به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، همه از خود بیخود شدهاند در سوگت ای حسین(ع)، راستی از غم نهان چشمانت بگو چگونه هنوز سرپا ایستادهای مولای صبورم، چگونه تا به الان تاب آوردی، مگر میشود دستان خون آلود عباس(ع) را بر خاک دید و از پای نیفتاد، میدانم انگار تمام غمهای دنیا روی شانههای تو افتادهاند و اما تو هنوز روی گامهای استوارت ایستادهای، شاید برای روحیه دادن به طفلان حرم و خواهرت زینب به روی خود نمیآوری، اما نه مگر روح بزرگوار و طبع بلند تو و توکل قویت میگذارد که از پای بیفتی، یا حسین(ع) دشمن تنها توانست جسم تو را محاصره کند، اما این روح بزرگ توست که هیچ ظالمی توان اسیر کردن آن را ندارد.
نزدیک ظهر است؛ زمانی که علمدار با دیدن لبان خشکیده رقیه(س) برای آوردن آب مشکی را به دست میگیرد و بری آوردن آب از فرات عزم خود را جزم میکند.
ساعتی میگذرد، هنوز از سقای لب تشنگان خبری نیست، سقای تشنه لب دست در آب فرات میبرد و به نزدیک دهان خود میبرد، اما ناگهان به یاد تشنگان حرم دستان خود را به پایین میآورد و آب را در مشک آب میریزد، قامت استوارش را راست میکند و مشک به دست راهی حرم میشود، که میانه راه در چنگال ظالمان گرفتار میشود، یا آب را به خیمه میرسانم، یا جان را به روی آب میگذارم، دستانش جدا شده و تیر چشمانش را نوازش کرده است.
صدای فریادش به آسمان رفت، برادر و مولایش حسین(ع) را صدا میزد، پیکر مطهرش را روی مشک میانداخت که تیرها به مشک اصابت نکند.
تلاوت میشود یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه، ای روح قدسی به سمت پروردگارت بازگرد که تو خشنودی و او از تو راضی است.
چه کس گیسوی خون افشانده بر مشک، هزاران تیر را بنشانده بر مشک، ببین زینب چه آوردن برایم، هنوزم رد خونش مانده بر مشک، شبی کابوس سر، سرنیزه دیدم، شبی مهتاب را بر نیزه دیدم، به خود گفتم که بی عباس گشتم که بر حلقوم اصغر نیزه دیدم، آه بجوش ای خون که شد تعبیر خوابم به خون افتاده ماه و آفتابم، تو و شرم از لبان اصغر؛ عباس، منو شرمنده از چشم ربابم.
امروز مادر به آرزوی دیرینهاش میرسد، بالاخره میتواند نذرش را ادا کند، تو فدایی راه اسلام بودی و نذر پیشوایت حسین(ع)، این را از شمیم صبحگاهی شنیدم زمانی که سیمای مادرت را در هنگام طواف دادن قنداقهات گرد سر حسین(ع) نوازش میکرد.
قنداقهات برای یک عمر وفاداری و تعظیم نذر عشق شده بود، دستهای مهربان و با سخاوتت نذر لبان تشنه حسین(ع) شده بود.
مادر برایت لالایی آب و عطش زمزمه کرد عطر بهشت از دستان پر مهرت میبارید، میان دستان گرم تو و برادر رازی بود که بعدها فاش شد.
آقای آبهای جهان، رودخانهها در شگفت از ایثارت هستند، سپهسالار عشق هنوز چشمهها حسرت لمس دستانت را میخورند، هنوز دنیا حیرتزده مردانگیات است، دستانت بیهوده آسمانی نشد، جای بوسههای پدرت بر آنها چون خورشید میدرخشید.
علمدار حسین چشمها خیره بر دستانت است و تیرها بیتاب بوسه بر چشمانت، راستی اگر نبودی چگونه آب و ایثار معنا پیدا میکرد، اگر نبودی حسین(ع) در هجمه دشمنان چه میکرد،
ای حماسیترین صفحه از کتاب ماندگار عاشورا عشقت اوج گرفت و آسمانی شد، میدانی چرا چون تو صاحب بالهای بهشتی شدی، تو شمشیر آختهای شدی بر فرق خفتگان ستم، مشک آبی که بر دوش داشتی عطشمان نه برای آب بلکه برای جایگاه آسمانیات را افزون کرد.
ای دستهای بریده احساس، پای جاودانگی را بلندتر ساختی و هنوز پس از گذشت دورانها کسی توان شکستن رکورد غیرتمندیات را نداشته است.
عمود خیمههای حسین(ع)، کوثر نشانی از اندیشه پاک و والای توست، تو آبشاری هستی که در کوه استواری چون علی(ع) پرورش پیدا یافتهای، تو افسانه نیستی تو حقیقتی شفافی که چهرهات در زلالی آب میدرخشد، فرزند دستهای حیدر هر که با دستهای تو پیمان ببند، دستان خدا را در آغوش کشیده است.
آبها زمانی جان گرفتند که تو مشت آب را از آستانه لبانت پایین آوردی، وقتی آب میخوریم بوی دستان تو سیرابمان میکند، حالا دهان تفتیدهات را بر لبان دریاها بگذار، تا سیرابشان کنی، قامتت ستونی است استوار برای امیدهای حسین(ع).
آری امشب صدایت نینوا را پر میکند؛ قسمت این بود که با عشق تو پرواز کنم و خدا خواست که بی دست و سر آغاز کنم.
کاش اینک دستهایت بود تا به یاری انسانهای مظلوم دوران ما بشتابد به سرهایی که بر فراز نیزهها میرود و به دستانی که فدای شمشیرها میشود به سینههای سوخته و جانهای تشنه.
مولا جان تو را قسم میدهیم، نان و خرما نه، از تو آب حیات میطلبیم، از تو عافیت طلب دارم و از دستهای توانگرت سعادت طلب داریم.
ای آیه مستجاب فاطمه زهرا(س)، ای صداقت حق در غریبانهترین لحظههای زمان، همه عاشقان کوی تو شهادت سپه سالار عشق، سقای تشنگان عالم، و عمود خیمههایت را به ساحت مقدست تسلیت میگویند.
----------------------------
یادداشت از مریم سرلک
----------------------------
انتهای پیام/غ/ض1002