کشمکش میان اعراب و اسرائیل مقاومت کند.
این جنبش همچنین علیه پشت صحنه منافع صنفی، فساد داخلی و این برداشت که رهبری کنونی بسیار به آمریکا نزدیک و وابسته به اسرائیل است، در تقلاست. این الگوها پیکارهایی دشوار برای فتح هستند و در نفع ایران در سیاست اعراب و اسرائیل کار میکنند.
*دوراهی برای حماس
- علیرغم این نفعها، ناآرامیهای سوریه حماس را واداشته که بین اعتبارنامه منطقهایاش به عنوان یک جنبش اسلامگرای سنی و شرکای بلندمدت منطقهای خود (ایران و سوریه) یکی را انتخاب کند. تاکنون حماس توانسته پیوندهایش با تهران را بازساماندهی کند و «شکستنخوردنهای» نظامی اخیر علیه اسرائیل اثرات ناآرامیهای منطقهای و از دست دادن راوبط با دمشق را جبران کرده است.
با این وجود هیچ یک از اینها این واقعیت را تغییر نمیدهد که حماس و تمام احزاب فلسطینی باید با واقعیتهای بد اجتماعی – اقتصادی در منطقهای مواجه شوند که تا سالها بیثبات خواهد بود و باید انتظار تداوم واکنشهای اسرائیل به تلاشهای حماس و حزبالله برای شکلدهی توانمندیهای نظامی نامتقارن خود را داشته باشند.
*جانبداری اسرائیل از نیروهای اپوزیسیون در سوریه
- در این میان، اسرائیل گزینههای بادوام معدودی در منطقهای که تغییرات زایشی و بیثباتی را تجربه میکند دارد. جانبداری از نیروهای اپوزیسیون در سوریه میتواند به ایران و متحدینش کمک کند که آمریکا و اسرائیل را به توطئهچینی برای بازشکلدهی سیاست منطقهای متهم کنند.
علاوه براین، پیشرفتهای اخیر در پدافند موشکی، امکانات و توانمندیهای موشکی و راکتی فلسطین و حزبالله را پیچیدهتر میکند، اما مشخص نیست که آیا این راهحلها را میتوان در کوتاه مدت مقرون به صرفه کرد؛ جدای از اینکه چشماندازهای سیاسی اسرائیل و فلسطین در جهتی تغییر میکند که میتواند به تلاشها برای ایجاد راهحلی باثبات و مزلوب هر دو کشور تسریع بخشد.
*تلاش برای برقراری صلح میان اسرائیل و فلسطین
- آمریکا ممکن است بخواهد همچنان روی رای سازمان ملل سرمایهگذاری کند و باتوجه به موفقیت نظامی اسرائیل در نوامبر 2012 علیه شبه نظامیان فلسطین در غزه به راههای ممکن برای ازسرگیری مذاکرات بین اسرائیلیها و فلسطینیها بیندیشد.
بااین وجود، مشخص نیست که مثل همیشه آیا اسرائیل یا فلسطینیها طرف مقابل خود را یک همتای صلح واقعی تلقی میکنند یا مشخص نیست آیا آمریکا میتواند اسرائیل و فلسطینیها را به یک موقعیت سیاسی بکشاند که آمریکا بتواند مستقل شدن کشور فلسطین را تایید کند.
همچنین باید منتظر و ماند دید ایران چگونه میتواند تلاشهای آمریکا و کشورهای دیگر برای برقراری صلح را عقیم کند، آن هم در زمانیکه ایران با یک موضع منسجم و یکپارچه در میان کشورهای خلیج فارس و تداوم بیثباتی در سوریه مواجه است.
*مصر و اردن
نکته آخر اینکه سیاست آمریکا نسبت به مصر و اردن در نتیجه چند عامل مشترک است. سیاست آمریکا در این زمینه تحتتاثیر این واقعیت است که آیا این دو متحد مهم آمریکا در معرض نفوذ و مداخله ایران قرار خواهند گرفت یا خیر.
- خروج «حسنی مبارک» از قدرت بدین معنا بود که مصر وارد چرخهای از بیثباتیها خواهد شد تا خودش را با نقش ارتش در سیاست داخلی و خارجی، نقش اخوان المسلمین و دیگر نیروهای سیاسی اسلامگرا و جنبشهای اصلاحاتی و سیاسی وفق دهد. دولت و کنگره آمریکا باید انعطافپذیری خود را حفظ کرده و تلاش کنند روابط با مصر «جدید» حفظ شود – این اقدام برای تضمین ثبات در خاورنزدیک و خاورمیانه و شمال آفریقا اهمیت زیادی دارد.
* کمکهای آمریکا و کشورهای خلیج فارس به مصر
- کمکهای نظامی آمریکا و کمکهای مالی کشورهای خلیج فارس برای ایجاد ثبات در مصرِ بعد از «مبارک» بسیار مهم هستند. آمریکا باید به پرورش و تقویت روابط نظامی – نظامی خود ادامه دهد و در عین حال بداند که باید به نیازهای اقتصادی مصر نیز بپردازد. هرچند تامین سرمایه از جانب کشورهای خلیج فارس میتواند به تقویت سرمایهگذاری و شاخصهای کلان اقتصادی کمک کند، اما تنها آمریکا و دیگر دموکراسیهای غربی میتوانند کمکهای اجتماعی – اقتصادی برای مصر فراهم کنند که دولتمداری و مسئولیتپذیری دولت در بلندمدت را تقویت میکند.
* عدم قطعیت درباره روابط دوجانبه با اسرائیل
- عدم قطعیت درباره روابط دوجانبه با اسرائیل احتمالاً افزایش خواهد یافت زیرا ارتش مصر با نیروهای سیاسی اسلامی کشور در تقابل است. تهدید تعلیق کمکهای نظامی به مصر به اندازه پیشنهاد کاهش این کمکها به لبنان و فلسطینیها موثر نیست. پیامدهای این امر برای ثبات منطقه-ای و امنیت اسرائیل میتواند مضر باشد. آمریکا باید بین به تبعیت مصر از روند صلح اسرائیل و فلسطین کمک کرده و برای ایجاد ثبات در شبهجزیره سینا تلاش کند.
*فرصتهایی جدید برای مصر پس از مبارک
- هرچند مصر در سالهای آتی با چالشهایی مواجه خواهد شد، اما مصرِ پس از «مبارک» فرصتی برای بازپسگیری استقلال و پرستیژی که طی سه دهه قبل از دست داده خواهد داشت. هرچند این امر ممکن است به این منجر شود که مصر نسبت به سیاست امتیازات سیاست خارجی و امنیت ملی آمریکا و اسرائیل حساسیت کمتری داشته باشد، اما این نیز مشخص است که مصر در سیاست جهان عرب به بهای ایران شیعه میتواند نقش مهمتری بیابد.
* افزایش تنشهای فرقهای میان مسلمانان و مسیحیان قطبی
- افزایش تنشهای فرقهای میان مسلمانان و مسیحیان قطبی مصر یک ریسک جدی است. تداوم بدتر شدن روابط اجتماعی تاثیر منفی روی ثبات داخلی کشور خواهد داشت. هرچند مسیحیان قبطی ده درصد جمعیت مصر را شامل میشوند، اما ده میلیون قبطی بزرگترین جامعه مسیحیان در خاورنزدیک را تشکیل میدهند.
باافزایش تنشهای فرقهای در سوریه، تداوم اتهامات متقابل فرقهای در لبنان و تخلیه مسیحیان در عراق و اراضی فلسطینی، آمریکا و مصر باید تلاش بیشتری کنند تا سیاست اجتماعی منبعی دیگر برای بیثباتی در جامعه در منطقهای ناآرام نشود.
*تداوم تحولات داخلی مصر
- تحولات داخلی که منجر به برکناری حکومت «مبارک» در مصر شده همچنان ادامه خواهد یافت و عدمقطعیتهایی جدید و جدی درباره روابط مصر با آمریکا، تمایل مصر به اعمال فشار روی ایران، حمایت از روند صلح و تحمل اقدامات امنیتی اسرائیل و ارتباطات مصر با فلسطینیها و کشورهای جنوب خلیج فلرس ایجاد خواهد کرد. هیچ کس نمیتواند آینده دولت مصر را پیشبینی کند. این کشور شاید به لحاظ خشونتهای داخلی بسیار باثباتتر از سوریه باشد، اما امنیت مصر نسبی است.
* افزایش جنگجوئی و فعالیتهای مسلحانه در شبه جزیره سینا
- ناآرامیهای سیاسی و بیثباتی در مصر همچنین منجر به افزایش جنگجوئی و فعالیتهای مسلحانه در شبه جزیره سینا شده است که نه تنها پیامدهایی برای امنیت آن منطقه بلکه برای ثبات آینده روابط دوجانبه مصر و اسرائیل خواهد داشت.
مصرِ پس از مبارک شاهد بالا گرفتن خشونتها بین نیروهای امنیتی مصر و شبه نظامیان، قاچاقچیان و قبایل بدوی بوده است. اینکه مقامات مصر می-توانند نظم را در آنجا اعمال کنند یا خیر روی ثبات و فعالیتهای مسلحانه گروههای غیردولتی در غزه نیز تاثیر خواهد گذاشت.
*حمایت آمریکا از خاندان پادشاهی اردن
- همانند مصر، اردن نیز برای آمریکا بسیار مهم است و متحدین آن در خلیج فارس باید از هیچگونه تلاشی برای جلوگیری از بیثباتی طولانی و حتی محدود فروگذار نکنند. در اینجا نیز آمریکا باید به حمایت از برنامههای کمکی امنیتی و اقتصادی به خاندان سلطنتی هاشمی ادامه دهد و در عین حال از اصلاحات صلحآمیز دموکراتیک نیز حمایت کند.
آمریکا باید به حمایت از اقدامات کشورهای خلیج فارس برای تلفیق اردن در شورای همکاری خلیج فارس به عنوان راهی برای محدود کردن بیثباتی منطقهای و تقویت امنیت پادشاهی اردن نیز ادامه دهد.
- رویدادهای مصر نیز تاثیرات غیرمستقیم بالقوه روی دیگر فعالان منطقه خواهد داشت. «عبداله» پادشاه اردن در میان اولین رهبران منطقه بود که صریحاً خواستار استعفای اسد شد. بااین وجود بیش از 20 ماه ناآرامی در سوریه اردن را واداشته که تلاش کند پادشاهی خود را از اثرات مخرب جنگ داخلی سوریه در امان نگاه دارد.
پادشاهی هاشمی که از متحدین مهم آمریکا در منطقه است، احتمالاً از جانب گروههای مخالف و اسلامگرای محافظهکار تحت فشار قرار خواهد گرفت که در سوریه پادرمیانی کند؛ آن هم در زمانیکه این خاندان پادشاهی در تقلا با چالشهای اقتصادی خرد و کلان، کسری بودجه، جمعیت پناهنده سوری و افزایش نفوذ گروه های سلفی و جهادی در خاورنزدیک است.
انتهای پیام/ 312x3